.
#شهادت_امام_حسن
بر درد دل مردم این شهر طبیب است
آنمرد که در خانهی خود نیز غریب است
از او نشنیدهست و ندیدهست بهجز صدق
دنیای پلیدی که فقط فکر فریب است
ای در پی معنای کرم آمده اینجا
هرخواستهای قبل سوال تو مجیب است
کُشتی که گرفتند خودش را به زمین زد
از کودکیاش در پی شادی رقیب است
تنهاست، که در لشکر طوفانزدهی او
نه عابس و نه حُر و نه جُون و نه حبیب است
پاسخ شده بر آن همه لطف، این همه غربت!
والله! عجیب است، عجیب است، عجیب است!
یکعمر به او طعنه زده جای تشکر!
آن را که از این سفرهی همواره، نصیب است
بر زخم دلش دیدن این صحنه نمک ریخت
بر منبر او قنفذ نامرد خطیب است
از زهر، جگرگوشهی زهرا جگرش سوخت
این رسم زمانهست؛ فراز است و نشیب است
حتی به دل قاتل خود نیز نظر داشت
از بس که رئوف است، کریم است، نجیب است
عمریست که از غربت او داغ دل ما
بیتیست که در ماه صفر نقش کتیبهست؛
«یارب ز سر لطف رسان مرگ حسن را
کز آتش کوچه جگرش غرق لهیب است»
#مجتبی_خرسندی ✍
#امام_حسن مجتبی_علیهالسلام
#بیست_و_هشت_صفر
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
.
#غزل_رباعی
#امام_رضا
ای آن که کار و بار تو مشکل گشایی است
در آستان لطف تو کارم گدایی است
از بس که مهربان و رئوفی برای تو
فرقی نکرده است که زائر کجایی است
دیدیم در نگاه بلند کبوتران
در این حریم اوج اسارت، رهایی است
ما صافوساده در طلب دیدن توایم
آقا قبول کن، دل ما روستایی است
دلهای عاشقان بلادیدهی تو را
از هرچه غیر دوست امید جدایی است
ما از عدم به عشق تو رفتیم در وجود
پیش از الست قدمت این آشنایی است
تنها نه این که حج فقیرانی ای امام
هرکس که زائر تو شود کربلایی است
شایستهی ثنا تویی و در ثنای تو
اول کسی که شعر سروده سنایی است
«دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از جملهٔ شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
مهرش سبب نجات و توفیق
کینش مدد هلاک و خذلان
از حرمت زایران راهش
فردوس فدای هر بیابان
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان»
وقتی که مادر و پدرت شمس و نجمهاند
پر واضح است حاصلشان روشنایی است
از تو رسیده است به هر بیبها، بها...
هر شیخ در جوار تو شیخ بهایی است
با دست خالی آمدم و دست پُر شدم
سهم من از زیارت تو این رباعی است؛
دل خسته و روسیاه، با بار گناه
افتاده دلم به راه، با بار گناه
«چون ذره پِیِ کسب فروغ از خورشید
رفتم به پناه شاه، با بار گناه...»
#مجتبی_خرسندی ✍
#امام_رضا_علیهالسلام
.
.
|⇦•همدختر حسینی...
#روضه #حضرت_سکینه سلام الله علیه اجرا شده پنجم ربیع به نفس حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هر چند آمنه است و امینه ولی حسین
نام تو را سکینه ی خود کرده انتخاب
*آرامش دل ابی عبدالله بود این دختر، لذا وقتی گفت: بابا بیا بشین رو خاک کنارم، ابی عبدالله از اسب پیاده شد. گفت: بابا! دست یتیمی رو سرم بکش برو، ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن ،فرمود: "لاتُحْرِقی قَلبی"دلمو آتیش نزن عزیزدلم....*
درباره ی مقام بلند تو گفته اند
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دو عالم از سر ارج و بها تو را
شد فخرتُ النساء لقبش سیدُالشباب
*میگن کنار بدن بی سرِ ابی عبدالله،اینخانوم از هوش رفت. بعضیا نوشتن تو رویا ابی عبدالله گفت دخترم، وظیفه ای رو روی دوشت میگذارم...*
از آن زمان که راوی شیعتی شدی
"شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی"
*به دوستانم بگو هر موقع آب گوارا خوردن یاد من باشن....*
"اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني"
من حسین سر جدایم سر بریده از قفایم
*"فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی"بدونید من، نوه ی اون پیامبری هستم که بی جرم و گناه منو کشتن"وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی"وقتی هم به شهادت رسیدم اسباشون رو نعل تازه زدند بر بدن من با اسباشون رد شدند."لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی "ای کاش بودید عاشورا همتون میدیدید "کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی "بچه ام رو روی دست گرفتم طلب آب کردم.میدونید چطور جوابمو دادن؟
"و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ" آب طلب کردم تیر سه شعبه به گلوی بچه ام زدند"فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُن"...*
شاعر #مجتبی_خرسندی ✍
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_سکینه
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#برائتی
سلام بر دل پاک و به چشم بد لعنت
به هرکسی که هدايت نمیشود لعنت
قسم به اصل برائت که در کتاب خداست
به دشمنان خداوند، مستند لعنت
چقدر خوب! که هر روز قبل صد صلوات
به دشمنان بفرستی هزار و صد لعنت
به دشمنان نبی، دشمنان آلالله
به دشمنان، همه از مهد تا لحد لعنت
"مدد زغير تو ننگ است" پس بههرکسکه
گرفته غير علی از کسی مدد لعنت
به هر فراری غاصب که شد خلیفه بهزور!
ولی دوآیهی قرآن نشد بلد! لعنت
به هر حرامی پستی که بين هرکوچه
مسير را به زنوبچه کرده سد لعنت
به آن زنی که امام مرا اذيت کرد!
به آن زنی که به تابوت تير زد! لعنت
حسين! دشمن تو دشمن خداوند است
به دشمنان تو بیحد و بیعدد لعنت
برائت از دشمن از شعائرالله است
به منکران برائت الیألابد لعنت...
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#کربلایی_جواد_مقدم 🎤
#مجتبی_خرسندی ✍
.👇👇👇👇
.
#وفات_حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه_زمینه
#زمینه
بند اول
یه خواهر مضطر و حزینم
یه آرزو مونده توی سینه م
یه بار دیگه تو رو ببینم ۳ - رضا جان
جونمو به لب می رسونه
ندیدنت رضا جان
شوق تو منو می کشه از
مدینه تا خراسان
آتیش افتاده به جونم
دوری از تو می سوزونم
زیر لب به عشق دیدنت می خونم :
برای دیدنت چشم انتظارم
برادر ، برادر
خدا میدونه که طاقت ندارم
برادر ، برادر
"واویلا ، واویلا ، واویلا ، واویلا ۴"
بند دوم
زمونه چه پست و نابکاره
نذاشته برام یه راه چاره
نمیشه ببینمت دوباره ۳ - رضا جان
یاد تو می افتم رو دلم
آتیش غم می شینه
خیلی سخته خواهر نتونه
داداششو ببینه
بی تو از همه بریدم
آخرش تو رو ندیدم
کاش میدیدی چه سختی هایی کشیدم
غریب و خسته و دلخون و تنها
برادر ، برادر
ندارم طاقت موندن تو دنیا
برادر ، برادر
"واویلا ، واویلا ، واویلا ، واویلا ۴"
بند سوم
تو این دم آخری عمرم
نشست رو دلم یه کوهی از غم
دلم میگیره به یاد عمه م ۳ - رضا جان
می میرم برات و می بینم
به آرزوم رسیدم
اما شکر حق که سر تو
رو نیزه ها ندیدم
آخ بشم فدای زینب
رنج و غصه های زینب
می خونم من این شعرو به جای زینب :
گلی گم کرده ام می جویم او را
واویلا ، واویلا
به هرگل می رسم می بویم او را
واویلا ، واویلا
گل من یک نشانی در بدن داشت
واویلا ، واویلا
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
واویلا ، واویلا
"واویلا ، واویلا ، واویلا ، واویلا ۴"
#مجتبی_خرسندی ✍
.👇
.
#سید_حسن_نصرالله
هر جوانی «اسامه»وار به ما
یاد دادهست پیر بودن را
یادگار ازخودش گذاشتهاست
رازی از «بینظیر» بودن را
زده هرقرعه را بهنام خودش
اقتدا کرده بر امام خودش
به مرادش رسیده پس دارد
داغ ننگ اسیر بودن را
در سرش تا هوای اعجاز است
راهِ رفتن برای او باز است
میفروشد به سختی پرواز
لذّت گوشهگیر بودن را
هردلی دائماً پی نور است
تا حریم خداست، مستور است
آنکسی که گرسنه میخوابد
میبرد فیض سیر بودن را
در دفاع از شکوه باورها
میشتابد بهجنگ خنجرها
تا به ترسیدهها نشان بدهد
رمز و راز دلیر بودن را
درزمانی که تنبلی هنر است
هرکه فعّالتر غریبتر است!
میبرد هرکسی که میفهمد
خستگیناپذیر بودن را...
میرسد بانگ؛ «جاءَنصرالله»
عاقبت غالب است حزبالله
پس به لطف خدا تحمل کن
سختی در مسیر بودن را
هرکه در اینطریق، هادی شد
یکتنه پاسدار وادی شد
در همه عمر آرزو کردهست
«در رکاب امیر بودن» را
#مجتبی_خرسندی ✍
.
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
از بس که چون آبا و اجدادت کریمی
در کشورم معروف به عبدالعظیمی
تهران کنار تو صفایی تازه دارد
شکرخدا که در دل ایران مقیمی
سخت است داغ دوری اما بازهم شکر
چون کربلای مردم ما از قدیمی
شبهای جمعه با دم؛ یاربِّ یارب
در حال خوب زائران خود سهیمی
حال و هوای شهر بهتر میشود تا
از جانب کوی تو میآید نسیمی
ای صحنهای مرقدت علامهپرور
غار حرا هستی تو یا طور کلیمی؟
گاهی برایت شکوه میآریم، چون که
با هر دل غمدیدهای هستی صمیمی
هرچند جد اطهر تو بیحرم ماند
اما خداراشکر تو صاحب حریمی
✍ #مجتبی_خرسندی
#امام_حسین_ع_مناجات
بارها پای مرا بیرون کشید از گِل حسین
در دل دریای طوفاندیده شد ساحل حسین
هرچه در هر خانه گشتم هیچکس جز تو نبود
مالک هر قلب و صاحبخانهی هردل حسین
از مسیر اشتباه خویش خارج میشود
هرکسی در مجلس تو میشود داخل حسین
یا حرم یا روضهی تو، غیر از این راهی نداشت
هرکسی میخواست باشد عارف واصل حسین
من نماز و روزه را از روضهها آموختم
دین من در مجلس فیض تو شد کامل حسین
دستم از هر خیر خالی ماند در دنیا، ولی
هاتفی میگفت: «کلُ الخَیر فی بابِ الحُسین»
هر زمان آمد بسوزاند مرا بار گناه
قطرهای از اشکهای روضه شد حائل حسین
کاش من هم از شهیدان رکابت میشدم
گرچه میدانم که اصلاً نیستم قابل حسین
در قنوتم بازهم با گریه میخوانم تو را؛
«یا الهَ العالَمین إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین...»
جسم تو بر خاک، تن در دشت، سر بر نیزهها
جمع این اقسام باهم، میشود حاصل حسین
ساربان انگشترت را برده و خولی سرت
دست خالی رد نشد از نزد تو سائل حسین
تا بسوزاند دل اهل حرم را بارها
زیر و رو کردهست با نیزه تو را قاتل حسین
✍ #مجتبی_خرسندی
.
#ترکیب_بند مرثیه
بهمناسبت #هشتم_شوال
سالروز #تخریب_بقیع
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه ای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب!
پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون دستهی پروانهای
«بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را»
عاقبت آباد میبینیم این ویرانه را
دردهای ما درِ این خانه درمان میشود
چونکه درد شمع با پروانه درمان میشود
ننگ بر آن دل که اینجا آمد اما درد او
زیر بار منّت بیگانه درمان میشود
تا نفس دارم در این خانه خواهم بود و بس
چون کبوتر در میان لانه درمان میشود
سر به خاک ایکاش بگذارم برای گریهام
حال هر آشفتهای با شانه درمان میشود
تازه فهمیدم که در ویراننشینی حکمتیست
ساکن ویرانه در ویرانه درمان میشود
ظاهرا ویرانه، اما «خانهی امید» ماست
روز آبادانی این صحن خاکی عید ماست
چارگل از فاطمه در این چمن خوابیدهاند
از غریباناند، گرچه در وطن خوابیدهاند
چار رکن عالم ایجاد، بیشمعوچراغ
سالهایسال در این انجمن خوابیدهاند
هر یکی مسموم زهر بیوفاییها شدند
با دلی آکنده از رنج و محن خوابیدهاند
در هیاهوی سکوت قدرنشناسان شهر
جمعی از پروردگاران سخن خوابیدهاند
«خوش هوای دلکشی دارد گلستان بقیع
ساکنانش جمله با یک پیرهن خوابیدهاند»
غم به دلها میرسد چندین برابر در بقیع
روضه دارد حضرت زهرای اطهر در بقیع
سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است
راه در دنیای او چندین برابر بسته است
فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس
در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است
هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق
روضههای او خصوصی شد، اگر در بسته است
جز پریشانی ندارد حاصلی بیمادری
چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است
از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت
روضههای فاطمیه غالباً سربسته است...
یکنفر هر روز میآید زیارت میکند
آنکه روزی این حرمها را مرمت میکند
ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است
همزمین، همآسمان، همعرشاعلی روشن است
با امید انعکاس جلوهای از نور تو
چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است
از همه دلسردم، اما در دلم با یاد تو
شعلهای دارم که تا روز مبادا روشن است
« مدعی گوید که با یکگُل نمیآید بهار؟ »
اینمعما پاسخش سختاست، اما روشن است
یکنفر میآید و دنیا گلستان میشود
هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است
عاقبت یکروز این غمخانه احیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
#مجتبی_خرسندی ✍
.
.
#مرثیه
#امام_صادق_علیهالسلام
ناگهان سجّاده را از زیر پایش میکِشند
مثل حیدر در میان کوچههایش میکشند
بیمروّتها سوار مرکب و دنبال خود
پیرمردی را پیاده، بیعصایش میکشند
با طناب و آتش و سیلی و دست بستهاش
لحظهلحظه عکس مادر را برایش میکشند
روضهها را در خیالش هی مجسم میکنند
از مدینه ناگهان تا کربلایش میکشند
«زینت دوش نبی» افتاده بیسر روی خاک
وای بر من! از کجاها تا کجایش میکشند
شاه غیرت بر زمین افتاده و بیغیرتان
نقشهی حمله به سوی خیمههایش میکشند
چون نمیبرّید خنجر حنجرش را از جلو
ناکسان این بار خنجر بر قفایش میکشند
اشک دختربچهای یک شهر را برهم زده
با سر بابا رمق را از صدایش میکشند
در قنوتش رفته در فکر تمام روضهها
ناگهان سجاده را از زیر پایش میکشند...
#شهادت_امام_صادق
#مجتبی_خرسندی ✍
👇
.
#حضرت_معصومه
در کنار خوبها گمراه میآيد حرم
با تمام زائرانش راه میآید حرم
هیچفرقی نیست بین زائرانش، چونکه هم
بنده میآید حرم، هم شاه میآید حرم
لحظهای خالی نمیماند اگر دقت کنیم
روزها خورشيد و شبها ماه میآيد حرم
رتبهها برعکس دنیا میدهد اینجا جواب
کوه از شوق تو مثل کاه میآید حرم
گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است
در حقيقت عارف بالله میآيد حرم
هرکه میخواهد ببیند قطعهای از عرش را
راه خود را میکند کوتاه؛ میآيد حرم
بُعد منزل نيست وقتی که سفر روحانی است
هردلی هرجا بگويد آه میآيد حرم
خوشبهحال هرکسی که ساکن شهر قم است
گاه میآيد حرم، بیگاه میآيد حرم....
#مجتبی_خرسندی ✍
#مدح_حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
.👇👇