eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل بهابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج حسن شالبافان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چقدر سخت گذشته اس به او درکوچه چه مراعات نظیری است حسن در کوچه باز هم خاطره ی گریه مادر در کوچه قاتل جانِ حسن می شود آخر در کوچه چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد وای بر من زد و بر صورت گل جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پاشود باز هم اما افتاد *همه داغ امام حسن از این بود که تا صبح گریه میکرد، من دلیلیشو بهت میگم..وقتی مادر با حسن رفت حواله فدک گرفت..مادر ما را کشتند تو کوچه ها ..* محکم می زدند چهل نفر با هم می زدند *نانجیب یه جوری زهرا رو زد دیگه چشم مادر ما جایی رو نمی دید.همه اوج مصیبت امام حسن این بود اقا همیشه میگفت اگه من با مادرم نبودم نانجیب مادر ما رو نمی شناخت. آخه حرامزاده وقتی اومد تو کوچه نگاه کرد نمیتونست تشخیص بده که فاطمه کدومه یهو امام حسن رو دید کنار خانمی داره میره. دوید اول که رسید یه لگدزد به پهلوی مادر...امان امان امان امان* مثل یه صاعقه تکبیر حسن می آمد یازده ساله ترین شیر حسن می آمد بر تنش پیروهن خویش کفن ساخته است او حسینی از خشت حسن ساخته است یازده جرعهٔ ناب از یَم حیدر خورده است خوب پیداست که بر غیرت او بر خورده است او یتیمیست که نعلین ندارد حتی فکر صد زخم در آن بین ندارد حتی او نمی دیدکه خاری به کف پایش بود دامن پیروهنش زیر قدمهایش بود چند باری به زمین خورد ولی باز دوید تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید *دیدند عبدالله با عمه زینب اومد بالای تل، روضهٔ امشب روضهٔ مقتله، روضه ی عاشوراست. عبدالله آخرین شهید قبل از امام حسینه. بعضیا فکر میکنند علی اصغر آخرین شهیدِ قبل اباعبدالله هست.این بچه امانت دست خانم زینب بود.از مدینه که راه افتادند ابی عبدالله دست عبدالله روگذاشت تو دست زینب..وقتی امام حسن شهید شد این بچه یه سالش بود. لذا تو دامن ابی عبدالله بزرگ شد بعضی وقتا اباعبدالله رو صدا میزد بابا..خیلی ابی عبدالله مراقب یتیم امام حسن بود به خواهر سفارش کرد زینب جان دست عبدالله رو رها نکن این بچه خیلی شوق شهادت داره از موقعی که داداشش قاسم رفته دیگه نمی تونه رو پاش بند بشه..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج حسن شالبافان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خیره چشمان ترش روبه همان منظره بود دور گودال فقط دایره در دایره بود همه با خاطره بغض علی جمع شدند حلقه در حلقه به یک نقطه ولی جمع شدند باید از بین همه رد بشود می داند *خانوم دستشو گرفته منتظر فرصته..الان بهت میگم کی دوید.. یه وقت بی بی نگاه کرد دید یه نانجیب موهای ابا عبدالله رو گرفت..اینجا خانم دستاش اومد بالا گذاشت رو سرش صدا می زد.."اما فیکم مسلم"آیا بین شما یک مسلمان نیست ؟ یه وقت عبدالله نگاه کرد دید الان فرصت خوبیه دوید به سمت گودال..* رد شد از حلقه‌ی پیران عصازن و سپس از وسط جمعیتی، سنگ به دامن نه فقط سنگ، که چوب و شن و آهن بعد از آن سخت دوید از دو سه تا حلقه‌ی اسبان سواری و صدای نفس و شیحه و کوبیدن سم‌ها همه سو حول قدم‌ها و علم‌ها به خودش گفت کمی مانده برو از وسط این همه جامانده، برو پیش می‌رفت ولی، حلقه‌ی یک لشکر شد متراکم متراکم متراکم‌تر شد داشت از بین همین فاصله‌ها رد می‌شد از دل هلهله‌ها، هروله‌ها رد می‌شد رد شد از حلقه‌ی سر نیزه و از حلقه‌ی شمشیر و کمانگیر و کف پاش پر از خون و تن کوچک مجروح دوید و لب گودال رسید و ته گودال چه دید *همچین که رسید دید شمر عمو رو با پا برگردوند. محاسن عمو رو گرفت تو دست یه حرامزاده شمشیر رو برد بالا..عبدالله دستش رو برد جلو، چنان ضربه دست عبدالله...افتاد رو سینه ی حسین خوش بحالش، پسر امام حسن چه مقتلی داره. تا حالا بهش فکر کرده بودی افتاد روسینه ی عمو، بغلش کرد. عمو چرا اومدی؟ یاصاحب الزمان...من به بابام قول دادم عموم رو تنها نذارم، یه وقت دیدند یکی صدا میزنه حرمله این بچه مزاحمه. دیدند حرمله اومد جلو.. حرمله تیر زیاد زده هر تیری زده از فاصلهٔ دور بود. اگه به قلب حسین زد، اگه به علی اصغر زد، اگه چشم عباس رو زد، اینجا دیدند آستین هاشو زد بالا تیر رو درآورد و سرفرصت گذاشت تو چله کمان قدم برداشت اومد جلو یه وقت عبدالله برگشت نگاه کرد چنان تیرزد تو حلقوم عبدالله....* ناله ایی بین گلو بود که زهرا غش کرد او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد کاش جبریل جراحت دو تن را می بست کاش می شد که علی چشم حسن را میبست باز از خاک حسن مادر خود را برداشت شمر تا کندترین خنجر خود را برداشت «بگو حسین.. مظلوم حسین.. عطشان حسین بی کس حسین » *نانجیب غلاف رو از مغیره گرفت. گفت اینجوری نمی زنند..چرا بهش رحم میکنی؟ مگه نمی بینی نمیذاره علی رو ببرم. انقدر با غلاف به سر و صورت زهرا زد..* گریه کنید مادر ما بی گناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود «حسین ای تشنه لب حسین دور از وطن حسین..» «ان شاءالله نبینی مادرت جلو نامحرم زمین بخوره..ان شاءالله بچه ایی نبینه مادرش چادرش پاره میشه.. هی میگفت: مادر خونه امون این طرفه بیا مادر من..دو دستتو بیار بالا اللهم عجل لولیک الفرج» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•بزم ما را حسن... و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سخن اهل عشق این سخن است کربلا در احاطه ی حسن است هر کسی رو به کربلا کرده باطنش رو به مجتبی کرده «حسن جان،حسن جان..» بزم ما را حسن فراهم کرد او حسین را عزیز عالم کرد *شب پنجم محرم خواسته و ناخواسته دلت میره پشت پنجره های بقیع، مدینه رفته ها یه لحظه مجسم کن تاریکی بقیع شبهای محرم مقایسه کن با بین الحرمین کربلا الان جا سوزن انداختن نیست اما مدینه، بقیع تاریک و سوت و کوره..از بچه گی دلت رو شکستن چرا ؟..* دیدم گوشواره شکست مادر چشاشو بست از همون جا جگر پاره پاره شد *خدا رحمت کنه مرحوم علامه ی حسن زاده رو میگن علما نشسته بودن روضه ی حضرت زهرا بود. روضه تموم شد ایشون هی نیز پشت دست می گفت: خدا کنه دروغ باشه..انقدر زد پشت دست، دست کبود شد. همه به گریه ی علامه گریه کردن روضه حضرت زهرا بود اینقدر پشت دستش زد سرخی نمایان شد. بعد یه جمله گفت: چقدر خوبه یه زن جوون میره بیرون یه پسر بچه همراهش باشه.. اونی که امام حسن رو کشت همین بوده. اگه امام حسن نبود نامرد می‌کشت فاطمه رو..* بزم ما را حسن فراهم کرد او حسین را عزیز عالم کرد خیر ها را به ما حسن داده او به ما اذن سوختن داده میوه ی نور می‌دهد شجرش ای به قربان هر دو تا پسرش *وقتی زهرش دادن اولین نفری که فهمید زینب بوده خودش رو رسوند بعد دونه دونه داداش ها اومدن دورش رو گرفتن حسن جانم کی تو رو به این روز انداخته حسن جونم ؟؟ وقتی خواهر برادرا رسیدن نگاه کردن دیدن خون از گوشه ی لبش داره میاد..داداش بزرگتره نباید کسی شکستنش رو ببینه..یه عمر غرورش رو‌ نگه داشت تو‌ کوچه دید مادر سیلی خورد دم نزد.چون اگه حسن جزع فزع کنه بقیه از هم می‌پاشند یه عمر تو سینه اش نگه داشت اما وقتی زهرش دادن دید پاره های جگر ریخت بین تشت. همه گریه می کردن. اما مرحوم شیخ صد ق رحمه‌الله علیه می‌فرماید: حسین بیشتر ناله زد یه جوری گریه کرد تو تاریخ نوشتن امام حسن فرمود: حسین تو دیگه برا من گریه نکن چرا؟"لا یوم کیومک یا ابا عبدالله "یعنی حسین هیچ روزی مثل روز تو نمیشه اینجو ری ناله نزن جگرم میسوزه حسین جانم..گفت داداش اونروز میرسه شمشیر ها بالا میره پایین میاد نیزه ها بالا میره پایین میاد پیر مردها با عصا می‌زنند..* حسین ای تشنه لب حسین حسین جان زینب حسین فرمود: حسین جان من کربلا نیستم کمکت کنم. قاسم رو میفرستم عصای دستت بشه، علی اکبر رفته قاسم به جاش هست گفت: حسین اونجایی که نه دیگه علی اکبر داری نه قاسم داری نه اباالفضل داری،یه سرباز یازده ساله به نام عبدالله..بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه اینقدر پا کوبید ،عمه دستم رو رها کن برم..* بسته ای دست مرا انصاف نیست گیر گرگ افتاده راه چاره چیست *عمه مگه نمیبینی گرگها ریختن دارن میدرن یوسف زهرا رو..عمه ببین عمو رو* داغ دیده،تشنه بی پشت و پناه بی تعادل گشته روی ذوالجناح از چه دل دل می کنی از حال رفت شمر هم با چکمه در گودال رفت *مگه نمیبینی شمر داره میدوه بذار برم نامرد رو سینه ی عموم نشینه ..* آسمان را بر زمین انداختن بی هوا از روی زین انداختن *آخه یهوقت نگاه کرد دید نانجیب با سنگ به پیشونی عمو ، رو اسب دیگه تعادل نداشت با صورت زمین خورد.* سوختم سر نیزه در پهلوش رفت زخم روی زخم خورد از هوش رفت *نمیدونم گودال شلوغ شد شایدعبدالله هم اینجا نذاشت عمه اش ببینه* عمه نیزه را به مشت گرفته اند موی عموی مرا زپشت گرفته اند *دیگه تحمل نکرد دستش رو کشید دوید نانجیب شمشیر رو‌ کشید مگه من مردم به عموی من جسارت میکنید..شمشیر پایین اومد دست سپر شد دست این بچه به پوست آویزان شد..افتاد رو سینه ی عمو جانش حسین..تا افتاد رو سینه ی حسین گفت: ببین عمو اباالفضل منم دستم قلم شد من هم دستم شبیه دست تو شد.* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•یا ابا لا تَرحَل.. و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *امشب همه بیایید بریم قتلگاه مثل عبدالله یه کاری کنیم اربابمون یه کمی نفس بکشه.. میگن امام حسین با یه مصیبتی این بچه رو سپرد به زینب سلام الله علیها مقاتل نوشتند: آنقدر وابستگی به این آقا داشت نوشتند: اباعبدالله رو اینجور صدا میزد: "یا أبا لا تَترُک یا ابا لا تَرحَل"* *همه ی صحنه های کربلا رو این آقا زاده دیده. اما کلیدحل مشکلاتو بلده می دونه چی بگه، چه نذری کنه، کی رو صدا بزنه، میگن هی این پا و اون پا میکرد..بالای تل دستش تو دست عمه بود یهو دیدن لحنش عوض شد یهو صدا زد : "یا اُماه یافاطمه اًغیثینی یا فاطمه سائلینی" میگه لحظه آخر دستش تو دست عمه سادات بود، خانم روی تل ایستاده داره دعا میخونه :"یا رَبّاه! ارحمنا، یا رَبّاه! اُنصرنا، یا کافی المهمات اًغِثنا.."* *عمه ی مااز بالای تل دید یه لحظه ذوالجناح توقف کرد داره دونه دونه نگاه میکنه.. دست عبدالله رو محکم گرفته مقتل نوشته: امام حسین دیگه خسته شد.. میگن پنجاه زخم به بدن ابی عبدالله افتاده بود.خانم اینجا رو که دید دستاش شروع کرد به لرزیدن، تا دید ذوالجناح دیگه تکون نمیخوره، قدم برنمیداره.. مناجات خانم عوض شد یهو گفت: یارسول الله ! میگن قلب عمه ما به تپش افتاد.. "یارسول الله! رفع صالح ابن وهب سنا نا فضرب بصدر الحسین"آقا از سمت راست وارد یه حفره ای شد دیگه خانوم زینب نتونست ببینه... میگن هزار نفر دور قتلگاه جمع شده بودند کار از دست بی بی خارج شد..تا این صحنه رو دید دستای خانم شل شد.. یهو عبدالله دستای عمه رو رها کرد رفت سمت گودال. بعضی ها میگن آخه مگه چند نفر تو این گودال جا می شدند یه نفرم نمی تونست پاشو تو این گودال دراز کنه، خب ابی عبدالله قدش بلنده عبدالله قدش کوتاهه تا دید نامرد میخواد ضربه رو بزنه هی رو نوک پا ایستاد..آخه این بچه ی امام حسنه اون روز هم پشت در امام‌ حسن‌ رو‌ نوک‌ پا ایستاد..* *میگن مزاحم شمر و سنان شد نوک پا رو بلندکرد اینجا که مزاحم شد برا این دوتا ملعون حرمله ابن کاهل اسدی این صحنه رو دید امام حسین داره نگاه میکنه... ازپشت سر، موی عبدالله رو گرفت.. یهو ابا عبدالله صورتش رو برگردوند خون پاشید روی صورت حسین..* به عمه زینبم هی التماس میکنم من تورو ازدست سنان خلاص میکنم برای کشتنِ تو هرچقدربد بشن بایدفقط ازروی جسم من رد بشن بمیره مادرت.. تعارفی چرا شده بریدن سرت چرا توجهی نمیکنند به خواهرت بمیره مادرت.. خیلی بی قرارم من طاقت ندارم بی دست بهترم تا دست رو دست بذارم یتیممو ولی میخوام پسر بشم برات پسر که نه من اومدم سپر بشم برات خون گلوم رو صورتت می ریزه عمو روضه من باتو پُره از گریزه عمو عجب بساطیه انگاری اعضای تن تو صلواتیه عجب بساطیه شاهی ولی دفن تو با چند تا دهاتیه ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•در ختهای امیدیم... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده نفسِ سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ درختهای امیدیم از دیار حسن پر از شکوفه ی عشقیم در بهار حسن به سلسبیل و به زمزم که احتیاجی نیست رسیده است لب ما به جویبار حسن به دخل کاسبیم برکتی فراوان داد از آن زمان که شدم خادم تبار حسن همین دو لقمه ی نان را حسن به ما بخشید *این آقا به سگ غذا میداد به منو تو روزی نده؟ راوی میگه رد می شدم دیدم امام‌ حسن نشسته، آقاست امامه یه فرد عادی نیست، دید آقا نشسته یه سگی هم کنار آقا، آقا یه لقمه دهن سگ میذاره یه لقمه هم خودش می خوره، اومد جلو آقا این کارا چیه؟ میخواید ردش کنم بره اگه شما رو اذیت می کنه؟ یه نگاهی به اون فرد انداخت امام‌حسن فرمود: من خجالت می کشم جانداری کنار من باشه من جلوش غذا بخورم ،مگه چیزی از من کم میشه !یه لقمه هم به این سگ بدم ؟ قربونت برم همه عالمو روزی میدی آب و غذا میدی اما داداشتو کربلا هم تشنه هم‌ گرسنه کشتنش.امام سجاد فرمود: پدرم هم گرسنه بود هم تشنه.* همین دو لقمه ی نان را حسن به ما بخشید گرفته سفره ی ما رنگ از اعتبار حسن کریم بودن او قابل محاسبه نیست کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن کدام شاه نشسته ست با جذامیها بلند میشوم از جا به افتخار حسن آقای مهربون عالم! شنیده ام که به سگ هم غذا تعارف کرد هنوز ماتم از این لطف بی شمار حسن *امشب دستمو پر کن، برام بنویس، زشته اربعین من نرم کربلا همه نوکرای داداشت برن کربلا...بانی اربعین اصلا امام حسنه، بانی همه موکبها ی تو مسیر امام حسنه* بنازمش که چنان شیر از جمل برگشت چه کرد در دلِ آن فتنه ذولفقار حسن من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم منم دچار حسین و منم دچار حسن *سنگ تموم باید بذاری برا امام حسن، بذار قیامت سرمونو بالا بگیریم برا مادرش، دو شب تو محرم برا امام حسن از همه وجودمون خرج کردیم..ما نمیشنویم و الا مادرش الان میگه بهتر برا حسنم بخون و گریه کن حسنم خیلی غریبه..کشتی می گرفتن بی بی وارد شد، دید حسن و حسین دارن بازی می کنن کشتی میگیرن، دید پیغمبر و امیرالمومنین دوتایی ایستادن دارن حسنو تشویق می کنن، تعجب کرد بی بی، مادره همه بچه ها رو یکنواخت و یکسان دوست دارن ، این نیست که شما بگی اونو بیشتر دوست داره اونو کمتر،نه، اونم مادری مثل فاطمه، باور کنید همه ی شماها رو یکجور دوست داره، این نیست که بگی اون بهتر گریه کرد اونو بیشتر،نه، حتی اونیم که گریه نمیکنه دست سرش می کشه همینی که اومدی برا حسینم ...هیچکی تو مدینه ما رو‌کمک نکرد دمتون گرم که امشب اومدید ما رو کمک کنید ریختند در خونه امون هیچکی نیومد کمک کنه، برا بچه هاش روضه خونده ،اینقدر پشت در منو زدن هیچکی نیومد کمک کنه بازم دمتون گرم امشب اومدید برا پسرم گریه کنید....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•میروم‌ مشهد خیابانها ... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه ااسلام اجرا شده نفسِ سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *فاطمه جان، مگه نمیشنوی همه عالم و آدم دارن میگن جانم حسین،من دیدم کسی حسنمرو تشویق نمیکنه به علی گفتم بیا ما دو تا حسن رو تشویق کنیم، همه ملائکه بگن حسین،منو علی میگیم حسن* میروم مشهد خیابانها شلوغ میریم در قم شبستانها شلوغ کربلا هم کل ایوانها شلوغ هیچکس مثل تو بی زوّار نیست *یا امام حسن الان مدینه هیچکی نیست هیچ‌چراغ هم بالای قبرش روشن نیست.* در اربعین حسینی حسن جلودار است قدم زدم‌ همه ی جاده را کنار حسن عمود یکصدوهجده بهشت مشایه ست خدا رسانده خودش را سر قرار حسن حسین با همه ی دلرباییش حسنی ست ببین دل از همه بردن شده است کار حسن خیال بافی من صحن سازی حسن است شبیه مشهد ما می شود مزار حسن *ان شالله یه روز اعلام می کنن برا امام حسن کارگر می خوان، آقا قول میدیم بهترین ضریحو برات بسازیم بهترین گنبد و‌گلدسته و....* میان معبری از نور ناگهان شب شد چه دید در دل آن کوچه، چشمِ تار حسن حرام لقمه به مادر دو دست سیلی زد سیاه شد پس از آن تمامِ روزگار حسن *عین روایته نوشته وقتی اومد جلو خواست اون برگه رو از مادر ما بگیره مادر امتناع میکرد بهش نمی داد دو دستشو بالا آورد..* ایستادم به روی پنجه ی پا اما دستش از روی سرم رد شد و... *شاخ شمشاد حسن اومد تو میدون، رجزی خوند فریاد می زد نام‌ پدرشو با عشق می گفت..من بچه ی حسنم.عشق بازی می کرد تو‌ میدون..شاید زیر لبش می گفت اومدم انتقام بگیرم، شما مردم تو‌ مدینه آبروی بابامو بردید. یه کاری کردید بابام پیر شد. همه ی محاسنش سفید شد. تا اخر عمرشم برا کسی نگفت. ولی ما تو چهره ی بابام‌نگاه می کردیم میفهمیدیم بابام چه دردی داره..* شاخ شمشاد حسن از دور تا معلوم شد قامتش زخمی تیر چشمهای شوم شد قدّ او کوتاه اما نیزه کوتاهی نکرد که بلند از این مصیبت ناله ی معصوم شد *ابی عبدالله بغلش کرد اینقدر گریه کردن دوتایی باهم که از فرط گریه غش کردند. قاسمشو بغل گرفت انگار حسنش رو بغل گرفته انقدر بوسه زد به قاسمش، انقدر گریه کرد روایت میگه عمامه رو ابی عبدالله از سر برداشت دو تکه کرد آخه هر چی تو خیمه ها رو‌ گشتن صدا زد عباسم ببین زره ای برا قد و قواره ی قاسم پیدا میشه؟گفت اقاجان زره ای اندازه ی قاسم نیست، آقا عمامه رو برداشت دو تکه کرد اولیشو گردن قاسم انداخت کفن بهش پوشوند.با یه تکه از این عمامه صورت قاسم رو بست یه وقت چشمش نزنن...* علی اکبر که جوشن داشت آن شد تو که جوشن داری وای بر من نامه اش وقتی به دست نعل مرکبها رسید پیکرش از پشت و رو هم مهر شد هم موم شد در میان هلهله کوفه حنا بندان گرفت بندبندش وا شد و رنگ حنا معلوم شد رنج قدّی که به زیر سم مرکبها کشید باعث رنجیدن هر چارده معصوم شد بین حرفش لشکر دشمن دویده بود که ناله ی من را عمو دریاب نامفهوم شد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل حضرت قاسم علیه السلام اجرا شده نفسِ سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *اگه یه چیزی تو دهنت بره یه خاری، تو دهنت باشه دیگه راحت نمیتونی حرف بزنی، اون نامردا حمله کردن.وقتی قاسم زمین خورد ابی عبدالله مثل باز شکاری خودشو رسوند اومد کنار قاسمش، شروع کرد با این نامردا جنگ کنه، یکی از این لشکریان، کنار بدن قاسم، انگار افتاده بوده، اینا اومدن بدن اینو از زیر دست و پا نجات بدن،همچین که با اسبا اومدن گرد و خاکا بلند شد دیگه بدن قاسم پیدا نبود اینقدر این اسبا رو این بدن تازوندن، ابی عبدالله زنده نبود وقتی اسبا اومدن، وقتی اون نامرد صدا زد "من ینتدب للحسین"، ابی عبدالله زنده نبود ولی قاسم هنوز نفس می کشید هنوز داشت حرف می زد اسبا اومدن اینقدر رو این بدن تازوندن که وقتی ابی عبدالله اومد کنار قاسمش، دید این بدن چن برابر شده* ای وای تو این غوغا موندی کجا قاسم زیر سم اسبا موندی کجا قاسم مقتل تو پر از عِطر حسن شده اندازه ی عمو قدت بلند شده من بمیرم گلم برا غربت تو چقدر سنگ خورده به صورت تو گلِ حسن گلِ حسن چیزی بگو‌جون عمو حرفی بزن گل حسن گل حسن غم تو آتیش میزنه به جون من زخمات پر از خونه، زخمات هنوز بازه با داغ تو میشه، داغ حسن تازه یتیم مجتبی غریبیمو ببین جلو چشام پاتو نکش روی زمین از نعل اسبا مثل اکبرم شدی شبیه تابوت برادرم شدی من به فدای تن تو یکی شده تنِ تو با پیرهن تو من به فدای تن تو آتیش به جونم میزنه رفتن تو *خود ابی عبدالله تشییع کرد بدن قاسمو بغل گرفت. آروم آروم داره زیر لب ،صدا میزنه همچین که این بدنو تو آغوش گرفت سینه به سینه چسبانید زیر لب آروم آروم‌داره میخونه به عزت و شرف لااله الا الله..ولی دل ابی عبدالله کنار بدن قاسم، رفت مدینه خاطرات براابی عبدالله زنده شد همچین که نگاه به بدن قاسم انداخت دید همه جای بدن زخمه،کبوده، بدنو داخل خیمه گذاشت شاید اونجا شروع کرد روضه خوندن، می دونید چه روضه ای خوند کنار بدن قاسم..* بد زدنت، جلو چشای حسنت ناحلت الجسم شدی و چقدر می لرزه بدنت درد می کشی همش آه سرد می کشی تو هر چی درد داری و از قنفذ نامرد می کشی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•زمین‌ گدای ... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل و نعم المولی و نعم النصیر..." میخوایم جلسه رو با استغفار شروع کنیم..عرضم اینه، بگم..آقا به حق اون لحظه ای که عمه جان امام زمان رفت تو گودال قتلگاه. هرچی نگاه کرد بدن برادرو پیدا نمیکنه...* آخ گلی گم کرده ام می جویم او را... *ما دلمون برا کربلا تنگ شده آقا. یه وقت دید از گوشه ی گودال یه صدایی میگه اِلَیَّ... اومد جلو نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها رو کنار زد، دست برد زیر این بدن خواهر. میخوام دستامونو بلندکنیم. خودم بیچاره ام دستم خالیه. هرکی مثل من کوله بارش سنگینه این دستامونو از سر بیاریم بالاتر. به اون ساعتی که صدازد "اللهم تقبل هذا القلیله..." چه کرده خانم با این عبارت. صدازد خدا این کم رو از ما قبول کن! اینجا هم مناجات کرد هم روضه خوند. به ناله های دل زینب کبری زن و مرد، جوونا، پدران مادران. صدا بزنید: الهی العفو الهی العفو الهی العفو...* زمین گدای علی الدّوام حسن زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن بهشت مست کرامات ناتمام حسن بنام باب نجات بشر بنام حسن «حسن امام من هست و منم غلام حسن» بنام او که به ما اعتبار بخشیده به پای هر یک ما صد هزار بخشیده تمام هستی خود را سه بار بخشیده فدای جود و جوانمردی و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن کریم، حسن مهربان، حسن دلخواه حسن مُعزُّالائمه، حسن عزیزالله حسین شمس دل فاطمه، حسن هم ماه پیمبران همه درحسرت مقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که فراوان غم و بلا دیده از آشنا و غریبه فقط جفا دیده شنیده های مرا بین کوچه ها دیده نگه نداشت کسی شأن و احترام حسن *امشب مادرش یه سری هم مدینه میزنه آخه گفت حسنم گریه کن نداره. لذا پیغمبر خدا فرمود: هرکسی برا امام حسن یه قطره اشک بریزه، امشب به چشمت التماس کن؛ برا امام حسن یه قطره اشک بریزی. پیغمبر فرمود: خودم دستشو میگیرم. برا ابی عبدالله نفرمود. فرمود: نمیذارم کور وارد محشر بشه. ان شاءالله امشب این اشک بر امام حسنو از ما قبول کنه آقا. آخه لحظه ی آخر، وقتی خبر آوردن برا ابی عبدالله یه جمله میگم، زهر رو که داد امام حسن تو حجره افتاد، دید این بار دیگه کارتمامه، به غلام فرمود: برو به داداشم، حسین بگو که امام حسن می فرماید اگه دیر برسی دیدار به قیامت میفته. حواست هست چی میگم؟ لذا راوی میگه من هیچ‌ موقع ابی عبدالله رو در این حالت ندیدم! میگه دیدم تو کوچه ها داره می دوئه عمامه به سر می بنده. رسید دید امام حسن تو حجره افتاده، داره این دستاشو به زمین می کشه برش گردوند، دید خونابه ها از رو لب امام حسن... داداش کی این بلا روسرت آورده؟ یه وقت دیدن یکی داره محکم در میزنه، در و باز کردند چیه چی شده گفت آقا خواهرتون زینب داره میاد. حضرت فرمود: سریع این تشت رو بردارید. فرمودند: زود این خون ها رو از لب من پاک‌کنید زینبم نبینه. بگم آقاجان! اینجا شما نخواستی پاره های جگر رو داخل تشت زینب ببینه، اما چیزی نمونده یه وقت نگاه کرد دید سر بریده حسین تو‌ تشته... همه مراقب زینب بودند رفقا، گریه کنا! من نمی دونم چه سرّی بود. امیرالمؤمنین قربونش برم، شب نوزدهم با اون‌ وضعیت وقتی رسیدند پشت در، فرمود امامه. امام که نعوذ بالله با کسی تعارف نمیکنه. فرمود: منو رها کنید بذارید خودم راه بیام. امام حسن عرض کرد پدرجان! شما حالتون مساعد نیست، اینهمه خون از شما رفته. فرمود:حسن جان! زینبم پشت دره. امام حسن اینجوری حواسش بود میخوام بگم هرچی رو مدینه ندید، هر چیو کوفه ندید، همه رو کربلا یکجا دید. اینجا بود که گفت: آمد به سرم از آن چه می ترسیدم... شکر میکنیم پروردگار رو که به ما اجازه دادن بنام امام حسن برا ابی عبدالله روضه بگیریم. آخه الان هیچکی بقیع نیست...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید *فک نکنی فقط اینکه دو تا آقازاده هاشو فرستاد، نه نه لحظه ی آخر دید ابی عبدالله گریه میکنه. حسین گریه میکرد زمین و زمان می لرزید. آروم این دستشو آورد بالا اشک چشمای حسینو پاک کرد. فرمود: داداش تو گریه نکن! گفت چه جور گریه نکنم دارم برادری مثه تو رو از دست میدم. گفت داداش! من الان دارم میرم تو کنارمی، عباسه، زینبه، دارم روضه گودال میخونم ها! صدا زد حسین جان" لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ" یه روزی میاد تو گودال با گونه راست زمین می خوری. یه طرف نگاه می کنی شمرِ، یه طرف حرمله ست. اجازه بدین روضه قاسم ابن الحسن بخوانم. شب عاشورا همه اصحاب تو خیمه جمع شدن دور امام نشستند. حضرت فرمود: هرکی میخواد بره آزاده. از این تاریکی شب استفاده کنید. همه اصحاب نشستند. امام فرمود، شما باشید یا نباشید فردا مثه این ساعت حسینو کشتند. هرکی میخواد بره آزاده، یه وقت دیدند حبیب بلند شد اون جملات معروف رو... زهیر بلند شد، عباس بلند شد، علی اکبر، همه اصحاب دونه دونه آقا کجا بریم اگه صدها بار ما رو بکشند، ما رو بسوزونند، خاکستر ما رو بر باد بدن، باز ما جونمون رو فدات میکنیم. صحنه رو تجسم کنید آقایون! در این میدانه ای که حبیب رجز میخونه زهیر، بریر، عباس، افرادی مثه اینا یه وقت دیدن از لابلای این جمع یکی هی دستشو میبره بالا. ابی عبدالله نگاه کرد دید قاسم ابن الحسنه...عمو اجازه هست؟ جانم قاسم! بلند شد ایستاد دست ادب گذاشت. عموجان منم فردا در رکاب شما شهید میشم یا نه؟ امام یه نگاه بهش کرد تو دلش گفت جانم این این پسر حسنمه! صدا زد قاسمم مرگ در نظر تو چگونه ست؟ یه نگاه کرد با تمام ذوق صدا زد "احلی من العسل..."شیرین تر از عسله عموجان! أبی عبدالله فرمود: بشین قاسمم، آری! فردا تو هم شهید می شی. بگم این جمله رو. فردا تو به بلای عظیم کربلا گرفتار میشی. عاشورا شروع شد روضه منم شروع شد. بسم الله الرحمن الرحیم... قاسم میخواد به میدان بره. هی میومد کنار ابی عبدالله عمو اجازه هست برم؟ یه دستی رو سرش می کشید می فرمود: نه قاسمم برگرد تو خیمه. هی میومد دوباره می رفت عمو اجازه بده برم. می رفت تو خیمه دار الحرب یه نگاه به بدن علی اکبر میکرد. عمو اجازه بده من برم میدان؛ برگرد قاسمم! رفت تو خیمه مادرش نگاه کرد ای جانم به این مادر، مادرای شهدا امشب سرفراز اند‌.. روضه من تقدیم به همه شهدا و سیزده ساله های خمینی و، همه ی اونایی که رفتند. حواسمون باشه اونا جون دادن، اونا رفتن که من و تو راحت دست زن و بچمون بگیریم اینجا برا حسین گریه کنیم. یه وقت مادرش دید یه گوشه نشسته زانوی غم بغل گرفته. اومد گفت چیه پسرم؟ گفت: مادر! هرچی اصرار میکنم عمو‌ اجازه نمیده. میگن رفت درِ صندوقچه رو باز کرد یه دست‌ نوشته از امام حسن داد دستش. گفت: اینو بده عمو دیگه ردخور نداره. میگن قاسم خوشحال دوید عموجان! عموجان! برگشت نگاه کرد چی شده قاسمم؟ عمو برات یه امانتی آوردم. میگن تا دستخط امام حسنو دید بغلش کرد. عبارت نوشته "فَغُشی علیهما..." اون قدر این عمو و برادرزاده گریه کردند. گفت باشه قاسمم برو مادرت بگو لباس رزم تنت کنه. برگشت، مادر زود باش الآن دیر میشه. دیدند نجمه هی از این خیمه به اون خیمه می دوئه. هی می رفت تو خیمه زنها میگفت نگاه کنید ببینید کلاه خود اندازه قاسم هست یا نه؟ زره اندازه پسرم هست؟ ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ببین شوق این مادر شهید رو. چجور میخواد بچشو آماده کنه. هرچی گشتند دیدند نه خود اندازه سرِ قاسم هست نه زره اندازه اش بود. دیدند این مادر شهید یه لباس سفید تنش کرد عمامه امام حسنو آورد. ای جان! تو رو قرآن امشب یتیم نوازی کنید. ابی عبدالله فرمود: خودم براش عمامه رو می بندم. عمامه امام حسنو بست رو سرش. تحت الحنک عمامه رو باز کرد. دیدی امام جماعت یه بخشی از عمامه رو باز میکنه موقع نماز. به اون میگن تحت الحنک عمامه. یه وقت مادرش دید این تحت الحنک رو بست رو صورت قاسم. از خانم زینب سوال کرد چرا صورتشو می پوشونه؟ گفت: می ترسه چشمش بزنند. آخه این خونواده ازچشم زخم خیر ندیدن. زندگی باباشونم چشم زدند. زندگی روبراهی داشتم، چشمم زدند...* * آماده شد یه وقت دیدند عباس داره میاد مرکب قاسمو آورد. دل تو دل علمدار نیست. این نوجوان میخواد بره میدان. دیدند نجمه ایستاده، یه وقت حسین قاسمو بغل گرفت. تا بلندش کرد، سینه ی قاسمو به سینه چسبوند نجمه نگاه کرد دید پاهای بچه از زمین اومد بالا! گفت مادر قربون قد و بالات بشم. عباس بغلش کرد گذاشتش رو اسب، یه نگاه به عمو کرد عموجان اجازه هست؟ برو قاسمم. اومد وسط لشکر یه دور، دور لشکر زد. روضه قاسم همه اش حماسه است. چند نفر رو به درک واصل کرد. پیرمردا گفتند این کیه؟ نه زره داره، نه کلاه خود داره، اینجوری می جنگه. یه وقت دیدن دستشو برد بالا صدا زد" ان تنکرونی فأنا ابن الحسن..."*تا گفت من پسر امام حسنم، یه نگاه کرد عمر سعد، گفت به أزرق شامی بگید بیاد. أزرق اومد جلو بله امیر؟ گفت برو کارشو تموم کن. به قول ما بهش برخورد. من برم ؟ پسراشو صدا زد. گفت یکی از پسرا بره کارشو تمام کنه. تاریخ میگه چهار تا پسر أزرق رو قاسم به درک واصل کرد. میگن أزرق شامی خشم برش داشت. گفت الان داغشو به دل مادرش میذارم. اومد وسط میدان. قاسم ابن الحسن یه نگاه بهش کرد، گفت أزرق شامی که میگن تویی؟ تو اگه سواره ای چرا هنوز پات تو رکاب نیست؟ میگن نانجیب سرشو برد پایین، قاسم ابن الحسن چنان یه شمشیر یه فرقش زد. منو نگاه کن. دیدن عباس تو بلندی داره نگاه میکنه. هی میگه الله اکبر... الله اکبر... أزرق رو به درک واصل کرد. دور لشکر می چرخید، آخه شاگرد رزم عباسه. یه وقت یه نامردی گفت پسر امام حسنه... گفت: باباشو تو مدینه تیر بارون کردیم. مگه نمی بینید زره نداره. سنگ بارونش کنید.... انقدر سنگ زدند، یه وقت از رو اسب افتاد زمین. صدا زد عمو به فریادم برس! این عبارت مقتل هیچ کجا دیگه بکار نرفته. اینکه مثل باز شکاری آمد. خاصیت باز شکاری اینه؛ وقتی برسه سریع طعمه اشو پیدا میکنه. اما ابی عبدالله رسید، دید یه جا اسبا دارن می دوند. صدای قاسم میاد، اما هرچی نگاه میکرد قاسمو نمی دید. گفت: عمو! عمو سخته منو صدا بزنی، نتونم کمکت کنم.کجا رفت دلت؟ آخه مدینه، باباش علی! گفت فاطمه جان! سخته بین در و دیوار گیر افتادی. یه وقت نگاه کرد، دید یه نانجیب کاکل قاسمو تو دست گرفته. ابی عبدالله یه نهیب زد، همه فرار کردند. یکی از اون بدن هایی که امام پیاده برگردوند بدون قاسمه. وقتی قاسمو بغل گرفت، من نمیدونم چه جوری برگشت. چی گفت موقع میدان رفتن؟ ابی عبدالله سینه اشو به سینه چسبوند، دید پاهاش داره به زمین کشیده میشه. می دونی چرا؟ اینقدر این اسبا رو بدنش رفتند. همه استخوانهای قاسم خرد شده.. خوب شد این بدنو برگردوند. آخه یه ساعتی همین بدن تو گودال گیر افتاد. ده نفر اسباشونو نعل تازه زدند. کاری با بدن حسین کردند، میگن یه بار که رفتند، برگشتند بدنو، دوباره از رو بدن حسین... گل طوفان سواری وای بر من تمام عشق یاری وای بر من علی اکبر که جوشن داشت آن شد تو که جوشن نداری وای برمن *امان امان امان...! خوب شد قاسم رفت، ندید یه نامردی میخواد دستای عمه رو ببنده.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•لاله ی حسن... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ لاله ی حسن *حالا عمو داره میگه. گفت خیلی برام سخته تو صدام می‌کنی نمیتونم جواب بدم...* نهال سیزده ساله حسن توی گوشمه ناله حسن وای وای وای نوجوون من نگاه کن به قدّ کمون من تو که جون میدی میره جون من وای وای وای میده زخمات بوی مادر شکست باز پهلوی مادر گمون کردم که دوباره در افتاده روی مادر *اینا که با اسبا رد میشدن ابی عبدالله یادش افتاد، از اون صحنه ای که درو باز کرد نانجیب. در رو مادر افتاده بود. اینا از رو در رد میشدن...* می بینی داغ علی شد زنده عمو شده شرمنده بلند شو قاسم می بینی دلم به مویی بنده *قاسم پاشو ببین...* دشمن داره می‌خنده بلند شو قاسم *یا حضرت زهرا! نمیتونم اینو برات نخونم. آخه میگه...* مجتبی شدی تو رنگ خاک کربلا شدی چقد پا خوردی نخ نما شدی وای وای وای این غم منه الان چه وقت قد کشیدنه چرا کاکلت دست دشمنه وای وای وای گرفتم سینه به سینه تو رو اما دردم اینه روی شونه ام سر گذاشتی ولی پاهات رو زمینه خون تو ریخته رو خاک صحرا از نعلای این اسبا برات بمیرم شد صحرا جشن حنا بندونت سنگا شدن مهمونت برات بمیرم *بدنو آورد تو خیمه دار الحرب. کنار بدن علی اکبر گذاشت. از هر نگاهی به روضه قاسم نگاه کنی میرسه به روضه حضرت زهرا اینم آخریش. خود ابی عبدالله مابین این بدن ها نشسته. هی نگاه به این پسر میکنه، هی نگاه به این پسر میکنه. صدا میزنه دعا کنید منم بیام. خسته شدم. حرفم اینه، این بچه ها اینقدر مادری بودن بدن ها رو ننوشتن از خیمه دار الحرب بیرون آوردن. نانجیب ها وقتی خیمه ها رو آتیش زدن، بدن قاسم، اکبر... آه آه الهی بمیرم برا مادر هیجده ساله شون. همچین که در شعله ور شد، چنان با لگد نانجیب زد.... «دستای گدایی رو بالا ببر. از پرده جگر امشب بگو یا زهرا‌. صدات برسه به ابی عبدالله. یا زهرا...» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•باز یل آمده است... اول و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ باز یل آمده است معنی حل علی خیر العمل آمده است او غزال حرم است تا قصیده بشود مثل غزل آمده است نوجوان است ولی ادبش گفت که از روز ازل آمده است شتر سرخ کجاست پسر صف شکن جنگ جمل آمده است هدفش اَزرق بود *ازرق برا جوون ترا، اونا که پا روضه ها بزرگ شدن می‌دونن، جوونا رو میگم. از محکم ترین و قوی ترین و دلاور های شام این نانجیب بود که اومده بود. اولم قاسم ازرق رو طلبید. خیلی براش افت داشت. یه بچه سیزده ساله اومده، یه نگاه به بچش کرد، برو کارو تموم کن. چهار تا بچه هاشو با یه شمشیر امام حسنی همه رو به درک واصل کرد. گفت حالا خودت بیا. عباس داره نگاه میکنه. جانم قاسم. جانم قاسم. خود قمر بنی هاشم هم او همین سن و سال بود تو صفین. وقتی که به مولا گفت: اجازه بده من برم میدان، مالک اشتر میگه ازش سوال میکنم یه جا شده تو بترسی تو جنگ هایی که با امیرالمومنین؟ گفت یه جا. وقتی که اباالفضل رو داشت روانه میدان میکرد اومدم گفتم: آقاجان این نوجوانه. هنو برا این جنگ زوده. میگه عباس یه نگاه به من کرد چهار ستون بدنم لرزید. یه جا من ترسیدم. حالا تو دامن عباس بزرگ شده. رزم آوری رو از عباس یاد گرفته. گفت ازرق بیا...* هدفش اَزرق بود در پی کشتن این حداقل آمده است به خدا با رزمش طرز جنگیدن سقا به مَثل آمده است یک نفر جنگیده نعره حیدری از چند محل آمده است لشکر از خواب پرید بی محابا همه گفتند اجل آمده است همه در حیرت او عمه زینب چه نقابی زده بر صورت او *رفتنش یه جور روضه ست. جنگیدنش یه جور روضه ست.رو زمین افتادنش یه جور روضه ست. اما از هر طرف نگاه کنی روضه هاش به روضه مادرش زهرا شبیه... الله اکبر! خیلی سخته. مرحوم شوشتری می فرماید:"قرین الغُصَّه و المِحَن" اومده بود سرشو رو زانوش گذاشته بود. حضرت نجمه وارد خیمه شد عزیز دلم! چرا اینطوری داری میگی؟ چقد ناراحتی؟ چرا گریه می‌کنی ؟ اشکاتو آروم آروم پاک می‌کنی من نبینم. گفت مادر هر کاری کردم عموم اجازه نداد برم میدون. به دست و پاش افتادم اجازه نداد. هی میگه تو امانت داداشمی. مگه یه عمر به من نمی گفت من مثه علی اکبرم. چرا تا اکبر گفت: من برم میدان گفت: برو. هر کاریش میکنم نمیذاره. لذا این روحیه شهادت طلبی قاسم سلام الله علیه، شب عاشورا حضرت داره برا اصحاب جایگاه ها را رو میگه. هی میگه تو شهید میشی زهیر. تو چی میشی مسلم بن عوسجه. پا میشه، عموجان منم شهید میشم؟ ابی عبدالله هی می فرماید: که قربونت برم بشین‌. حتی ابی عبدالله صحبتش رو هم نمی‌خواد. مسیر رو که میدونه امام حسین، هی حرفو عوض می‌کنه. دوباره میگه عمو جان! فردا منم شهید میشم؟ الله اکبر! حضرت فرمود: عزیزم، تو شهید میشی، شیرخواره رو هم شهید میکنن. قاسم چکیده غیرت امام حسنه که اون روز تو کوچه با مادر می‌رفت. یه مرتبه گفت: "هل یصلون الی النساء" یعنی اینا میان پاشون تو خیمه ها باز میشه ؟ چون می‌دونه شیرخواره جاش تو دامن مادره دیگه. باز ابی عبدالله بحثو عوض کرد. گفت قاسم مرگ برا تو چجوریه؟ گفت: "أحلی من العسل" آقا کم داریما. یه جا برا ابالفضل امام حسین فرموده:" بنفسی انت." اینجا هم میگه "فداک عَمُّک". امام میگه. امام برا قاسم! چه جایگاهی باید داشته باشه قاسم؟ امام میگه "فداک عَمُّک" عموت فدات بشه. حالا این عشق و علاقه رو نگاه کن. هرکاری کرد اجازه نداد، مادرش گفت غصه نخور، من یه چیزی دارم اگر ببری به عمو نشون بدی، محاله دیگه بهت اجازه نده. این ساروق بسته رو باز کرد، یه نامه درآورد، گفت، این نامه باباته. بابات نوشته حسین جان! من نیستم کربلا یاریت کنم. عوض من دو تا بچه هام هستن. بچه هام باید فدایی راه تو بشن. دیدن قاسم داره میدوئه تو میدون. نامه تو دستشه. عمو حسین! چیه عزیز دلم؟ گفت عمو بازم اجازه نمیدی؟ بگیر خودت بخون‌...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net