eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
300 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟! داشتم شرم از تو و لطفت اگر دیر آمدم پس ببخش این بندهٔ بی آبِرو را زودتر هر چه دور افتادم از تو؛ شد گناهم زیاد هر زمان دیر آمدم افتادم از پا زودتر سهل انگارم! خودم می دانم أمّا سال هاست برده ام نام تو را در هر تقاضا زودتر لطف کن یا قاضی الحاجات حال خوش ببخش این مریضِ معصیت را کن مداوا زودتر موج اقیانوس غفلت می بَرَد با خود مرا رفته ام از دست! کاری کن خدایا زودتر خوب شد العفو هایم شد مزین بالحسین توبه هایم می رود اینگونه بالا زودتر خوش به حال هر که با "هَب لي کمال الإنقطاع" می زند مثل شهیدان دل به دریا زودتر مثل آن آقا که مشتاقانه بینِ قتلگاه داشت پیراهن؛ سرش را داد أمّا زودتر! "مرضیه عاطفی" @Arshiv_Gholam
شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود باید کریم بلکه کرم را گداش کرد پایم اگر به سمت جهنّم نمی رود دستم توسّلی به ضریح عباش کرد موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود هنگام مشکلات، نبیّ هم صداش کرد تصویر اوست عکس تمام پیمبران او را خداش آینه انبیاش کرد کعبه برای آمدنش بود نه طواف پس کعبه را برای قدومش بناش کرد خیلی گره زدند به اسلام باز کرد هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد در کودکی ش نیز علی مرد جنگ بود پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد در آستان یک نخ عمّامه سرش باید تمام خلق جهان را فداش کرد ردّ می شد از محله ی ما دلدل علی افتاد سنگ زیر سمّ او، طلاش کرد "علي اكبر لطيفيان" @Arshiv_Gholam
مخواه دخترکت از تو بی خبر باشد بدون من به سفر می روی پدر، باشد میان راه دلت تنگ شد خبر دارم که آمدی تو به دنبال هم سفر، باشد ‏قبول بازی گنجشک پر که یادت هست به شرط آنکه به جایش رقیّه پر باشد تنور خانه گمانم هنوز روشن بود و گرنه موی تو باید بلندتر باشد عمو که رفت پدر لاأقل نمی رفتی برای عمّه تنهام یک نفر باشد مرا زدند ولی عمّه بازویش زخم است برای من دلت آمد که او سپر باشد؟ کلاغ ها همه رفتند خانه پس حالا رسیده نوبتش این قصه هم به سر باشد @Arshiv_Gholam
گفتم که می‌آیی ولی گفتم که خوابم این دو به شکّ بودن برای من عذاب است بوسیدمت گفتم بدهکارم نباشی حالا حسابم با تو بابا بی حساب است از دور روی نی عروسک دیدم انگار نزدیک آمد دیدمش طفل رباب است خیلی سرت را بد بریده هر که بوده حق می دهم گر پرسش من بی جواب است موی من و تو سوخته با این تفاوت در لا به لای موی تو بوی شراب است @Arshiv_Gholam
دیوار ماتم‌ در ندارد احتمالاً این سرگذشت آخر ندارد احتمالاً اندازه‌ی زلف‌ِ در آتش رفته ی من گیسوت خاکستر ندارد احتمالاً بال زمین گیرم به زیر دست و پا رفت یعنی کبوتر پر ندارد احتمالاً تا آمدی پی برده ام هر کس که رفته است بعد از سفر حنجر ندارد احتمالاً دیدم عقیقت را، به دست ساربان بود. انگشتت انگشتر ندارد احتمالاً از قافله جا ماندنم تقصیر خواب است امّا سنان باور ندارد احتمالاً آنگونه که سیلی بمن زد زجر، گفتم این بی حیا دختر ندارد احتمالاً با هلهله ما را تماشا کرد کوفه این شهر کور و کر ندارد احتمالاً جز کوفه و شامات شهر دیگر این‌قَدر پس‌کوچه‌هایش شَر ندارد احتمالاً در شام چادر از سرم دزدید طفلی بازارشان معجر ندارد احتمالاً! روبندِ عمّه آستین پاره اش شد پوشیه ای بهتر ندارد احتمالاً تا خیزران از جای خود برخاست، گفتم کاری به کار سر ندارد احتمالاً صورت به روی صورت بابا نهاده تا آخرین دم بر ندارد احتمالاً "بردیا محمدی" @Arshiv_Gholam @hosenih
ناله بزن؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا، این شمر با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمی آید به دست دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن، فریاد کن؛ أمّا همه ش بی فایده است این شمر، از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن پیراهنش را بر زمین بگذار، معجر را ببر انگشتری که ضربه خورده در نمی آید ز دست جایش النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام از بین نامحرم بیا عبّاس، خواهر را ببر "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر کو دلی را که سپارم به دلارای دگر؟ عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت گیرم امروز دگر ماندم و فردای دگر مگر آزاد کنی، ورنه چو من بنده پیر گر فروشی، نستاند ز تو مولای دگر عاشقان را طرب از باده ی انگور نیست هست مستان تو را تشنه ز صحبای دگر بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ است بهر ما کوه دگر باید و صحرای دگر ما گداییِ درِ دوست به شاهی ندهیم زآن که این جای دگر دارد و، آن جای دگر (گر خورد سنگ سگ خانه به جایی نرود آری آری نرود از پی مولای دگر) گر به بتخانه ی چین نقش رُخت بنگارند هر که بیند، نکند میل تماشای دگر راه پنهانی میخانه نداند همه کس جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر دل "فرهنگ" ز غم های جهان خون شده است غم عشق آمد و افزود به غم های دگر "ابوالقاسم شیرازی" @Arshiv_Gholam
امشب چنان ایتام کوفه بی قرارم اندازه‌ی سی سال می خواهم ببارم چشمم به در مانده مگر زهرا بیاید من به وصال فاطمه امیدوارم هستند دورم بچّه ها! پس محسنم کو تا که بیاید لحظه ها را می‌شمارم نه سنگ قبری خواستم نه سایبانی مانند زهرا بی نشان باشد مزارم امشب برایم روضه‌ی زهرا بخوانید باید بمیرم از غم روی نگارم عبّاس تو بیرون نرو باید بمانی أصلاً من امشب با تو خیلی حرف دارم جان تو و جان زنان این قبیله عبّاس زینب را به دستت می‌سپارم در پای او، هم سر بده، هم دست، هم چشم او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم امشب به فکر ناقه ی بی محملم من گریه کن آن رنگ و روی پُر غبارم تو روی نیزه چشمهایت غرق اشک است من در نجف از داغ زینب سوگوارم وقتی صدایت می‌کند! ای محرم من جای تو دارد شمر می آید کنارم جای تمام بچّه ها شلاق خوردم دارم کبودی تنم را می‌شمارم بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم دستان خود را بر روی سر می‌گذارم بی اختیار از هر طرف بردند من را گرچه همه عالم بُود در اختیارم @Arshiv_Gholam
📿یک ماه مناجات با خدا و توسّل به محضر حضرات آل اللّه (علیهم السّلام)📿 🕯از شنبه ۱۳ فروردین (شب اوّل ماه مبارک رمضان) تا شب عید فطر ۱۴۰۱🕯 1⃣ قرائت قرآن 2⃣ حدیث خوانی 3⃣ مناجات و توسّل ⏳ زمان: به مدّت ۳ شب (سه شنبه ۶ اردیبهشت تا پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱) ساعت ۲۲ 🌐 مکان: قم، خیابان هنرستان، کوچه ۱۱، پلاک ۸۵، منزل حضرت استاد شفيعي. "خانوادگی" @Arshiv_Gholam
دوست داری در زدن های مرا، حاشا نکن! پس اگر تا صبح هم در را زدم در وا نکن من‌ برای تو می آیم نه برای حاجتم جان خوبانت مرا محتاج این دنیا نکن روز اگر کار بدی کردم تو شب راهم‌ بده روی من آغوش وا کن لطف کن دعوا نکن کار دست توست من کارگرم ای خوش حساب! می توانی از خودت طردم کنی أمّا نکن من أدای خوب ها را در می آوردم فقط سابقه دارم گنه کارم ولی رسوا نکن نامه ی اعمال ما را به نجف ارسال کن تا علی امضا نکرد این نامه را امضا نکن سرپرستی مرا مولا تقبّل کرده است کودک آواره را شرمنده بابا نکن دوست دارم با علی همسایه باشم تا أبد در نجف گم می شوم دیگر مرا پیدا مکن من به این ماه مبارک گفته ام ماه حسین جز حسین این ماه را در پیش ما معنا نکن ای رفیق سینه زن از کربلا روزی بگیر روزه را افطار جز با تربت أعلی نکن کاش در گودال فریاد کسی میشد بلند شمر باشد، پشت و رویش کن، ولی با پا نکن! "سیّد پوریا هاشمی" @Arshiv_Gholam
گاهی اگر خیلی سراغ گریه و آهیم دلواپس و مضطرِّ باقیمانده‌ی راهیم بسیار کمبود محبّت بین دل داریم ما سائل قدری نوازش از یداللّهیم ثابت قدم که نیستیم أمّا گذشت آخر از ما مُذبذب‌ها که در این عشق، گه ‌گاهیم مابین قنبر‌های خود هم باز ما را دید مایی که پیدا نیستیم اندازه‌ی کاهیم با اینکه خرما بر نخیل است او به سائل داد لطف و نظر کرده به ما هر چند کوتاهیم در برکه چشمان ما تصویر ماه افتاد ما در کنار برکه‌ یعنی پیش آن ماهیم با چاه، جای آدمی او درد و دل می‌کرد غبطه خورِ آن جایگاه ویژه‌ی چاهیم او خود خودش حبّ خودش را در دل ما کاشت ما از أمیرالمؤمنین دیگر چه می‌خواهیم؟ در دل اگر جز حبّ او آید زیان کاریم گر راه ما غیر از نجف افتاد گمراهیم "حسن معارف وند" @Arshiv_Gholam
چِقَدَر نـيـزه بلند است نيفتي پسرم چنگِ اين حرمله ي پست نيفتي پسرم با وجودي كه رويِ نـاقه و در زنجيرم دلم از دور به تـو هست نيفتي پسرم هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم نـيـزه دارِ تو بود مست نيفتي پسرم در سفر شانه به شانه شده اي با عبّاس بـه تـو حالا نرسد دست نيفتي پسرم كاش بـا روسريِ غـارتيِ من قَدري روي ني دورِ تو مي بست نيفتي پسرم بيشتر جايِ خودت را سرِ نِي محكم كن سـفرِ شـام به پيش است نيفتي پسرم نيزه خم مي شد اگر، با دلِ صد چاك علي مي گرفتم ز سـر و صورتِ تـو خاك علي "عليرضا شريف" @Arshiv_Gholam