#امام_حسین علیه السلام
#اربعین (ویژه زوار اربعین)
#رضا_قاسمی
〰〰〰〰〰〰
با کولهبارم ایستادم اول جاده
گفتم پس از یک وقفهی کوتاه، بسم الله
با «یا حسینم» گریه کردم؛ راه افتادم
گفتم به پایم ای رفیق راه، بسم الله !
دل کندن از ایوان طلا هر چند، مشکل بود
اما به شوق گنبدِ ارباب، میرفتم
چون تشنهی یک بوسه بر ششگوشهاش بودم
با سیلِ زائرها به سمت آب، میرفتم
موکب به موکب مستیِ من بیشتر میشد
با جرعهای از چایِ شیرینِ عراقیها
شرمنده میکردند، هر موکب مرا؛ انگار ...
مهمان پرستی بود، آیینِ عراقیها
دیدم بساط کودکی را گوشهی جاده
با التماسِ گریهاش خرما به ما میداد
تا ایستادم پیش او دیدم رفیقش داشت
با واکس، روی کفشهایم را جلا میداد
حالم دگرگون شد؛ به خود گفتم که منصف باش
ای مدعی! نوکر تویی یا این پسر بچه ؟!
دیدم که کلی راه، پیش روی خود دارم
تا نوکری، تا عاشقی، تا این پسر بچه
رفتم جلوتر دختری شیرین زبان آمد
تا ناز کردم صورتش را، گفت: «اِشرِب مای»
یاد سه ساله دخترِ ارباب افتادم
یاد عطش، یاد حرم، تا گفت: «اِشرِب مای»
نزدیکِ مغرب پیرمردی با «هَلَبیکُم»
انداخت بر جانِ دلم سوزِ صدایش را
آمد جلوتر گفت: «امشب میهمانم باش»
با گریه دیدم التماسِ چشمهایش را
از آسمانِ خانهی او فقر میبارید
اما برایم سفرهی رنگین کمان انداخت
انگار، آن شب گوشهای از عرش خوابیدم
تا رختِ خوابم را میان آسمان انداخت
فردا دوباره روز از نو روزی از نو بود
شد هر عمود انگار یک پله برای من
با پای خود در هر قدم پرواز میکردم
بین مسیرِ "پله پله تا خدا رفتن"
زائر شدم بعد از هزار و چارصد پله
عرشِ خدای اربعین را، کربلایش را
من نیز، بین "کاروانی بیست میلیونی"
دیدم سلامِ پرچمِ گنبدْ طلایش
⚘🌷کانال مداحی اهلبیت⚘🌷
🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔
لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝
لینک کانال:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
✨
" اربعین "
در هر قنوت ، وقت دعا گریه کرده ام
تنها بیاد کرب و بلا ، گریه کرده ام
جایی به غیرِ روضه ی تو ، گریه خوب نیست
در هر کجا ، همیشه به جا گریه کرده ام
پای "هَجا" "هَجای" شما پیرتر شدم
"حا" "سین" و "یا" و "نونِ" تو را گریه کرده ام
با روضه های تو که به جای خودش حسین !!!
با عکس کربلای شما ، گریه کرده ام
روز ازل که مجلس روضه به عرش بود
با روضه های شخصِ خدا ، گریه کرده ام
تا سوز ناله ام نشود زحمتِ کسی
هر نیمه شب ، بدون صدا ، گریه کرده ام
این تیرِ اشکها به هدف خورده غالبا
هر چند ، با تمام خطا گریه کرده ام
کار شبانه روزی من گریه کردن است
یا گریه گریه اشک ، وَ یا گریه کرده ام
خواب و خوراک من به فنا رفت ، بی حرم
گاهی شده بدون غذا ، گریه کرده ام
گفتی به دوستم ، "تو بیا" غبطه خوردم و
با جمله ی "تو نَه ، تو نیا" گریه کرده ام
#اربعین
#رضا_قاسمی
💠 جواز نـــــوکرے 💠
📝
.
🌷 جانم #امام_حسن (ع) ... 🍃
هر که "خوانش" بیش ... پس حتما "گدایش" بیشتر
هر کسی هم که "گدایش" بیش ... "جایش" بیشتر
نان خور او می شود هر کس که بی نان و نواست
هر که "نانش" بیش ، قطعا "بی نوایش" بیشتر
تا همیشه در هوای او نفس خواهم کشید ...
می پرد هر روز ، قلبم در هوایش بیشتر
کلّ فرزندان زهرا سفره دارند و کریم
بین اولاد کریمش ، "مجتبایش" بیشتر
زندگیِ نوکرش بسته به لطف او ... ولی ...
هر چه لطفش بیش ... می میرم برایش بیشتر
#گر_گدا_کاهل_بود هم ... باز ، لطفش جاری ست
هر چه بد کردم ... دَهَد او در اِزایش بیشتر
کیمیای عشقِ او از خاک ، می سازد طلا ...
هر که خاکی تر بود ... سهمِ طلایش بیشتر
کوچه بند آید همینکه پای او افتد بر آن
پس گذرگاه حسن ، سر وَ صدایش بیشتر
جان من تقدیمِ یک لحظه تماشای رخش
هر که زیباتر بود ... پس رونمایش بیشتر
گر چه بی صحن است ، اما در عوض در قلب ما ...
میشود هر روز و شب ، صحن و سرایش بیشتر
روضه میخوانم ولی مستور و در لفافه ها ...
از مدینه دلخور است .... از کوچه هایش بیشتر
هر شبی که خواب داغ کوچه می بیند حسن ...
می شود فردای آن شب ، "های هایش" بیشتر
#و_هو_الکریم_ابن_الکریم
#یا_امام_حسن_مجتبی_ع
#رضا_قاسمی
.
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
نای بستنِ چشاتو نداری
با چشای باز داری خواب میبینی
من دارم توو گریههام غرق میشم
تو میخندی اشکامو آب میبینی
یادته قصهشونو گفته بودم
اون شبی که ما بودیم و جبرئیل
حالا اینجا زیر گنبد کبود
من مثِ هاجرم و تو اسماعیل
همیشه قصهی اونا روضه بود
من میفهمیدم که هاجر چی کشید
ولی آخرش لبای تشنهشون
به بهشتِ خنکِ چشمه رسید
یعنی قصهی ما هم اونطوریه؟!
یعنی آخرش تو هم آب میخوری؟!
یعنی میشه ببینم مثل قدیم
داری رو دست بابا تاب میخوری؟!
بیا آرزوهامو بازی کنیم
یه کم از تشنگیمون فرار کنیم
به عموت بگیم بیاد کمک کنه
مشکا رو رو ناقهمون سوار کنیم
مثلا توو اولین تولدت
داری بیشتر شبیه بابا میشی
آخ که اون لحظه برات غش میکنم
دست بابا رو میگیری پا میشی
مثلا یه سال گذشته از عطش
یه نگاه به من و بابا میکنی
که داریم بهت میگیم بگو علی
یاعلی میگی زبون وا میکنی
عزیزم من چشام آب نمیخوره
به تو یک قطره سرابم برسه
میدونم که آخرش تشنه میری
اگه حتی به تو آبم برسه
؛؛؛
یه صدای مهربون میگه رباب!
عمه اومده منو بیدار کنه
میگه بچهتو بده دست باباش
نمیدونم که میخواد چیکار کنه
وای میخواد بچهمو میدون ببره
نه میخواد رو بزنه برای آب
رو نزن تشنه بمیره بهتره
رو نزن حسین! میمیره رباب
شاعر: #رضا_قاسمی
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
آورده کسی روزیِ سالانهی ما را
کرده متبرک لبِ پیمانهی ما را
تا اینکه نگیریم، شراب از کس و ناکس
بردهست به میخانهی خود خانهی ما را
دستی پَرِ پرواز عطا کرده؛ که آن دست
هر روز، رساندهست به ما دانهی ما را
از گرد و غبارِ حرم آورده؛ که با آن
آباد کند خانهی ویرانهی ما را
ما موی پریشان شده از بادِ بلاییم
دادند به سرپنجهی او شانهی ما را
او کیست، به جز رونقِ کاشانهی ارباب
پیغمبرِ حیدر شدهی خانهی ارباب
یلدا شده تکثیر، در آیینهی مویش
ماه آمده تعظیم کند محضر رویش
هوهوی بهشت است، نسیمی که وزیده
از های نفسهای علی آمده بویش
قدقامت سرو آمده از شاخهی طوبی
ارثیّه رسیدهست به او قدّ عمویش
گفتند به ما: موسم حج است بیایید
رفتیم به قربانش، با هروله سویش
رودی شده و ریخته در آیهی دریا
هر قطره که نازل شده از آب وضویش
خورده گره اوقات عبادت به اذانش
خورشید، کند عرض ارادت به اذانش
از مأذنهی میکدهها نور بریزید
در شعرِ اذان، اشهدی از شور بریزید
ما را سرِ راهِ قدمش کاش نبینید
از خاکِ سلیمان به سر مور بریزید
اصلا نگذارید که لب تر کند اکبر
در مسجدِشان باغی از انگور بریزید
ما ماهی اشکیم به دریای غم او
ای کاش، که روی سرمان تور بریزید
عید آمده؛ پس خانهی دل را بتکانید
غیر از علیاکبر همه را دور بریزید
مجنون شدنِ ما؛ همه زیر سر لیلاست
«دل» خانهی موقوفهی پیغمبر لیلاست
جبریل بیا! آمده پیغمبرِ دیگر
نازل شده از سوی خدا کوثر دیگر
تصویر خودش قاب شده بین نگاهش
حیدر شده آیینهی یک حیدر دیگر
سرچشمهی چشمان نجیبش شده کوثر
زهرا متولد شده از منظر دیگر
گفتند، در اوصاف جمالش صد و ده جلد
در مدح کمالش صد و ده دفتر دیگر
تا صاحب یک گوشهی ششگوشه عیان شد
وا شد به گدایانِ حرم یک در دیگر
خاکیم، در افلاکِ حریمِ سرِ ارباب
پایینِ قدمهای علیاکبرِ ارباب
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
=========================
#امام_زمان_عج_ولادت #نیمه_شعبان
#امام_زمان_عج_مناجات
#تلنگر
مگر آسمان را چراغان نکردیم ؟!
زمین را مگر نورباران نکردیم ؟!
مگر کوچه را آب و جارو نکردیم ؟!
شبِ تار را غرقِ شببو نکردیم ؟!
مگر شهر را غرقِ شربت نکردیم ؟!
سر کوچه را طاقنصرت نکردیم ؟!
مگر شاعران از غمش کم سرودند ؟!
قلمها سلاحِ ظهورش نبودند ؟!
مگر مرغِ آمینمان در قفس بود ؟!
دم ربّناهایمان بینفس بود ؟!
مگر العجلهایمان دیردَم بود ؟!
سرِ سفرهی ندبهها چای، کم بود ؟!
مگر صبحِ جمعه سلامش نکردیم ؟!
تهِ هفتهها را به نامش نکردیم ؟!
چرا یوسف افتاده در چاهِ غیبت ؟!
چرا برنمیگردد از راهِ غیبت ؟!
چرا روز موعود، تاخیر دارد ؟!
کجای عملهایمان گیر دارد ؟!
جوابِ چراهایمان هم سوال است
مگر آرزوی وصالش محال است ؟!
نگو آرزویش محال است، هرگز !
نگو دیدنش در خیال است، هرگز !
زمانش بیاید؛ همین جمعه شاید
اگر حرفمان حرف باشد میآید
✍ #رضا_قاسمی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
وقتی از معجونِ خاک و اشک، انسان خلق شد
مثل احوالِ دلِ تنگش پریشان خلق شد
روزهای دور، بر انسان و دلتنگی گذشت
تا برای گریههایش شامِ هجران خلق شد
آسمان از تشنگیهای بیابان بغض کرد
اشکهایش ریخت روی خاک، باران خلق شد
عشق آمد تا بسوزاند دلِ عشاق را
عشق در انسان نه، آتش در نیستان خلق شد
نقطهی پرگارِ عالم، کعبهی بیتالحرام
فاش شد، تا باء بسماللهِ قرآن خلق شد
هیچ خلقی هدیهای شایستهی مولا نداشت
تا به قربانِ امیرالمومنین، جان خلق شد
در ازل وقتی خدا تصویرِ سلمان را کشید
از غبار پای حیدر، خاکِ ایران خلق شد
خونِ حیدر در رگِ خشکِ بیابانها دوید
قلبِ ایران زنده شد وقتی خراسان خلق شد
تا حدیثی از طلا دور خراسان حلقه زد
مأمنی از نور، دور از چنگِ شیطان خلق شد
خاک نیشابور وقتی شد قدمگاهِ بهشت
باغی از فیروزه در قلبِ بیابان خلق شد
پادشاهانِ کذایی را گدایی پیشه شد
تا که با شاهِ خراسان، نامِ سلطان خلق شد
تا بیفتد از سرِ شاهان کلاهِ اعتبار
زیر چترِ گنبد و گلدسته، ایوان خلق شد
دردها بیراهه میبستند بر دارو دخیل
عاقبت در پنجرهفولاد، درمان خلق شد
دعبل و شعر و عبا راه غزل را باز کرد
با امامِ شاعران دیوان به دیوان خلق شد
#رضا_قاسمی
🏴 #محرم۱۴۰۲
#شهادت
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#رضا_قاسمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آمدی از بین آتش تا گلستانت کنم
با پریشانی نمیخواهم پریشانت کنم
کاش میشد زخمهایت را بریزم در تنم
تا فقط اندازهی یک زخم، درمانت کنم
سفرهدارا! سفرهام خالیست، اما دل پر است
روضهام شو تا دو کاسه اشک مهمانت کنم
مقتلِ مکشوفهی من! روضههایم را نبین
حیفِ چشمِ زخمدارت نیست گریانت کنم؟!
از میان کوچههای سنگباران آمدی
تا منِ حسرتبهلب هم بوسهبارانت کنم
میبَرندت میزَنندت میکُشندت باز هم
من کجای دنجِ این ویرانه پنهانت کنم؟!
قاری سرنیزهها و تشت، "ألرّحمٰن" بخوان
تا مزارِ کوچکم را رحلِ قرآنت کنم
جا نمیمانم، نمیخوابم، نمیگویم نرو
من که میآیم، چرا باید پشیمانت کنم؟!
.
💚🌴🌑🍃💚🍀🌴🌑💚
🌑🍃🌴🌑🍃💚
🍀🌴💚 ﷽
مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه
پیش مقدمه برای روضه حضرت زینب (س)
😭😭😭
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
با یاد غصه های تو از حال میروم
با یاد غصه های تو خون گریه میکنم
داغ اسیری ات کمرم را شکسته است
بستند ، دست و پای تو خون گریه میکنم
حتی خدا برای تو روضه بپا کند
با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم
تو زار میزنی ز فراق حسین و ، من ...
از سوزِ های های تو خون گریه میکنم
بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ...
از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم
هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ...
هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم
ای "کربِ وَ الْبَلای" حقیقی کربلا
از داغ کربلای تو خون گریه میکنم
از داغ همسفر شدنت با حرامیان ...
میمیرم ، از عزای تو خون گریه میکنم
تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و
من نیز ، پا به پای تو خون گریه میکنم
✍#رضا_قاسمی
#روضه ی اربعین
⬅️#زبانحال خواهر کنارقبر برادر
#سبک محمود بیات معروف به سبک دشتی✨
#گوشه ی مارضایی🌴
#چهل روزه حسینم را ندیدم(آیی عزیزم)
بلایش را به جان ودل خریدم(آیی عزیزم عزیزم)
😭😭😭
چهل روز است چهل منزل اسیرم(آیی)
دعا کن در کنار توبمیرم(آیی عزیزم)2
چهل روزه غم چهل ساله دیدم
😭😭😭
غم واندوه دیدم ناله دیدم(هایی غریبم آیی غریبم)
سر پر خون تو همراه من بود
😭😭😭
به هرجاچهل چراغ راه من بود(آیی عزیزم)2
همینجا غرق در خون شد وجودم(عزیزم)2
تن پاک توراگم کرده بودم2
میان نیزه ها دل باختم من(آخ عزیزم)2
ترا دیدم ولی نشناختم من(وایی عزیزم)2
اگر امروز برداری سرت را(ای والله به خدا حسینم)
توهم نشناسی ای گل خواهرت را
😭😭😭
زجا برخیز ای نور دودیده(هایی عزیزم2 وایی غریبم2)
ببین موی سپید وقد خمیده(هایی عزیزم)2
😭😭😭
روزاربعین امام حسین ع دو زائر دل شکسته داشته،
#بند_سوم💚
یکی زینب س ودیگری جابراست،اما عاشقان ابی عبدالله جابر برااولین بار قبرحسین ع و زیارت میکنه،
آی گریه کنای ابی عبدالله ع خودت وکربلا ببین
کنار خواهرخسته و داغ دیده ی حسین امروز با
ناله هات مرهم تاول پاهاش باش،آخه چهل روزه شاید کفش زینب ازپاش در نیومده ،
#بمیرم😭😭😭
ولی عمه ی سادات اولین بار تو گودال قتلگاه زائر حسینش بود
بدن بی سر حسینشو در آغوش گرفت (لبهاشو) گذاشت رو رگهای بریده ی برادر ...
😭😭
جایی که من بوسیده ام زهرانبوسید
بابم علی مرتضی، جدم رسول الله نبوسید
سرشو طرف آسمون بلند کرد،
گفت:خدایا این قربانی را ازآل رسول الله قبول
بفرما
درقتلگاه جسم برادر بروی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است
😭😭
قربانی تواست بکن از کرم قبول
کاری چنین زعهده ی ایمان زینب است
#صل الله علیک یا اباعبدالله
👌#پیشنهاد_دانلود
#التماس دعای فرج
.
#حضرت_ام_البنین
هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است
بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است
پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود
پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است
دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم
دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است
رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم
سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است
زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن
به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است
حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر"
قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است
آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده
خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است
کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه
در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است
هر کجایی که سخن از ادب عباس است
مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است
پسرش آخر مردانگی و غیرت بود
هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است
یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود
این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است
آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟
نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است
لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر
جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است
شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد
مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است
"کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد"
این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است
#رضا_قاسمی ✍
.
.
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تو آن نوری که فَهمی ابتدا و انتهایت را
نمیفهمد، چنانکه هیچ کس ذاتِ خدایت را
گِل ما موم شد در دستهایت لحظهی خِلقت
همان دَم که عطا کردند خاکِ سامرایت را
چراغِ راه میخواهم، سری از سجدهات بردار
قیامی کن ببینم روی مصباحُالهُدایت را
صراطَالمستقیم از دور نورِ سایهات را دید
میان نقشهاش انداخت نقشِ ردّ پایت را
تویی که میشنیدی از سکوتِ سنگ، آهش را
کسی نشنید کوهِ بغضْ بر دوشِ صدایت را
تو را بُردند از غربت به غربت، این چه تبعیدیست؟
عوض کردند شکلِ ظاهرِ ماتمسرایت را
به زَعم دشمنان، درّندگان هم دشمنت بودند
قفس دیدی، در آغوشت کشیدی دوستهایت را
گواهی میدهد چشمانِ خیسِ آیهی تطهیر
به بزم روضههای شام، وا کردند پایت را
از این غربت سفر کردی به عرش چادری خاکی
همان چادر که برپا کرد در جنّت عزایت را
به اجدادِ غریبت اقتدا کن، "فَابکِ لِلمَظلوم"
بخوان با مادرِ خود روضههای کربلایت را
.
.
#امیرالمؤمنین علیه السلام
#رضا_قاسمی✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
زمینِ تشنه بغل کرده آسمان تو را
که قطرهای بچشد مزّهی جهان تو را
نوشتهاند به توصیفِ وحی، فصل به فصل
پیمبرانِ اولوالعزم، داستان تو را
منارههای فلک با "انا ولیالله"
رساندهاند به گوشِ زمان اذان تو را
سرِ گرسنه به بالین گذاشتی هر شب
ولی گرسنه ندیدند میهمان تو را
نگاهِ حسرتِ گندم دخیل بسته به جو
که بوسه داده ضریحِ تنورِ نانِ تو را
ندیدهاند ضعیفان نگاهِ خشمت را
و دشمنانِ خدا روی مهربان تو را
مجالِ خواندنِ نهجالبلاغه در عرش است
کسی نمیفهمد در زمین زبان تو را
به ردّ شمس قسم، یک اشارهات کافیست
که قاصدت برساند به ما زمان تو را
فرشتگانِ سبکبال در زمین جمعاند
که تا نجف برسانند زائران تو را
قسم به ایوانت روبروی باغ بهشت
به سینه میکوبم سنگِ آستان تو را
.
.
#میلاد_امام_حسن
#مدح_امام_حسن علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
وقتی بساطِ مستیمان جور میشود
نامِ تو سبز میشود انگور میشود
«حا»ی حسن حلاوتِ حلوایی از بهشت
«سین»اش میان سفرهی ما سور میشود
ما بینوا و نان و نوا «نونِ» نام توست
با گفتن از تو نان و نمک نور میشود
نامت ستارهایست که با هر طلوعِ آن
چشم حسودهای دمت، کور میشود
وقتی هجا هجا به تو نزدیک میشویم
بیچارگی قدمبهقدم دور میشود
نام تو را ادامهی کوثر نوشتهاند
از روی «حا»ی حضرت حیدر نوشتهاند
شد آبروی دفترِ ما «حا و سین و نون»
شعرآیهای مُقَطّعه با «حا و سین و نون»
سرمشقهای دَم زده از «عین و لام و یا»
راه سلوکِ ما شده تا «حا و سین و نون»
خواندیم اسمِ اعظمِ پروردگار را
با یا هجا هجای تو؛ «یا حا و سین و نون»
دیدیم بر کلیدِ مفاتیحِ مستجاب
منقوش بود جای دعا «حا و سین و نون»
لکنت نوشتهایم، که با آن صدا زدیم
شعرِ بلندِ نامِ تو را «حا و سین و نون»!
گُنگیم در نوشتن از اوصافِ نامِ تو
این شعرهای لال کجا و مقام تو!
موسی برای بردنِ نامت کلیم شد
با لقمههای علمِ تو لقمان حکیم شد
عیسی برای زندگیِ زیرِ دِین تو
در آسمان، کنارِ ضریحت مقیم شد
جبریل با بهانهی وحی آمد و نشست
از شوق آب و دانهی تو یاکریم شد
حتی گدای خانهات از سفرهدارهاست
از همنشینیات رمضان هم کریم شد
گفتند مرده زنده شدن؟! نه نمیشود
از هویی از دَمت نفسی دم زدیم، شد!
با ذکرِ الدَّخیلُکَ یا ایّهاالکریم
عمریست زیر سقفِ کرمخانه نوکریم
ما سائلانِ دست به دامان گرفتهایم
سخت است زندگی؛ ولی آسان گرفتهایم
ما خاکسارهای تو، در هر تیمّمت
کشکول، زیر نمنمِ باران گرفتهایم
رزقت زیاد و ریزهخوریهای ما کم است
از نانخورانِ خانهی تو نان گرفتهایم
ما از جُذامیان سرِ راهت از قدیم
معنا برای واژهی درمان گرفتهایم
وقتِ سلوک، از نفسِ ذاکران تو
ذکرِ «حسینجان» و «حسنجان» گرفتهایم
وقتی دو نعمت است دَمِ هر نفس زدن
باید حسین دَم شود و بازدم حسن
ای واژهی سکوتِ پُر از حرف؛ امام صبر!
ای آنکه ریختند به کام تو جام صبر!
با پِی کنندهی شترستان چه کردهاند؟!
ای ذوالفقارِ زخمی دامِ نیام صبر!
وقتی نمازِ ذکر علی در قعود بود
برپا نگاهداشتیاش با قیام صبر
حافظ سکوتِ سرخِ تو را یک جگر گریست
تا گفت: «سنگ، لعل شود در مقام صبر»
باید نوشت مقتلی از روضهی سکوت
با نام گریهدارِ «امامی به نام صبر»
ای صبرِ تو تجلّی پیکارِ کربلا
باید تو را نوشت جلودارِ کربلا
.
.
#شهادت_امام_جواد
#رضا_قاسمی
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن چهارپاره
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَى ...
تو جوادی ، همه ی خلق گدایان تواند
بسکه آوازه ی تو در همه جا پیچیده
پر شده کیسه ی ما قبلِ گدایی کردن
گوشهای تو تقاضای گدا نشنیده
خواستم در بزنم در به روی من وا شد
جودِ تو کار گدایی مرا آسان کرد
قبل از آنی که تقاضای مداوا بکنم
چشم تو درد مرا دید و خودش درمان کرد
هیچ جا رو نزدم غیرِ درِ خانه ی تو
من به دستان پر از جود تو عادت کردم
اصلا انگار که فامیل تو هستم آقا
با گداییِ تو احساس سیادت کردم
دل من تنگ شده باز حرم می خواهم
کاظمینی بده و دست گدا را پر کن
نکند صحن تو یک ثانیه خلوت بشود
پس همیشه حرمت را ز گداها پر کن
باز کن بابِ مرادی به روی نوکر خود
تا بیایم وسط صحن تو هق هق بکنم
تا بخوانم ز مصیبات غریبانه ی تو
تا که از داغ جوانمرگی تو دق بکنم
وای از آن لحظه که در حجره به خود پیچیدی
در عوض اهل عزاخانه ی تو رقصیدند
ناله ی واعطشایت همه جا را پر کرد
گوش ها ناله ی جانسوز تو را نشنیدند
با غریبانه ترین شکل ، تو فریاد زدی
در عوض همسر بی رحم تو بر دف می زد
دست و پا می زدی و دست تو را هم نگرفت
کِل کشیدند کنیزان تو ... او کف می زد
تشنه بودی و کسی آب به دست تو نداد
حال تو لحظه به لحظه بد و بدتر می شد
یک نفر خواهش چشمان تو را ریخت زمین
لب تو خشک ، ولی خاک زمین تر می شد
روضه ی تشنگی ات قلب مرا پرپر کرد
با همین بال شکسته بروم کرب و بلا
شدت بی نفسی ات نفسم را برده
بازدم ها شده ذکر تو و دَم کرب و بلا
عطشت ارثیه ی جدّ غریبت شده است
پس نفس های دمِ آخر تو روضه ی اوست
اصلا انگار که گودال ، مجسّم شده است
اصلا انگار که بر روی زمین خونِ گلوست
وای از آن لحظه که گودال عطشناک شد و ...
خون جدت به زمین ریخت و سیراب شد و ...
از دلِ ریگِ بیابانِ بلا خون جوشید
از ترک های لب او دل سنگ آب شد و ...
داغ او شعله شد و زد به دل خورشید و ...
همه جا را ز غمش کوره ای از آتش کرد
شاه ، بر روی زمین بود و سرش بر نیزه
مادری گوشه ی گودال ، برایش غش کرد
.👇
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#رضا_قاسمی
〰〰〰〰〰〰
بالای بام از دور میبینم
از اولین غم تا به آخر را
در اشکهایم کاش میدیدی
این صحنههای گریهآور را
از دور میبینم که میآیی
اهل و عیالت حالشان خوب است
دارد رباب از ذوق میخندد
دید اولین دندان اصغر را
سجادهات را پهن کرد و گفت
«بابا! رقیه دوستت دارد»
چادر نمازش را سرش کردی
اکبر که گفت اللهاکبر را
دارد سکینه آب مینوشد
اصحاب و اهل خیمهگاهت هم
سیرابها بعدش دعا کردند
در لشکرت سقای لشکر را
دور سرت هر لحظه میگردد
پروانهی شمع وجود تو
میبینم اشک شوق زینب را
تا سیر میبیند برادر را
این دلخوشیها را نگیر از خود
با آمدن در سرزمینی شوم
از خیر کوفه بگذر و برگرد
از اهل خیمه دور کن شر را
اینجا بهارش هم زمستان است
از ساقه میبُرّند گلها را
برگرد، این مردم تبر دارند
بر پیکرِ خود حفظ کن سر را
دلشوره میآید سراغ من
با دیدن چشمِ حرامیها
حالا که میآیی نیاور پس
همراه خود ناموس حیدر را
.___________________________
#حضرت_مسلم
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
ای کاش دست من قلم میشد
تا واسه تو نامه نمیدادم
با خون نوشتم اسمتو بعدش
بی سر به پای اسمت افتادم
از بام افتادم چه تقدیری
از بام افتادم چه تعبیری
یادش بخیر اون روزی که گفتی
تو سربلند از رو زمین میری
تو با سر بی تن میای اینجا
یه گوشه تو این شهر بُق کردم
اما برات بازار و ای یوسف
با این تن بی سر قُرق کردم
آره قناره نردبون میشه
از آسمون تا اینکه سر باشم
بالای این دروازه هم خوبه
تا به خدا نزدیک تر باشم
#میلاد_حسنی ✍
.......
👇
.
#امیرالمؤمنین
#ولادت #عید_غدیر
#رضا_قاسمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آرزودار توایم ای سَرمان گرمِ خیالت
کاش مرگ آید و ما را برساند به وصالت
زیرِ پایت غزلِ أشهَدِمان را که سرودیم
میفرستیم سلام و صلواتی به جمالت
ما کجا مدحِ تو گفتن؟ نفسی از تو شنُفتن؟
وحیْ فرما به حَرای شُعَرای کَر و لالت
اینکه دستان تو را بوسه زده خِلقتِ عالَم
اختیاریست که دادهست خدای مُتعالت
باید از خویش بپرسی به سَلونی: "تو که هستی؟!"
ای که حتی نرسیدهست قَدِ ما به سئوالت
"شرطِ اوّل قدم آن است که مجنونِ تو باشد" *
حافظ از عَهدِ خدا گفته و از شرطِ رسالت
هر که بی حُبِّ تو سجّادهنشینِ شب و روز است
عمر را سجدهکنان میگذراند به بِطالت
حُکمِ حِلّیَّت و حُرمَت، حَکَم آب و شرابی
خونِ مایی که به هر کیش حرام است، حلالت
ای که از دارِ جهان جز دلِ ما هیچ نبُردی
گاهی از لطف بیا سَرکِشی مال و مَنالت
به سگانِ نجفت غبطه نخوردیم؟، که خوردیم!
کارِ مایی که وَبالیم فقط، چیست؟، خجالت!
کاش در عَصرِ تو بودیم غباری سرِ راهی
سهمِ ما بود فقط یک قدم از شصتوسه سالت
عدل، همراهِ سفر کردنت از خاکْ سفر کرد
بر مزارِ تو نشستیم به تَرحیمِ عدالت
* "در رهِ منزلِ لیلی که خطرهاست در آن
شرط اوّل قدم آن است که مجنون باشی"
#حافظ
.
#حضرت_زینب_اسارت
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی
.
🏴 #محرم۱۴۰۳
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد علیه السلام
#امام_حسین علیه السلام
#اسارت
#رضا_قاسمی
کجا یعقوب دیده خوابِ هجرانی که من دیدم
کجا یوسف شنیده وصفِ زندانی که من دیدم
زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران
ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم
هم اسماعیلها سر را به تیغ امتحان دادند
هم ابراهیمها، در عیدِ قربانی که من دیدم
زمین از خونِ خاتمبخشیاش شد تربتِ اعلا
عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم
سرِ خورشید بر نِی شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود
قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم
تمام آیهها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد"
میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم
برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس
هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم
نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر
عمو جانم ندیده تیربارانی که من دیدم
مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را
سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم
و پرچمها از آن روزی که باد از نیزهاش رد شد
پریشاناند، از زلف پریشانی که من دیدم
🏴
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#زبانحال_امام_حسین (علیه السلام)
〰〰〰〰〰〰
میزبانِ روضهی ویرانه، مهمان را ببخش
نیزهدار اینجا نیاوردش، عمو جان را ببخش
نه، حریفِ این گرهها نیست انگشتان تو
دستهایت خسته شد، موی پریشان را ببخش
بوسه بر لبهای خشکت آرزوی آب بود
آرزوهای بَرآبِ رود و باران را ببخش
خاکسارت شد، ولی باز از خجالت سرخ شد
زخمِ پایت را نبین، خارِ مغیلان را ببخش
گفت یک شب گم شدی ترسیدی از تاریکیاش
روسیاه از روی زردت شد، بیابان را ببخش
صورتت با بوسهی انگشترم مأنوس بود
رفت در انگشتِ سیلیدارها، آن را ببخش
آن که با لبهای زخمم چوببازی کرد، نه!
خیزرانی را که میبوسید دندان را ببخش
در غمت چیزی نباید گفت، باید جان سپرد
جانِ بابا شاعران و روضهخوانان را ببخش
.
#رضا_قاسمی ✍
.
💚🌴🌑🍃💚🍀🌴🌑💚
🌑🍃🌴🌑🍃💚
🍀🌴💚 ﷽
مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه
پیش مقدمه برای روضه حضرت زینب (س)
😭😭😭
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
با یاد غصه های تو از حال میروم
با یاد غصه های تو خون گریه میکنم
داغ اسیری ات کمرم را شکسته است
بستند ، دست و پای تو خون گریه میکنم
حتی خدا برای تو روضه بپا کند
با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم
تو زار میزنی ز فراق حسین و ، من ...
از سوزِ های های تو خون گریه میکنم
بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ...
از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم
هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ...
هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم
ای "کربِ وَ الْبَلای" حقیقی کربلا
از داغ کربلای تو خون گریه میکنم
از داغ همسفر شدنت با حرامیان ...
میمیرم ، از عزای تو خون گریه میکنم
تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و
من نیز ، پا به پای تو خون گریه میکنم
✍#رضا_قاسمی
#روضه ی اربعین
⬅️#زبانحال خواهر کنارقبر برادر
#سبک محمود بیات معروف به سبک دشتی✨
#گوشه ی مارضایی🌴
#چهل روزه حسینم را ندیدم(آیی عزیزم)
بلایش را به جان ودل خریدم(آیی عزیزم عزیزم)
😭😭😭
چهل روز است چهل منزل اسیرم(آیی)
دعا کن در کنار توبمیرم(آیی عزیزم)2
چهل روزه غم چهل ساله دیدم
😭😭😭
غم واندوه دیدم ناله دیدم(هایی غریبم آیی غریبم)
سر پر خون تو همراه من بود
😭😭😭
به هرجاچهل چراغ راه من بود(آیی عزیزم)2
همینجا غرق در خون شد وجودم(عزیزم)2
تن پاک توراگم کرده بودم2
میان نیزه ها دل باختم من(آخ عزیزم)2
ترا دیدم ولی نشناختم من(وایی عزیزم)2
اگر امروز برداری سرت را(ای والله به خدا حسینم)
توهم نشناسی ای گل خواهرت را
😭😭😭
زجا برخیز ای نور دودیده(هایی عزیزم2 وایی غریبم2)
ببین موی سپید وقد خمیده(هایی عزیزم)2
😭😭😭
روزاربعین امام حسین ع دو زائر دل شکسته داشته،
#بند_سوم💚
یکی زینب س ودیگری جابراست،اما عاشقان ابی عبدالله جابر برااولین بار قبرحسین ع و زیارت میکنه،
آی گریه کنای ابی عبدالله ع خودت وکربلا ببین
کنار خواهرخسته و داغ دیده ی حسین امروز با
ناله هات مرهم تاول پاهاش باش،آخه چهل روزه شاید کفش زینب ازپاش در نیومده ،
#بمیرم😭😭😭
ولی عمه ی سادات اولین بار تو گودال قتلگاه زائر حسینش بود
بدن بی سر حسینشو در آغوش گرفت (لبهاشو) گذاشت رو رگهای بریده ی برادر ...
😭😭
جایی که من بوسیده ام زهرانبوسید
بابم علی مرتضی، جدم رسول الله نبوسید
سرشو طرف آسمون بلند کرد،
گفت:خدایا این قربانی را ازآل رسول الله قبول
بفرما
درقتلگاه جسم برادر بروی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است
😭😭
قربانی تواست بکن از کرم قبول
کاری چنین زعهده ی ایمان زینب است
#صل الله علیک یا اباعبدالله
.
#امام_حسن علیه السلام
#شهادت_امام_حسن ۱۴۰۳
#رضا_قاسمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
زخمهای دستهای سفرهدارش را ببین
غربتش در دشمنستانِ دیارش را ببین
بارها مایَملَکش را داد، دور از چشمِ خلق
گفت ای دنیا! بیا تنها سه بارش را ببین
کیمیای پای او از خاک میسازد طلا
یک غبارش آفتابی شد، عیارش را ببین
نیست با "مَن لا رَفیقَ لَه" کسی جز او رفیق
در گذرگاهِ جُزامیها گذارش را ببین
جانمازش را کشیدند و نیفتاد از قیام
در سجود و در قعودش اقتدارش را ببین
غربتش قاب است بر دیوارِ غربتخانهاش
بین دامِ میخ، تیغِ در حصارش را ببین
در سکوت او هیاهوی جمل را گوش کن
حیدر و تکبیرهای افتخارش را ببین
اژدهای فتنه را تیغِ سکوتش سر برید
صبر کن، در دستِ صلحش ذوالفقارش را ببین
از سپیدیهای مویش روضههایش را بخوان
در سیاهیهای زلفش روزگارش را ببین
کودکی تا پیریاش را کوچهی تنگی گرفت
عمرِ اشکش، روضهی دنبالهدارش را ببین
حاصلِ سرسبزی تاکش، شراب سرخ شد
جامِ أحلیٰ مِن عسل را، یادگارش را ببین
گفت "لایَوم" و شهیدِ کشتهی گودال شد
مقتلش را، کربلای احتضارش را ببین
اشکِ اربابِ مقاتل حالِ یک غارتزدهست
فصل بعدی، پیشِ سقا انکسارش را ببین
مقتل مکشوفهی او روضه میخواهد چه کار؟
روضههایش را تماشا کن، مزارش را ببین
.