4_6010155158443398399.mp3
11.53M
گرچه گنه کاریم اما عشق خوی ماست
این آیهی تطهیر کارش شست و شوی ماست
با این همه جرم و خطا باکی ز محشر نیست
عشق علی و آل او تا آبروی است
آن روز که مادر ز فرزندش گریزان است
زهرا در آن هنگامه گرم جست و جوی ماست
چون بچه ی تازه بدنیا آمده پاکیم
تا قطره های اشکِ ما آب وضوی ماست
تا با علی هستیم و فرزند زهراییم
پس نفخه ای از سیب جنت ،عطر و بوی ماست
ما جایمان در جنتُ الزهراست وقتی که
ایوان طلای شاهِ مردان آرزوی ماست
حرف علی شد باز مهمان نجف گشتیم
دیدیم که خیل ملک تسبیح گوی ماست
حق علی این روزهای آخر شعبان
بگذر ز ما ماه مبارک پیش روی ماست
لعنت به آن که منصب او را تصاحب کرد
روز محشر مغبض حیر، عدوی ماست
لعنت به آن که همسرش را پیش چشمش زد
این بغض مثل استخوانی در گلوی ماست
زهرا زمین افتاد یا حیدر نمیدانم
اینجا به بعده روضه ها سِرِ مگوی ماست
#وداع_با_شعبان
#ماه_شعبان
👆
هرکه دیدار من سوخته جان می آید..
یار من نیست،پی لقمه نان می آید
بین این مردم بد گریه رفیق خوبیست
بهر دلداری من اشک روان می آید
اینهمه خوبیشان کردم و راضی نشدند
همه انگار که از من بدشان می اید
بین هر جمعیت از دور مشخص هستم
حسن آن است که با قد کمان می آید
مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند
در بهار تو همان وقت خزان می آید
قاتل مادر من پیش رویم میخندد
صبر از صبر عجیبم به فغان می آید
تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی
مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟!
جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم
دم افطار شده صوت اذان می اید
برو از خانه من ،من که حلالت کردم
دارد عباس به اینجا نگران می اید
طشت خونین مرا از نظرش دور کنید
خواهر سوخته ام سینه زنان می آید
اگر امروز حسین آمده دور و بر من
پیش او گوشه گودال سنان می آید
#امام_حسن
#سیدپوریاهاشمی ✍
#روضه_امام_حسن
..........
#زبانحال_حضرت_زینب س:
#عاشورا
سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان
سپردمت به غبار به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده
به مردمان دهات و به آهوان پریشان
به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند
که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند
مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان
سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو
سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان
سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم
به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان
...........
هیچ وقت یادم نمیره اون لحظه ای رو که...
شمر نانجیب با خنجر برهنه وارد قتلگاه شد...
یه ظریفی میگفت شاید شمر و سنان هم اون لحظه ی وداع بی بی رو دیده بودن که زیر گلوی حسین رو بوسید، لذا قبل از شمر ، سنان وارد قتلگاه شد و اول کاری که کرد ؛ نیزه اش رو توی گودی گلوی حسین فرو کرد.... و بعد هم شمر با خنجر اومد ....
🔸آندم بریدم از زندگی دل
🔸که آمد به مسلخ شمر سیه دل
🔸او می دوید و من می دویدم
🔸او سوی مقتل من سوی قاتل
🔸او می نشست و من می نشستم
🔸او روی سینه من در مقابل
🔸او می کشید و من می کشیدم
🔸او از کمر تیغ من آه باطل
سادات منو ببخشید..
امام زمان منو ببخشید...
🔸او می برید و من می بریدم
🔸او از حسین سر من غیر از او دل
.
.
💢 #شور #امام_حسن مجتبی علیه السلام
🎤کربلایی #محمود_عیدانیان
📝دین من و دنیام...
🌿🌿
دین من و دنیام و نفس هام حسن آقام
روز وشبم و خوابم و رویام حسن آقام
اسم تو شده درمون دردام حسن آقام
نوکریتو یادم داده بابام حسن آقام
ابری و بارونی
تو مه و خورشیدی
قبل لب وا کردن
حاجتا مو میدی
تو همون آقایی
که یه دفه کلا
زندگیت رو یک جا به گدا ها بخشیدی
فیض مستجاب
حب تو ثواب
بغض تو عذاب
سیدالشباب
فاتح الکتاب
اسم تو شراب
یبن بوتراب
سید الشباب
یا حسن یا مولا
🌿🌿
من رأیت بینوا تو شاهی یه نگاهی
شاها نظری گاهی به گاهی یه نگاهی
تو آن که دهی نان به سگ و دل به جزامی
من کلب جزامی سر راهی یه نگاهی
من یه خونه زاد و تو یه آقا زاده
اسم تو میارم باورت دلشاده
یه نگاهی حرفی تشری دشنامی
به گدایی که به دست و پات
افتاده
یا کریم و رب
عشق منتخب
مظهر الادب
سید العرب
مجتبی لقب
فاطمی جذب
حیدری نسب
سید العرب
یا حسن یا مولا
در جود و کرم از همه برتر
یبن الحیدر
در معرکه از همه جلو تر
یبن الحیدر
پشت سرت از نفس میفته
ملک موت
میفته تو درد سر یه لشگر یبن الحیدر
حسن اومد میدون
لشگری در حال
هر که آمد قبلش
فاتحش را خوانده
کف میدان پر شد
از کلاه خود و سر
از تمام لشگر فقط آن زن مانده
شاه بی بدل
عشقم از عزل
خمره ی عسل
ایها الحسن
پهلوون و یل
تیغ تو عجل
فاتح جمل
ایها الحسن
👇
.
انس با قرآن ؛ یکی از هزاران مزایای #ماه_رمضان است.
من خودم قرآن رو در ماه مبارک رمضان یاد گرفتم.
زمان جنگ بود و اخوی ما حاج رضا یعقوبیان مدام جبهه بود( حالا یا برای احداث سایت های پدافندی و لجستیکی بعنوان کادرِ نیروی هوایی و یا بصورت بسیجی ) لذا من که دانش آموز بودم، میرفتم منزل ایشان ،چون ۳ تا بچه ی کوچیک داشت و خلاصه ماه رمضان را در جلسات استاد میرموسایی که حافظ قرآن و کادر نیروی هوایی بود ، شرکت کردم و تجوید رو یاد گرفتم ، حاج رضا هم زمان مرخصی در جلسات قرآنی شرکت میکرد.
سال حدود ۸۵ توی محلمون یک مکان ثابت برای هیئتمون خریدیم و اولین ماه رمضان را هر شب جلسه ی قرآنی و ترتیل خوانی برقرار کردیم و چقدر پرمحتوا بود . چون خیلی از دوستانمون که کم سواد هم بودند، بعد از رمضان ،راحت و روان قرآن رو تلاوت میکردند و البته خود من هم چون میخواستم یه تفسیر مختصر از هر جزء بگم، مجبور بودم برم المیزان و دیگر تفاسیر رو مطالعه کنم.
افسوس که اون برنامه ی هرشبی و البته قرآنی، فقط همان سال اول بود و بعد از ان ، جلسات مناسیتی و هفتگی برگزار شد.
خدا کنه همه ی ما خودمون رو در معرضِ نسیم قرآنی در این ماه قرار بدیم.
ان شاءالله
.
.
#مناجات
الهی بنده ای آلوده هستم
به دریای عطایت دیده بستم
به کار من گره خورده خدایا
سیه رویم دلم مرده خدایا
ز طوفان گنه رفت حاصل من
شکسته کشتی ام ای ساحل من
به سویت آمدم با رو سیاهی
تو براین رو سیه، بنما نگاهی
ز تو ممنونم ای بحر کرامت
مرا خواندی ،در این ماه ضیافت
ز لطف بی کرانت من چه گویم
گشودی بار دیگر در به رویم
نجاتم داده ای در هر تلاطم
تو خوبم جلوه دادی ، بین مردم
مرا در بین خلق، رسوا نکردی
تو با من تاکنون، بد تا نکردی
گنه کردم، ولی اصرار کردم
تو بخشیدی ،ولی تکرار کردم
اگر دیر آمدم تقصیر دارم
به پایم از گنه، زنجیر دارم
مرا از جام عفوت شستشو کن
همانند گلی خوش رنگ و بو کن
بریز از بهر توبه آب رویم
مریزی ، بارالها ، آبرویم
یقیین دارم که عبدی بی وفایم
گنهکارم ببخش جرم خطایم
ببخش یارب مرا حق ولیت
به جان فاطمه جان علیت
ببخش این بنده ی در شور و شینت
ببخش ، یارب مرا ، جان حسینت
مرا از خار و خس یا رب رها کن
مرا سرمست جام مجتبی کن
بده بر من خدایا جام شهدی
تو بگذر از خطایم جان مهدی
نگاهی از کرم ، بر این دلم کن
تو آباد ، این خرابه ،منزلم کن
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#زمینه
#آخر_سال
آخر ساله
نمیدونم راضی شدی ازم یا نه؟
آخر ساله
نمیدونم اونیکه میخای شدم یا نه؟
آخر ساله
کل سالم رو زیر پرچمت بودم
آخر ساله
کاشکی سال تحویل و توو حرمت بودم
من خطا رفتم و تو به روم نیاوردی
قربونت برم همیشه غصه مو خوردی
بعضی موقع ها که راهو اشتباه رفتم
دستم و گرفتی و توو روضه آوردی
دل و دلدارم ، اباعبدالله
رفیق و یارم ، اباعبدالله
تویی غمخوارم، اباعبدالله
«اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله »
آخر ساله
دل خوشم هر لحظه به نوکریت آقام
آخر ساله
روزیه کرب و بلامو از خودت میخام
آخر ساله
حال و روزم خیلی بده گرفتارم
آخر ساله
آرزوی کربلا رو توو دلم دارم
دیدن کرب و بلا توو خواب و رویامه
عکس گنبد و ضریحت جلو چشمامه
منو یادت نره اربعین ساله بعد
بخدا که حرمت تموم دنیامه
کس و کار من ، اباعبدالله
هوادار من ، اباعبدالله
خریدار من ، اباعبدالله
«اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله »
#عباس_قلعه✍
.
#مناجات
#شب_قدر
"از من مرا بگیر و خودت را به من بده"
یک تذکره به حرمت زهرا به من بده
هنگام گریه بر تو به کم قانعم نکن
برگیر این دو چشمه دو دریا به من بده
آنطور که مرا به حرم جای داده ای
در روز حشر پیش خودت جا به من بده
با یک برات حال مرا روبه راه کن
با یک نگاه خیر دو دنیا به من بده
شب زنده داری است و شب جمعه های تو
پای ضریح فرصت احیا به من بده
از بندگی هر که به جز تو بریده ام
"عبدالحسین" را تو به القاب من بده
زینب به ناله گفت کمین کرده ساربان
انگشتر عقیق خودت را به من بده
خنجر گرفت بوسه پیاپی ز حنجرت
یک بوسه هم بیا و حسینا به من بده
#محمد_حسین_مهدی_پناه ✍
.
.
#مناجات
#ماه_رمضان
رسید عطر مناجات و گَردِ غم رفته
به شوق بخشش یارم چنین دلم رفته
یقین که اشک پشیمانی اش زیاد شود
هر آن کسی که به قربان دوست کم رفته
امان از این لبِ از فیض توبه جا مانده
امان از این دلِ در خواب دم به دم رفته:
خدا که هست! چرا رفته در پی خلقش
صمد که هست! چرا در پی صنم رفته
گناه کرده ام و قلب من شده تاریک
گناه کرده ام و نور صورتم رفته
نظیر ماه مبارک کجا کنم پیدا!
درنگ اگر کنم این وقت مغتنم رفته
زمان پاک شدن شد، تمامی اسباب
برای توبه مهیاست، روی هم رفته!
حسین گفتم و راهم دوباره شد هموار
بس است هر چه دلم بین پیچ و خم رفته
دوباره با منِ هجران کشیده همدرد است
هر عاشقی که شب جمعه ای حرم رفته
#محمدحسین_مهدی_پناه ۱۴۰۲
.
.
#غزل_مناجات
#مجیر
ای مرا دلبر و دلدار! اَجرنا مِنْ نار
آمده عبد خطاکار!اجرنا من نار
تا که گردیم سبک بال الهی العفو
تا که باشیم سبک بار! اجرنا من نار
مُذعناً معترفا آمده ام!در وا کن
بدم و می کنم اقرار!اجرنا من نار
با بدی ها شده ام طرد!اغثنا یارب
با گناهان شده ام خار!اجرنا من نار
با کلاف دل بی طاقت و بی سامانم
آمدم بر سر بازار!اجرنا من نار
راه کج گرچه مرا دور ز درگاهت کرد
حال برگشته ام ای یار!اجرنا من نار
شد شب سیزدهم یاد نجف افتادم
به علی حیدر کرار! اجرنا من نار
به سحرهای حرم انس گرفتم یعنی:
به دم قدسی زوار! اجرنا من نار
به همان مادر مظلومه و تنهایی که
ماند بین در و دیوار! اجرنا من نار
به سرشکی که روان گشت ز چشمانم با
روضه ی داغی مسمار! اجرنا من نار
به غم شام غریبان اباعبدالله
که حرم گشت شرر بار!اجرنا من نار
به همان طفل سه ساله که پس از غارت شد
وسط شعله گرفتار! اجرنا من نار
#محمدحسین_مهدی_پناه✍
.