eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
253 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰جعفر بن محمّد بن على (علیه السّلام) گويد على (علیه السّلام) كسى را براى جمع‏آورى زكات به باديه فرستاد و او را گفت: 🔻زنهار، اى بنده خدا، از خدا بترس و دنيايت را بر آخرتت ترجيح منه. از آنچه تو را امين آن گردانيده‏ام نيك نگهبانى كن و حقّ خدا را رعايت نماى تا به محلّ «بنى فلان» رسى، بر آستانه ايشان فرود آى و به خانه‏هايشان داخل مشو، سپس با آرامش و وقار به نزد آنان رو، چون به ميانشان رسيدى بر آنان سلام كن و چون درود گويى درودى به كمال گوى. آنگاه بگوى كه اى بندگان خدا، ولىّ خدا مرا نزد شما فرستاده تا حقّ خدا را از شما بستانم. آيا در اموال شما چيزى از حقّ خدا هست كه آن را به ولىّ او أدا كنيد؟ اگر يكى از آنان گفت نه، از او مطالبه مكن، و اگر كسى گفت آرى، همراه او برو بدون آنكه بترسانيش، و او را وعده‏هاى نيكو ده تا بر سر اموالش رسد. و نبايد كه بى‏اذن او در آن دخالت كنى، زيرا بيشتر آن مال از آن اوست. و بگو اى بنده خدا، مرا اجازت مى‏دهى كه در اين اموال دخالت كنم؟ اگر گفت بلى. دخالت كن، أمّا نه بسان كسى كه بر آن مال چيره شده و نه به عنف و شدّت. پس آن مال به دو بخش كن و از او بخواه كه هر بخش را كه مى‏خواهد اختيار كند. مبادا در آنچه اختيار كرده بر او اعتراض كنى. باقى را نيز دو بخش كن و پيوسته چنين كنى تا آنچه حقّ خدا از مال اوست باقى بماند و تو آن را برگير. اگر نپذيرفت و خواست كه بار ديگر تقسيم كنى، قبول كن و همه را مخلوط كن و آنچه به پايان رسانيده بودى از سر گير. تا حقّ خدا را از مال او جدا كنى. سپس آن مال به دست مردى نيك‌خواه و مسلمان و مشفق و امين بسپار كه به ذرّه‏اى از آن تجاوز نورزد. آنگاه هر چه از هر جاى گرد آورده‏اى براى ما بفرست تا در جايى كه خدا فرمان داده صرفش كنيم. 🔻به رسولى كه از طرف تو آن مال را براى ما مى‏آورد، سفارش كن كه ميان مادّه شتر و كرّه‏اش حايل نشود و آن‌ها را از هم جدا نكند و همه شير مادر را ندوشد آن سان كه به كرّه زيان برسد. و آن قدر بر يكى از شتران سوار نشود كه خسته‏اش كند، بايد ميان آن‌ها عدالت ورزد و به هر آب كه مى‏گذرد آبشان دهد و در ساعاتى كه بايد بيارامند آن‌ها را از علفزارها به ميان جادّه‏ها نكشاند و با آن‌ها به مدارا رفتار كند تا نزد ما آيند- به اذن خدا- فربه، نه خسته و كوفته. تا ما آن‌ها را به روش كتاب خدا و سنّت پيامبرش تقسيم كنيم. اين كار اجر تو را بزرگ‌تر گرداند و رستگارى تو را نزديك‌تر دارد. 🔻خداوند در آن شتران و در تو نظر مى‏كند و كوشش و نيك‌خواهى تو را در حقّ كسى كه تو را فرستاده و تو براى بر آوردن نياز او رفته‏اى مى‏نگرد. رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله) گفت «خداوند هيچ دوستدارى را كه خويشتن را به فرمان‌بردارى و نيك‌خواهى در راه اوامر امامش به رنج مى‏اندازد نبيند، مگر آنكه در جهان برين با ما همنشينش مى‏گرداند.» ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 48 @Arshiv_Gholam
⚡️سالم بن أبى الجعد گويد كه على (علیه السّلام) براى قاريان قرآن دو هزار (دينار يا درهم) مقرّر مى‏فرمود و پدر من يكى از قاريان بود. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 49 @Arshiv_Gholam
💥سابق بربرى گويد على را ديدم كه زندان كوفه را در نزديكى بازار روغن‏فروشان وجب به وجب مى‏ساخت. ⚖ و نيز گويد كه در آغاز، زندان كوفه خانه‏اى نيين بود و زندانيان آن را مى‏شكافتند و مى‏گريختند. على (علیه السّلام) آن را از گچ و آجر بنا كرد. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 49 @Arshiv_Gholam
🔰حكومت قيس بن سعد بن عباده انصارى (رحمة اللّه عليه) در مصر 🔻قيس بن سعد از ياران نيك‌خواه على بن أبى طالب (صلوات اللّه عليه) بود. و از سوى او امارت مصر يافت. 🔹سهل بن سعد گويد كه چون عثمان كشته شد و على (علیه السّلام) به خلافت رسيد، قيس بن سعد را فراخواند و گفت: «راهى مصر شو كه تو را امارت مصر داده‏ام. اكنون به خارج شهر برو و ياران مؤتمن خود و هر كس ديگر را كه خواهى با تو همراه شود گرد آور. پس همراه لشكرى به مصر برو كه اين كار دشمنت را بيشتر بترساند و فرمانروايي‌ات را پيروزمندتر جلوه دهد. چون به مصر رسيدى، ان شاء اللّه، با نيكوكاران نيكى كن و بر آنكه در دل ترديدى دارد سخت بگير. با خواصّ خود و عوام مردم به مدارا رفتار كن كه مدارا كردن خجسته است». 💠 قيس بن سعد على (علیه السّلام) را گفت: يا أميرالمؤمنين خدايت رحمت كناد آنچه گفتى دريافتم. أمّا اينكه مى‏گويى با لشكرى به مصر روم به خدا سوگند با لشكرى كه از مدينه آورده‏ام به مصر نروم، بلكه آن لشكر را براى تو مى‏گذارم تا اگر تو را به آن نياز افتد در دسترس تو باشد و اگر خواهى آن را به سويى بفرستى باز هم در فرمان تو. من تنها با خانواده‏ام به مصر مى‏روم. أمّا در باب اينكه مرا به مدارا و احسان وصيت كردى، خداى تعالى يار و ياور من در اين مهمّ است. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 74 @Arshiv_Gholam
🔰قيس بن سعد بن عباده با چند تن از يارانش از شهر بيرون آمد و برفت تا به مصر داخل شد و بر منبر فرا رفت و فرمان داد تا منشور امارت او بر مردم بخوانند. و آن چنين است: 🔻بسم اللّه الرحمن الرحيم از بنده خدا على أميرالمؤمنين به هر كس از مسلمانان كه اين فرمان من به او رسد. سلام بر شما. مى‏ستايم خداوندى يكتا را كه جز او خدايى نيست. 🔸أمّا بعد، خداى تعالى از روى نيك‌خواهى و حسن تقدير و تدبيرش اسلام را دين خود و فرشتگانش و رسولانش قرار داد. و براى تبليغ آن پيامبران را به ميان بندگان خويش فرستاد و بندگان برگزيده خود را ويژه امر رسالت گردانيد. يكى از مواردى كه خداى (عزّ و جلّ) مردم را بنواخت و فضيلت خويش ارزانى داشت اين بود كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) را به سوى ايشان مبعوث داشت. محمّد (صلّی اللّه علیه و آله) آنان را كتاب و حكمت و سنت و فرايض آموخت. و تا مگر هدايت شوند تأديب كرد و تا پراكنده نشوند، متّحد ساخت و تا از آلايش‌ها پاك گردند جسم و جانشان تزكيه نمود. چون اين وظايف به پايان برد، جانش بگرفت و به نزد خود برد. درود و سلام و بخشايش و خشنودى خدا نصيب او باد كه او ستوده و صاحب مجد و عظمت است. ⚫️ مسلمانان پس از او دو مرد را، جانشينى‏اش دادند. دو مرد صالح كه به كتاب خدا عمل مى‏كردند و سيرت نيكو داشتند. آن دو از سنّت و آيين او تجاوز نكردند. خداوند آن دو را رحمت كناد. از پس آن دو حاكمى آمد كه بدعت‌ها آورد و مردم به عيب‌جويى او زبان گشادند. نخست به زبان گفتند و سپس بر او خشم و كين آشكار كردند و او را بر افكندند و نزد من آمدند و با من بيعت كردند. من از خدا هدايت مى‏خواهم و مى‏خواهم كه مرا در پرهيزگارى يارى دهد. ⚪️ وظيفه ما در برابر شما اين است كه به كتاب خدا و سنّت رسول او عمل كنيم و حقّ او بگزاريم و نيك‌خواه شما باشيم. از خدا يارى مى‏خواهيم. خدا ما را بس است و بهترين كارساز است. 🔻قيس بن سعد انصارى را به امارت به سوى شما فرستادم. پس ياريش كنيد و مددش رسانيد در كارهايى كه بر مقتضاى حقّ است. او را فرمان داده‏ام به نيكوكار شما نيكى كند و بر آنان كه در اين امر در ترديدند سخت بگيرد و با عوام و خواص به مدارا رفتار كند. قيس بن سعد از كسانى است كه من از ايمان او خشنودم و اميدم بر آن است كه اين مهم را صالح باشد و جز نيكى و خير نخواهد. از خداوند براى خود و براى شما عملى پسنديده و پاك و ثوابى فراوان و بخشايشى فراخ خواستارم. و السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 74 و 75 @Arshiv_Gholam
🔰معاويه به قيس بن سعد نامه نوشت و علىّ آن روزها در كوفه بود و هنوز رهسپار صفيّن نشده بود: 💥بسم اللّه الرحمن الرحيم از معاوية بن أبى سفيان به قيس بن سعد. سلام بر تو باد. خداوندى را كه جز او خدايى نيست حمد مى‏گويم. 🔻أمّا بعد، شما با عثمان دشمنى ورزيديد، به بهانه اينكه خودكامگى پيشه گرفته، يا مردم را تازيانه مى‏زند، يا فلان كس را دشنام داده است، يا سرزنش كرده، يا آنكه جوانانى را از خاندان خويش در جاهايى امارت داده. 🔻و شما خود مى‏دانستيد كه اين اعمال ريختن خون او را إيجاب نمى‏كرده. پس مرتكب گناهى عظيم شده‏ايد و كارى فجيع كرده‏ايد. 🔻اى قيس، اگر تو نيز از كسانى بوده‏اى كه مردم را به قتل عثمان تحريض كرده‏اى توبه كن، و نمى‏دانم كه آيا كسى كه مؤمنى را بكشد توبه‏اش سود خواهد كرد يا نه. 🔻أمّا دوست تو [يعنى على (علیه السّلام)] يقين داريم كه او مردم را بر ضدّ عثمان ترغيب مى‏كرده و آنان را به كشتن او وامى‏داشته تا كشتندش، و حال آنكه بيشتر قوم تو هم در كشتن او دست داشته‏اند. 🔻اى قيس، اگر مى‏توانى كه به خون‌خواهى عثمان برخيزى چنين كن و با ما در اين كار بيعت نماى و من در عوض اگر پيروزى يافتم تا زنده‏ام فرمان‌روايى دو عراق را به تو خواهم داد و به هر كس از خاندانت كه بخواهى حكومت حجاز را مى‏دهم و افزون بر اينها هر چه دوست مى‏دارى از من بخواه. زيرا هر چه از من بخواهى به تو ارزانى خواهم داشت. پس نظر و رأى خويش براى من بنويس. و السّلام. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 76 @Arshiv_Gholam
⭕️ چون نامه معاويه به قيس رسيد، صلاح در آن ديد كه دفع الوقت كند و او را از تصميم خود آگاه نسازد و در لشكركشى به جنگ او شتاب نورزد. پس در پاسخ او نوشت: 💠أمّا بعد، نامه‏ات رسيد و در باب قتل عثمان هر چه گفتى دريافتم. من در اين حادثه شركت نزديك نداشته‏ام. گفتى كه دوست من مردم را بر ضدّ عثمان برانگيخت تا او را كشتند، من از اين امر بى‏خبرم. و گفتى كه عشيره من از اين واقعه بر كنار نبوده‏اند، به جان خودم سوگند كه عشيره من در كار او سزاوارترين مردم بودند. و أمّا از من خواسته بودى كه در خون‌خواهى عثمان از تو متابعت كنم و وعده‏هايى هم به من داده‏اى، اين چيزى است كه بايد در آن بينديشم و كارى نيست كه در انجامش شتاب توان كرد. به تو تعرّضى نخواهم كرد و از من عملى كه تو از آن ناخشنود باشى سر نخواهد زد. تا ببينى و ببينيم. و السّلام عليك و رحمة اللّه و بركاته. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 77 @Arshiv_Gholam
قیس بن سعد.pdf
79.5K
🔰جریان فرمانروایی قیس بن سعد در مصر ⭕️ از نصب تا عزل ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 74 تا 79 @Arshiv_Gholam
🔰و امارت محمّد بن أبوبكر و عزل قيس بن سعد از مصر: 🔻چنين گويد كه علىّ بن أبي طالب (علیه السّلام)، محمّد بن أبى‌بكر را به مصر فرستاد و قيس بن سعد را عزل كرد. على براى مردم مصر نامه‏اى نوشت و آن را به محمّد بن أبى‌بكر داد. چون محمّد به مصر در آمد، بر قيس وارد شد. قيس از او پرسيد كه: چه سبب را كه خاطر أميرالمؤمنين از من رنجيده است؟ چه چيز نظر او را به من ديگرگون كرده؟ بايد ميان من و او كسى فتنه انگيخته باشد. 💠 محمّد گفت: نه. در اينجا قدرت، قدرت توست. ‼️ ميانشان خويشاوندى بود، يعنى قريبه دخت أبوقحافه و خواهر أبوبكر صدّيق زوجه قيس بود. قيس شوى عمّه محمّد بن أبى‌بكر بود. 🔹قيس گفت: نه به خدا سوگند، با تو حتّى يك ساعت هم در اينجا نخواهم ماند. ⚠️و از اينكه على (علیه السّلام) عزلش كرده بود سخت به خشم آمد و از مصر رهسپار مدينه شد و به كوفه نزد على نرفت. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 80 @Arshiv_Gholam
شیخ غلامعلي بدرلو
🔰و امارت محمّد بن أبوبكر و عزل قيس بن سعد از مصر: 🔻چنين گويد كه علىّ بن أبي طالب (علیه السّلام)، مح
🔰قيس بن سعد بيامد تا به مدينه داخل شد. حسّان بن ثابت پيش آمد و او را شماتت كرد. حسّان عثمانى بود. و گفت: ديدى عثمان را كشتى، على هم تو را از مقامت عزل كرد؟ اينك تنها بار گناه بر دوش تو باقى مانده است. 🔹قيس بر او بانگ زد و گفتش «اى مرد كور دل بى‏بصيرت. به خدا سوگند اگر روزى ميان گروه من و گروه تو جنگى واقع شود، خود گردنت را مى‏زنم. از نزد من بيرون شو». 🔸قيس بن سعد و سهل بن حنيف از مدينه بيرون آمدند و در كوفه به نزد على (علیه السّلام) رفتند. قيس على (علیه السّلام) را از آنچه در مصر گذشته بود خبر داد و على (علیه السّلام) تصديقش كرد. قيس و سهل بن حنيف در جنگ صفين در كنار على (علیه السّلام) بودند. ⚠️قيس بن سعد كه در مصر كارگزار على (علیه ) بود، معاويه مى‏گفت: قيس را دشنام مدهيد كه او با ماست. ⭕️ اين سخن به على (علیه السّلام) رسيد و قيس را عزل كرد. قيس به مدينه آمد. مردم او را بر ضدّ على (علیه السّلام) ترغيب كردند و مى‏گفتند: تو على (علیه السّلام) را نيك‌خواهى كردى و على (علیه السّلام) تو را عزل كرد. 💠ولى قيس به على (علیه السّلام) پيوست و با او بيعت كرد. دوازده هزار مرد جنگى همراه او بودند همه آماده جانبازى. تا آنگاه كه على (علیه السّلام) به شهادت رسيد و حسن (علیه السّلام) با معاويه صلح كرد. 🔆 معاويه به ياران قيس بن سعد پيام داد كه اگر خواهيد چنان كنيد كه همه مردم كرده‏اند و اگر خواهيد در بيعت خود باقى بمانيد. همه كسانى كه با او بودند با معاويه بيعت كردند مگر خثيمه ضبى. معاويه گفت خثيمه را رها كنيد تا به حال خود باشد. ♻️هشام بن عروه از پدرش روايت مى‏كند كه گفت: قيس بن سعد عباده با علىّ بن أبى طالب بود. در مقدّمه لشكر او. پنج هزار مرد با او بودند كه همه سر خود تراشيده بودند. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 81 @Arshiv_Gholam
🔰داستان محمّد بن ابى بكر 🔻مداينى از أصحاب خود روايت كند كه از إقامت محمّد بن أبى‌‌بكر در مصر، هنوز يك ماه نگذشته بود كه نزد آن گروه كه از بيعت با على، خود را به يك سو كشيده بودند و قيس بن سعد نيز با آن‌ها كنار آمده بود، كس فرستاد و گفت: يا در طاعت ما داخل شويد يا از بلاد ما بيرون رويد. 🟡 آنان جواب دادند كه چنين كه تو مى‏گويى نكنيم، ولى ما را مهلت ده تا بنگريم كه كار به كجا خواهد كشيد و براى نبرد با ما شتاب مكن. 🟢 محمّد بن أبى‌بكر نپذيرفت. آنان نيز بسيج نيرو كردند و آماده پيكار شدند. سپس جنگ صفّين واقع شد و آنان در انديشه سرنوشت محمّد بودند. چون خبر پيروزى معاويه و مردم شام را شنيدند كه حكومت نصيب آنان شد و على (علیه السّلام) و اهل عراق از مقابل معاويه و شاميان بازگشتند، آنان نيز بر محمّد بن أبى‌بكر دلير شدند و بدگويى آغاز كردند. 🟣 محمّد چنان ديد حارث بن جمهان بلوى را با گروهى به سوى آنان فرستاد و يزيد بن حارث از بنى كنانه هم در ميان ايشان بود. جنگى در گرفت و او كشته شد. سپس مردى از قبيله كلب را فرستاد او را نيز كشتند. 🔵 معاوية بن حديج سكسكى خروج كرد و مردم را به خون‌خواهى عثمان دعوت كرد. جمعى ديگر هم با او هم آواز شدند و مصر بر محمّد بن أبى‌بكر برآشفت. اين خبر به على (علیه السّلام) رسيد. 💠 على (علیه السّلام) گفت براى مصر تنها دو مرد در خور بودند. يكى همان دوست ما كه ديروز عزلش كردم، يعنى قيس بن سعد، ديگرى مالك بن الحارث الاشتر. 💯على (علیه السّلام) هنگامى كه از صفّين بازگرديد مالك را به محل امارتش، جزيره، فرستاد و قيس بن سعد را گفت كه تو با من بمان و فرمانده شرطه من باش تا از گرفتارى اين حكومت آسوده شويم. سپس لشكر به آذربايجان فرستم و قيس بن سعد رئيس شرطه او بود. 🟠 چون كار حكومت به پايان رسيد به مالك اشتر، كه در آن روزها در نصيبين بود، نامه نوشت: «أمّا بعد، تو از كسانى هستى كه در بر پاى داشتن دين پشتيبانيش را مى‏جويم و گناهكارانى را كه باد غرور در سر دارند به او فرو مى‏كوبم و رخنه‏هاى مرزهاى ملك را كه از آن‌ها بيم تجاوز دشمن است به او فرو مى‏بندم. من محمّد بن أبى‌بكر را امارت مصر دادم. گروهى بر او خروج كرده‏اند كه او جوانى نوخاسته است. نه در جنگ‌ها تجربه‏اى دارد و نه در ديگر كارها آزموده است. نزد من بيا تا بنگريم كه چه بايدمان كرد و يكى از كسانى را كه مورد اعتماد و خيرخواه توست به جاى خود بگمار، و السّلام». ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 92 و 93 @Arshiv_Gholam
شیخ غلامعلي بدرلو
🔰داستان محمّد بن ابى بكر 🔻مداينى از أصحاب خود روايت كند كه از إقامت محمّد بن أبى‌‌بكر در مصر، هنوز
🔰مالك از نزد على (علیه السّلام) به مقام خود رفت تا آماده رفتن به مصر شود. جاسوسان معاويه نزد او رفتند و او را از امارت مالك بر مصر خبر دادند. اين خبر بر معاويه گران آمد، زيرا در مصر طمع كرده بود و مى‏دانست كه اگر مالك بر مصر فرمان راند كار او دشوارتر از زمانى است كه محمّد بن أبى‌بكر در آنجا باشد. ⚔معاويه نزد يكى از كارگزاران خراج كه مورد اعتمادش بود كس فرستاد و او را گفت كه اشتر امارت مصر يافته، اگر ما را از انديشه او فارغ گردانى، از تو‌ تا زنده‏ام و زنده‏اى خراج نخواهم، اكنون به هر طريق كه توانى حيله‏اى بينديش. ⭕️ مالك از نزد على (علیه السّلام) بيرون آمد تا به قلزم رسيد. در آنجا كسانى كه مى‏خواستند از مصر به حجاز آيند به كشتى مى‏نشستند. مالك چندى در قلزم درنگ كرد... ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 93 @Arshiv_Gholam
🔰خبر قتل مالك أشتر (رحمه اللّه) و امارت مصر 🔻مصريان به على (علیه السّلام) نوشتند كه يكى را به امارت بلاد ايشان فرستد. على (علیه السّلام) مالك أشتر را به مصر فرستاد. ⚜مداينى گويد: چون أشتر به قلزم رسيد، آن كارگزار خراج كه معاويه با او توطئه كرده بود به نزدش آمد و گفت اينجا منزلى است كه هم در آن طعام هست و هم علف و من هم مردى از كارگزاران خراج هستم. 💠أشتر در آنجا فرود آمد و آن مرد براى ستورانش علف برد و براى او و همراهانش طعام. وقتى كه طعام خوردند شربتى ساخته از عسل آورد كه آن را زهرآگين كرده بود. أشتر از آن شربت بخورد و جان داد. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 94 @Arshiv_Gholam
🔰مغيره ضبّى گويد‌ معاويه براى كشتن مالك أشتر چنين توطئه كرد كه يكى از موالى آل عمر را به نزد او فرستاد. اين مرد پيوسته از فضايل على (علیه السّلام) و بنى هاشم سخن مى‏گفت، تا اعتماد مالك را به خود جلب كرد و مالك با او دوست و همدم شد. 💠 روزى مالك باروبنه خود از پيش فرستاد يا خود بر آن پيشى گرفته بود. در اين حال آب خواست، آن مرد كه از موالى آل عمر بود گفت‌قدرى شربت سويق مى‏خواهى؟ آنگاه جامى از آن شربت به او داد. شربت زهرآلود بود، أشتر بخورد و وفات كرد. ❌و گويد: وقتى كه معاويه آن مرد را در نهان براى كشتن مالك فرستاد، به مردم شام گفت أشتر را نفرين كنيد و آن‌ها نفرين كردند. چون خبر وفات او رسيد، گفت: «ديديد كه چگونه خداوند دعايتان را مستجاب كرد». ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 94 و 95 @Arshiv_Gholam
🔰صعصعة بن صوحان گويد، چون خبر وفات مالك به على (علیه السّلام) رسيد گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، بار خدايا مى‏دانم كه مالك اكنون در نزد توست. مرگ او يكى از مصائب روزگار بود. خدا مالك را رحمت كناد كه به عهد خويش وفا كرد و از اين جهان برفت و پروردگارش را ديدار كرد. البته بر خود مقرّر كرده‏ايم كه پس از مصيبتى كه از مرگ رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله) بر ما وارد آمد بر هر مصيبتى ديگر صبر كنيم، زيرا مرگ او بزرگترين مصيبت‌ها بود. 💠 مغيرة ضبى گويد كه پيوسته پشت على محكم بود تا أشتر وفات كرد و سرورى و رفعت منزلت أشتر در كوفه بيش از أحنف بود. 🔻از مشايخ نخع روايت شده كه گفته‏اند. چون خبر مرگ مالك أشتر به على (علیه السّلام) رسيد، در نزد او بوديم. بسى بر او افسوس خورد و مى‏گفت: خداوند چه نيكي‌ها كه به مالك داده بود! مالك، چه مالكى! اگر كوه مى‏بود، كوهى عظيم بود، اگر سنگ مى‏بود، سنگى سخت بود. آرى، به خدا سوگند اى مالك، مرگ تو بسيارى را لرزانيد و بسيارى را خوشدل كرد. گريندگان بايد بر چونان كسى بگريند. آيا مردى چون مالك هرگز توان يافت؟ 🔹علقمة بن قيس نخعى گويد: پيوسته على (علیه السّلام) افسوس مى‏خورد و دريغ مى‏گفت تا آنجا كه پنداشتيم كه اين مصيبت به او رسيده نه به ما. تا چند روز نشان اين غم بر چهره‏اش آشكار بود. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 95 @Arshiv_Gholam
🔰ابن أبى سيف مداينى به روايت از أصحابش مرا گفت كه محمّد بن أبى‌بكر چون شنيد كه على (علیه السّلام) مالك أشتر را به مصر مى‏فرستد بر او گران آمد و على (علیه السّلام) پس از مرگ مالك أشتر به محمّد بن أبى‌بكر نوشت: 🔻سلام بر تو، خبر يافتم كه ملول شده‏اى از اينكه مالك أشتر را به قلمرو تو فرستاده بودم. اين كار من بدان سبب نبود كه بگويم كه تو در امر جهاد كندى مى‏كنى يا آنكه مى‏خواسته‏ام كه تو در كارها كوششى بيشتر نمايى، اگر آنچه در قبضه فرمانروايى داشتى از تو گرفتم تو را به جايى فرستادم كه حكومت بر آن تو را آسان‌تر است و تو آن را خوش‌تر خواهى داشت. 🔻جز اين نيست كه مردى را كه به امارت مصر فرستاده بودم، مردى بود از نيك‌خواهان ما، سخت‌كوش در برابر دشمن ما. أمّا روزگارش به پايان رسيد و مرگ خود بديد. ما از او خشنوديم، خدا از او خشنود باد و ثوابش مضاعف كناد و به جايى نيكو بازگرداناد. 🔹پس تو به سوى دشمن بيرون شو و آماده پيكار باش و مردم را به حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت راهنماى. خدا را فراوان ياد دار و از او فراوان يارى بخواه و بترس از او تا مهمّات تو را كفايت كند و تو را در كارى كه به عهده تو نهاده‏ام‏ يارى رساند. خداوند ما را و تو را يارى كند تا به آنچه جز به رحمت او نتوان رسيد، برسيم. و السّلام. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 96 و 97 @Arshiv_Gholam
🔰عبد اللّه بن حواله ازدى گويد مردم شام چون از صفّين بازگشتند منتظر رأى آن دو حكم بودند. (يعنى أبوموسى أشعرى و عمرو بن العاص). 🔺چون بازآمدند و حكم خود بدادند و از يكديگر جدا شدند، شاميان با معاويه به خلافت بيعت كردند و بر قوّت و توان معاويه افزوده شد. و ميان مردم عراق در مورد على (علیه السّلام) اختلاف افتاد. 💠 همه همّ معاويه مصر بود. معاويه به سبب نزديكى مصر به شام، از مردم مصر بيمناك بود. از سوى ديگر مصريان با طرفداران عثمان سخت مخالف بودند. معاويه فهميده بود كه در آنجا فرقه‏اى هستند كه كشتن عثمان را نكوهش مى‏كنند. و با على سر خلاف دارند. همه اميد معاويه آن بود كه اگر جنگ بر سر مصر ميان او و على (علیه السّلام) درگير شود، اينان به ياريش برخيزند. دلبستگى معاويه به مصر به سبب فراوانى خراج آنجا بود. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 97 @Arshiv_Gholam
عمرو بن عاص در برابر محمد بن أبی بکر.pdf
50.9K
🔰عمرو بن عاص در مصاف با محمّد بن أبى‌بكر ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 100 تا 103 @Arshiv_Gholam
شهادت محمّد بن أبی بکر.pdf
1.2M
🔰شهادت محمّد بن أبى‌بكر و اتّفاقات پس از آن... ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 103 تا 109 @Arshiv_Gholam
📌 این کتاب‎ «الغارات» را که قدیمی‌ترین کتاب شیعه هست بخوانید. ‎حتما بخوانید. مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت ‎علیّ بن أبی طالب هست، آگاهانه‌تر و بدون تعصّبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم، نظر می‌دهیم و دفاع می‌کنیم. ۹۷/۳/۱۷ 🔰سرباز قاسم سلیمانی (رحمه اللّه) @Arshiv_Gholam
🌻 ماه میهمانی خدا مبارک🌻 🌺 سردار سلیمانی: «این کتاب الغارات را که قدیمی‌ترین کتاب شیعه هست بخوانید، حتماً بخوانید، مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت ‎علیّ بن أبی‌ طالب هست، آگاهانه‌تر و بدون تعصّبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم، نظر می‌دهیم و دفاع می‌کنیم.» ۱۳۹۷/۳/۱۷ 🔹آنچه افکار عمومی از حکومت أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) در ذهن دارند، سه جنگ مشهور حضرت با طلحه و زبیر، معاویه، خوارج است. این در حالی است که تمام این جنگ‌ها کمتر از نیمی از حکومت پنج ساله حضرت را تشکیل می‌دهد و أمیرالمؤمنین بعد از جنگ نهروان به مدّت دو سال و نیم به حکومت ادامه دادند؛ أمّا متأسّفانه کمتر کسی از این دوران مهم و استثنایی مطّلع است و کمتر به آن پرداخته می‌شود. 📌این سال های روایت نشده از حکومت آن حضرت که به دوره غارات مشهور شده، از جهاتی مهم‌تر و درس آموزتر از نیمه اوّل حکومت ایشان است و از قضا تناسب زیادی با شرایط و اتّفاقات کنونی ما و منطقه دارد. ✅ کتاب حاضر تلخیص و ترجمه‌ای روان از کتاب معتبر و قدیمی الغارات با مقدّمه استاد علیرضا پناهیان است که به روایت آن سال‌ها می‌پردازد. ‼️ اعضای محترم کانال می‌توانند این کتاب را با تخفیف به مبلغ ۶۸ هزار تومان از پاتوق کتاب تهیه کنند. (قیمت پشت جلد کتاب ۸۰ هزار تومان می‌باشد) 🆔 آیدی جهت سفارش: @patoghktb 💠 کد تخفیف 👈 ramezan @patoghketab_th @Arshiv_Gholam
🔻عبد الرّحمن بن جندب از پدر خود جندب روايت كند كه عمرو بن الحمق و حجر بن عدىّ و حبّة العرنى و حارث اعور و عبد اللّه بن سبأ بر أميرالمؤمنين (عليه السّلام) داخل شدند و اين بعد از فتح مصر بود. على را غمگين و حزين يافتند. 🔹گفتندش ما را بگوى كه درباره أبوبكر و عمر چه مى‏گويى. على (علیه السّلام) گفت: آيا براى طرح چنين مسائلى فراغت يافته‏ايد؟ مصر از دست رفت و شيعيان من در آنجا كشتار شدند. برايتان رساله‏اى در اين باب خواهم نوشت و شما را از آنچه پرسيده‏ايد پاسخ خواهم داد. و از شما خواستارم كه هر چه از حقّ من تباه كرده‏ايد جبران كنيد و آن نوشته را براى شيعيان من بخوانيد و همواره ياران حقيقت باشيد. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص ۱۰۹ @Arshiv_Gholam
🔰مردم بصره پس از شكست در جنگ جمل به اطاعت على (علیه السّلام) در آمدند و بيعت كردند، جز بنى ناجيه كه بر ضدّ على به لشكرگاه رفتند. 🔻على (علیه السّلام) يكى از أصحاب خود را با سواران بر سرشان فرستاد. آن مرد بيامد و پرسيد: چرا مى‏خواهيد بجنگيد، در حالى كه جز شما همه بيعت كرده‏اند و به اطاعت آمده‏اند؟ 🔹در اين حال بنى ناجيه سه گروه شدند: 1⃣ گروهى گفتند كه ما مسيحى بوديم و اسلام آورديم و با مردم ديگر در اين فتنه شركت جستيم، اكنون مانند ديگران بيعت مى‏كنيم. گفت: از آنان دست بدارند. 2⃣ گروه ديگرى گفتند كه ما مسيحى هستيم و اسلام نياورده بوديم اين قوم به جنگ آمدند ما نيز همراه آنان شديم، زيرا ما را مجبور كردند و ما خود نمى‏خواستيم. چون شكست خوردند، ما هم همان كرديم كه آن‌ها كردند. حال به شما جزيه مى‏دهيم همچنان كه زين پيش به آنان جزيه مى‏داديم. فرمان داد كه از آنان نيز دست بدارند. 3⃣ گروه سوّم گفتند كه ما مسيحى بوديم، اسلام آورديم ولى از اسلام خوشمان نيامد بار ديگر به مسيحيت بازگشتيم، اكنون چون ديگر مسيحيان به شما جزيه مى‏دهيم. آن فرمانده گفت: نه، بايد توبه كنيد و به اسلام بازگرديد. ولى آنان نپذيرفتند. پس مردانشان را كشت و زن و فرزندشان اسير كرد و نزد على (علیه السّلام) آورد. ⭕️ ادامه دارد... ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص ۱۲۰ @Arshiv_Gholam
🔰عبداللّه بن قعين الأزدى مى‏گويد خرّيت بن راشد با على (علیه السّلام) در جنگ صفّين شركت كرده بود. روزى نزد على (علیه السّلام) آمد با سى تن از يارانش كه او را در ميان گرفته بودند. 🔻خرّيت در برابر على (علیه السّلام) ايستاد و گفت: به خدا سوگند امر تو را اطاعت نمى‏كنم و پشت سرت نماز نمى‏خوانم و فردا از نزد تو خواهم رفت. (اين امر بعد از واقعه صفّين و رأى آن دو حكم بود.) 🔹على (علیه السّلام) گفت: مادرت برايت زارى كند، اگر چنين كنى پيمان خود گسسته‏اى و پروردگارت را معصيت كرده‏اى و جز به خود زيان نرسانده‏اى. حال بگو چرا چنين مى‏كنى؟ 🔸خرّيت گفت: به سبب آن حكميّت و اينكه تو در نصرت حق ناتوانى نشان داده‏اى و به قومى كه بر خود ستم كرده‏اند ميل نموده‏اى. پس از تو بر گشته‏ام و با آن‌ها نيز دشمنم و از هر دو طرف كناره مى‏جويم. 🛎على (علیه السّلام) گفت: واى بر تو، نزد من بيا تا با تو بحث كنم و در سنن مناظره كنم، دريچه‏هاى حق را به رويت بگشايم كه به آن‌ها داناتر از توام، شايد آنچه اكنون منكر آن هستى بشناسى و آنچه ديدگان بصيرتت نمى‏بيند و درباره آن‌ها هيچ نمى‏دانى، نيك بنگرى و بدانى. ✅ خريّت گفت: فردا به نزد تو بازمى‏گردم. 💠 على (علیه السّلام) گفت: فردا بيا، ولى مباد كه شيطان عقلت را بدزدد و تو را حيران سازد و مباد كه انديشه بد در تو راه يابد و نادانانى كه حقيقت را نمى‏دانند تو را سبك رأى گردانند. به خدا سوگند اگر از من راهنمايى خواهى و خواهى كه اندرزت دهم و از من‏ بپذيرى آنچه مى‏گويم، راه راست به تو خواهم نمود. 🔅خرّيت از نزد على (علیه السّلام) به خانه برگشت. ⭕️ ادامه دارد... ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص ۱۲۰ و ۱۲۱ @Arshiv_Gholam
نامه مولا به یاران خود بعد از شهادت محمّد بن أبی بکر.pdf
1.42M
🔰نامه‌ی أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) به یاران خود، بعد از شهادت محمّد بن أبى‌بكر... ⭕️ ادامه دارد... ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص ۱۰۹ تا ۱۱۶ @Arshiv_Gholam