eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
809 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
به دامان آسمان دُر و گُوهر،داشت ستاره دسته دسته گل به بَر،داشت ز لبخند ملاٸک،نور می ریخت سحر از وقتِ موعودی ،خبر داشت قسم بر فجر،در صبحِ مدینه خدا از چهره ٔخود پرده،برداشت عیان شد از قضا،الله اکبر گل روی رضا الله اکبر خدا را نجمه امشب مظهر آورد دوباره،آمنه،پیغمبر آورد علیِ دیگری از کعبه،آری حسن یا که حسینِ دیگر آورد همان مادر که صد مریم کنیزش مسیحایی مسیحا پرور آورد عروس فاطمه(س)،قُرص قَمر زاد به مدحش هرچه گویم،خوبتر زاد الا ای حضرت سلطان هشتم  که عشقت بُرده خواب از چشمِ مردم زند بر شانه هایت بوسه خورشید به تعظیم تو داٸم ماه و انجُم بهشت ارزانی آنکه بگیرد ز دستِ لطفِ تو یک دانه گندم تو مولای سریرِ اِرتضایی اَبا الجودی،علی موسی الرضایی امیدِ اولین و آخرینی تو وجه الله بر روی زمینی نه تنها عالم آل محمد(ص) رٸوفِ اهل بیتِ طاهرینی به نامت،سِکّهٔ لطف و کرامت تو حَبل الهی و حِصنِ حَصیِنی تمامِ ماسِوا ، مَحوِ جَمالت همه سر گشتهٔ جاه و جَلالت زمین و آسمان،پروانهٔ تو کریمان،مستمندِ خانهٔ تو  حیات جاودانی دارد آنکه لبی تَر کرده از پیمانهٔ تو نگاهِ آرزویِ هشت،جَنَّت به سوی صَحنِ سقا خانهٔ تو نگهبان حَریمت،اَشجَعُ الناس عموی مهربانی مثلِ عباس(ع) جدایی از شما،عینِ عذاب است دُعا پای ضریحت مُستجاب است حریمِ امنِ تو،اهل گُنَه را بهشتِ بی حساب و بی کتاب است به استقبال زَوّارِ حریمت  به دست انبیا، عطر و گلاب است تو را حُور و مَلک گَرمِ طوافند در ایوان طلا در اعتکافند کسی در کوی تو دیگر گدا نیست نگفته میدهی گفتن رَوا نیست اگر که هر دو عالم را ببخشی  که با ز اندازهٔ جودِ شما نیست اگر اِذنِ زیارت از تو باشد زمشهد فاصله تا کربلا نیست گرفتارم،اسیری مُستمندم بُود نامِ تو ذکر بَند بَندَم
. امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا سیدپوریا هاشمی من از آتش‌زدن بال و پرت می‌ترسم شب به پایان برسد از سحرت می‌ترسم این جماعت همه در فکر عذابت هستند آه از آتش روی جگرت می‌ترسم غم چشمان تو با قبل تفاوت دارد بی من زار نرو از سفرت می‌ترسم اصلا امشب چقدر توصیه داری آقا دارم از این‌همه اما اگرت می‌ترسم چشم من خورد به اکبر جگرم سوخت حسین من ز پاشیدن جسم پسرت می‌ترسم تیرهایی که سه‌شعبه‌ست مهیا کردند از تهاجم سوی چشم قمرت می‌ترسم رحم بر طفل صغیر تو ندارند اینها خیلی از تیر و گلوی ثمرت می‌ترسم زنده‌ای و بسوی خیمه‌ی تو می‌آیند ته گودال ز چشمان ترت می‌ترسم امام حسین(ع)حضرت زینب(س)-شب عاشورا علیرضا شریف می‌شود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح؟ مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح می‌شود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی تا پیِ ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح منتت دارم و می‌خواهم اگر راهی هست مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح چه به روزِ تو می‌آرند خدا می‌داند زنده نگذاردم این دل‌نگرانی تا صبح روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح دهـنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح بُغض پا پیچِ گلویم شده و می‌ترسم كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح هول كردم به زمین خوردم و می‌خواهی خاک از چادر زینب بتكانی تا صبح بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق لحظه‌ها می‌رود و نیست زمانی تا صبح می‌شود فاتحه‌ی پوشیه و روسریِ خواهرِ خون‌جگر از پیش بخوانی تا صبح چشمِ بارانی‌تان می‌دهد امشب خبرم از بَلایی كه قرار است بیاید به سرم وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر می‌خورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر سرِ شش‌ماهه‌ی تو می‌شود آویز به پوست ارباً ارباست علی‌اكبرِ تو فردا عصر می‌بَرد لشكری از نیزه حوالیِ حرم تكه‌تـكه تـنِ آب‌آورِ تـو فردا عصر تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟ دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر چنگِ یک مُشت سنان در طمعِ گیسویت می‌زند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر چكمه‌ای سرخ می‌افتد به رویِ سینه‌ی تو خنجری كُنـد رویِ حنجرِ تو فردا عصر سخت دعواست سرِ جایـزه‌ی بیشتری بینِ گودال برایِ سرِ تو فردا عصر آخرین‌خواهشم این است دعا كن برسم زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر .
. دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان تنها گذاشت من‌ را آنکه به من وفا داشت دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت وقتی که همسرم را با تازیانه میزد میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد اى کاش زخم سینه حداقل دوا داشت از زندگیش زهرا هرگز نگشت دل سیر مسمار همسرم را به این فراق واداشت هر طور بود آمد زهرا میان مسجد با پهلوى شکسته دلشوره ی مرا داشت گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت در کوچه احترام توحید را شکستند از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت در روز های آخر بی وقفه بود مضطر دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت ✍ ........ همه ی زندگیم دَرهم و بَرهم شده است حسِ هر لحظه ی من گریه و ماتم شده است سور و ساتِ غمِ دلتنگیِ شبهایم با سر فرو بردنِ در چاه فراهم شده است با من از شهر فقط خندۀ قنفذ باقی است مونسِ بی کَسیم آهِ دمادم شده است راستی فاتحۀ فاتحِ خیبر خوانده است طالعِ مرثیه خوانِ تو، غم و غم شده است آی نیلوفرِ بی رحمیِ این شهرِ حَسود بعدِ تو عادتشان خنده به اشکم شده است خبرِ مرگِ تو بانو، چقدر خواهان داشت! راحتیِ همه با داغِ تو توأم شده است ورمِ دستِ تو بهتر شده انشاء ا...؟ خاک بر سینۀ مجروحِ تو، مرهم شده است؟ با یتیمانِ تو هر روز بساطی داریم گریۀ بر تو به هر چیز مُقَدَم شده است هر طرف می نگرم روضۀ مکشوف به پاست همۀ خانۀ من بعدِ تو زمزم شده است سرِ میخی که در آتش به لباسِ تو گرفت به خدا در نظرم داغِ مجسم شده است احتیاجی به سیاهی زدن از مرگِ تو نیست چند ماه است که این خانه مُحرَّم شده است چاره ام رفته، به حالِ چکنم افتادم بُغضِ سر گشته ام و طاقتِ من کم شده است .............. . حالا كه زخم هاي تو مرهم گرفته است بانو تمامِ خانه ی من غم گرفته است سِنّي نداشتي چقدر پير مي روي! شرم از قدِ هلالِ تو حالم گرفته است كِز كرده خاطراتِ تو را مي كند مرور يك گوشه خانه دارِ تو ماتم گرفته است جز چند تكهي كفني بينِ بُقچه چيست؟ بر ديده مي گذارد و محكم گرفته است بانو گُمان نمي كني اندازهي تو را تابوت سازِ خانه كمي كم گرفته است بوسه حسين(ع)بر كفِ پايِ تو مي زند امشب براي عمرِ كَمت دم گرفته است لحظه به لحظه غسلِ تو را پير مي شوم از زندگي نفس به نفس سير مي شود *** با زخم بالِ پر زدنت سرخ گشته است گلبرگ هاي ياسمنت سرخ گشته است در لحظه هاي شُستنِ از زيرِ پيرهن مثلِ غروب پيرهنت سرخ گشته است چندين و چند جايِ تنِ تو شده كبود چندين و چند جايِ تنت سرخ گشته است اين زخمِ سينه بد قِلِقي مي كند هنوز سرباز كرده و كفنت سرخ گشته است واي شد گِره ز روسريت واي بر دلم از زيرِ گوش تا دهنت سرخ گشته است از بس كه آستين به دهن گريه مي كند از بُغض صورتِ حسنت سرخ گشته است از غُصه سر به چوبهي تابوت مي زنم جان مي كَنم من از تو ولي دل نمي كنم شاعر:✍ .👇