eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.2هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
294 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
نمک و شیر را به دستش داد با هزار و یک آرزو دختر گفت ای دخترم کجا دیدی دو غذا روی سفره ی حیدر دخترش دست را جلو آورد تا نمک را ز سفره بر دارد تا که در هم نگاهشان گره خورد دید بابا دو چشم تر دارد گفت بابا که دخترم امشب زخم های دلم عمیق تر است از روی سفره شیر را بردار که علی با نمک رفیق تر است بعد افطار با دو دیده ی خیس گرچه با دخترش تبسّم کرد حال بابا عجیب بود عجیب دخترش دست و پای خود گم کرد دید هر لحظه بی قرارتر است آن ابرمرد بی نظیر و شجاع خیره می شد به آسمان، می خواند زیر لب آیه های استرجاع شب به نیمه رسیده و دیگر موقع رفتن امیر شده کودکان گرسنه منتظرند حرکت کن علی که دیر شده پس عبا را به دوش خود انداخت کیسه را پر ز نان وخرما کرد مثل هرشب پس از "به نام خدا" یک توسّل به نام زهرا کرد در دلش مجلسی ز روضه به پا باز با قصّه ی جوانش شد فقط انگار روضه خوان کم داشت درب و دیوار روضه خوانش شد سمت مقصد، علی که حرکت کرد ناگهان چشم او به در افتاد در برایش چه روضه ای می خواند یاد گیسوی شعله ور افتاد شعله ها را کمی خنک تر کرد اشک چشمان حیدر کرّار در هیاهوی روضه های در نمکی هم به روضه زد دیوار بعدِ مرغابیانِ داخل صحن میخ در سدّ راه مولا شد حرف میخ دری وسط آمد در دل بوتراب غوغا شد قلب حیدر رها شد از کوفه رفت سمت مدینه ی زهرا تیزی میخ یک طرف، وای از داغی میخ و سینه ی زهرا مرتضی ناگهان به خود آمد میخ را از عبای خود وا کرد پای خود را درون کوچه گذاشت یاد کوچه دوباره غوغا کرد روضه را کوچه سخت تر می خواند یاد نامردمانِ بی انصاف یاد چشم نبسته‌ی حیدر یاد سیلی، طناب، فحش، غلاف بعد از آن بین کوچه ی تاریک در دلش شور و همهمه افتاد در سکوت شبی پر از غصّه یاد تشییع فاطمه افتاد قلبش از بی وفایی محض تک تک مردمان کوچه گرفت بی وفایی هوای خواندن کرد روضه را از دهان کوچه گرفت کیسه کم کم سبک شد و مولا سهم خرمای کودکان را داد داشت کم کم دم اذان می شد کاخرین قرص های نان را داد آسمان و زمین همه محو قدرت گام استوار علیست سمت مسجد روانه شد حیدر ابن ملجم در انتظار علیست رکعتی با خدای خود دل داد بعد افتاد روی سجّاده بین محراب غرق خون خود فاتح خیبر است افتاده بی رمق گفت وای اگر بیند غرق خون پیکر مرا زینب کاش می شد سرم شود بسته تا نبیند سر مرا زینب روضه اینجا رسید و دل خون ها دل به دریای رستخیز زدند روضه خوان های شعر نوزدهم همه به کربلا گریز زدند یا علی زینب تو تاب نداشت که شکسته سر تو را بیند لیک خواهد رسید آن روزی که سری را به نیزه ها بیند "مهدی مقیمی" @Arshiv_Gholam
از بعد ماجرای زمین خوردنت مرا دست قضا غریب دوعالم نوشته است زهرای من، تو رفتی و از بعد رفتنت تنها خدا برای دلم غم نوشته است سی سال می شود که بدون تو مانده ام رفتی مرا برای دلم، تا گذاشتی شهر مدینه شیره ی جان مرا کشید من را میان این همه غم جا گذاشتی وقتی میان کوچه بن بست می رسم انگار می رسم به دو دست کبود تو امشب بیا به خانه قلبم سری بزن خسته شدم عزیز دلم در نبود تو درد بدی است درد فراق تو و علی من پیر بودم و ز غمت پیرتر شدم کردم وصیّت، اینکه من از پا فتاده ام سی سال پیش، کشته ی دیوار و در شدم عمری است لب گزیدم و کابوس کوچه ها لحظه به لحظه بال و پرم را شکسته است تیغی که در سجود، شکسته سر مرا قبلاً غلاف او کمرم را شکسته است یا که بیا و پر زدنم را نگاه کن یا که سر مرا به روی زانویت بگیر طوری بیا که باز نیفتی به روی خاک دست مرا رها کن و از پهلویت بگیر از بعد ماجرای زمین خوردنت حسن هر شب ز درد پهلوی من گریه می کند امشب که درد پهلوی من خوب تر شده بر این شکاف ابروی من گریه می کند پنهان نمانده پیش تو، عمری است فاطمه مانند تو سرم، بدنم درد می کند آتش گرفته ام جگرم تیر می کشد بس گفته ام بیا دهنم درد می کند زهرا بیا که روضه بخوانم برای تو زینب نشسته تا کفنم را سوا کند از آن همه کفن پسرم بی کفن شده باید حسین را سپرش بوریا کند دائم برای آن بدن بوریا شده دردی که مانده بر بدنم گریه می کند دیدم به یاد آن تن بی غسل و بی کفن در دست زینبم کفنم گریه می کند یادش بخیر شهر مدینه، خودت به من گفتی قرارِ بعدیِمان پای نیزه ها یادش بخیر، پیروهنی را که بافتی جای کفن برای حسینم به کربلا حالا بیا که خسته ام از گریه های خویش چشمی برای گریه نمانده برای من با چاه کوفه بس که نشستم گریستم نایی نمانده فاطمه بین صدای من "رضا باقریان" @Arshiv_Gholam
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس معنی مرد خدا را نیمه شب از نخل ها معنی شیر خدا را روز از لشگر بپرس هیچ دیواری نمی شد مانع راه علی از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس نه! فرار از جنگ هرگز در مرام شیر نیست قصّه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس گاه برتر می شود یک نوکر از صد پادشاه این تناقض علّتی دارد که از قنبر بپرس در جهنّم با علیّ یا در بهشت بی علیّ؟ شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس جمع خواهد شد محمّد با علیّ در یک بدن؟ ما نمی فهمیم این را از علی اکبر بپرس "مجتبی خرسندی" @Arshiv_Gholam
تا هر زمان که لطف کند آسیاب فقر ما می خوریم نان گدایی و آب فقر وقتی اجاق خانه ما قهر می کند این خانه گرم می شود از آفتاب فقر یک بار زیر منّت مردم نرفته ایم أمّا به روی دیده ی منّت تراب فقر دنیا نشست وضع مرا مو به مو نوشت ما را کتاب کرد به نام کتاب فقر هفتاد سال بندگی اش جز گناه نیست در نامه کسی که نباشد ثواب فقر تعبیر خواب صادقه ی فقر آبروست خوابیده ایم بلکه ببینیم خواب فقر قوس نزول باعث قوس صعود ماست معراج می برد فقرا را طناب فقر بنده اگر ندار نباشد که بنده نیست اظهار بندگی ست همین انتخاب فقر فقر مرا حساب و کتابم حساب کن کم از فشار قبر ندارد عذاب فقر "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
شهادت امیرالمومنین-بندانی نیشابوری.mp3
4.64M
🎙روضه بستر أمیرالمؤمنین (علیه السّلام)🎙 "استاد بندانی نیشابوری" @Arshiv_Gholam
"تلازم شرافت شب و روز" 🔸در روايات آمده است كه شرافت شب و روز ملازم يكديگر هستند، به اين معنى كه اگر روز شريف شد، شرافت آن به شبش نيز سرايت مى كند و هنگامى كه شب شريف شد، شرافتش به روز آن نيز سرايت مى نمايد. 🔹بنابراين مراقبت از روزهاى اين شب ها با اخلاص در عبادت لازم است، همان گونه كه در شب ها لازم مى باشد. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، تلازم شرافت، ص 159 @Arshiv_Gholam
"پايان دادن شب قدر" 🕯آنگاه همان طور كه بارها در مورد شب هاى شريف گفتيم _اين شب ها را با توسّل به حاميان معصوم (عليهم السّلام) سپردن عمل به آنان، عرضه آن به خداوند با دست هاى آنان، تضرّع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى اين كه آنان به درگاه خداوند تضرّع نموده تا او اين عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبديل نموده و آن را پرورش دهد، ختم كند_ اين شب را به پايان برساند. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، پایان دادن شب قدر، ص 159 @Arshiv_Gholam
"دعايى در شب بيست و هفتم" 🔻از زيد بن على روايت شده است كه گفت: در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرم (عليه السّلام) از اوّل شب تا آخر آن عرض مى كرد "اللّهم ارزقني التّجافى عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود، و الاستعداد للموت، قبل حلول الفوت"... 🔅اگر بتوانى معنى اين دعا را تصوّر كنى، اين دعا را بسيار خواهى خواند. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، دعای شب بیست و هفتم، ص 157 @Arshiv_Gholam
"توضيح سراى فريب بودن دنيا" 💡در توضيح معناى اين دعا مى توان گفت: آنچه قرآن كريم، روايات آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى شود؛ بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حسّ مى گردد، نظير منظره اى است كه از سراب ديده مى شود و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى شود نيست و به همين جهت آن را سراى فريب ناميده اند. 💎 و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حسّ را قبول دارى؟ و در صورت قبول كردن خطاى حسّ از خود بپرسد چه فرقى بين خطاى حسّ و عدم خطاى حسّ وجود دارد و در صورتى كه بين آن ها فرقى وجود نداشت بايد بگوييم ممكن است در جايى كه فكر مى كنيم حسّ خطا نداشته، خطا داشته باشد. و وقتى امكان خطا در تمامى حواسّ ثابت شد، وقوع خطاى حواسّ با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى كند ثابت مى گردد. ♦️ تعدادى از اين روايات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حسّ آن را منكر است. تعدادى از آن ها درباره حالت هاى قبر كه عبارتند از ايستادن، فرياد زدن، آتش، سخن گفتن، باغ و نعمت هاست كه باز هم حسّ آن را انكار مى كند. و تعدادى، دالّ بر وجود فرشتگان و دخل و تصرّف آن ها در اين عالم هستند. و تعدادى دلالت مى كنند بر اين كه روزى تمام مخلوقاتى كه در اين عالم است، از قبيل جماد و نبات و حيوان از عالم ملكوت مى آيد. و تمامى اين روايات دالّ بر وجود چيزهاى زياد و عوالم بسيارى هستند كه حسّ آن را انكار مى كند. 🔰 به هر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى شود چون با شكل هايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى دهد. ذاتيات آن مانند اعراض و واقعيت هاى خارجى آن مانند سراب است. چيزهايى كه در آن ثابت ديده مى شوند در واقع غير ثابت و چيزهايى كه اهل دنيا درباره حقيقت هاى آن مى گويند و اوصافى كه براى آن ذكر مى كنند واقعيّتى ندارند. و هر چيزى كه به اقتضاى اين عالم به وجود مى آيد در غير اين عالم حكم به محال بودن واقعيت آن مى نمايند. و هر چه در آن است فريب، توهّم و خيال است. ⚠️ و مؤمنى كه حجاب ناسوت از ديدگانش ‍ برداشته شد، ماهيت اشياء همان گونه كه هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب "تجافى عن دار الغرور" آرام نگرفتن در سراى فريب و آشكار شدن حقايق "إنابة إلى دار الخلود" بازگشت به سراى جاويد ناميده مى شود. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، فریب بودن دنیا، ص 158 @Arshiv_Gholam
"ترجيح جانب اميدوارى بر نااميدى در چنين اوقاتى" 💠 در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاصّ خود را براى آنان تضمين نموده است؛ بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دست هاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخشش هاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، ترجیح جانب امیدواری، ص 158 و 159 @Arshiv_Gholam
سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است آنکه تو را با قیمت جانش خریدار است یاد من و در به دری های دلم باشید پروانه ای دیدید اگر تا صبح بیدار است معشوق زیر منّت عاشق نخواهد بود صدبار قربانش شوم بازم طلبکار است عاشق شدن هم سوختن هم ساختن دارد بیخود نفرمودند راه عشق دشوار است از شش جهت گیسوی تو راه مرا بسته ست هرکس که عاشق می شود ذاتاً گرفتار است بی تو همین که زنده می مانم گنهکارم بین خلایق بیشتر عاشق گنهکار است فکر من جامانده ی وامانده هم باشید ای کاروان آهسته تر؛ در پای من خار است با گریه کار طفل بهتر راه می افتد گر کار ما زاری نباشد کارمان زار است امروز باید یار را با گریه راضی کرد فردا که اعلامیّه ی ما روی دیوار است چشمی که گریان نیست نابینا شود بهتر در مجلس تو دیده یا تر هست یا تار است جز گریه از ما فاطمه چیزی نمی خواهد نوکر که گریان نیست نوکر نیست؛ سربار است گریه کن تو زینب است و مادرت زهرا این گریه های ما فقط گرمی بازار است دخت علی مرتضی اینجا چه می خواهد؟!! زینب کجا اینجا کجا؟ اینجا که بازار است "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
Panahian (1).mp3
4.52M
🎙آرامش🎙 💠 هدف اصلی و مقدّمه اهداف دیگر ازدواج و معیار انتخاب همسر، ایجاد آرامش است... 🔴 استاد پناهیان @Arshiv_Gholam