eitaa logo
ذاکرین آل الله
272 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ======================== پسر مرتضی خداحافظ نوه‌ی مصطفی خداحافظ  برو ای نازنین برادر من در پناه خدا، خداحافظ ای به قربان صورت ماهت ای به قربان عُمرکوتاهت برو دست خدا به همراهت تشنه‌ی کربلا خداحافظ بعد تو زینب است و داغ سفر داغ انگشت و داغ انگشتر داغ گهواره‌ی علی اصغر ای به غم مبتلا خداحافظ بعد تو زینب است و روی کبود بعد تو زینب است و آتش و دود بعد تو زینب است و چشم یهود وارث انبیا خداحافظ زینت شانه‌های پیغمبر آخرین یادگاری مادر بعد تو زینب است و این لشکر سرور سرجدا خداحافظ برو ای آسمان خریدارت برو ای اولیا عزادارت برو دست علی نگهدارت ای شفیع جزا خداحافظ 🔸شاعر: ===========================
🏴 اشعار ======================== تا زمین را تیره دید و آسمان را تار دید خون‌جاری‌خدا از عرش بر هامون چکید داغ اکبر زخم‌کاری بود بر قلب حسین از کمان حرمله تیری سه‌شعبه هم رسید نیزه این قدِ کمان را قدکمانی‌تر نکن آخر او بعد پسر، داغ برادر هم چشید آن‌قدر زخم تن از زخم جگر پیشی گرفت شاه عالم لحظه آخر چو بسمل می‌پرید از حرم تا قتلگاهش را دوید اما چه‌سود شمر ملعون زودتر از خواهرش زینب رسید کند بوده خنجرش، نه، احتمالا مست بود پیکرش را پشت و رو کرد، از قفا سر را برید 🔸شاعر: ===========================
روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم به نفس حاج مهدی سلحشور "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" "یَا صَاحِبَ الزَّمَان! الْغَوْثُ الْأَمَان..." بی سایه لطف تو نه امنی، نه امانی بی پرتو رویت نه بهاری نه خزانی عادت نشود غیبتِ تو کاش برایم ای آنکه بدون تو یتیم است جهانی بد جور شدم بندۀ دنیا، کمکم کن ما را به خودش دوخته این عالمِ فانی *امشب دنیا زده ها، حسین رو رها کردن...* یک بار دگر ماه محرم شد و افسوس از دوست ندیدیم نه نامی نه نشانی ماییم شریکِ غمِ تو، آجرک الله ازجدّ تو داریم به دل، داغِ عیانی ای وای به چشمی که نشد خیس ز اشکی وان شانه که از گریه نخورده است تکانی ساعاتِ وداع است، امان از دلِ زینب دارد بخدا میکُشدَت دل نگرانی نزدیک شده ساعتِ سوزاندن خیمه نزدیک شده غارتِ این لشگرِ جانی درخیمه نمانده است دگر قطره ی آبی اطفال ندارند به کف، تکه ی نانی زین بعد نبینند به جز غارتِ معجر زین بعد نگیرند به جز زخمِ زبانی ای کاش که خون گریه کنم مثلِ تو یک روز آن روز خودت باشی و ناحیّه بخوانی "أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاجابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ ،أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتِمِ الاَ نْبِیآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَوْصِیآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ.... أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ... أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآء... أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلات*سلام به اون لب های خشکیده* أَلسَّلامُ عَلَى الاَجْسادِ الْعارِیات... أَلسَّلامُ عَلَى الاَعْضآءِ الْمُقَطَّعات" *عصر امروز لشکرِ عُمر بن سعد، به سوی خیمه ها حرکت کردن":ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْد، یا خَیْلَ اللّهِ ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری" ای لشکرِ خدا بروید بهشت منتظرِ شماست... باید از این داغ مُرد، حسین رو قربةَ الی الله کشتن... سپاه حرکت کردن سمت خیمه ها، امام جلویِ خیمه نشسته، به شمشیرش تکیه داده، چشمان مبارک رویِ هم رفته، حضرت خوابش برده، یه وقت حضرت زینب اومد گفت: داداش! صدایِ پایِ مرکب میاد، دارن به خیمه ها نزدیک میشن، امروز دلِ زینب خیلی لرزید، بلند شد ابی عبدالله، سرش رو بلند کرد، داره زینب رو آماده میکنه، گفت: زینب جان! الان خوابِ پیغمبر رو دیدم، پیغمبر فرمود به زودی پیشِ من میایی... تا این حرف رو ابی عبدالله زد، روایت میگه: زینب تویِ صورتِ خودش زد، شروع کرد گریه کردن، ابی عبدالله، عباسش رو صدا زد، عباس جان!" بِنَفْسِی أَنْتَ یا أَخِی" قربونت برم، برو به سمت این نانجیبا، ببین برای چی به خیمه ها نزدیک شدن، چیکار دارن، اباالفضل العباس با بیست نفر جنگجو رفت مقابل اینا ایستاد، برا چی اومدید؟ گفتند: چاره ای ندارید، یا جنگ، یا تسلیمِ امیر بشید... اباالفضل فرمود:همین جا بایستید من پیغام شمارو به آقام برسونم، پیغام رو رسوند به ابی عبدالله، حضرت فرمود: عباس جان! امشب رو برو مهلت بگیر، من عاشقِ نمازم، من عاشقِ قرآن خوندنم، من عاشقِ استغفارم، بذارید امشب ما یه خورده نماز بخونیم، یه خورده قرآن بخونیم... امشب مشغول نماز شدن، صدایِ قرآن می اومد، صدایِ گریه می اومد، خیمه رو امشب ابی عبدالله تاریک کرد، فرمود: باوفاتر از شما تویِ عالم سراغ ندارم، بعد فرمود: اینها با من کار دارن، دستِ زن و بچه هارو بگیرید، از این تاریکی شب استفاده کنید، هرکی میخواد بره، بره... هر کسی یه جوری ابراز ارادت و وفاداری کرد به ابی عبدالله، یه کی گفت: اگه بدنم رو صد بار بسوزونن، خاکسترم رو بر باد بدن، دوباره زنده بشم، دست از تو بر نمیدارم، دوباره برایِ تو کشته میشم... یکی گفت: من زندگیِ بی تو رو نمیخوام، یکی گفت: برم جوابِ مادرت رو چی بدم؟ اینقدر با این حرفا دلِ زینب خوشحال شد، ابی عبدالله پرده ها رو کنار زد، جایگاهشون رو در بهشت نشونشون داد... امشب اصحاب خوشحال بودن، با هم شوخی میکردن...
یه جمله ای سیدحسن نصرالله داره، میگه: امروز خیمه ی حسین ایران است، یزیدیان خیمه را محاصره کردن، حسینِ زمان، شخصِ امام خامنه ای است، خطاب به او میگویم، آقایِ من! اگر کشته شویم و سپس سوزانده شویم، خاکسترِ مارو به باد بدهند، و هزاران بار این کار با ما انجام شود، دست ازتو نمیکشیم، ای پسرِ فاطمه! حاج قاسم چی می گفت: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است. لذا رفقا اطاعتِ بی چون و چرا از رهبری لازمه، در زمان دفاع مقدس، عملیات خیبر، وقتی جهنم شده بود، وجب به وجب رو دشمن میزد، توی اون شرایط و فشاری که به رزمنده ها می اومد، نزدیک بود که بچه ها جزایر رو خالی کنن، یه پیام از امام خمینی رسید که امام سلام رسونده و فرموده اند که جزایر رو نگه دارید... همه گفتند: امام فرموده، به روی چشم...برگردیم تویِ روضه، یه وقت شنید زینب، ابی عبدالله داره آروم آروم راه میره، داره زمزمه میکنه:...* یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ *امام سجاد میگه: من متوجه شدم منظورِ بابام رو، زینب عمه ام هم متوجه شد، دنبال برادر حرکت کرد، داداش! این حرفا چیه داری میزنی؟ گفت: زینب جان! جدم از من بهتر بود، از دنیا رفت، بابام علی ازمن بهتر بود از دنیا رفت، مادرم از من بهتربود از دنیا رفت، داداش حسنم رفت... یه وقت زینب گفت: داداش! یعنی تو هم میخوای بری؟ چقدر خانوم زینب بی تاب شد امشب، حالا این زینب لحظاتی رسیده که دید ابی عبدالله، در اوجِ غربت اومد دَرِ خیمه اصحاب و یاران، پرده ی خیمه رو کنار میزد، علی اکبر رو صدا میزد، پرده ی خیمه رو کنار میزد، بچه های عقیل رو صدا میزد، بچه های اُم البنین رو صدا میزد، یِکّه و تنها که موند، دیدن ابی عبدالله اومد سمتِ خیمه ی زنها، دید زین العابدین در تب داره میسوزه، حضرت حالش خیلی بده، حضرتِ زینب داره پرستاری میکنه، تا ابی عبدالله واردِ خیمه شد، شروع کرد امام زین العابدین با بابا صحبت کرد، باباجان! چه خبر؟ کار به کجا رسیده؟ از عموم عباس چه خبر؟ ابی عبدالله فرمود: عباسم رو کنارِ علقمه کشتن، دستاش رو از بدن جدا کردن... گفت: بابا! از برادرم علی اکبر چه خبر؟ یکی یکی اسم شهدارو آوُرد، ابی عبدالله گفت: عزیزِ دلم، خیالت رو راحت کنم، به جز من و تو مردی تویِ خیمه ها نمونده... تا این حرف رو زد زین العابدین فرمود:عمه جان! شمشیرم رو بده... من زنده باشم بخواد آسیبی به ولیِّ خدا برسه! حضرت زین العابدین رو آرام کرد، ای بهترین ذریّه من، ای جانشینِ من، تو باید این زن و بچه رو سرپرستی کنی، تو باید اینها رو تا شام و کوفه ببری، سایه ی یک مرد رو باید بالا سرشون ببینن، اما عزیزِ دلم، سلامِ من رو به شیعیانم برسون" إِنَّ أَبي ماتَ غَريباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهيداً فَابْكُوهُ" به اونا بگو: پدرم غريبانه به شهادت رسيد پس بر او اشك بريزيد... اونجا بود گفت: لباس کهنه رو بیارید، این لباس رو پاره پاره کنید، زیر همه لباسام بپوشم، کسی این لباس رو غارت نکنه... علامه مجلسی تویِ حرم امیرالمؤمنین، آخرِ درسِ، میخواد روضه بخونه، یه کسی اومد یه پیغامی براش آوُرد، علامه رو بهم ریخت، بعداً به خواصش گفت، گفت: این پیک از طرفِ حضرت زهرا سلام الله علیها بود، خانوم تویِ حرم هستن، فرمودن: به علامه بگید روضه ی وداعِ حسینم رو بخونه... کاراش رو کرد، وداعش رو کرد، یه وقت دید سکینه خیلی داره گریه میکنه، بچه رو بغل گرفت، گفت:" لَا تُحْرِقِی قَلْبِی" قلبم رو نسوزون، قلبم رو آتش نزن... همه رو آرام کرد، تا اومد بره سمت میدان دید زینب هم پشتِ سرش داره میگه: "مَهلاً مَهلا"... زینب رو هم آرام کرد، اما گذشت تا فردا، سکینه خودش رو انداخت رویِ بدنِ ابی عبدالله، اینقدر گریه کرد، اینقدر ناله زد، اومدن گفتن: امیر! این دختر رو نمیشه از پدرش جدا کنیم، گفت: یه راهی داره، بچه رو بزنید... گفتن: بابا بچه رو بغل گرفته، دستاش دورِ بچه حلقه شده، گفت: اگه بچه رو بزنید دستاش باز میشه، بچه رو رها میکنه، تا با تازیانه زدن، دستایِ حسین بازشد...
•|حسینِ‌من|• . . نوشته‌اند مقاتل، که عصر عاشورا .. بلند مرتبه‌ای خسته، نیمه جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی .. میان هروله "زینب" دوان دوان آمد «محسن ناصحی» 🆔 https://eitaa.com/Arbabhosyn
. این خیلی عجیب است! فُرات را بر مسدود میکند، امّا آب زَمزَم را زیر پای اسماعیل، رَوان! چاقو را برگلوی اسماعیل نرم میکند امّا خَنجر را بر قَفای بُرنده! .
و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام _ کربلایی نریمان پناهی •ೋ پُر از جنجال شیب قتلگاه .. گرفت دور جسمت رو یک سپاه تنت مونده رو خاکا بی پناه، حسین جانم .. نشسته قاتل رویِ پیکرت شده نیزه بارون دورو برت برای غارت ریختن رو سرت، حسین جانم .. نفس نفس زدی ولی حیا نکرد تو دست و پا زدی و اعتنا نکرد خنجرُ از روی گلوت جدا نکرد آه زدن .. تو رو قربه الی الله زدن آه زدن .. دوره کردن تو رو بی گناه زدن غریبِ من .. غریبِ من یا شیب الخضیب من غریبونه افتادی بی سرم میخندیدن لشکر دو رو برم تو رفتی و شد آواره حرم ، حسین جانم .. داری خبر با تازیونه زدنم شبیه پیکر تو زخمی تنم بمیره زینبت برات بی کفنم ، حسین جانم .. آه دلم .. با عصا میزدنت مقابلم آه دلم .. دیدن سرت رو نیزه قاتلم غریبِ من .. غریبِ من یا شیب الخضیب من
و توسل به‌حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهْ شب جمعه اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری •✾• این فرش روضه که روش نشستی اینجا، همین جایی که هستی یه روزی آرزوت میشه وقتی بری برا همیشه همین حسین حسین گفتنا همین شبا روضه رفتنا یه روزی آرزوت میشه وقتی بری برا همیشه یه ثانیه ش بر نمیگرده خاک تورو اسیر کرده تا میتونی تا زنده ای گریه کن برا حسین زندگیت فدا حسین «حسین ...حسین» چایی قبل و بعد هیئت این گریه ها همین دو سه ساعت یه روزی آرزوت میشه وقتی بری برا همیشه همین کتیبه ها رو میبینی همین سیاهیها رو میبینی .
وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجراشده به نفس کربلایی حسین طاهری چند وقتیه که گوشه گیرم تا دوباره کربلا نرم هیچ جا نمیرم تازه فهمیدم که بی حرم از دنیا سیرم از دنیا سیرم... حرم که نباشه آخه چه جور دردا دوا شه حرم که نباشه می خوام اصلاً دنیا نباشه آرزوم زیارته یاره، کربلا دلخوشی دنیاست بی هوای حرم این شب ها زندگیم رو هواست «یا حسین یا اباعبدالله، یا ابا عبدالله» از آدما هیچی نمیخوام کربلا نباشم انگاری تنهای تنهام فقط از خدا میخوام برم دیدار آقا دیگه هیچی نمیخوام چی بدتر از اینه غمه فراق باشه تو سینه چی بدتر از اینه نوکری آقاش و نبینه بهتر از همه تو‌ میدونی حال من واسه چی داغونه بیشتر از این نزار این روزا اینجوری بمونه یا حسین یا ابا عبدالله...یا اباعبدالله این روزا حالم رو به راه نیست من مریضِ دوریم ولی حیف که دوا نیست به خدا علاج دردِ من جز کربلا نیست چه‌جوری میتونم‌ این‌همه از تو‌دور بمونم چه‌جوری میتونم خودم وآخر میرسونم وقتی که درِ خونه ات بازه کی میگه‌ راه حرم‌ بسته است کربلا نمیرسم اما روضه های تو‌هست «یا حسین یا ابا عبدالله...ابا عبدالله»
وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجراشده به نفس کربلایی حسین طاهری •✾• ●━━━━━━─────── پای غمت گیرم حسین نوشته ی کتابِ تقدیرم حسین از غیرِ تو سیرم حسین آخر یه شب، تو روضه میمیرم حسین هر شب باید مجنونت شم لیلا کیه؟ لیلا تویی قربونت شم بی سر و بی سامونت شم کاشکی یک شب کرب و بلا مهمونت شم «جانم حسین، جانم حسین... » با روضه هات قلبم گرفت قابِ چشمامو بارون نم نم گرفت گفتم حسین گریه ام گرفت اِنقد مَرده که دستِ نامَردم گرفت هر شب باید مجنونت شم لیلا کیه؟ لیلا تویی قربونت شم بی سر و بی سامونت شم کاشکی یک شب کرب و بلا مهمونت شم «جانم حسین، جانم حسین...»
و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا و بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) به نفس سیدرضا نریمانی زده به سرم حال و هوای حرم کبوترِ بشکسته بال و پرم دوباره دلم تنگِ کرب و بلاست دوباره از این غصه در به درم بدون تو از زندگی سیرم من از همه غیرِ تو دلگیرم به یاد حرم افتاده دلِ من دارم دیگه از دوری می میرم آی رفیقا! حرمِ کرب و بلا یادش بخیر پابرهنه تو حرم با زائرا یادش بخیر توی بین الحرمین ذکرِ آقا یادش بخیر گنبد‌ طلای ارباب یادته؟ یادته؟ یادته؟ صحن با صفای ارباب یادته؟ یادته؟ یادته؟ تا به عشقمون رسیدی یادته؟ یادته؟ یادته؟ وقتی شیش گوشه رو دیدی یادته؟ یادته؟ یادته؟ دلم برات تنگ شده... ندیده بگیر گناهامو بیا و ببین اشک چشمامو دوباره منُ کربلایی کن نیار‌ تو به روم اشتباهامو شده دوریت آینه ی دقِ من نمک به روی زخم دل تو نزن دیگه سخته بی حرم موندن یه رحمی کن این دلُ نشکن ای دل ای دل، ای دل ای دل، کربلا حل مشکل، پایِ این دل، ای کربلا میشه قاتل، واسه این دل، کربلا گنبد طلا رو ای دل یادته؟ یادته؟ یادته؟ صحن باصفا رو ای دل یادته؟ یادته؟ یادته؟ پرچم سرخ آقا رو یادته؟ یادته؟ یادته؟ گریه های زائرا رو یادته؟ یادته؟ یادته؟ وقتی کربلا رو دیدی یادته؟ یادته؟ یادته؟ مثه دیوونه دَویدی یادته؟ یادته؟ یادته؟ تا به عشقمون رسیدی یادته؟ یادته؟ یادته؟ بوسه از شیش گوشه چیدی یادته؟ یادته؟ یادته؟ دلم برات تنگ شده... برای عزات دل سیاه پوشه تو سینه من غصه می جوشه الهی بشه چشم من خیره دوباره به اون صحنِ شیش گوشه ریاضت من، عکس کرب و بلاست شده گنهم عاشقیِ برات خدارو چه دیدی ان شالله میشه جونم توی روضه یه روزی فدات مگه میشه عشق تو آروم جون، یادم بره؟! ماجرایی که گذشت مابینمون، یادم بره؟! خاطرات کربلا ای مهربون، یادم بره؟! تو حرم سینه زنیمو یادته؟ یادته؟ یادته؟ زیر بارون عاشقیمو یادته؟ یادته؟ یادته؟ التماس و گریه هامو یادته؟ یادته؟ یادته؟ اون وداع آخریمو یادته؟ یادته؟ یادته؟ دلم برات تنگ شده... روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ دلم برات تنگ شده... سلام کربلا، سلام خیمه گاه سلام قتلگاه، ای آقا سلام شیرخواره سلام ای مشک پاره من اومدم دوباره ای آقا! ای آقا! سلام ای باوفا سلام آب آور سلام ای بی یاور اباالفضل سلام ای نیزه ها سلام ای باوفا اباالفضل آقا سلام، سلام آقا سلام آقایِ خوبم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب‌ عاشورا اباعبـدالله علیه السلام به اصحاب فرمود هرکه از شما حق الناسی به گردن دارد برود و آن حق را ادا کند ، که خدا شهداتش را نمی پذیرد. سیدالشهدا علیه‌‌ السلام به همه‌ی ما فهماند: که حتی شهادت در راه خدا در کربلا بالاتر از رعایت حق‌ الناس نیست این روایت هم درست است‌: که یک قطـره‌ اشک‌ بر آقا سیـدالشهدا علیه‌ السلام ضامن بهشت است اما تصور بعضی‌ از حق الناس همان مال‌ مردم خوردن است‌، که صحیح است ، ولی رعایت قواعد عرفی ، قانونی ، عاطفی دیگران‌هم حق الناس است. دل شکستن والدین ، خانواده و به‌ طرق مختلف، همسایه آزاری، مردم آزاری ، گران فروشی و ... پس بیاییم‌ همه اهل رعایت باشیم. .
متن اشعار و نوحه های روز عاشورا و شب شام غریبان 👇👇👇
زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ شام‌غریبان محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی •✾• خداحافظ ای نگار و حبیبم خداحافظ ای غمگسار و طبیبم «زینبش گفت: چون چاره نیست می روم و می گذارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت» خدا حافظ ای قرار و شکیبم خداحافظ ای امام غریبم «حسین جان ای آبروی دوعالم» خداحافظ ای تمامیِ هستم خداحافظ ای برفته زِ دستم دلِ زینب بسته بر سرِ مویت زنم بوسه من به زیرِ گلویت «حسین جان ای آبروی دوعالم» مسوزان از غم تو بال و پرم را ببین اشک کودکانِ حرم را تو از مرکب طفل خسته جدا کن زِ گوش او گوشواره تو وا کن *کجا رو داره میگه؟وقتی اباعبدالله ارادهٔ میدان کرد "عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ" به اسبش نهیب زد.دید اسبش تکون نمی خوره.یه نگاهی انداخت.دید دخترش آمده.دست ها رو دور دست اسب حلقه کرده.داره گریه می کنه.دخترش صدا زد: "یا اَبَه اَسْتَسْلَمْتُ للموت؟"بابا آیا تسلیم مرگ شدی؟گریه کرد.فرمود:دخترم! "کَیْفَ لا يَسْتَسْلِمُ لِلْمَوت مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعین"کسی که یار نداره.کسی که تنها مونده؛چطور تسلیم مرگ نشه؟!دخترش یه حرفی زد آقا شروع کرد گریه کردن.صدا زد حالا که این جوریه:"رُدَّنا إِلَی حَرمِ جَدِّنا"ما رو برگردون مدینه.... آقا رفت.این دختر با این اسب اینطورمواجهه داشت.نذاشت اسب به میدان بره‌.به زور جداش کردند.یه اتفاقاتی افتاد.وقتی ذوالجناح پر از زخم،کاکُلش رو به خون گلوی آقا آغشته کرده،برگشت سمت خیمه ها،دخترش دوباره اومد.فقط یه سوال کرد:"يا جوادُ أَبی! "ای اسب پدرم!"هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً"فقط به من بگو به بابای من آب دادند یا تشنه کشتنش؟ ای آبروی چَشم همیشه ترم حسین ای سِرِّ نینوایی تو در سرم حسین «موندم چرا زنده ام مولا؟! ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ما روضه حسین شنیدیم و زنده ایم» عَطر شهادت است که دل می‌برد ز من نام تو را همین که به لب می‌برم حسین هرسال بیشتر شده‌ام مَحرم غمت امسال از همیشه شکسته‌ترم حسین لبَیک گوی توست نه تنها لبانِ من لبَیک گویِ توست رگِ حنجرم حسین *سعیدبن عبدالله حنفی شب عاشورا چی گفت به مولا؟وقتی اصحاب یک یک بلند شدند هر کدوم صحبتی کردند.دلدادگی خودشون رو نشون می دادند. هفتاد بار بر سر کوی ِ تو گر مرا آتش زنند، باز در این لشکرم حسین *گفت اگه هفتاد بار من رو بکشند.زنده شم.دوباره من رو بکشند.خدا به خاطر این هفتاد بار کشته شدن رو از تو دور کنه من حاضرم.یک نفر دیگه یه حرف دیگه ای زد.زهیر بلند شدگفت:..* خاکسترم به باد رَود گر هزاربار گوید به شوق و هِلهله خاکسترم: حسین *واقعه تمام شد.همسر زهیر فاصله گرفته بود.زهیر بهش دستور داده بود،دور شو... شاید مثل فردایی غلامِ زهیر رو صدا کرد. گفت:میدونم مولات رو کشتند.میری کربلا مولات رو کفن می کنی برمیگردی.غلام اومد؛نگاه کرد.کفن نکرد برگشت. همسر زهیرگفت:چرا کفن نکردی؟!گفت:خجالت کشیدم.دیدم مولای زهیر کفن نشده.* از پیکرم اگر که سرم را جدا کنند گوید سرم جدا و جدا پیکرم حسین بادا که بارها بِدَرَندم درندگان گر لحظه‌ای ز بیعت تو بگذرم حسین *شب عاشورا قاصد رسید کربلا.محمدابن بشیرِ حضرمی کجاست؟ آمد جلو..پسرت در ری اسیر شده.خبر به گوش آقا رسید.محمد ابن بشیر رو صدا کرد.وقتی رفت خدمت آقا دید کیسه های زر مقابل امام حسینه. اولین جمله ای که ابی عبدالله گفت، فرمود:"أَنْتَ في حِلٍّ مِنْ بَيْعَتي"بیعتم رو از تو برداشتم.این پول ها رو هم بردار ببر پسرت رو آزاد کن.گفت:درنده ها من رو زنده زنده پاره پاره کنند اگه من دست از تو بردارم.بعدش گفت:آقا من دست از شما بردارم،برم.بعد از کاروانا بپرسم چه خبر شده؟!بگن همه رو کشتن.بعد من بگم من یه مولای مهربونی داشتم.میگن مولای تو بود؟هزار و چهارصد و اندی زخم بهش زدند.زجرکُشش کردند... از فردا و پس فردا هر کاروانی از اون نزدیکی رد میشد و میخواست بره کوفه؛میگفتند خبر داری پسر پیغمبر روکشتندخبرتو شهر به شهر پیچید...* از دامن تو دست نخواهم کشید؛ نه نذر تو کرده است مرا مادرم حسین صیقل به تیغ می‌دهی و آه میکشی از مرگ گفتی و نشود باورم حسین پشت و پناه ما! به که خواهی سپردمان؟ با شعله‌ها بگو چه کند این حرم؟ حسین! *خبر داری دامن بچه ها آتیش گرفته بود این بچه ها همه می دویدند صورتاشون سوخته بود...* پناه عالمیان زینبت پناه ندارد به جز تو ای شه خوبان پناهگاه ندارد اگر اجازه دهی صف کشیده از پی ات آییم که این سپاه نگوید حسین‌ سپاه ندارد حسین..واااای.... : دکتر محمدمهدی سیار میلاد عرفانپور
به تربت امام حسین علیه السلام زیاد سجده کردن اخلاق را عوض می کند . حاج اسماعیل دولابی 📖مصباح الهدی ۲۷۳
قالت فاطمة بِنتُ الحُسینِ عَلیه السّلام: دیدم قلبم داره از جا کنده میشه بند بند تنم شروع کرد به لرزه بیافته. دیدم یه مردی خیره خیره به من نگاه میکنه. آقا به من چیکار داری؟ من‌ که به جز خوبی کاری نکردم شروع کردم فرار کنم. با کعب نی به بازوهام میزد..زمین خوردم، گوشواره امو‌ کشید .گوشم پاره شد خونا داره جاری میشه."وَأَخَذَ مَقْنِعَةَ مِن رَأسی" مقنعه از سر من‌ کشید، بیهوش شدم زمین‌ که خوردم دیگه چیزی نفهمیدم ... تا به هوش اومدم دیدم عمه ام سرم رو بغل گرفته. چی شده دختر برادرم؟عمه جان ! ببینم چیزی تو‌ خیمه هست رو سرم بندازم. بی بی یه نگا هی کرد گفت: دختر برادرم منم مثل توأم ..ای حسین ..