#امام_رضا_ولادت
به دامان آسمان دُر و گُوهر،داشت
ستاره دسته دسته گل به بَر،داشت
ز لبخند ملاٸک،نور می ریخت
سحر از وقتِ موعودی ،خبر داشت
قسم بر فجر،در صبحِ مدینه
خدا از چهره ٔخود پرده،برداشت
عیان شد از قضا،الله اکبر
گل روی رضا الله اکبر
خدا را نجمه امشب مظهر آورد
دوباره،آمنه،پیغمبر آورد
علیِ دیگری از کعبه،آری
حسن یا که حسینِ دیگر آورد
همان مادر که صد مریم کنیزش
مسیحایی مسیحا پرور آورد
عروس فاطمه(س)،قُرص قَمر زاد
به مدحش هرچه گویم،خوبتر زاد
الا ای حضرت سلطان هشتم
که عشقت بُرده خواب از چشمِ مردم
زند بر شانه هایت بوسه خورشید
به تعظیم تو داٸم ماه و انجُم
بهشت ارزانی آنکه بگیرد
ز دستِ لطفِ تو یک دانه گندم
تو مولای سریرِ اِرتضایی
اَبا الجودی،علی موسی الرضایی
امیدِ اولین و آخرینی
تو وجه الله بر روی زمینی
نه تنها عالم آل محمد(ص)
رٸوفِ اهل بیتِ طاهرینی
به نامت،سِکّهٔ لطف و کرامت
تو حَبل الهی و حِصنِ حَصیِنی
تمامِ ماسِوا ، مَحوِ جَمالت
همه سر گشتهٔ جاه و جَلالت
زمین و آسمان،پروانهٔ تو
کریمان،مستمندِ خانهٔ تو
حیات جاودانی دارد آنکه
لبی تَر کرده از پیمانهٔ تو
نگاهِ آرزویِ هشت،جَنَّت
به سوی صَحنِ سقا خانهٔ تو
نگهبان حَریمت،اَشجَعُ الناس
عموی مهربانی مثلِ عباس(ع)
جدایی از شما،عینِ عذاب است
دُعا پای ضریحت مُستجاب است
حریمِ امنِ تو،اهل گُنَه را
بهشتِ بی حساب و بی کتاب است
به استقبال زَوّارِ حریمت
به دست انبیا، عطر و گلاب است
تو را حُور و مَلک گَرمِ طوافند
در ایوان طلا در اعتکافند
کسی در کوی تو دیگر گدا نیست
نگفته میدهی گفتن رَوا نیست
اگر که هر دو عالم را ببخشی
که با ز اندازهٔ جودِ شما نیست
اگر اِذنِ زیارت از تو باشد
زمشهد فاصله تا کربلا نیست
گرفتارم،اسیری مُستمندم
بُود نامِ تو ذکر بَند بَندَم
#علیرضا_شریف
.
#شب_دهم_محرم
امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا
سیدپوریا هاشمی
من از آتشزدن بال و پرت میترسم
شب به پایان برسد از سحرت میترسم
این جماعت همه در فکر عذابت هستند
آه از آتش روی جگرت میترسم
غم چشمان تو با قبل تفاوت دارد
بی من زار نرو از سفرت میترسم
اصلا امشب چقدر توصیه داری آقا
دارم از اینهمه اما اگرت میترسم
چشم من خورد به اکبر جگرم سوخت حسین
من ز پاشیدن جسم پسرت میترسم
تیرهایی که سهشعبهست مهیا کردند
از تهاجم سوی چشم قمرت میترسم
رحم بر طفل صغیر تو ندارند اینها
خیلی از تیر و گلوی ثمرت میترسم
زندهای و بسوی خیمهی تو میآیند
ته گودال ز چشمان ترت میترسم
#سیدپوریا_هاشمی
#شب_عاشورا_حضرت_امام_حسین_و_حضرت_زینب_ع
امام حسین(ع)حضرت زینب(س)-شب عاشورا
علیرضا شریف
میشود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح؟
مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح
میشود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی
تا پیِ ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح
منتت دارم و میخواهم اگر راهی هست
مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح
چه به روزِ تو میآرند خدا میداند
زنده نگذاردم این دلنگرانی تا صبح
روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد
بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح
دهـنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد
دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح
بُغض پا پیچِ گلویم شده و میترسم
كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح
هول كردم به زمین خوردم و میخواهی
خاک از چادر زینب بتكانی تا صبح
بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق
لحظهها میرود و نیست زمانی تا صبح
میشود فاتحهی پوشیه و روسریِ
خواهرِ خونجگر از پیش بخوانی تا صبح
چشمِ بارانیتان میدهد امشب خبرم
از بَلایی كه قرار است بیاید به سرم
وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر
میخورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر
آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید
رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر
سرِ ششماههی تو میشود آویز به پوست
ارباً ارباست علیاكبرِ تو فردا عصر
میبَرد لشكری از نیزه حوالیِ حرم
تكهتـكه تـنِ آبآورِ تـو فردا عصر
تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟
دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر
چنگِ یک مُشت سنان در طمعِ گیسویت
میزند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر
هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند
بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر
چكمهای سرخ میافتد به رویِ سینهی تو
خنجری كُنـد رویِ حنجرِ تو فردا عصر
سخت دعواست سرِ جایـزهی بیشتری
بینِ گودال برایِ سرِ تو فردا عصر
آخرینخواهشم این است دعا كن برسم
زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر
#علیرضا_شریف
#شب_عاشورا
#امام_حسین_و_حضرت_زینب
.