eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
971 ویدیو
626 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•بچه های من فدا بچه هات بشن... / و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• فدات بشن بچه های من فدا بچه هات بشن بذار که قربونیِ کربلات بشن شهید این غربت تو نگات بشن یه لشکرن کوچیکن اما نوه های حیدرن نذر سر تو این دو تا برادرن خیال کن این دو تام علیِ اکبرن بی تاب رفتنن داداش راه میدون و سَد نکن جان زهرا قسم حسین دستم رو دیگه رد نکن زینب باشه و بی یاور بشی میمیرم حسین تنهاتر بشی رها شدن به آرزوشون رسیدنٓ فدا شدن سرا دوباره از تنا جدا شدن دو تا هدف برای نیزه ها شدن *اما داداش غصه نخوریا* فدا سرت دو تایی شون فدا علیِ اصغرت داداش فدای زخمای رو پیکرت خوب شد رفتن نمیبینن بین این خیمه دشمن را خوب شد رفتن نمیبینن وقتی که میزنن من را کاشکی خیمه مون بی مَحرم نشه
/ و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• زینب چشم های بچه هارو سرمه کشید موهاشون رو شونه کرد، از زیر قرآن ردشون کرد، گفت: پسرا! اگه رفتید میدان میخوام مثل بابام شمشیر بزنید انتقام پهلوی مادرم رو شما باید بگیرید، دایی رو روسپید کنید، میخوام یه جوری شمشیر بزنید دایی تون کیف کنه، لشکر نگه حسین کسی رو نداره، دو تا آقازاده ها رفتن دیدن زینب از خیمه بیرون نزد، مادر تو خیمه بی تابه، فقط صدای تکبیر میشنوه، هی میگه: آفرین، جگر گوشه های مادر، خدا به بازوتون توان بده، خدا نیروتون رو زیاد کنه، مادرم رو خوشحال کردید، دایی رو خوشحال کردید، مادرم داره دعاتون میکنه، اما یه وقت شنید صدای ناله ها بلند شد، همه گفتن: دیگه اینجا زینب از خیمه بیرون میزنه، نه ولله! نیومد بیرون، کار به جایی رسید این دوتا آقازاده وقتی افتادن ابی عبدالله مثل باز شکاری با عجله اومد بالا سرشون، رزمنده ها میدونن رفیقاشون وقتی تیر میخوردن ریه زود از کار میفته... نمیتونن درست حرف بزنن... دایی وقتی رسید سر این آقازاده را گرفت دید نفس نفس میزنن فقط یه جمله گفتن، گفتن: دایی از ما راضی شدی یا نه؟ کاروان برگشت مدینه عبدالله جعفر اومد جلو محمل ها رو دونه دونه گشتن عاقبت یه محمل رو کنار زد دید یه پیرزنه نحیف و ضعیف نشسته گفت: خانوم! آیا کسی تو کربلا از زن ها کشته شد،؟ گفت: نه! گفت: میشه به من بگید خانومم زینب کجاست؟ یه وقت ناله زینب بلند شد عبدالله! حق داری زینب رو نشناسی... خانوم جان چی شده اینجوری شدی؟ صدا زد: عبدالله! اون چیزی که من دیدم هیچ کسی ندیده، فقط مانندش رو حسن تو کوچه دیده وقتی رسیدم "الشمر جالس علی صدره"... دوتایی گریه کردند، الهی قربون درد و دلات برم خانوم جان، اما عبدالله گفت: بی بی جان! یه گله ای دارم، یه خبری به گوشم رسیده... جانم عزیزم بگو ببینم کوتاهی کردم؟ من که زن مُطیعی هستم، گفت: خانوم! من نوکر شما هستم خانوم جان شنیدم هرکی رو زمین افتاد علی اکبر روی زمین افتاد از خیمه بیرون زدی، قاسم روی زمین افتاد از خیمه بیرون زدی، شنیدم این دوتا بچه ها کشته شدن از خیمه پات رو بیرون نذاشتی... نالۀ زینب بلند... صدا زد: عبدالله! میدونی چرا بیرون نزدم؟ گفتم اگر حسین بالا سر این بچه هاست، گفتم اگه از خیمه بیرون بزنم یه وقت حسین چشمش به من بیفته خجالت بکشه...
|⇦•در کَرَم سائلی بدست آور... / و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• در کَرَم سائلی بدست آور زین دوتا حاصلی بدست آور سپر قابلی بدست آور تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی‌باشد نظرت هم اگر نمی‌باشد ای فدایت تمامیِ سر ها سر چه باشد به پای دلبر ها از چه در اشتیاق خواهر ها تو نظر میکنی به دیگر ها آخرش یا اجازه میگیرم یا همین کُنج خیمه میمیرم ای برادر اشاره ای فرما ذوق شان را نظاره ایی فرما رد مکن راه چاره ایی فرما لااقل استخاره ایی فرما ورنه نیزه بدست میگیرم جان هر آنچه هست میگیرم تو اگر مبتلا شوی چه کنم پیش چشمم فدا شوی چه کنم پیش من سر جدا شوی چه کنم کشته‌ی زیر پا شوی چه کنم وای اگر حنجرت شکسته شود پیش من پیکرت شکسته ش
|⇦•بهترین بندۀ خدا زینب... / و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• بهترین بندۀ خدا زینب هَلْ اَتیٰ زینب اِنَّما زینب ریشه صبر انبیا زینب زینبا و زینبا و یا زینب بانی روضه های غم زینب تا ابد مبتلای غم زینب گفت ای مصطفیِ عاشورا ای فدای تو زینب کبری تو علی هستی و منم زهرا پس فدای تمام پهلوها سر خواهر فدای این سر تو همه ما فدای اکبر تو گفت ای شاه ما اجازه بده حضرت کربلا اجازه بده جان این بچه ها اجازه بده جان زهرا بیا اجازه بده قبل از آن که سر تو را ببرند این سر خواهر تو را ببرند *نبینم غم رو صورتت نِشَسته حسین* هم هوای تو را به سر دارم به هوای تو بال و پر دارم از غریبی تو خبر دارم دو پسر نه دو تا سپر دارم زحمتم را بیا به باد مده اشتیاق مرا به باد نده *دوتا بچه هام قربون بچه هات، نبینم زانوی غم بغل گرفتی... الهی برات بمیرم زینب، بی بی هم مثل مادرش بود، پهلوش شکسته بود، بازوش ورم کرده بود، اما یه روز نگاه کرد دید علی زانوی غم بغل گرفته، گفت: علی جان مگه من مرده باشم اینقدر غریبانه کنج اتاق نشسته باشی... همون کار رو زینب هم کرد، صدا زد: داداش! نبینم غم رو صورت شما باشه، من تو دار دنیا همین دو تا بچه رو دارم، هم خودم و هم این دو تا بچم فدات آقا جان * در کَرَم سائلی بدست آور زین دو تا حاصلی بدست آور سپر قابلی بدست آور تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی‌باشد نظرت هم اگر نمی‌باشد *آخه بچه هاش رو عطر زد، سرمه کشید به چشمشون، موهاشون رو شونه زد، گفت: بروید جلو خیمه دایی اجازه بگیرید، بروید میدان، بچه ها خوشحال بودن، دل تو دلش نبود زینب گفت: الان میرن دایی بهشون اجازه میده، همچین که دید بچه ها برمیگردن اما لبخند رو لبشون نیست، حزن آلود تر اومدن مقابل مادر، سرشون مؤدب پایین... چی شده عزیزای من؟ گفتن: مادر رفتیم دایی اجازه نداد. یه مرتبه دیدن زینب با عجله از خیمه بیرون زد، اومد مقابل برادر، برادرم! نکنه زینب رو قابل نمیدونی؟ به خدا اگه تو اجازه بدی خودم شمشیر میگیرم میرم وسط میدان... ابی عبدلله فرمود: خواهرم شاید باباشون عبدالله راضی نباشه، گفت: نه حسین جان! وقتی میومدم عبدالله به من امر کرد، عبدالله به من سفارش کرد گفت: زینب جان اگه کار به جای باریک کشید، دوست دارم بچه هام قبل بچه های حسین برن جونشون رو فدای آقا کنن.... داداش اگه راضی نمیشی یه رمزی رو بلدم، گفت: حسین، جانِ مادرم... تا گفت: جانِ مادرم. گفت: بذار بچه ها آماده بشن
** خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو از غریبی تو قلبِ پدرم سوخت عمو از عطش دم نزدم از غم تو داد کِشم خواستم مثل تو باشم جگرم سوخت عمو : دستی از دست ندادم که بدست آوردم نیک در رفعِ بلایت سپرم سوخت عمو مادرم فاطمه را چونکه صدا میکردم از رخِ نیلی او چشم ترم سوخت عمو چونکه شمشیر و سنان بر تو هجوم آوردند زیر این بار ز پا تا به سرم سوخت عمو تنم از تیرِ سه شعبه به تنت دوخته شد خیمه از همهمه ی این خبرم سوخت عمو (عمو عمو حسین جان ) تکرار چه کنم گر نکنم گریه به مظلومی تو گریه آبیست که بر آتش دل تسکین است ( عباس سالار زینب ) تکرار ( عباس غمخوار زینب ) تکرار ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @Asheghane_hazrat_zeynab 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
# بر گرفته ، به اندوه و حسرت تا که کمتر ، شود دردِ غربت از عمویش ، کُند او حمایت : میدود از حرم ، در هوایِ حسین یادگارِ حسن ، شد فدای حسین (یا حسین ، یا حسین ) تکرار بینِ گودال ، شده قحطِ احساس شد پراز خون ، تنِ غنچه ی یاس دستِ او شد ، جدا مثل عباس : بینِ مقتل شده ، این نوای حسین یادگارِ حسن ، شد فدای حسین (یا حسین ، یا حسین ) تکرار میدود تا ، رود در پناهش در غریبی ، شده او سپاهش روی جسم ، عمو قتلگاهش : جان خود را دهد ، او برای حسین یادگارِ حسن ، شد فدای حسین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @Asheghane_hazrat_zeynab 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴