|⇦•مرغ اسیر هم...
#روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مرغ اسیر هم وطنش فرق میکند
هم اینکه نوع پر زدنش فرق میکند
شیرینِ زبان تو شده لکنت زبان پدر
طرز تکلم و سخنش فرق میکند
وقتی که بی هوا به کسی ضربه میزند
حتما کبودی بدنش فرق میکند
خیلی مرا زدند ولی بین این همه
این شمر لعنتی زدنش فرق میکند
*گفت: بابا پاهام درد میکنه، همه دخترای عالم وقتی بابا میاد اول میرن خودشونو مرتب میکنن، موهاشونو شونه میکنن، بهترین لباسشونو میپوشن، گفت: بابا موهام سوخته...*
آتش رسید و موی سرم را به باد داد
عاشق همیشه سوختنش فرق میکند
گفتم به عمه روی زمین زیر نیزه ها
بابا چقدر شکل تنش فرق میکند
وقتی تمام دشت پر از بوی او شده
حتماً مساحت کفنش فرق میکند
با تازیانه های سنان راه میروم
حتی شبیه مادرمان راه میروم
*گفت بابا من یه لحظه از عمه جدا نشدم، همش دامن عمه رو گرفته بودم، اما نیمه شب بود، خسته بودم، تشنه بودم، دستام بسته بود.. یه مرتبه از ناقه افتادم... تا زین العابدین فرمود: به من بگید سرِ بریده ی بابام کدوم طرفو نگاه میکنه، گفتن چرا حرکت نمیکنه این نیزه؟ فرمود: حتما یکی از خواهرام افتاده.. من نمیدونم زجر چطور سراغش رفت. همچین که سرو آوردن، گفت: بابا !مگه جدت پیغمبر نفرمود: اگه بچه زمین خورد کمکش کنید، اگه پسربچه زمین خورد کمکش کنید، بگید تو مَردی باید بلند شی اما اگه دختربچه زمین خورد برید زود بغلش کنید نازش کنید. بابا همچین که نشسته بودم.. تا رسید به من گفت: دختر! تویی که کاروانو معطل کردی؟ یه سیلی زد، رو این بوته ها غَلت میخوردم، همچین که برگردوندن نه سمت عمه رفت نه سمت رباب رفت، دیدن اومد لابلای نیزه ها، همه ی سرهای شهدایی که بالای نیزه بود تیغ و شمشیر خورده بود، فقط یه سر بود که عمود خورده بود، اومد جلو گفت: عمو عباس! چشمت روشن، نامحرم سیلی تو گوشم زد...*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ایام_صفر
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•نور کهکشان رقیه...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین ستوده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نور کهکشان رقیه
جان رقیه جان رقیه
عشقِ کاروان رقیه
جان رقیه جان رقیه
پر احساسه شب سوم محرم یه شب خاصه مثل یه رویاست بانی مجلس امشب عمو عباسه
دعوتت کردن معلومه امام حسین خیر تو رو خواسته
پس خالصانه با این بهانه
سینه بزن برای این نازدانه
خاتون ارباب به جون ارباب
بیبی دوست دارم من عاشقانه
«یا رقیه جان..یا رقیه جان...»
نورُ البکاء رقیه
یا رقیه یا رقیه
یاس کربلا رقیه
یا رقیه یا رقیه
آیه ی درده
خوش به حال هر کسی که بغلش کرده
ما که جای خودکربلا دور سر رقیه می گرده
توی این عالم هر کسی که نوکر رقیه شد مَرده
بنتُ الامیره چون بچه شیره
باباشو آخر از نیزه پس می گیره
اشکش یه روده، یاسِ کبوده
محشر می فهمی که
این خانم کی بوده
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ایام_صفر
#کربلایی_حسین_ستوده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•نبین توی خرابه هام...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی محمد حسین حدادیان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه
من دختر شاهم و دنیا واسه بابایِ منه
نبین الان گرسنمه عالم روزی خورمه
دختر شامی من ملک، مراقبِ چادرمه
دستی بجز اباالفضل سه سال آزگاره
رخصت شونه کردن مویِ منو نداره
اما آتیشِ خیمه دور دید چشم عمومو
غروبِ روز عاشورا خیلی سوزونده مومو
کجا بودی مو داشتم تا کمرم
کجا بودی دستش بود زیرِ سرم
مثل پروانه ها می گشت دور و برم
نبین می خوابم رو زمین رو پر قو بوده سرم
هنوز تو گوشم صدا لالایی برادرم
نبین زبونم می گیره اون روزا رو میدیدی کاش
شیرین زبونی منو کسی تو دخترا نداشت
یه روز تو آسمونا منم ستاره داشتم
اسم داداشامو روی ستاره ها میذاشتم
اما الان یه ماهه رو نیزه ها نشستم
وقتی که می زدن منو چشاشونو می بستن
کجا بودی غم این قافله نداشت
کجا بودی پاهام آبله نداشت
روی دستام جای سلسله نداشت
نبین گوشم پاره شده بدون گوشواره نبود
یادش بخیر ام البنین گوشوارمو خریده بود
چشمام سیاهی میره و چند روزه دشوار میبینم
تو روبروم نشستی و اما تو رو هم تار می بینم
یه شب میونِ صحرا افتادم از رو ناقه ام
از قافله جا مونده بودم زجر اومد سراغم
برو دختر خوش باشی روز و شبات
برو دختر بازی کن با رفیقات
نگهداره باباتو خدا برات برو دختر
بابا خبر داری مرا بازار بردن
«حسین یا اباعبدالله حسین یا اباعبدالله
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ایام_صفر
#کربلایی_محمد_حسین_حدادیان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•سلام اگه دلت نمیگیره...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج مسعود پیرایش •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سلام اگه دلت نمیگیره نگام نکن
نگاهی بابا به زخم پاهام نکن
از این اون سیلی خوردم من هر قَدم
گوشام نمیشنوه انقدر صدام نکن
مو داشتم منم النگو داشتم
برای داداش اصغرم چقدر آرزو داشتم
میبارم شبا تا صبح بیدارم
همش خجالت کشیدم از این لباس پاره ام
نا مهربونا با هم میزدنم زخمه روی بدنم
خیلی زجر بدش میاد از این بابا گفتنم
بیابونا رو داد زدم کجایی؟
بابا بابا بابا بابایی...
یجوری رفتار کردن با دخترا
یه جای سالم نمونده تو پیکرا
نشسته خاک پنجه ی زنای شام
رو تک تک صورتا و رو معجرا
خارم کرد راهی بازارم کرد
خواب تورو میدیدم، با سیلی بیدارم کرد
آشفته ام تو هر قدم میوفتم
سنان میزد تو گوشم تا اسمتو میگفتم
از شاخه برگای آرزوم و چیداشک چشممو ندید
دیشب خولی تا سحرخیلی موهامو کشید
بیا با هم گریه کنیم دوتایی
بابا بابا بابا بابایی...
موهات مث نمک رو زخم تازمه
خیمه ی سوختمون چادر نمازمه
به موقع اومدی پیشم بابا حسین
حالا که وقت تشییع جنازمه
زجر دیدم از این و اون رنجیدم
گم شده بودم بابا نگو چقدر ترسیدم
سر حتی، شکسته بیشتر حتی
رحمی نکردن بابا، به موی دختر حتی
اشکامو دیدن این خرابه ها واسه من عذابه ها
اینکه رأس پدرم تو ظرف شرابه ها
هنوز تو امید دخترایی
بابا بابا بابا بابایی...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ایام_صفر
#حاج_مسعود_پیرایش
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•نکنه روبرومی...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سبد رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نکنه روبه رومی،خودتی یا عمومی؟
نشناختمت هنوزم،خودت بگو کدومی؟
صورت نصفه نیمه،حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر،تموم زندگیمه
خوش اومدی بابا،خونهٔ دخترت امشب
مهمونم شد سرت امشب،کنج خرابه
منو ببخش حالا دخترت دیگه زیبا نیست
وقتی که دیگه بابا نیست، چطور بخوابم؟
منو زدن...منو زدن...دشمنت سرم ریخت
منو زدن...منو زدن...صورتم به هم ریخت
«باباحسین!باباحسین! ای آروم جونم...»
سلام ای قرص ماهم،روشنی نگاهم
دم غروب همیشه، تو فکر قتلگاهم
نمیشنوم صداتو، هیشکی نداشت هواتو
پیراهنت رو بردن،عمامه و عباتو
اون لحظه فهمیدم داره کارت تموم میشه
دست و پا می زدی پیش چشایِ عمه
من خیلی ترسیدم، کاش میشد کاری می کردم
هم برای تو بابا هم برای عمه
تو رو زدن...تو رو زدن...نیزه ها و خنجر
تو رو زدن...تو رو زدن...پیشِ چشم مادر
منو زدن...منو زدن...دشمنت سرم ریخت
منو زدن...منو زدن...صورتم به هم ریخت
«باباحسین!باباحسین! ای آروم جونم...»
خونِ گلوتو دیدم، به صورتم کشیدم
رگاتو کی بریده ای بابای شهیدم؟
رفتی و ازدحام شد، کار حرم تمام شد
قافلهٔ اسیری، راهی شهر شام شد
دروازه که وا شد...
اومدن مردمِ شامو...
پاره کردن لباسامو...
قلبم ترک خورد...
دروازه که وا شد...
پر شدم از کبودی ها...
پشت هم یهودی ها...
عمه ام کتک خورد...
با سنگ و با چوب صبح تا غروب افتادن به جونش...
مردا زدن، زن ها زدن،بریده امونش....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ایام_صفر
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
1_1819087615.mp3
زمان:
حجم:
6.11M
مداح: #حاج_زهیر_سازگار👌
بیا که بردن کوه فراق دشوار است
بیا که بی گل روی تو گل کم از خار است
بیا که بانظر تو حرم حرم گردد
بدون منظر تو کعبه چار دیوار است
به جای دست تو واجب شد استلام حجر
وگرنه سنگ به صحراو کوه بسیار است
بیا که کعبه به دور سرت طواف کند
بیا که برحجر و حجر ، هجر دشوار است
بیا به غربت یاران نظاره کن مولا
که کام دشمنت از خون شیعه سرشار است
بیا که صورت زهرا هنوز مانده کبود
بیا که تا تو نیایی علی عزا دار است
بیا که عمۀ سادات برسر بازار
بیا که چشم رقیه هنوز بیدار است
بیا که سینۀ زهرا هنوز می سوزد
بیا که برجگر شیعه زخم مسمار است
بیا که میثم دلخسته راست این فریاد
هنوز میثم تمار بر سر دار است
#امام_زمان
#استاد_سازگار✍