.
|⇦•من نه بازار میام...
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی حسین ستوده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
من نه بازار میام نه عروسک میخوام
عمّه مهمون رسید
من همون روسری و میخوام که بابام خرید
بی صدا بگم...
صورتم شکسته خوب نمیتونم بابا بگم
از کجا بگم...
از شبی که نفسم نمیومد بالا بگم
اون همه نیزه دار که نرفتن کنار
تاره چشمای من
از کدوم کوچه سرت رو بردن ای وای من
راستی گم شدم...
دنبال سرت بودم بازیچه ی مردم شدم
بی هوا زدن...
من تو رو صدا زدم اونا زجر و صدا زدن
از کنارم نرو تا ببوسم تو رو تو بخند لااقل
کجای سرت برای بچه میشه بغل
زخم بالتو..
اومدیم تا مجلس نامحرما دنبال تو
مأیوس حرم..
مستقیم اشاره میکنن به ناموس حرم...
صدام گرفته پدرم برگشته دعام گرفته
دل عمّه خیلی برام گرفته
میشه بگی که من هنوز نازم
شونه بزن موی منو بازم
دست توی موهای تو میندازن
شونه بزن موی منو بازم
من دیگه رقیه ای
که واسه تو ناز بکنه نمیشم
زجر اگه دختر داشت با تو اینجوری رفتار نمیکرد
زجر اگه دختر داشت تو رو این همه گرفتار نمی کرد
زجر اگه دختر داشت تو رو با سیلی بیدار نمی کرد...
دختر داشت میفهمید
گل سر چیه، موی بلندتر چیه
بهونه چیه، آیینه و شونه چیه
النگو چیه، شونه نشه مو چیه
شونه نداریم
خرابه میخوابیم اگه خونه نداریم
موهات سفیده
دستای کوچیکه تو رو نیزه بریده
نفس نداری
دلِ خوش از حرمله و شبث نداری
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
#کربلایی_حسین_ستوده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•دست از سرم بر نمیداره ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام اللله علیها اجرا شده به نفس حاج حسین سیب سرخی
●━━━━━━───────
آه بابا آه بابا آه بابا
دست از سرم بر نمیداره
میخواهم سرتو بغل کنم ولی نمیذاره
اینجا ورودی بازاره
ای وای از آخرش تازه اول کاره
عزیزم! میبینی بین یه مشت کنیزم
عزیزم! دارم اشکِ خون برات میریزم
چِقدر طول کشید
کار ما به کوچه گردی رسید
عمه رنگش پرید
تا سر عمومو رو نیزه دید
خواهرم آه کشید
ما رو میبرن تو بزمِ یزید
«زِ خانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم»
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
به نام خدا
#پنجم_صفر
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
------------------------------------
قلبم گواهی می دهد دلدار می آید
تسکین قلب دختری غمخوار می آید
هرجا که بزم غم به نام عمه جان باشد
صاحب عزا با گریه ای خونبار می آید
آن طالب خون خدا بر انتقامی سخت
با ذوالفقار حیدر کرّار می آید
سخت است دوری ،انتظارش می کُشد ما را
اما یقین داریم روزی یار می آید
در انتظار یار ، باید خون دل باشد
با انتظار واقعی دلدار می آید
باید بیاموزیم اصرار از رقیه ، چون
دانست بابا ، با کمی اصرار می آید
تاریکی شب بود ، اما خوب می دانست
خورشید در این شامگاه تار می آید
تعبیر شد خواب رقیه ، دید بابایش
با سر ، برای آخرین دیدار می آید
از بس شبیه مادرش زهرا شده ، گویا
بانویی از بین در و دیوار می آید
آهنگ تشییع شبانه از مدینه تا
ویرانسرا تکرار در تکرار می آید
از کاروان جاماند ،اما اربعین هر سال
همراه صدها دسته ی زوّار می آید
مثل رقیه در سرم ، شور حرم دارم
با او که باشم راهها هموار می آید
باید به خاتون سه ساله عرض حاجت برد
هر جا که حلّ کارها ، دشوار می آید
بستند راه کربلا را و نفهمیدند
از دست بانو معجزه ، بسیار می آید
هرکس که خاک درگهش شد "کیمیا“ گردد
اعجازها از خاک این دربار می آید
-------------------------------
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۲۱
روضه حضرت رقیه (دشتی )
خرابه با تو بهتر از جنان است
وای دل پیرم به شوق تو جوان
است
اگر خونی شده لبهای خشکت
وای گمونم جای چوب خیزران
است
امان ای دل ای دل ای دل
دلت بره خرابه شام قربون
اون لحظه ای که با سر بریده
بابا روبرو شد
نازدانه صدا زد بابا چندتا سوال
ازت می کنم
بعد بهت میگم با دخترت
چه کردن
بابا جان تیغ کدوم ظالم
رگهای گلوتو بریده
سنگ جفای کدوم ظالم
پیشونیتو شکسته
یتیمای مجلس منو
ببخشند
بابا کی منو در کودکی
یتیم کرد بابا
چشماتو بسته نبینم نبینم
نبینم
لباتو پاره نبینم ۳
عمه رو خسته نبینم ۳
آنقدر با سر بریده بابا درد
دل کرد
گفت بابا هر چه کتک خوردم
دلم نمی سوزه
از شتر افتادم گوشمو
دریدن گوشوارمو بردن
اما یه جا خیلی دلم سوخت
طاقت داری بگم یا نه
بابا نبودی عمه ام زینب و
کتک زدن بابا
صدا بزن حسین جانم
حسین جانم حسین جانم
یه وقت دیدن سر بریده
یه طرف افتاده رقیه یه
طرف نمیدونم اینجا به
خانم زینب جه گذشت
اومد رقیه رو بغل گرفت
گلوم سارالدی الله
دردیمی آلدی الله
بالام خرابه لرده
جان وردی اولدی الله
یه وقت امامسجاد صدا
عمه چه می کنی به خدا
رقیه از دنیا رفته
هر کی گرفتاره حسین
#شب_سوم_محرم #حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
.
.
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
#سبک_شبانگاهان
سبک شبانگاهان شب سوم
پرستوی کوچک حرمت پر شکسته پدر کنج ویرانه
به زیر پرها سر خود را می برد تنها و غریبانه
سلام ای بر نیزه ماه من شنو بابا سوز آه من
لحظه ای پایین آ در آغوشم
أباالمظلوم یا أباالمظلوم ۲
سلام ای مهمان غرقه به خون السّلام ای خورشید دامانم
بشویم من خاک و خون تو را با گلاب سرشک دو چشمانم
تو را جان مادرت زهرا مرا هم با خود ببر بابا
گیرُ بار دیگر سرِ دوشم
یا اباالمظلوم یا اباالظلوم ۲
در این ویران شمع من شدی و من به گرد سرت همچو پروانه
بیا و بار دگر به سرم با نگاه غریبت بزن شانه
چه کس خونین کرده این سر را بریده رگهای حنجر را
کرده با دیدار تو مدهوشم
أباالمظلوم یا أباالمظلوم ۲
دوباره گویا که برپا در این زمان کمان سقیفه شد
که از جورش تیر ظلم و ستم قسمت این جسم نحیفه شد
ز جور اهل ستم بابا به مانند مادرت زهرا
در ره غیرت پاره شد گوشم
أباالمظلوم یا أباالمظلوم ۲
#شب_سوم_محرم
..............
#شب_چهارم_محرم
دو سرباز ارتش زینب عازم میدان بلا گشتند
مدافعهای حرم شده و باده نوش قالوا بلیٰ گشتند
غریق بحر تولّایند فدایی پور زهرایند
نوگلان بستان عاشــورا
حسین مولا یاحسین مولا ۲
بیا مولا حرمت زهرا اذن میدان بر این غریبان ده
به این طائرهای من اذن پر زدن در وادی جانان ده
به گلهای گلشن خواهر به آیات سورۀ کوثر
گوشۀ چشمی کن نظر مولا
حسین مولا یاحسین مولا ۲
اگر چه عزّ وشرف را از جعفر طیّار و علی داریم
ولیکن حس تکلّف بر صاحب امر و بر ولی داریم
شنو از نای نفیر ما نوای نِعمَ الأمیرِ ما
ای عزیز زهرا حسین مولا
حسین مولا یاحسین مولا ۲
نظر کن تا در ره زینب بنگری مولا شوق احساست
که تا بینی شور پیکار این دو شاگرد رزم عبّاست
ببین اوج عزّت زینب تماشاکن همّت زینب
جنگ ما را بین با صف اعدا
حسین مولا یا حسین مولا ۲
..............
#شب_پنجم_محرم
سبک شبانگاهان شب پنجم
پرستوی خسته بال حسن روی سینۀ تو گشته خونین پر
تماشا کن آیه آیه عمو پیش دیدۀ خود سورۀ کوثر
نوای جانسوز وا اُمّٰاه شده گل آهنگ عبدُاللّٰه
یاسِ خونین از ضربۀ داسم
عموجانم ای عموجانم ۲
ز خیمه تا مقتل تو عمو پر زدم تا بال و پرت گردم
به امّید آنکه جانباز راه عبّاس و اکبرت گردم
بلاگردان سرت گردم به مانند مادرت گردم
رهرو راه آن گل یاسم
عموجانم ای عموجانم ۲
بده اذنم تا در این میدان بلا من هم یار تو باشم
که دست خود را فدا سازم جانشین علمدار تو باشم
شنو بانگ لٰا اُفارق را ببین این سرباز لایق را
تازه شاگردِ رَزم عبّاسم
عموجانم ای عموجانم ۲
گسست از هم تار و پود دلم تا عدو دیدم بر تو خندیده
ببین همچون دست زهرا دستان من هم آزرده گردیده
غریب مدینه در آیینه پناه تو شد روی این سینه
من در این دریا موج احساسم
عموجانم ای عمو جانم ۲
...........
#شب_ششم_محرم
شده عازم جانب میدان یادگار غریب بَنِی الهاشم
که می آرد پیش چشم عمو سوز داغ حسن را کنون قاسم
دوباره باران غم ریزد بلایی از کربلا خیزد
پیچد اینجا عطر خوش زهرا
حسن جانن ای حسن جانم ۲
بیارید ای بانوان حرم آب و آئینه، مجمر و قرآن
که قاسم با امر بابایش می روذ اینک جانب میدان
تماشا کن شاخه شمادت ببین رزم تازه دامادت
که طوفانی می کند برپا
حسن جانم ای حسن جانم ۲
به ناگه در کربلا عطر جانفزای غریب وطن پیچید
که در گوش دشممان صوت پر طنین أنابنُ الحَسَن پیچید
دَمِ أحلیٰ مِن عَسَل آمد صدای میر جمل آمد
تا که اینجا برپا کند غوغا
حسن جانم ای حسن جانم ۲
بیا و بنگر در این میدان قاسم تو عمو از فرس افتاد
ببین زیر نعل مرکبها یاسمین حسن از نفس افتاد
عدو بیند پیچ و تابم را به مرکب گیرد گلابم را
یاد یاس خونین دل مولا
حسن جانم ای حسن جانم ۲
.
حیدری:
.
📋 #خوشاومدیولیدیراومدی
#زمینه #حضرت_رقیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوش اومدی ولی دیر اومدی
چه خسته و چه دلگیر اومدی!
روزای خوبم و یادت که هست
شکستم و شدم پیر اومدی
گلم چشات و وا کن
بابای نازنینم!
منم همون رقیهت
فقط، نمیتونم ببینم
راستی بابا!
تو میدونی زخم رد طناب چیه؟!
دلیل آه و گریهی رباب چیه؟!
من میدونم که مجلس شراب چیه
تنهایی و وحشت و اضطراب چیه
«مَنْ الَّذی أَيتمنی، بابا حسین»
خوش اومدی به ویرونه بابا
گلت توو اینجا مهمونه بابا
تنت کجاست که با سر اومدی؟
چرا لبت پُر از خونه بابا؟
سلام بابای خوبم
سلام سر بریده
منم همون رقیهت
فقط، یکم قدم خمیده
راستی بابا!
تو میدونی طناب سلسله چیه؟!
همسفری با زجر و حرمله چیه؟!
من میدونم پای پُر آبله چیه
جُرم جاموندههای قافله چیه
«مَنْ الَّذی أَيتمنی، بابا حسین»
خوش اومدی باباییِ خودم
سه سالمه ولی دق مرگ شدم
یه چیزایی برام پیش اومده
دلم میخواد نگفته جون بدم
یه حرفایی دارم که
راهِ گلوم و بسته
منم همون رقیهت
فقط، غرورِ من شکسته
راستی بابا!
تو میدونی که معنی کنیز چیه؟!
شکنجهی یه دختر مریض چیه؟!
من میدونم که طعنهی یهریز چیه
خوار شدن یه آدم عزیز چیه
«مَنْ الَّذی أَيتمنی، بابا حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
❁﷽❁
#اوخشاما
#پنجم_صفر
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
قارداشیمیـن شیرین دیلی رقیه
قــالدی ائلینـدن آیریلــــی رقیه
سارالدی صُولدی کنج ویرانه ده
اولــدی خــــرابه منــــزلی رقیه
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
سیلی دَیَن صورتیــوه آغلارام
ئورگیمی بو دردینـن داغلارام
گؤل بدنون قبر ائوینه قویاندا
قانه دولان گؤزلریمی باغلارام
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
سن کیمی محنت لی باشی بلالی اولماز
آچیلمامیش غنچه چمن ده بِئلَه صولماز
کم اولدی عمرون ولی نیسگیلون چوخ اولدی
هیچ بالانون شیشهٔ عمری بئله دولماز
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
.
#پنجم_صفر
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد
خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد
سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد
هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد
بابا غرورم بدتر از پایم شکسته
آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد
دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم
نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد
سوغات برد اما مچاله سوی شهرش
آن چارقد را که عمو با گریه تا زد
بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت
نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد
شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم
وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد
#حضرت_رقیه
#رضا_دین_پرور ✍
#شب_سوم_محرم
....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#حضرت_رقیه (س)
#پنجم_صفر
چه شد شهباز اوج عشق که بی پر آمدی پیشم
سراغم از که بگرفتی که آخر آمدی پیشم
درِ امید را دشمن ز هر سو بسته بر رویم
چگونه ای امید من تو از در آمدی پیشم
بر این ویرانه ی تاریک من امشب ضیاء دادی
از آن لحظه که ای شمع منور آمدی پیشم
سوالی دارم از تو ؛ ای غریبِ آشنا با من
تنت بابا کجا مانده که با سر آمدی پیشم
مرا شرمنده کردی قاری قرآن لب تشنه
که با زخم عمیق از چوب خیزر آمدی پیشم
مگر آب گوارا نیست مهر مادرت زهرا
که با لب های خشک و دیده تر آمدی پیشم
#علیرضا_توانا ✍
#شب_سوم_محرم
.
.
#پنجم_صفر
میشود غصهی دوری تو سر دیر به دیر
سر به ما میزنی ای سر چه قدر دیر به دیر
غیر رأس پدر و رأس عمو در یک قاب
میرسند آه به هم شمس و قمر دیر به دیر
پدری که نگران است برایش دختر
باید اصلا برود هم به سفر دیر به دیر
تو ولی از سفرت دیر که برگشتی هیچ؛
باد هم از سرت آورد خبر دیر به دیر
زود پژمرده شود گونهی دختر بچه
برسد از پدرش بوسه اگر دیر به دیر
طعم آن بوسهی آخر به لبم مانده ولی
حل شود در لب خشکیده شکر دیر به دیر
این چه وضعی است؟ برای من دختر زشت است
بخورد شانه اگر موی پدر دیر به دیر
#خرابه_شام
#حضرت_رقیه
#مهدی_رحیمی_زمستان✍
.
.
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
#غزل_مرثیه
۱۱۲۹
بابا غم تو بر جگرم چرخ میزند
اشک غمم به چشم ترم چرخ میزند
گرچه ز سنگ، جوجهی تو پر شکسته شد
صیاد باز دور پرم چرخ میزند
آن دختری که زیور من شد به گوش او
با خنده هی به دور و برم چرخ میزند
از تاریانهای که عدو بر سرم زده
بابا خرابه دور سرم چرخ میزند
موی مرا کشید و لگد زد به پهلویم
دردش مدام بر کمرم چرخ میزند
#محمود_اسدی_شائق ✍
#شب_سوم_محرم
.
.
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#سنتی #سه_ضرب
#قابلیت_روضه #واحد #شور ..
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸🌸🌸🌸🌸
بیا آقا که در بین ِ
خرابه روضه ها برپاست
رقیه نیمه جان گشته
به دامانش سر باباست
بیا تا که نداده جان
سه ساله در کنار سر
دعا دارد به روی لب
بیا ای منتقم دیگر
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یارب...
🌸🌸🌸🌸🌸
پدرجانم کجا بودی
مرا زد روز و شب دشمن
شده انگشترت غارت
ببین گوشواره ام بردن
ببین موی سفید من
ببین قدّ کمان من
اگر در کودکی پیرم
غمت برده امان من
مرا با خود ببر بابا
که خسته ام از این دنیا
غریبم من.....
🌸🌸🌸🌸🌸
نداری جای یک بوسه
پر از زخم است سرت بابا
کدامین دشمن ملعون
بریده حنجرت بابا
شده مجروح؛ لب خشکت
زنم لطمه به لبهایم
بخواهم از خدا دیگر
روم من پیش بابایم
شدم از داغ تو راحت
دهم جان بین این غربت
غریبم من.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇