eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا نفس خویش را در هر لحظه رمی جمرات می کنم تا آن‌چه جز تو در من‌ تجسم شود ، محکوم به نابودی باشد خداوندا حجّ درونی‌ ام را به قربانی کردن نفس پایان ده تا اسماعیل وجودم را که در من به ودیعه نهاده‌ ای با همان معصومیت کودکانه به دیدار تو آورم خدایا قَسَمَت‌میدهم هر لحظه کمکم‌ کنی تا نَفسَم‌ را به قربانگاه درگاهت عرضه کنم ... قربانی شدن ، و نلرزیدن و نلغزیدن را به من عنایت فرما .
tavashih_eyde_ghorban_295240.mp3
8.95M
۩ تواشیح ۩ عید بندگی عید قربان ۩ عیدتون مبادک ۩ گــروه نجـــم الثـاقب ┄𑁍┄┄┄┄┄┄┄┄ https://eitaa.com/Arbabhosyn
استوری ویژه‌ عید سعید قربان عید سعید قربان ، نماد بزرگ‌ترین جشن رهایی انسان از وسوسه های ابلیس است عید قربان بالاترین نقطه ای است، که اوج مقام بشر تعیین می‌ شود، و تا ابد هم، درجه‌ی ایمان با همان نقطه سنجیده می گردد ...
عالی‌ ترین شور در یک انسان ایمان است و حج بلندای‌بیکران ایمان انسان به خالق یکتا ... و اهدای قربانی به آستان او ، محو کامل‌خودمَداری و خودخواهی وصحنه تلاش‌مَداری کمال و عدالت جویی است ، که در عید قربان تجلی یافته است. عید قربان عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از خداوند مبارک‌ باد. https://eitaa.com/Arbabhosyn
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست به هرکه می‌نگرم در لباس احرامش دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست یکی به جانب مسلخ برای قربانی یکی روانه به دنبال یوسف زهراست یکی بهشت خدا را به چشم خود دیده یکی به یاد جهنم ز تابش گرماست یکی به خیمه ندای الهی العفوش... یکی دو دیده‌‌اش از اشک شوق چون دریاست یکی به امر خداوند سر تراشیده یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست سلام باد بر آن مُحرم خداجویی که روح بندگی از اشک دیده‌اش پیداست سلام باد بر آن کاروان صحراگرد که لحظه‌لحظه به دنبال سیدالشهداست سلام باد به عباس و اکبر و قاسم که حج واجبشان در زمین کرب‌وبلاست سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل که سر به دست پدر داد و خویش را آراست وجود او همه تسلیم محض پا تا سر که دست شست ز جان و سر و، خدا را خواست کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم! خدات گفته نبر! گر برم خطاست خطاست «خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی» هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل که این پسر پدر بهترین پیمبر ماست درست اگر نگری در وجود این فرزند جمال نفس رسول خدا، علی پیداست گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست... بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین که پیکرش به زمین، سر به نیزۀ اعداست ذبیح ماست حسینی که جلوه‌گاه رخش تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست سلام خالق وخلقت به خون پاک حسین که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست... گلوی تشنه، سرش را ز تن جدا کردند که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟ به یاد دست علمدارش آهِ ماست علم برای آن لب خشکیده چشم ما سقاست به غیر وجه خدا «کُلُّ مَن عَلیها فان» یقین کنید همانا حسین، وجه خداست به یاد خون گلوی حسین تا صف حشر سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست عید قربان
عید قربان دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین چشمه‌های نور و شور آن بیابان را ببین گوسفند نفس را با تیغ تقوی سر ببر پای تا سر جان شو و رخسار جانان را ببین سفرۀ مهمانی خاص خدا گردیده باز لالۀ لبخند و اشک شوق مهمان را ببین دیو نفس از پا درافکن، سنگ بر شیطان بزن هم شکست نفس را، هم مرگ شیطان را ببین تیغ در دست خلیل و بند در دست ذبیح حنجر تسلیم بنگر، تیغ بران را ببین کارد تیز و دست محکم، حلق نازک‌تر ز گل پای تا سر چشم شو، اخلاص و ایمان را ببین خاک گل انداخته از اشک چشم حاجیان در دل تفتیدۀ صحرا، گلستان را ببین گریه و اشک و دعا و توبه و تهلیل را رحمت و لطف و عطا و عفو و غفران را ببین آتش گرما گلستان گشته چون باغ خلیل در دل صحرا صفای باغ رضوان را ببین روی حق هرگز نگنجد در نگاه چشم سر چشمِ دل بگشا جمال حی سبحان را ببین خیمۀ حجاج را با پای جان یک یک بگرد آتش دل، سوز سینه، چشم گریان را ببین دل تهی از غیر کن تا بنگری دلدار را سر بزن در خیمه‌ها شاید ببینی یار را سینه مشعر، دل حرم، میدان دید ما مِناست گر ببندی لب ز حرف غیر، هر حرفت دعاست غم مخور گر گم شدی یا خیمه را گم کرده‌ای سیر کن تا بنگری گم‌گشتۀ زهرا کجاست لحظه‌ای آرام منشین هر که را دیدی بپرس یار سوی مکه رفته، یا به صحرای مناست؟ حیف یاران در منی رفتم ندیدم روی او عیب از آن رخسار زیبا نیست، عیب از چشم ماست حاجیان جمعند دور هم به صحرای منا حاجی ما در بیابان در مسیر کربلاست حاجیان کردند دل را خوش به ذبح گوسفند حاجی ما ذبح طفلش پیش پیکان بلاست حاجیان سر می‌تراشند از پی تقصیرشان حاجی ما هم چهل منزل سرش برنیزه‌هاست حاجیان دست دعاشان بر سما گردد بلند حاجی ما از بدن دست علمدارش جداست حاجیان را هست یک قربانی آن هم گوسفند حاجی ما هم ذبیحش جمله تقدیم خداست حاجیان را از هجوم زائرین بر تن فشار حاجی ما سینه‌اش از سم اسبان توتیاست خوش بود «میثم» همیشه سوگواری بر حسین حاجی آن باشد که اشکش هست جاری برحسین شاعر: حاج غلامرضا سازگار
در مکتب ولایت در محضر امام‌ خامنه‌ای: ، یک نماد است برای مؤمنانی که می‌خواهند راه حقیقت را، راه تعالی را، راه عروج به مدارج عالیه را طی کنند.
حضرت ابراهیم علیه‌السلام عاشقی‌ است که زنجیرهای تعلق را ، از پای‌ روح بلندش باز کرد ، و بذر تردید را از خاک دل برچید... صبورانه، از دل ، رشته مهر پدری را گسست و دشنه ای تیز ، در دستش، مهیای قربانی اسماعیل شد بازگرداندن‌ امانتی که‌ ، روزگاری نه چندان‌ دور به وی عطا شد قربان، عید ابراهیم خلیل الله است و ابراهیمی شدن، دل از بند تعلقات بریدن و به دوست ملحق شدن ... .
متن اشعار ولادت و مولودی امام هادی علیه السلام 👇👇👇
آستان خدا کمال شما هفت پرواز زیر بال شما با شما می شود به قرب رسید ای وصال خدا وصال شما گاه با آدم و گهی با نوح بی زمان است سن و سال شما مثل جبرئیل می شود بالم با همین غوره های های کال شما روزگاری ست در پی دلم آید گر چه نا قابل است مال شما بال ما را به آسمان ببرید تا خداوند لا مکان ببرید هر کسی تو را سلام کند به مقام تو احترام کند کاش در صحن سامرات خدا تا قیامت مرا غلام کند پر و بال کبوترانه ی من در حریم تو میل دام کند هر که بی توست واجب است به خود خواب احرام را حرام کند بر دلم واجب است بعد طواف عرض دین محضر امام کند نیمه ی ماه حج که شد باید شیعه در محضر شما آید ای مسیحای سامرا هادی آفتاب مسیر ما هادی علی بن محمد بن علی نوه ی اول رضا هادی نیست جز دامن کرامت تو پردهٔ خانهٔ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریهٔ زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سر سجاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راه ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه های محبت ما تو مزرعه های سبز دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاق بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو من نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو چه کسی از مسیر گمراهی داده ما را نجات؟... آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دل من در کفت اسیر بود به دخیل تو مستجیر بود گر شود ثروتم سلیمانی باز هم بر درت فقیر بود شکر حق می کنم صدای بلند حضرت هادی ام امیر بود آبرو خرج می کنی بس که کرم سفره ات کثیر بود شب میلاد تو به ذی الحجه مطلع شوکت غدیر بود ریشه ي ناب اعتقاد علی پسر حضرت جواد علی دوست دارم گدای تو باشم سائل دست های تو باشم مثل بال و پر کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمان ازل تا ابد خاک پای تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرای تو باشم یا دعای قنوت من باشی یا قنوت دعای تو باشم ما فقیریم سفره ای وا کن سامرایی حواله ی ما کن با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دل های شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت علي اكبر لطيفيان
حاجت دلارو خدا با مهر تو داده خنده تو برای ما، باب المراده خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی ای جان جانان، یا مولا یا هادی سوره حُسن خدایی، روشنای اِنّمایی هستی امام جواد و، دومین ابن الرضایی برای وصف مقامِت، وصف نور ناتمامِت می‌خونم جامعه امشب، چیه برتر از کلامِت؟ خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی ای جان جانان، یا مولا یا هادی به شبای تار دنیامون، شمس‌ الضحایید کوثر و قدر و هل أتی، نور خدایید إِلَیهِ تَدْعُون، عَلَيْهِ تَدُلُّون بِهِ تُؤْمِنُون، لَهُ تُسَلِّمُون قبله اهل ولایید، روح مکه و منایید بأبی انت و امی، همه هستی مایید أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم، أَنْتُمُ السَّبِيلُ الْأَعْظَم وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْث، وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمّ خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی ای جان جانان، یا مولا یا هادی هوایی سامرا شده، امشب دوباره دلی که جز صحن و سرات، جایی نداره نعم‌الامیری، مولا بی‌نظیری من خوب می‌دونم، دستامو می‌گیری إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ، وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ، آياتُ اللهِ لَدَيْكُمْ با نگات خدایی می‌شم، عاشقی ولایی می‌شم یه سحر کنار سرداب، آقا کربلایی می‌شم نعم‌الامیری، مولا بی‌نظیری من خوب می‌دونم، دستامو می‌گیری
از عرش خدا بوی گل زهرا میاد خورشید هُدی میتابه رو دستِ جواد با نغمه شادی پیچیده صدای منادی میخونه سرود ولادت که اومده حضرت هادی امشب آسمون دل بیتابه نور ازلی میتابه به ظلمت دنیا بارون تا دم سحر میباره زمانه رو دستاش داره یک غنچه زیبا از عرش خدا بوی گل زهرا میاد خورشید هُدی میتابه رو دستِ جواد دریای کَرَم تو نگاه آسمونیشِ عالم اسیر سخاوت و مهربونیشِ مهتاب سعادت طلیعه ی نور هدایت یه روزی میشه عاشقا رو میبره برای زیارت هستی بیقرار و خاطرخواشه دلا میون دستاشه که یوسف زهراست عشقش چراغ شبای تاره که نور محبت داره تجلی یکتاست از عرش خدا بوی گل زهرا میاد خورشید هُدی میتابه رو دست جواد شوق حرمش آرزوی اهل ولا شیش گوشه ی تو آینه ی کرب و بلا تو عین بهاری یه عالمه دیوونه داری سائلای تو همه میگن برای ما کم نمی ذاری دلها به کرامتت مدیونن تو حریم تو مهمونن عنایتِ عشقی شیعه به ولای تو پاینده به هوای تو پابنده حقیقت عشقی
این دل عاشقم دوباره تا به آسمونا پر کشیده همه بیاین بریم گدایی نوه ی امام رضا رسیده اگه در حال نمازی ، یا که در راز و نیازی تمومش کن تا بریم ما برایِ غریب نوازی مولانا یا امام هادی... قدم می زارم روی اَبرا تا میونِ مجلسش میشینم حس می کنم که خنده هایِ رضایتِ زهرا رو می بینم ذاتِ رحمان و رحیمِ، با اصالت و کریمِ نمایندش تویِ ایران، حضرت عبدُ العظیمِ مولانا یا امام هادی... تو دلبری رو دست نداره کیه که اسیرِ این آقا نیست شاعرِ لحظه ی حضورش به خدا به جز خود خدا نیست اگه از مسافرایِ حرم آقا جا موندم خدا میدونه همیشه، زیارت جامعه خوندم مولانا یا امام هادی...
امام هادی علیه السلام: مردم در به وسیله ثروت و تجمّلات شهرت می یابند ولی در به وسیله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد
شده ام بر آن که پری زنم، به هوات یا عَلیَّ النقی سفری کنم و سَری زنم ، به سَرات یا عَلیَّ النقی به هوات تازه کنم نفس، به سَرات آیم از این قفس برسم به مأمنِ آسمانِ رهات یا عَلیَّ النقی هله اِی قلم تو شروع کن ز درون درا تو طلوع کن بنویس سر در مشق های سیات یا عَلیَّ النقی بنویس دستِ مِداحتم ،نرسد به عرشِ فضائلت شود آب های جهان اگر ،که دَوات یا عَلیَّ النقی علی علی ... تو همان تجلّی ایزدی ، که به شکل بنده در آمدی و سروده ای غزل از زبانِ خدات یا عَلیَّ النقی بنویس اوج کدام دَم ،برسد به وسعت آن قلم که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا عَلیَّ النقی و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت شده اید رب جلّی ولی ،به صفات یا عَلیَّ النقی ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن و به شیر جان بده با مسیحِ نگات یا عَلیَّ النقی نَبُود به بودن تو غَمم ،به خدا که حُرِ جهنمم که گرفته ام به وِلات برگِ برات یا عَلیَّ النقی علی علی ...
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکماتِ کلماتِ تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غارِ حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآنِ خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مُرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران! دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران! یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران! نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران! ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران! پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران! سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران! به حرمت تو سه روز اعتکاف باید کرد به خاطر تو حرم را طواف باید کرد تو اعتبار حجازی وگرنه بار نداشت حجاز بی تو در این دهر اعتبار نداشت بشر که خانۀ بی صاحب آرزو نکند کسی به کعبۀ بی مرتضی که رو نکند علی به غربت شیعه گواه خواهد شد رخ سعودیِ صیهون سیاه خواهد شد چه قرن ها که گذشت و امید پا برجاست یزید مُرده و خونِ شهید پا برجاست دوباره مکر سعودی شکست خواهد خورد و قلعه های یهودی شکست خواهد خورد زمان، زمانۀ آوازۀ محمد شد یمن ستارۀ صبح ظهور خواهد شد یهود اگر چه قوام یزید می طلبد حیات امت احمد شهید می طلبد دوباره خون به رگِ آسمان به جوش آمد صدای پای ظهور از حجاز به گوش آید گروهکی که گره خورده اند با بُت ها قبیله ای که ندارند جز تفاوت ها عشیره ای که شکستند حرمتِ شیران جماعتی که چو بغضند از گلوگیران کنایه ای که دراسلام، وقفِ کج تابی ست بنی امیّه ی عصر جدید، وهّابی ست مُوکّلند که راه شریعه می گیرند تقاص تیغ دو دَم را ز شیعه می گیرند خبر رسیده که فصل بهار، نزدیک است بهار ، وعده ی پروردگار، نزدیک است
. خواستند که تکانی بخورد، را نوشتند! .
داد و بیداد که دور از حرم اربابیم در تب و تاب حسینیم ولی بی تابیم هر که با فکر و خیالی گُذَراند شب را ما بیاد لب عطشان حسین می خوابیم 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
گر شرط حیاتِ همه عالم آب است شرطِ همه ی حیات ما ارباب است خوشبخت شود هر که برای تو گریست گریانِ تو در مرتبه ی اصحاب است ما از قِبَل روضه نشاطی داریم افسردگی از مجلس تو نایاب است از جمعیتِ جهان بگیرید آمار الحق که عزادارِ حسین شاداب است هر صبح سلامِ بر اباعبدالله هر شام سلامِ بر تو ذکرِ خواب است نوشیدنِ یک چای پس از روضه ی تو با قصدِ شفای عاجل از آداب است 🔸شاعر: ========================== 🔹
دلیل خلق جهان، اصل اعتقاد، حسین کلید گنج خدا، قبلهٔ مراد، حسین تجلّی احدیّت، محبّت مکنون بنای وحدت و توحید و اتّحاد، حسین چو خواست نام نهد خویش را خدای صمد نیافت نامی از این خوش‌تر و نهاد حسین گدای مضطر من، زحمت زیادی، من عطای بی‌منّت، رحمت زیاد، حسین نبین سری به گریبان غم فرو بردیم که می‌کند همه را روز حشر شاد حسین به عجز راه دَرَش گیر و مُحرم دل باش که گشت کشتهٔ شمشیر اجتهاد حسین به بی‌جوابی هَلْ مِنْ مُعین او سوگند که تا به مرگ بگوییم؛ زنده باد حسین تمام عرش و سماوات بر زمین افتاد در آن نفس که ز زین بر زمین فتاد حسین من از غم تو فراموش کرده‌ام خود را تو هم به حشر بیاور مرا به یاد، حسین.. 🔸شاعر: ==========================