#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#روز_عرفه
#شب_اول_محرم
#چارپاره
دلم شور می زد که از دور دیدم
دو پیغام سرخ از بیابان رسیدند
سوارانی از کوفه و غصه هایش
که پیغمبر روضه یک شهیدند
رسیدند و از ماجرای تو گفتند
از اینکه نرفتند از کوفه بیرون
مگر اینکه دیدند دروازه ی شهر
شده میزبان سری غرق در خون
شنیدم که گفتند باز اهل کوفه
نمک خورده اند و نمکدان شکستند
به جز کاسه کهنه عهد و پیمان
تو را سر شکستند و دندان شکستند
شنیدم که تا پای جان ایستادی
ولیکن به تو عرصه را تنگ کردند
تو را دوره کردند و مهمانشان را
پذیرایی آتش و سنگ کردند
شنیدم که از روی دارالعماره
تو را پرت کرده پرت را کشیدند
تن بی سرت را به یک اسب بستند
و در کوچه ها پیکرت را کشیدند
شنیدم که لب تشنه جان دادی آخر
تو را آب دادند و آبی نخوردی
اگرچه لبت پاره از سنگ ها شد
ولی خیزران شرابی نخوردی
سرت زینت سر در شهر گردید
ولی سهم نی ها و طشت طلا نه
تنت قسمت میخ قصاب ها شد
ولی پایمال سم اسب ها نه
#محمد_علی_بیابانی
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#شب_اول_محرم
#غزل
کوفه نیا؛ از آمدن صرف نظر کن
از این سفر آقای من صرف نظر کن
از دست خود انگشترت را دربیاور
از خیرِ کهنه پیرهن صرف نظر کن
دربارۂ سرنیزه های زهرآلود
با خواهرت حرفی نزن،صرف نظر کن...
از کربلا از نینوا از قاضریه
از هر کجا غیر از وطن صرف نظر کن
این تن بمیرد دخترانت را نیاور
دارند دستان بزن...صرف نظر کن-
-از نامۂ بی غیرتِ خنجر فروشان
از مردم پیمان شکن صرف نظر کن
از پیکرت چیزی نمی ماند! بیا از-
آوردنِ حتی کفن صرف نظر کن
دیدم خریده حرمله(لع) تیر سه شعبه
جان رباب(س)از آمدن صرف نظر کن!
#مرضیه_عاطفی
#خروج_کاروان_سیدالشهدا_ع_از_مکه_به_سوی_کربلا
خوشا آنکس که امشب در کنار کعبه جا دارد
به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد
همه در مکّه جمع و کاروانی خارج از مکّه،
ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجا دارد
امیر کاروان، فرزند زهرا با جوانانش
برای حجّ خون عزم دیار کربلا دارد...
ذبیح اکبر این کاروان باشد علیاصغر
که حلقی تشنه اما تشنۀ تیر بلا دارد...
حسین بن علی حجّی رود یاران که در این حج
چهل منزل به روی نیزهها سعی صفا دارد
چو حاجی میشود محرم بپوشد حلّهای بر تن
عزیز فاطمه بر تن لباس از بوریا دارد
تنش در موج خون افتاده با خواهر سخن گوید
سرش ذکر خدا از نیزه تا تشت طلا دارد...
✍استاد #غلامرضا_سازگار
340.2K
نوحه حضرت علی اکبر
تازه جوانم اکبرم روح و روانم اکبرم
ای شبه پیغمبر جانم علی اکبر
گریان ِ داغت مادرت شد إرباً اِرباً پیکرت
گویم به چشم تر جانم علی اکبر
گشته بهار تو خزان گریَد برایت در جنان
صدّیقه ی اطهر جانم علی اکبر
موضوع: #حضرت_علی_اکبر
سبک: #امشب_به_صحرا_بی_کفن
شاعر: #امیر_عباسی
366.6K
نوحه حضرت عباس
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم سقای طفلانم
من بیبرادر چون کنم با این سپاه دون با این دل پر خون
بینم تو را در ابر خون، ای ماه تابانم سقای طفلانم
خواهم برم در خیمهگه، این جسم صد چاکت از روی این خاکت
ممکن نباشد یا اخا، محزون و نالانم سقای طفلانم
برخیز و ای جان برادر کن علمداری بنما مرا یاری
بی تو غریب و بیمعین در این بیابانم سقای طفلانم
بی تو یقین دارم که فردا زینب نالان بر ناقه عریان
گردد سوار از راه کین با این یتیمانم سقای طفلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب چون معجر زینب
بیند جدا دستت چه سان این چشم گریانم سقای طفلانم
موضوع: #حضرت_عباس
سبک: #امشب_به_صحرا_بی_کفن
#نوحه بسیارزیبا
سبک :شور
بهترین مناسب خواندن
#روز_عرفه
از مکه قدم قدم رفت
از مکه قدم قدم رفت ، صاحب حرم از حرم رفت
وقتی قافله راه افتاد ، تا کرب و بلا دلم رفت
ای خدا قراره چه خبر بشه
نکنه رباب بی پسر بشه
آسمون حسین بی قمر بشه
واویلا ، واویلا ، واویلا
اِرباً اِربا نشه علی اکبرش
توی قتلگاه نریزن سرش
از تو آسمون میگه مادرش
... فی امان الله اَبی عبدالله ، فی امان الله اَبی عبدالله ...
وقتی میزنی پَر و بال ، میشه بدن تو پامال
زینب روی تل میبینه ، زهرا میرسه به گودال
پیراشون با عصا زدنت حسین
پُر نیزه شد بدنت حسین
چرا بوریاست کفنت حسین
واویلا ، واویلا ، واویلا
سنگ میباره رو سنگ توی قتلگاه
آخه فهمیدن نداری سپاه
سمت خیمه ها میره ذوالجناح
... فی امان الله اَبی عبدالله ، فی امان الله اَبی عبدالله ...
وقتی سرتو بریدن ، بال و پرتو بریدن
انگشت تورو برای انگشتر تو بریدن
لشکر بی حیا پِی غارتن
زن و بچه ها تو اسارتن
بعد تو سیاه میکنن به تن
واویلا ، واویلا ، واویلا
شد دل بی قرار پُر ماتمت
آرزوم اینه زیر پرچمت
برسم بازم به مُحرمت
... فی امان الله اَبی عبدالله ، فی امان الله اَبی عبدالله
1M
.
#امام_زمان
#مناجات_روز_عرفه
#حضرت_مسلم بن_عقیل_ع
#يوسف_رحيمي✍
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا مي گيره
دلم هوايي مي شه و بونۀ آقا مي گيره
اين روزايي كه دم به دم غريبي رو حس مي كنم
با گريه ياد غربت عزيز نرگس مي كنم
تا كه بياي تو از سفر تا كه ببيني حالمو
نذر نگاهت مي كنم اين اشكاي زلالمو
ميون طوفان غمت شكسته بال و پر من
كاشكي بياي پا بذاري به روي چشم تر من
كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوي گلاب
با مژه جارو مي زنيم با اشكامون مي پاشيم آب
كاشكي بياي و سوغاتي برام بياري بوي سيب
يا كه يه مهر و تسبيح از تربت ارباب غريب
كاشكي بياي برامون از تشنگي و آب بخوني
بياي رو منبر بشيني روضۀ ارباب بخوني
مسلميه دم بگيري با گريه و شور و نوا
بياي و با هم بخونيم "حسين من كوفه نيا"
كوفه نيا كه اينجاها قحطي آبه به خدا
حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا
اينجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند
با كعب ني منتظر رقيۀ سه ساله اند
همه با فكر انتقام روز مي كنن شباشونو
نعلاي تازه مي زنن تموم مركباشونو
رو خاك گرم كربلا سه روز مي مونه پيكرت
خورشيد نيزه ها مي شه اينجا سر مطهرت
#روز_عرفه
#عرفه
.
یا صاحب الزمان
دیریست که بر درد فراق تو دچاریم
گریان زغم هجر تو چون ابر بهاریم
هر جمعه به شوق نظری بر رخ ماهت
بر راه ظهور تو شها چشم بداریم
بيچاره عشقیم وتو معشوق نهانی
مشتاق وصالیم ولی چاره نداریم
موعود تویی ما همه در حسرت دیدار
سرگشته ی میعاد به هر ليل ونهاریم
یکدم ز پس پرده برون آی نگارا
در آرزوی دیدن آن ماه عذاریم
ما غرق تمنای ظهوریم وتو غائب
لطفی زمی وصل بده سخت خماریم
صد طعنه شنیدیم زهر منکر بدخواه
ای مصلح عالم مددی تحت فشاریم
ما منتظر لحظه ی زیبای ظهوریم
آماده که در لشگر تو جان بسپاریم
شعر :اسماعیل تقوایی🦋🦋🦋🦋🦋🦋خادم اهل بیت کمالی
#صلوات روز عرفه
اعمال ماه ذی الحجه؛ روز نهم: بخوانیم در این روز صلواتی را كه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه بخواهد مسرور كند محمد و آل محمد عليهم السلام را در صلوات بر ايشان بگويد:
اللَّهُمَّ يَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى وَ يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ
اى خدا اى بخشنده ترين عطا بخش و اى بهترين درخواست شده و اى رحيمترين استرحام شده
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْأَوَّلِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْآخِرِينَ
بار خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست در اولين و بر محمد و آلش در آخرين رحمت فرست
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْمُرْسَلِينَ
و بر محمد و آلش رحمت فرست در ملأ اعلى و عالم بالا و بر محمد و آلش رحمت فرست در رسولان
اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً وَ آلَهُ الْوَسِيلَةَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الرِّفْعَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْكَبِيرَةَ
بار خدايا به محمد و آلش عطا كن وسيله و فضيلت و شرف و رفعت و درجه بزرگ و بلند را
اللَّهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَلاَ تَحْرِمْنِي فِي (يَوْمِ) الْقِيَامَةِ رُؤْيَتَهُ
بار خدايا من به محمد كه بر او و آلش درود و رحمت خدا باد ايمان آوردم در حالى كه او را نديدم پس مرا در روز قيامت از ديدارش محروم مگردان
وَ ارْزُقْنِي صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِ
و صحبت و همنشينى او را روزيم گردان و مرا بر دين و ملتش بميران
وَ اسْقِنِي مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لاَ أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و از حوضش مرا بنوشان نوشيدنى سير و گوارا كه هرگز پس از آن تشنه نشوم بدرستى كه تو بر هر چيز توانايى
اللَّهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِي فِي الْجِنَانِ وَجْهَهُ
بار خدايا من به محمد كه درود و رحمت خداى بر او و بر آلش باد ايمان آوردم در حالى كه او را نديدم پس در بهشت روى (منيرش) را به من بنماى
اللَّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنِّي تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَ سَلاَماً
بار خدايا به محمد كه بر او و آلش رحمت خداى باد از من تحيت و سلام فراوان برسان
340.2K
نوحه حضرت علی اکبر
تازه جوانم اکبرم روح و روانم اکبرم
ای شبه پیغمبر جانم علی اکبر
گریان ِ داغت مادرت شد إرباً اِرباً پیکرت
گویم به چشم تر جانم علی اکبر
گشته بهار تو خزان گریَد برایت در جنان
صدّیقه ی اطهر جانم علی اکبر
موضوع: #حضرت_علی_اکبر
سبک: #امشب_به_صحرا_بی_کفن
شاعر: #امیر_عباسی
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
سلام ای نازنین شاه و حبیبم
بیابان گرد تنهای غریبم
نوشتم که بیا، شرمنده هستم
من از این نامه ها شرمنده هستم
تمام قول ها از دم دروغ است
سرِ آهنگران خیلی شلوغ است
نوشتند و تو را ای یار خواندند
ولیکن پای این پیمان نماندند
ولایت در وجودم منجلی بود
گناهم بردن نام علی بود
هر آنچه کوشش و همت نمودند
شنیدی که حریف من نبودند
تمام دشمنان را خوار کردم
شبیه مرتضی پیکار کردم
امان دادند، عهد خود گسستند
به کعب نیزه دندانم شکستند
از اولاد زنا نیرنگ خوردم
من از زن های کوفه سنگ خوردم
صدای العطش آمد به گوشم
خبر داری نشد آبی بنوشم
خدا را شاکرم آبی نخوردم
فدای کام خشکت، کام خشکم
سر دارالعماره گریه کردم
به یاد شیرخواره گریه کردم
عجب جشنی به پا شد عید قربان
سرم از تن جدا شد نذر جانان
تنم را بین هر کوچه کشیدند
به روی سینه ام طفلان دویدند
همه دارایی ام را غصب کردند
سرم را روی نیزه نصب کردند
در این شهر جفا و نا امیدی
کنار مزبله ماندم، شنیدی؟!
نگویم مابقی ماجرا را
نگویم کوچه ی قصاب ها را
به زیر نور مهتاب و ستاره
تنم آویخته شد بر قناره
نیا کوفه که کوفه قحط آب است
نفاق و خدعه هاشان بی حساب است
نیا تا دخترت در تب نیفتد
نظر بر سایه ی زینب نیفتد
رقیه طاقت دوری ندارد
توان درد مهجوری ندارد
نیا تا شمر شمشیری نسازد
نیا تا حرمله تیری نسازد
برای دیدنت در انتظارند
برای کشتنت برنامه دارند
نیا تا پیکرت عریان نماند
سنان در پهلوی قرآن نماند
تو آقا زاده ی بنتُ الرسولی
نده گیسوی خود را دست خولی
خلاصه ای امیر هر دو عالم
حلالم کن، حلالم کن، حلالم
#محمد_جواد_شیرازی
#عرفات_با_مهدی
لَبِیک که در دِل عَرفات است و مِنایَم
لَبِیک که از خویش نِمُودَند جُدایَم
لَبِیک که سَر تا به قَدَم مَحوِ خدایم
لَبِیک که اِمروز نَدانَم به کُجایم
پَرواز کُنان زِین قَفسِ جِسمِ ضَعیفَم
گه در جَبل الرَحمِه و گه مَسجدِ خیفَم
آن وادی سُوزندِه که دِل راه سِپارَش
پِیداست دو صَد باغِ گُل از هر سرِ خارَش
دارند هَمه رَنگِ خدائی زِ غُبارَش
هر کَس به زَبانی شده هَم صُحبتِِ یارَش
قُومی به مُناجات و گُروهی به دُعایَند
از خویش سَفَر کردِه دَر آغُوشِ خدایَند
این جا عَرفات است و یا رُوحِ مَن آن جاست
یا هَم شده آتَشکَدِه هَم دیدِه دو دَریاست
پای جَبل الرَحمِه یکی زَمزَمِه بر پاست
این زَمزَمِه فَریادِ دِلِ یُوسُفِ زَهراست
این سُوزِ حُسین است که خود بَحرِ نَجات است
می سُوزد و مَشغُول دُعای عَرَفات است
دِیشَب چه شَبی و چه مُبارک سَحری بُود
ما غافِل و در وادی مَشعَر خَبری بُود
دَر مَحفلِ حُجّاج صَفای دِگری بُود
اَشکِ شَب و حالِ خُوش و سُوزِ جِگری بُود
هر سُوختِه دِل تا به سَحر تاب و تَبی داشت
امّا نَتَوان گُفت که مَهدی چه شَبی داشت
اِی مَشعریان دُوش به مَشعر که رسیدید
آیا اَثَر از گمشدههء شیعه نَدیدید؟
آیا دلِ شَب نالهء مَهدی نَشِنیدید
آیا زِ گُلستانِ رُخش لاله نَچیدید؟
آن گُمشده مَه تا به سَحر شَمعِ شما بُود
دِیشَب پِسرِ فاطمِه دَر جَمعِ شما بُود
اِمروز به هر خِیمِه بِگردید و بِجُوئید
گَردِ گُنه از آینهء دیده بِشُوئید
در داخلِ هر خِیمِه بِگردید و بِجُوئید
یابن الحَسن از سُوزِ دلِ خَستِه بِگُوئید
شاید به مَنی چهرهء دِلدار بِبینید
از یار بِخواهید رُخِ یار بِبینید
اِمروز که حُجّاج به صَحرای مِنایَند
از خویش جُدایَند و در آغُوشِ خدایَند
لَب بَستِه سَراپا هَمه سَرگرمِ دُعایَند
در ذِکرِ خدا با نَفسِ رُوح فَزایَند
کردند پُر از زِمزِمه و نالِه مَنی را
یک قافلِه بِگرفتِه رَهِ کَربُ بَلا را
التماس دعای فرج
#حاج_غلامرضاسازگار