#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_عاشورا
بازم شب عاشورا رسیدو چشم تو دریاییه غریب زهرا
آقا میدونم دلشوره داری مث عمه زینبت برای فردا
امشب شب آخریه که حسین برای خواهرش زینب پناهه
فردا زیر سنگ و نیزه ها زخمیو بی غسل وکفن تو قتلگاهه
العجل الامان
به شاه تشنه ای که شد سر از تنش جدا
العجل الامان
به حنجر بریده ی امام کربلا
العجل بحق زینب العجل....
➖➖➖➖➖➖
خواهر شب آخریه که کنار من میون درد، آروممیگیری
دارم می بینم که عصر فردا میون یه مشته بی حیا اسیری
می بینی تن صدپارمو به زیر نعل تازه ی مرکب دشمن
وای ِمن از اون لحظه که می زنی تو بوسه بر رگ بریده ی من
خواهرم می بینی
بر سر غارت پیراهنم دعوا میشه
آه تن زخمی ام
سه روز وشب رها رو خاک این صحرا میشه
العجل بحق زینب العجل....
➖➖➖➖➖➖
امشب میره با دیدن گلهای حرم تو خیمه ها غم از دل تو
فردا سر هر کدومشون میره به روی نیزه ها مقابل تو
امشب زیر سایه ی اباالفضلی و فردا شب اسیر حرمله ها
یه خیمه ی نیمسوخته میشه مأمن تو و بچه ها میون صحرا
خواهر مضطرم
وقت جدایی من و تو دیگه سررسید
می بینم روی تل
تمومی موهای تو میشه فردا سفید
العجل بحق زینب العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بیا در این شب آخر که بشنوم سخنت
سخن بگوی برادر به شمع انجمنت
بگو در این شب آخر چه بر سرت آید
بگو چه می شود آقا به نازنین بدنت
ترک ترک شده لعل لبت عزیز دلم
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دهنت
کنار پیکر تو سینه می زند طفلت
خدا کند که نخندد کسی به سینه زنت
خدا کند تنت از زخم ها ورم نکند
خدا کند نشود نیزه جابجا به تنت
خدا کند نکشی زجر در ته گودال
و عاقبت نکشد طول دست و پا زدنت
خدا کند نشود نرم استخوان هایت
خدا کند نشود کهنه بوریا کفنت
تمام ترس من این است عده ای بی دین
کنند هلهله فردا به زیر و رو شدنت
#محمود_اسدی
#شب_عاشورا
حیدر رسیده بود ، پیمبر رسیده بود
همراه این دو ، سوره ی کوثر رسیده بود
خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ
آن لحظه ای رسید که لشکر رسیده بود
از خاتم حسین ، تعاریف بی شمار
به گوش ساربان ستمگر رسیده بود
کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام
نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود
خنجر نمی برید گلوی حسین را
به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود
حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است
با قتل صبر ، صبرش اگر سر رسیده بود
هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد
اما غروب ، کار به آخر رسیده بود
#شب_عاشورا
#محرم_۱۴۰۴
#شهریار_سنجری
چشمی به خون نشسته و چشمی به اشک زار
تنگ است سینه ی من از این شامِ گریه دار
امشب اگر چه شانه به دستان زینب است
فردا به دست های سنان است زلف یار
بردار گونه را ز سر خاک های دشت
روی امام خیمه کجا و کجا غبار
اردوی توست ، اینکه بهم ریخته حسین
این خیمه های توست ندارد دگر قرار
قرآن بخوان که حالت زینب عوض شود
فردا تو را به نیزه زند قوم نابکار
برخیز و خار های سر راه را بگیر
فردا مصیبت است برای برهنه … خار
امشب بغل بگیر کمی بچه هات را
فردا زمان نداری و داری هزار کار
خیلی بیا دهن به دهن با سنان نکن
این قصه آخرش بخدا هست ناگوار
از روی ذوالجناح میفتی میان دشت
بر روی ماسه های بیابانی ای سوار
نیزه تو را به خاک گرفتار میکند
بر نیزه ها و تیر و سنان میشوی دچار
دل ناگران خیمه خود میشوی حسین
دل ناگران خیمه خود موقع فرار
ای با وقارِ زینب کبری ! نخور زمین
خورده بهم وقار تو ای شاه با وقار
#محرم_۱۴۰۴
#شب_عاشورا
#علیرضا_وفایی_خیال
شب آخر شده و فرصت ما در گذر است
زینبت سخت بهم ریخته و خون جگر است
بیشتر در برم ای یار مناجات بخوان
چشم بر هم بزنی سوره ی فجرم، سحر است
روی شاداب و رخ ماهِ برافروخته ات
همه از شوق رسیدن به وصال پدر است
شده که وقت دعا باشد و یادت نکنم؟!
یادت ای مونس قلبم، همه جا در نظر است
چندمین بوته ی خار است که امشب کندی؟!
حق بده که دل من مضطرب و شعله ور است
جدمان گفته چه سخت است غم روز دهم
خواهرت از همه ی واقعه ها باخبر است
نه غمت هست چو یحیی و نه چون اسماعیل
غم قربان شدنت، سخت تر و سخت تر است
ظهر فردا که شود از غم سقای حرم
دست من روی سر و دست تو روی کمر است
با غم سینه و با تیر سه شعبه چه کنم؟!
آن که هر شعبه ی آن شاخه ای از میخ در است
نکند حنجرت از پشتِ سرت ذبح شود
نکند بوسهی من زیر گلو دردسر است
عصر فردا بدنت زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوعِ به لبم بی ثمر است
می نویسند تواریخ پس از رفتن تو
خواهرت با عمر سعد و سنان همسفر است
#محرم_۱۴۰۴
#شب_عاشورا
#محمد_جواد_شیرازی
هیچکس درد مرا جز تو نفهمید حسین
و کسی حال مرا جز تو نپرسید حسین
آمدم روضه و خالی شدم و فهمیدم
دردِ دلهای مرا غیر تو نشنید حسین
من ملَک بودم و فردوسِ برین جایم بود
لطفت آورد مرا خیمهی خورشید حسین
جگرم خرج تو شد ای جگرت خرج علی
چشم ما سرخ شد آنقدر که بارید حسین
من به اُمید فرج آمدهام، کاری کن
کس نرفتهاست از این غمکده نومید حسین
داشتم هرچه به تاراج غمش رفت، فقط...
به روی سنگ مزارم بنویسید حسین
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
روضه خوان خواند و فقط فاطمه نالید حسین
تا خجالت نکشد تا که نمیرد عباس
پیش زینب زِ اماننامه نپرسید حسین
بیشتر زخم ،کف پای یتیمان میشد
تا دم صبح اگر خار نمیچید حسین
تار چشمش شده بود از عطش و آنهمه زخم
آنقدر تار که جز دود نمیدید حسین
دست خالی که نرفت از سر او هیچ کسی
هرچه را داشت در آن معرکه بخشید حسین
شمر مایوس شد و خواست از آن سینه رود
تا نصیبی ببرد چون همه...، چرخید حسین
داشتیم آنچه که ما عشق تو بر بادش داد
داشتی هرچه که تو حرمله دزدید حسین
#شب_عاشورا
#محرم_۱۴۰۴
#حسن_لطفی
@nohe_sonati57903_1398618192855_446297.mp3
زمان:
حجم:
540.3K
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شب عاشورا
امشب شب آخرِ شاه دین باشد۲
شام وداع همه مومنین باشد۲
واویلا واویلا واویلا واویلا...
آمده حسین امشب در بر خواهر
تا گویدش آنچه را باشد مقدر
گفتا ولی زینبش طاقت نیاود
رفته زهوش اندر آغوش برادر
واویلا واویلا واویلا واویلا...
امشب حرم،پاسبانی دهد عباس
به کودکان سرزند این روح احساس
فردا که سقا شود از بهر طفلان
گردد جدا دست از تنِ اشجع الناس
واویلا واویلا واویلا واویلا...
امشب علی اصغر، میان گهواره
خوابست ومادر کند اورا نظاره
فردا سه شعبه خورد زیرگلویش
گلوی این شش ماهه می شود پاره
واویلا واویلا واویلا واویلا...
بر بنی هاشم چوشمعست علی اکبر
عجب قرآنی خواند الله اکبر
فردا به میدان رود این گل لیلا
ارباً اربا می شود شبه پیمبر
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati65672_139968192333_347678.mp3
زمان:
حجم:
441.8K
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شب عاشورا
شام وداع و، حالی عجیب است
ذکر مداوم، امن یجیب است
امشب شبی زیبا برای مومنین است
شام تلاوتهای قرآن مبین است
مظلوم حسین مظلوم حسین، مظلوم حسین جان...
سر حسین و، دامان زینب
سرّ مگوها، در آخرین شب
گوید حسین وزینبش گردیده گریان
از غصه ی فردا شده سر در گریبان
مظلوم حسین مظلوم حسین، مظلوم حسین جان...
عباس امشب، باشد نگهبان
آرام جان، زنان و طفلان
فردا شود دستان او جدا ز پیکر
گردد شهید راه اسلام و برادر
مظلوم حسین مظلوم حسین، مظلوم حسین جان...
امشب رباب است، گهواره جنبان
آرام اصغر، در بین طفلان
فردا شود پرپر بروی دست بابا
این غنچه با تیر عدو گردد شکوفا
مظلوم حسین مظلوم حسین، مظلوم حسین جان...
@Simaye_haram Seyed Reza Narimani - Mano Nazar Tanha (128).mp3
زمان:
حجم:
6.75M
#⃣ #شور
#⃣ #شب_دهم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #شب_عاشورا
#⃣ #روز_عاشورا
#⃣ #سبک_شهادت_امام_حسین
#⃣ #سبک_امام_حسین
#⃣ #مرگ_بر_اسرائیل
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
منو نذار تنها میون این حرم
اگه بری بی تو کجا دارم برم
میون این صحرا کی میشه یاورم
داریم جدا میشیم - نمیشه باورم
گلوتو میبوسم - به جای مادرم
گره بزن محکم - نیفته معجرم
گریمو در اوردی - داری میری
زینب و به کی سپردی - داری میری
✅ #بند_دوم
داری میری ای ماه - از اسمون من
نزن تو با اشکات - اتیش به جون من
داداش کجا داری - میری بدون من
میچینمت اخر - میون بوریا
میشینه رو شونم - همین کبودیا
میترسم از چشما - ی اون یهودیا
ناله میزنه مادر - بالا سرت
من اسیر میشم باشه - فدا سرت
✅ #بند_سوم
جلو چش مادر - نزن تو دست و پا
دیدی شدی اخر - مرمل الدما
برید جلو چشمام - سرت رو از غفا
یتیمی زود بودش - برای دخترت
اسیری زود بودش - برای خواهرت
چه نامرتب شد - رگای حنجرت
داره خولی میگرده - در پی سرت
رفتی و جسارت شد - به خواهرت
.
.
#حضرت_عباس(ع)
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#زمزمه #شور
غربت معنا شده چی با این قدّ رعنا شده
اینهمه تیر و نیزه چطور توی پیکر تو جا شده
غربت معنا شده داداشت دیگه تنها شده
گُرزِ آهنی با تو چه کرد فرق سر تا ابرو وا شده
پاشو ببین داداش اشک رَوون مُو
فکر نبودنت بُرید امون مُو
برای خیمه ها دلنگرون مُو
فکر نبودنت بُرید امون مُو
پس چرا اینقَدَر کوچیک شده این قدّ رشید
دیدم با نیزه دشمن تو رُو رو خاک علقمه میکِشید
کاش بدونم کجا افتاده دست آب آورت
برگشتن حتی فراری ها هر کی زد زخمی به پیکرت
خوردی زمین و من شکستم از کمر
وقتی تورو زدن چهار هزار نفر
تو خیمه از غمت همه زدن به سر
وقتی تورو زدن چهار هزار نفر
دیگه تنها شدم مُردم تا از زمین پا شدم
بدجوری از غم پشتم شکست بدجوری از کمر تا شدم
ای یار و یاورم بعد از تو می پاشه لشکرم
فکری کن به حال خیمه ها به حال رقیه دخترم
نبودنت شده عزای زینبم
به فکر غربت فردای زینبم
پاشو یه کاری کن برای زینبم
به فکر غربت فردای زینبم
#بهمن_عظیمی ✍
..........
.
#زمزمه_امام_حسین(ع)
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#زمزمه #شور
آخرین لحظه هاست توو قلب زینب غوغا به پاست
میخوای از پیش زینب بری این تازه آغاز ماجراست
این دَمِ آخری یک لحظه م پیش زینب بشین
کاری کن قلبم آروم بشه آشوب و دلهره م رو ببین
آواره ی توئه این دل دربدر
بذار نگات کنم امشب و تا سحر
اگه میخوای بری زینبتم بِبَر
بذار نگات کنم امشب و تا سحر
میسوزم از درون کاش میشد برگردیم شهرمون
جون من بسته به جونِته میمیرم بی تو اینو بدون
بیچارم میکنه فکرِ فردا و تنهایی هات
کاش میشد از پیش من نری کاش میشد من میمُردم به جات
با غصه ی دلت دلم شده سهیم
ای کاش میشد باهم از کربلا بریم
بارونیه چشام حال دلم وخیم
ای کاش میشد باهم از کربلا بریم
عصر فردا باید رقیه تُ و چیکارش کنم؟
واسه نکشتن تو حسین از شمر و خولی خواهش کنم!
عصر فردا تنت میشه توی مقتل زیرورو
خواهر تنها و بی کست میشه با نامحرم روبرو
باید چیکار کنم غریب و بی پناه
چطور ببینمت میون قتلگاه
وقتی که رو سرِت میریزه یک سپاه
چطور ببینمت میون قتلگاه
✍بهمن عظیمی
...........
.
#گودال #عاشورا
#عصر_عاشورا
#روز_دهم_محرم
#روز_عاشورا
#زمزمه #شور
خیلی آزُردنت توو اوج نامردی کُشتنت
یه جای سالم واست نذاشت چه قَسیُ القلبه دشمنت
انقد زدن تو رو قتلگاه پر شد از خون تو
اینکه تشنه سر بُریدنت کشته زینب و به جون تو
تا مدینه میره صدای آه من
چقد تو رو زدن پیش نگاه من
ای کشته ی غریب و بی گناه من
چقد تو رو زدن پیش نگاه من
دست و پا میزنی قلب مو از سینه میکَنی
ای کاش میمُردم نمیدیدم با این وضع روبروی منی
نیزه ها اومدن دور تن تو حلقه زدن
کاری کردن با جسمت حسین چیزی نمونده از این بدن
کی دیده نیزه رو تو گلو جا کنن!
چیکار کنم حسین تو رو رها کنن
ریختن تو قتلگاه محشر به پا کنن
چیکار کنم حسین تو رو رها کنن
تا رو سینه ت نشست نامردِ پستِ دنیا پرست
از غصه لرزید عرش خدا وقتی که حرمتت رو شکست
تا خنجر و کشید من بالای تل میلرزیدم
از قعر گودال قتلگاه ناله ی مادر و میشْنیدم
برای غارتت ریختن همه سرت
زجرت دادن چقد بمیره خواهرت
پر از جراحته تموم پیکرت
زجرت دادن چقد بمیره خواهرت
✍بهمن عظیمی ..
.............
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#زمزمه
#وداع
#اسارت
رسم نامردی و ، بعد از تو خوب آوردن به جا
بد تا کردن بعد از تو باهام ، اسارت کجا و من کجا
توو اوج بی کسی ، تنهام مابین خوف و رجا
بستن دستامون و با طناب ، اسارت کجا و من کجا
مگه یادم میره چجوری کشتنت
داره به گریه هام میخنده دشمنت
مقابل چشام رو نیزه بردنت
داره به گریه هام میخنده دشمنت
گریه های مُدام ، خون کرده قلب بیچاره رو
پیش چشمای خیس رباب ، به غارت بردن گهواره رو
هستم خونه خراب ، بیچارم کرده اشک رباب
به اشکش میخنده حرمله ، روز و شب میده مارو عذاب
تا آخرین نفس با غصه درگیرم
سرت بیفته از رو نیزه میمیرم
به زور تازیونه از پیشت میرم
سرت بیفته از رو نیزه میمیرم
من میرم میمونه ، رو زمین پیکر بی سرت
نذاشتن چادر مادرم ، رو بِکِشم روی پیکرت
میسپارم به خدا ، این جسم خونی و بی سر و
دعا میکنم آمین بگو ، تو هم بخواه مرگ خواهر و
یه بار دیگه منو صدا بکن حسین
برای مُردنم دعا بکن حسین
منو ازین عذاب رها بکن حسین
برای مُردنم دعا بکن حسین
#بهمن_عظیمی✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#دهتایی_بیست_و_چهارم
#زنجیرزنی
#شب_دهم_محرم
#نوحه_سنتی #سه_ضرب
#قابلیت_روضه_واحد_شور..
#شب_عاشورا
#روز_عاشورا
سربند مهدوی:
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸
امان از قلب بی تابت
شده هنگام عاشورا
برای تو غریب عصر
صدقه می دهم آقا
بیا ای منتقم دیگر
ببین که عمّه بدحال است
چگونه او ببیند که
حسینش بین گودال است
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یارب
🌸
صبوری کن تو ای خواهر
که هنگام جدایی هاست
ببینی بر فراز تل
حسینت بی کس و تنهاست
با قتل صبر من اینجا
شوی تو خون جگر خواهر
ببینی چکمه بر سینه
هزاران زخم روی پیکر
سرم از تن جدا گردد
تنم در خون رها گردد
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یارب
🌸
صبوری کن عزیز من
زمان بوسه بر حنجر
ببینی زیر دست و پا
رود با کینه ها پیکر
سر پیراهن کهنه
جلوی تو شود دعوا
ببینی غارت خیمه
زمان حمله ی اعداء
تو می مانی و غارت ها
به تو گردد جسارت ها
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یارب
🌸
شوی تو همسفر خواهر
با خیل قاتلان من
بمیرم بی پناهی تو
میان طعنه ی دشمن
سوار ناقه ی عریان
شوی با کوهی از غمها
ببینی در مسیر شام
به روی نی سر من را
شکسته می شود در شام
سر تو و سر ایتام
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#عاشورا #وداع
.👇
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_عاشورا
ای گیسوی هماره پریشان کربلا
ای چشمهی همیشه خروشان کربلا
با ما بگوچه ديدهاي اي خون گريسته!
در سرخي عقيق سليمان كربلا
هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است
از اعظم مراثی دیوان کربلا
گفتی لَاَنْدُبَنَّکَ یا جدّی الغَریب!
گفتی که جان فدای تو اي جان کربلا!
آب خوش از گلوی تو پایین نمیرود
با یاد خشکی لب عطشان کربلا
آه از دمي كه لشكر اعدا نكرد شرم
كردند رو به خيمهی سلطان كربلا
صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید
بر نیزه رفت قاری قرآن کربلا
✍ #محمدعلی_بيابانی