بسم الله الرحمن الرحیم
ماهبیت
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن
در حسینیهی اشک تو گرفتار شدن
با خیالِ حرمت تشنهی دیدار شدن
تکیهدرتکیه بهعشق تو میاندار شدن
دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن
در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن
آسمان در غم تو غرق ترنم شده است
خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است
دودمه وردِ زبان همه مردم شده است
(باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است)
آخرین بار شنیدند که نجوا میکرد
طلب از گمشدهگانِ لب دریا میکرد
کمکم از تشنگی او دل دریا خون شد
از غم اکبر لیلا دوجهان مجنون شد
دشت ماتمزده از خون تنش گلگون شد
کفر اگر نیست بگویید خدا محزون شد
او که بر دست جوانان بنیهاشم بود
موقع بردنش آنروز، عبا لازم بود...
هرکه مجنون بشود خانهی ما خانهی اوست
زینب آن کوهِ صبور است که پروانهی اوست
بارِ اندوهِ جهان است که بر شانهی اوست
(اینحسین کیست کهعالم همه دیوانهی اوست)
شده زیر علمش امنترین جای جهان
هیچکس نیست بهاندازهی زینب نگران
(یارب آن نوگل خندان کهسپردی بهمنش)
بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش
جگرم سوخته از کهنگی پیرهنش
جان بهقربان حسین و پسران حسنش
دوش وقت سحر از روضهیقاسم میخواند
روضه آن بود که "حاج اکبر ناظم" میخواند
عاشقم عاشق آن درد که بیدرمان است
آسمان باخبر از تشنگی طفلان است
پس بخوان نوحه از آن داغ که بیپایان است
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)
ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع
ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع...
تشنهی علقمه هستیم که دلدار آنجاست
ماهبیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست
ساقیِ تشنهلبان، سید و سالار آنجاست
آه، ای اهل حرم میر و علمدار آنجاست
سالها بر سر این سفره نمکگیر شدیم
ما غلامیم و در خانهی او پیر شدیم...
آه ای قلهی سرسختِ هر اندازه بلند
ای تبرخوردهترین سروِ سرافرازِ بلند
باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند
(چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند
دعوی اش بود که من بازوی حیدر دارم)
پدری مثل علی فاتح خیبر دارم.
ای رباب آب در این معرکه نایاب شده
تیر از چله، به یک چلچله پرتاب شده
دل سنگ از غم ششماههی تو آبشده
به روی دست پدر بوده و سیراب شده
نکند حرمله با تیر و کمان آمده است؟
اصغرت از چهزمانی به زبان آمده است؟
حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی
بود بر روی لبانش، چه مبارکبادی
حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی
بندهی عشقی و از هر دوجهان آزادی
نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد
مطرب عشق عجب کرببلایی دارد
رو بهسمت حرم قبلهی حاجات کنید
با قمر ساده و بیپرده ملاقات کنید
به طواف حرم عشق مباهات کنید
آخر روضه به این شکل مناجات کنید؛
بنبی عربی و رسول مدنی
و اخیه اسدالله مسما بعلی...
#احمد_علوی🔳🔳🔳🦋🦋🦋🦋خادم اهلبیت کمالی
.
|⇦•غزل خوب است...
#مدیحه_خوانی و توسل ویژهٔ ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده۱۴۰۱ به نفسِ حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیدهی روح الامین باشد
خدا میخواست از رخسارهی خود پرده بردارد
خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشد
علیٌ حُبّه جُنَّه ، قَسیم النارُ و الجَنَّه
خدا میخواست آن باشد ، خدا میخواست این باشد
علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد
به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبلُ المتین باشد
مرا تا خطبههای بیالف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه بینقطهی تو نقطه چین باشد
مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن
غزلهای تو بیاندازه باید دلنشین باشد
غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد
شاعر: #احمد_علوی✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#میلاد_امیرالمؤمنین
#میلاد_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
بسم الله الرحمن الرحیم
ماهبیت
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن
در حسینیهی اشک تو گرفتار شدن
با خیالِ حرمت تشنهی دیدار شدن
تکیهدرتکیه بهعشق تو میاندار شدن
دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن
در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن
آسمان در غم تو غرق ترنم شده است
خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است
دودمه وردِ زبان همه مردم شده است
(باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است)
آخرین بار شنیدند که نجوا میکرد
طلب از گمشدهگانِ لب دریا میکرد
کمکم از تشنگی او دل دریا خون شد
از غم اکبر لیلا دوجهان مجنون شد
دشت ماتمزده از خون تنش گلگون شد
کفر اگر نیست بگویید خدا محزون شد
او که بر دست جوانان بنیهاشم بود
موقع بردنش آنروز، عبا لازم بود...
هرکه مجنون بشود خانهی ما خانهی اوست
زینب آن کوهِ صبور است که پروانهی اوست
بارِ اندوهِ جهان است که بر شانهی اوست
(اینحسین کیست کهعالم همه دیوانهی اوست)
شده زیر علمش امنترین جای جهان
هیچکس نیست بهاندازهی زینب نگران
(یارب آن نوگل خندان کهسپردی بهمنش)
بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش
جگرم سوخته از کهنگی پیرهنش
جان بهقربان حسین و پسران حسنش
دوش وقت سحر از روضهیقاسم میخواند
روضه آن بود که "حاج اکبر ناظم" میخواند
عاشقم عاشق آن درد که بیدرمان است
آسمان باخبر از تشنگی طفلان است
پس بخوان نوحه از آن داغ که بیپایان است
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)
ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع
ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع...
تشنهی علقمه هستیم که دلدار آنجاست
ماهبیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست
ساقیِ تشنهلبان، سید و سالار آنجاست
آه، ای اهل حرم میر و علمدار آنجاست
سالها بر سر این سفره نمکگیر شدیم
ما غلامیم و در خانهی او پیر شدیم...
آه ای قلهی سرسختِ هر اندازه بلند
ای تبرخوردهترین سروِ سرافرازِ بلند
باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند
(چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند
دعوی اش بود که من بازوی حیدر دارم)
پدری مثل علی فاتح خیبر دارم.
ای رباب آب در این معرکه نایاب شده
تیر از چله، به یک چلچله پرتاب شده
دل سنگ از غم ششماههی تو آبشده
به روی دست پدر بوده و سیراب شده
نکند حرمله با تیر و کمان آمده است؟
اصغرت از چهزمانی به زبان آمده است؟
حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی
بود بر روی لبانش، چه مبارکبادی
حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی
بندهی عشقی و از هر دوجهان آزادی
نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد
مطرب عشق عجب کرببلایی دارد
رو بهسمت حرم قبلهی حاجات کنید
با قمر ساده و بیپرده ملاقات کنید
به طواف حرم عشق مباهات کنید
آخر روضه به این شکل مناجات کنید؛
بنبی عربی و رسول مدنی
و اخیه اسدالله مسما بعلی...
#احمد_علوی
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#عید_غدیر
#مربع_ترکیب
شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی
به امید آن که صدای من برسد به اهل سما علی
چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی؟
تو کهای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی؟
به خدا که با تو رسیده ام به زلال ذات خدا علی
تو کهای که فراتری از مکان و چنین گذشتهای از زمان؟
تو کهای که از تقید تن، زده پل به مرکز بی کران؟
تو همان که در تو به حیرتم، تو همان که إنس و فرشتگان
تو همان که درک اهل جهان شده در صفات تو ناتوان
تو همان که قبلهی اهل دل، تو همان که قبله نما علی
نه عجب که درّ نجف شود قطرات اشک زلال تو
ظلمات بود و تو آمدی، «کَشَفَ الدّجی» به جمال تو
تو محمدی و به این سبب «بَلَغَ العُلی» به کمال تو
حسنی و حسین و فاطمه، «حَسُنَت جمیع خصال» تو
صلوات بر تو و آل تو، همه وقت، در همه جا علی
تو چگونه آمدهای بگو که نه حاضری و نه غایبی؟!
چه بگویم از جلوات تو، تو که جلوه گاه عجایبی ...
تو ابوتراب و ابوالیمی و طلوع کل مطالبی
پدر مکرّم زینبی و شریک هرچه مصائبی
برسان مرا به جوار خود، پس از آن به کربوبلا علی
به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مشوّشم
به بهشت بی تو نمیروم که بدون تو پُر آتشم
نخورم می از خُم دیگران که خمار کوثر بی غشم
به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم که چه میکشم؟!
نفسی اگر نظر نکنی به گدای بی سر و پا علی
چه خوش است در تصور من که تو «نون» بین «لـنـا» شوی
چه خوش است ای شه لافتی که شکوه نقطه با شوی
تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی
همه ترس من بود از همین که خدا نکرده خدا شوی
شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ یاعلی بِکَ یا علی»
نه فرشتهای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی
تو نگین حلقهی انبیا و شکوه حضرت سرمدی
چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی
تو عزیز خانهی فاطمه، تو عزیز جان محمدی
و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی
که علیست «یَحکُمُ ما یُرید»، علیست «یُثبِت ما یشاء»
که علیست کُنه سوره «روم» و علیست معنی «هَل أتی»
که علیست «مُنتَهِیُ الهِمَم»، که علیست سایهی ماسوا
که علیست سعی به سوی حق و علیست مروهی با صفا
نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا علی
به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی
و به کام مردم میکده می ناب لم یزلی شدی
ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی
خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی
لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفِدا دل و جان عاشق ما علی
بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده
در قلعهای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده
بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده
چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده
به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا علی
شده اند در مقابل تو همه شیرِ بی سر و یال و دُم
همه گفته اند و شنیده ام که شدند «مُعتَرِفٌ بِکُم»
نگران آن همه «مرحبم» که فرار کرده و گشته گم
دل بی قرار و هواییام شده رهسپار غدیر خُم
به چهارده خُم می قسم احدی نرسیده تا علی
اسداللها، اذن اللها، به شب بلند عبادتت
به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رتبتت
به نجف رسیده مسافری که رسد به فیض زیارتت
به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت
تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا علی؟
همه شب نشسته خیال تو سر راه من، سر راه من
چه شود اگر که نگاه تو برسد شبی به نگاه من
به دو چشم غرق خیانتم، به دو چشم غرق گناه من
و تو ای سپیده نظر کنی به من و به روی سیاه من
چه غم از عذاب خدا اگر که تویی شفیع جزا علی
ثقلین مدح دو چشم تو شده روشنایی دفترم
که علیست ذکر مداومم، صلوات قند مکرّرم
به جهان مرید ابوذرم، مدیون مالک أشترم
نروم به زیر بیرق کس که غلام خادم قنبرم
همه عمر بندهی حیدرم به حقیقت «إنّما» علی
#احمد_علوی🦋🦋🌹🌹🌹🌹
.
#ترکیب_بند
#میلاد_حضرت_زهرا
از ساق عرش رایحهی کوثر آمده است
نور خدا به خانهی پیغمبر آمده است
مرضیه ای که راضیه و کوثر و بتول
صدیقه و مطهره و اطهر آمده است
در خانهی خدیجه که جای ملال نیست
حوریهای به صورت انسان در آمده است
تفسیر ناب بضعه منی و انما
خاتون عرش و شافعهی محشر آمده است
الگوی پاکدامنی و عفت و حجاب
مصداق شان و منزلت مادر آمده است
شرح حدیث قدسی "لولاک و هل اتی"
هم داستان و هم نفس حیدر آمده است
تنها علیست آن که پس از حضرت رسول
از عهدهی محبت زهرا برآمده است
در جاده های عشق علی هم رکاب اوست
او زهرهی علی و علی آفتاب اوست
#####
دارند خوشه خوشه تبسم می آورند
از کشتزار عاطفه گندم می آورند
دستاس او همین که بچرخد هزار ماه
از چشمه سار قدر تلاطم می آورند
تصویر سبز آیهی " اکمال و نور" را
همراه با " لیذهب عنکم" می آورند
عطر غدیر می وزد و ساقیان عرش
جامی طهور از طرف خُم می آورند
حبل المتین مردم یکتاپرست را
از رشته های چادر خانم می آورند
هر روز از مدینه شمیم بهشت را
بر شانهی ملائکه تا قم می آورند
از قم که صحن و مرقد زهرای دیگریست
زوار رو به قبلهی هشتم می آورند
حال و هوای شعر چه " شمس الشموسی" است
کار جهان و خلق جهان پای بوسی است
####
زهرا قیام کرد و قیامت شروع شد
با خطبه های فاطمه نهضت شروع شد
آدم به درک منزلت پنج تن رسید
از این طریق عرض ارادت شروع شد
بر بادبان کشتی خود " یا علی" نوشت
نوح از دمی که بارش رحمت شروع شد
جان خلیل ذوب شد از عشق اهل بیت
از نسل او سلالهی عترت شروع شد
موسی به نام فاطمه در تور خیمه زد
باران نور آمد و حیرت شروع شد
مریم مسیح را به طواف " حسین" برد
وام از " حسن" گرفت و کرامت شروع شد
عالم چهارده نفس از عمق جان کشید
دوران پر تلاطم غیبت شروع شد
نزدیک قله ایم و دل آگاه می رویم
پشت سر ولی خدا راه می رویم
#####
تا عرش و فرش تشنهی باران فاطمه است
عالم رهین لطف فراوان فاطمه است
کعبه شبیه مسجد الاقصای قهرمان
مایل به سمت قبلهی چشمان فاطمه است
وقتی حسین نیمه شب از خواب می پرد
باز این چه شورش است که در جان فاطمه است
خوشبخت آن کسی که ولایت مدار شد
خوشبخت آن که بر سر پیمان فاطمه است
در وعده های صادق ایران مقتدر
آیات" فتح" بر لب یاران فاطمه است
بی حرمتی به بارگه بانوی دمشق
بی حرمتی به تربت پنهان فاطمه است
هشدار می دهیم به آل یهود، هان!!
این سرزمین فاطمه، ایران فاطمه است
غافل از آن حقیقت دیرین نمی شویم
ما بی خیال حق فلسطین نمی شویم
######
باید به نام نامی او اقتدا کنند
دل را به عشق آل علی مبتلا کنند
آنانکه خاک فضه و اسما و قنبرند
آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند
مولای ما کسیست که "شق القمر" کند
یا شمس را بخاطر او جابجا کنند
ما را مطیع امر ولی آفریده اند
یارب روا مدار که یک دم رها کنند
ما ملت امام حسینیم و سالهاست
آماده ایم تا سرمان را جدا کنند
ایمان بیاورید که " قطعا سَنَنتَصر"
بی شک به عهد خویش شهیدان وفا کنند
با لطف بی نهایت بانوی بی نشان
آیا شود که روزی ما کربلا کنند
آن روز می رسد که علی اصغر حسین
با محسن بن فاطمه محشر به پا کنند
این دو همین که دست تظلم بر آورند
ارکان عرش را به تلاطم در آورند
#احمد_علوی ✍
#ولادت_حضرت_زهرا ۱۴۰۳
.
.
#امام_زمان
#ماه_رمضان
دلی به دست خود آوردهام از آن تو باشد
سپردهام به تو سر تا بر آستان تو باشد
جهان من! دل من آمدهست سوی تو اینک
به این امید که یک گوشه از جهان تو باشد
گناهکار کسی بیپناه آمده سویت
بگو چگونه بیاید که در امان تو باشد
چه میشود که بر این دل شبی قدم بگذاری
دلی که آمده تا صحن جمکران تو باشد
چه غم اگر که بسوزاندش زمانه کسی را
که ازل بله گفته که در زمان تو باشد
بده زمین و زمان را به دستهام که گفتم
بخواهم از تو دعایی که در توان تو باشد
::
چگونه «ناحیهات» را بخواند آنکه ندارد
توان مرثیهای را که از زبان تو باشد
سلام بر سر بر نیزه رفتهای و سلامی
به چشمهای پُر اشکی که دیدگان تو باشد
سلام بر تو و بر لحظهٔ قیام و قعودت
چه میشود که دلم شاهد اذان تو باشد
چه میشود که بخوانی تو بیتی از غزلم را
خوشا ترنم شعری که بر لبان تو باشد
✍ #سیدمحمدرضا_شرافت
.........
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان
#رمضان
تمام ِ لحظههای زندگانی را هدر دادم
دل و دین و یقین و مهربانی را هدر دادم
محبت را زدم چوبِ حراج و آه شد سهمَم
تمام عمر این گنجِ نهانی را هدر دادم
مرا دنیایِ فانی سخت مشغولِ بِطالَت کرد
چه بد خیرِ حیاتِ جاودانی را هدر دادم
شبیه یخ؛ میان دستهایم آب شد کمکم
زمان! این گنجِ کمیابِ جهانی را هدر دادم
ندانمکاری از من ساخت یک ناشُکرِ بیانصاف
طلبکارانه رزقِ قدردانی را هدر دادم
چه شبها از خدا با ذکرِ "یا الله" دل بُردم
ولیکن صبحدم آن خوشزبانی را هدر دادم
خدایا کاش برمیگشت تا جبران کنم قدری
ضرر کردم! پشیمانم! جوانی را هدر دادم
چرا ذکرِ "بنفسي أنتْ" را دیگر نمیگویم؟!
چرا حالِ قشنگِ ندبه خوانی را هدر دادم؟!
چرا گمراه کردم چشمهای سربهراهم را؟!
چرا آن انتظارِ جمکرانی را هدر دادم؟!
مرا بیدار کن تا فرصتی هست و نَفَس دارم
که با عصیان، تمام زندگانی را هدر دادم!
#مرضیه_عاطفی ✍
.......
.
#امام_زمان
فرج یعنی دعای عهد خواندن، عهد را بستن
دعا یعنی پلی از فرش تا عرش خدا بستن
فرج یعنی دلِ سجاده را با اشکها شستن
دهان هرچه شیطان است را با ربنا بستن..
در امواج بلندِ آل یاسین غوطهور بودن
دلِ خود را در این طوفان به لطفِ ناخدا بستن
فرج یعنی به سوز ناحیه، حق را قسم دادن
دخیلِ اشک را بر تکیههای کربلا بستن
توسلهای ما در هر سهشنبه معنیاش این است
درِ دل را به روی هرچه غیر از اِنَّما بستن
خوشا مثل شهیدانِ مدافع زندگی کردن
به سر سربند یا مهدی و یابن المصطفی بستن
#احمد_علوی
........
.
#امام_زمان
دست ببر بر آسمان، تا مگر از دعای تو
یا نگرم به ماه رخ، یا شنوم صدای تو
روی به هر طرف کنی، نور دو دیدهی منی
پای به هر کجا نهی، قلب من است جای تو
من که رُخَت ندیدهام، دل رَوَد از دو دیدهام
وای بر آنکه بنگرد بر رخ دلربای تو
یا به دو دیدهام بنه پای ز لطف و مرحمت
یا بگذار لحظهای دیده نَهَم به پای تو
سلسهی فراق را باز نمیکند کسی
از دل زار من مگر دست گرهگشای تو
ناز غم تو میکشم، هر چه کنی بدان خوشم
صاحب من توییّ و من خلق شدم برای تو
اشک به دیده کو به کو، بلکه شوند روبرو
گریهی هایهای من، خندهی بیریای تو
گردن من به بند تو، تا چه بُوَد پسند تو
خرّمم از ولای تو، سرخوشم از بلای تو
زخم بزن که مرحمت، کار مسیح میکند
درد بده که گشتهام شیفتهی دوای تو
أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيا؟! یوسف فاطمه بیا!
تا ببرد دل از همه، روی خدانمای تو
ای به وجود قائمه، چشم و چراغ فاطمه
بیا که سایه افکند بر سر ما لوای تو
«میثم» کوی تو منم که پیشتر ز بودنم
تو بودی آشنای من، من شدم آشنای تو
✍ #غلامرضا_سازگار
.
#غربت
#امام_علی امیرالمومنین
نَفَسم تشنهی این راز و نیاز است هنوز
دلم افروخته از سوز و گداز است هنوز
هر چه از غربت مولا بنویسیم کم است
شرح این قِصهی پُر غُصه دراز است هنوز
متولد شده در کعبه ولی در مکه
بردن نام علی مسئلهساز است هنوز
در خودش عطر قدمهای علی را دارد
تَرَکِ کعبه اگر چشمنواز است هنوز
شیعه را میکُشد این داغ که صدها سال است
مدفن فاطمه در چنگ حجاز است هنوز
در مسیر علی و فاطمه جان میبازیم
ما برای حسنش نیز حرم میسازیم
#احمد_علوی ✍
.
حاج محمدرضا طاهری و کربلایی حسین طاهری12_Taheri_MiladEmamAli_97011006_(www.rasekhoon.net).mp3
زمان:
حجم:
4.89M
روی خاک افتاده بودم ، نردبان می خواستم
هم زمین می خواستم هم آسمان می خواستم
گاه در افلاک و گاهی نیز در اعماق خاک
این دو را یک عمر یک خط در میان می خواستم
اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر
گریه کردم ، جای لالایی اذان می خواستم
بر زمین می خوردم و با یا علی پا می شدم
لحظه ی برخاستن از او توان می خواستم
آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی
از سر این سفره تنها آب و نان می خواستم
عشق او از هر دو عالم بی نیازم کرد و حیف
آنچه را خود داشتم از دیگران می خواستم
خوش به حال من که از آغاز شعر و شاعری
از زلال اشک او طبع روان می خواستم
پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا
برترین گنج خدا را در جهان می خواستم
شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت
هر که را غیر از امیرمومنان می خواستم
#مدح_امیرالمؤمنین
#احمد_علوی ✍
.
#حضرت_فاطمه_بنت_اسد
#فاطمه_بنت_اسد #بنت_اسد
از پنجره ی عرش به دنبال رصد بود
از روز ازل ، حامل اسرار ابد بود ...
مبهوت احد ، محو تماشای صمد بود
ام اسد الله که فرزند اسد بود ...
این شیرزن از هاشمیان نام و نشان داشت
در رگ رگ او سوره ی کوثر جریان داست
سر سلسله ی هرچه نکو فاطمه بوده است
سر چشمه ی اسرار مگو فاطمه بوده است
در آیه ی تطهیر ، وضو فاطمه بوده است
هم همسر و هم مادر او فاطمه بوده است
آن حیدر کرار که شاه دو جهان است ...
نامش به خداوند قسم روح اذان است
جز عشق در این جاده کسی همسفرش نیست
جز نور خدا ، آینه ای دور و برش نیست
جز احمد مختار ، کسی تاج سرش نیست
انگار نه انگار ، محمد پسرش نیست ...
این زن که پس از آمنه شد مادر احمد
این زن که در آیین ادب بود سرآمد ...
دریا شده با دیدن او غرق تلاطم ...
باران شده هر قطره پر از نور و تبسم
دیدند که گردیده در آغوش خدا گم
از کعبه برون آمد و در روز چهارم ...
گردید گرامی تر از آسیه و مریم ...
مکه پس از آن بود که گردید مکرم
ایزد صدف و گوهر خود را به تو بخشید
شمس و قمر و اختر خود را به تو بخشید
دردانه ی پیغمبر خود را به تو بخشید
تسنیم ترین کوثر خود را به تو بخشید
در عرش ، عروس تو شده حضرت زهرا
تو ام علی هستی و او ام ابیها ...
توفیق ابوطالب از اذکار تو بوده است
خوشبخت اسیری که گرفتار تو بوده است
خاک قدم جعفر طیار تو بوده است
دل باخته ی حیدر کرار تو بوده است
حیدر پسرت گوهر تابنده ی کعبه است
ای آنکه قدوم تو شکافنده ی کعبه است
کعبه پس از این واقعه لبخند به لب شد
شعبان رمضانی ست که مبهوت رجب شد
زیتون که به قربان علی رفت رطب شد
فرزند تو فخر عجم و شاه عرب شد ...
حیدر همه ی عمر ، تو را سرور خود خواند
پیغمبر اسلام تو را مادر خود خواند ...
#احمد_علوی