eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.2هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
294 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
shoor2.MP3
2.61M
🎙نوای حسین حسین جان🎙 🔰 کربلایی نریمان پناهی 🗓 صوت های قدیمی @Arshiv_Gholam
2 (2) (1).mp3
15.87M
🎙آقا جان حسین حسین آقا جان🎙 🔰 کربلایی علی کرمی 🗓 هیئت الزهراء (سلام اللّه علیها)، صبح روز عاشوراء محرّم ۱۴۰۱ @Arshiv_Gholam
صبح 9.4.mp3
17.67M
🎙ای وای از اسیر شدن🎙 🔰 کربلایی علی کرمی 🗓 هیئت الزهراء (سلام اللّه علیها)، صبح روز تاسوعا محرّم ۱۴۰۱ @Arshiv_Gholam
noormags-مناسبات اهل حدیث و امامیه در بغداد.pdf
363.5K
💥مناسبات اهل حدیث و امامیه 🔰 مناسبات اهل حدیث و امامیه در بغداد از غیبت صغری تا افول آل‌بویه ✍ استاد علی امیرخانی @Arshiv_Gholam
اباضیه.pdf
315.2K
💥فرقه اباضیه 🔰 تنها فرقه‌ی باقیمانده از خوارج ✍ مسعود جلالی مقدّم @Arshiv_Gholam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰قيس بن سكن گويد ما در مسكن بوديم. شنيديم كه على (علیه السّلام) مى‏گفت: 🔺«اى مهاجران، به سرزمين مقدّسى كه خداوند براى شما مقرّر داشته داخل شويد و بازپس مگرديد كه زيان ديده بازمى‏گرديد». 🔺آنان گريستند و گفتند: سرما سخت است و (اين جنگ در فصل سرماى هوا بود). 🔺على گفت: مردم ديگر نيز همانند شما سرماى هوا را احساس مى‏كنند. ⚫️ ولى آنان همچنان از جنگ سر بر مى‏تافتند. چون على (علیه السّلام) چنان ديد گفت: «از شما دلخسته‏ام، اين شيوه‏اى ناپسند است كه در پيش گرفته‏ايد...» 🔵 ولى آنان على (علیه السّلام) را آزردند و همچنان در سرپيچى خويش اصرار ورزيدند. چون على (علیه السّلام) چنان ديد به كوفه بازگشت و روزى چند درنگ كرد. جمع كثيرى از يارانش از گردش پراكنده شدند. از اينان گروهى همان عقيده خوارج يافته بودند و برخى در امر خوارج در ترديد بودند. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 27 و 28 @Arshiv_Gholam
🔰أبو ودّاك گويد چون مردم از رفتن به غزاى شام ناخشنودى نمودند، على همراه آنان بيامد تا به «نخيله» رسيد و آنان را فرمان داد كه در لشكرگاه‌هاى خود بمانند و به جايى نروند و دل بر جهاد بندند و خويشتن مهيّاى آن كنند و كمتر به ديدار زن و فرزند خود روند تا زمانى كه به جانب دشمنشان در حركت آيند. 🔘 نمير عبسى گويد على به جماعتى از رزمندگان قبيله همدان گذشت. عدّه‏اى پيش آمدند و گفتند: آيا مسلمانان را بى‏هيچ گناهى نابود مى‏كنى؟ كار خدا را سهل مى‏انگارى و به طلب پادشاهى برخاسته‏اى؟ و مردم را در دين خدا حكم قرار مى‏دهى؟ حكم جز براى خدا نيست! 🔺على گفت: «حكم خدا بر گردن شماست. مانع نمى‏شود كه شقى‏ترينشان ريش مرا از خون سرم رنگين سازد. من يا مى‏ميرم يا كشته مى‏شوم، نه، كشته مى‏شوم». سپس بيامد و به قصر امارت داخل شد. 🔸أبو ودّاك گويد مردم روزى چند با على در نخيله درنگ كردند. سپس يك يك و دو دو از لشكرگاه آهسته آهسته بيرون مى‏خزيدند و به شهر مى‏رفتند. فقط گروه اندكى با او ماندند كه از سران قوم بودند. لشكرگاه خالى شده بود و آنان كه به كوفه رفته بودند ديگر بازنگشتند و آنان كه با او مانده بودند ناشكيبايى مى‏كردند. على (علیه السّلام) چون چنان ديد خود نيز به كوفه در آمد. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 28 @Arshiv_Gholam
می‌کشی ما را به زاری هرچه خواهی می‌کنی اختیار ما تو داری هرچه خواهی می‌کنی با همه سوز درون در ره میان خاک و خون می‌کشی ما را به خواری هرچه خواهی می‌کنی بر سر ما صد بلا در هر نفس می‌آوری گه بری دل گاه آری هرچه خواهی می‌کنی گاه جان می‌بخشی و گاهی دل از ما می‌بری کس نداند در چه کاری هرچه خواهی می‌کنی جان ما از توست جانا و دل ما هم ز توست هر دو را ای جان تو داری هرچه خواهی می‌کنی داغ بر دل می‌نهی آتش به جان می‌افکنی هر دو را انواع یاری هرچه خواهی می‌کنی نقش ما الواح ما ارواح ما در دست توست هر چه خواهی می‌نگاری هرچه خواهی می‌کنی پیش چوگان غمت ما گوی دل افکنده‌ایم تو در این میدان سواری هرچه خواهی می‌کنی افکنی از دست گاه و گاه بر گیری ز راه می‌زنی که زخم کاری هرچه خواهی می‌کنی افکنی، رانی، زنی، از پیش خود دورم کنی باز پیش خویشم آری هرچه خواهی می‌کنی گیری و داری و بخشایی و بخشی سر دهی یا به جلادم سپاری هرچه خواهی می‌کنی می‌پزی چون خام بینی سوزی ار شد نیم‌پخت با دلم از پخته کاری هرچه خواهی می‌کنی دورم از خود افکنی و نام غم‌خواری کنی حقّ یاری می‌گذاری هرچه خواهی می‌کنی گه به هجران مبتلا گاهی به حرمانم اسیر رحم بر ضعفم نیاری هرچه خواهی می‌کنی می‌کنی دیوانه گاهی سر به صحرا می‌دهی می‌دهی گه هوشیاری هرچه خواهی می‌کنی در محیط عشق خون‌خوار خودم افکنده‌ای گه به تک گه بر سر آری هرچه خواهی می‌کنی گه گدازی گه نوازی گاه سوز و گاه ساز گه عزیزی گاه خواری هرچه خواهی می‌کنی گه در اوج عصمتم گه در حضیض شرّ و شور گاه داری گه گدازی هرچه خواهی می‌کنی گه پریشان گه پشیمان گه گرانم گه سبک گاه خواری گاه یاری هرچه خواهی می‌کنی گاه می‌پوشی و گاهی پردهٔ ما می‌دری خویشتن را پرده‌داری هرچه خواهی می‌کنی فیض را در تابهٔ سودای خود افکنده‌ای داریش در بی‌قراری هرچه خواهی می‌کنی «فیض کاشانی» @Arshiv_Gholam