یک وقت دیدند غلامی آمد یک طبق هم در دستش است. یا الله! یا الله! این بچه دوید جلو روپوش را از روی طبق برداشت، دید سر بریده حسین(ع) است.
عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده پدر! فدای سر نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانی ات بس که دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله
سر بابایش را به سینه چسباند. صدا زد: بابا! چه کسی مرا یتیم کرد؟ یک وقت دیدند این بچه دیگر ناله نمی کند. وقتی زیر بغل بچه را گرفتند دیدند رقیه جان داده است.
گریه می کرد، بهانۀ پدر را می گرفت. هر چه به او می گفتند پدر به سفر رفته و منظورشان سفر آخرت بود، آرام نمی شد. تا یک شب خواب پدر را دید. وقتی بیدار شد خیلی بی تابی کرد. هر چه خواستند او را ساکت کنند، نشد. بلکه بی تابی اش بیشتر شد. زنان و دختران دیگر اختیار از دستشان رفت، از گریه و حال او به گریه افتادند.
منتخب تریهی می گوید:
زنان و دیگر دختران با گریۀ او لطمه به صورت می زدند، خاک خرابه را به سر می ریختند و مو پریشان می کردند و این همه ضجه و ناله یزید را از خواب بیدار کرد. پرسید: چه خبر است؟ خواب دختر را گفتند. گفت: سر پدر را برایش ببرید، بچه است، متوجه نمی شود، دیدن چهر ه پدر آرامَش می کند. سر را در طبقی که روپوشی رویش انداخته بودند آوردند پیش بچه گذاشتند.
گفت: من طعام نمی خواستم، من پدر می خواستم. گفتند: پدر آمده است. وقتی روپوش را برداشت، سر بریده را دید، با آن دستان کوچک سر را برداشت و به سینه گرفت. مرتب می گفت:
پدر، چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرده است؟ چه کسی رگ هایت را برید؟ چه کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟ پدر چه کسی به فریاد یتیمان برسد؟ چه کسی از این زنان غصه دار پرستاری کند؟ چه کسی از این زنان شهید داده و اسیر دلجویی کند؟ چه کسی به فریاد این چشم های گریان برسد؟ پدر، کدام دست موهای پریشان این بچه ها را نوازش کند؟ پدر، بعد از تو تکیه گاه ما کیست؟ وای بر حال زار ما، وای بر غربت ما، پدر، ای کاش برایت بمیرم.
پدر، ای کاش پیش از این کور شده بودم و این منظره را نمی دیدم. و بعد لب بر لب پدر گذاشت، چنان گریه کرد که غش کرد، ولی وقتی او را حرکت دادند دیدند از دنیا رفته است. حضرت زینب سلام الله علیها در بیان آنچه در طول سفر از مدینه تا مدینه برایشان گذشته بود می فرماید: در هر منزلی با مصیبتی روبرو شدیم تا در خرابه شام که جور و جفا بر ما کامل شد لکن مصیبت برادر زاده ام رقیه در آن خرابه قدم را خم و مویم را سفید کرد.
نوحه حضرت رقیه(سلام الله علیها)
بـوی بابا بـر مشامم میرسد(2)
عمه جان امشب امامم میرسد(2)
می نشینم تا سحر در راه او
بوسه میگیرم زماه روی او
برجهان امشب امامم میرسد
عمه جان امشب امامم میرسد
-------------
ای اسیران بشنوید آوای من
میرسد امشب ز ره بابای من
امشب آن ماه تمامم میرسد
عمه جان امشب امامم میرسد
--------------
ای یتیمان ناله وزاری کنید
عمه زینب را شما یاری کنید
برشما هردم سلامم میرسد
عمه جان امشب امامم میرسد
یوسف حق پرست(غریب)
-واحد حضرت رقیه(سلام الله علیها)
نوحه -واحد حضرت رقیه(سلام الله علیها)
بسـوز ای دل بگـو با آه و نـاله به یاد یک گلستان یاس و لاله
اگر کرب و بلا می خواهی امشب بریز اشک روان بهر سه ساله
فدای شـور و آوایش
شـده پُر آبله پـایش
دلش شد تنگ بابایش
ولی امشب به پایان این سفر آید
دل شب کنج ویـرانه پـدر آید
آه واویلا واویلا واویلا(2)
رسیده شام هجـران رقیه ملائک دیـده گریان رقیه
بسوزید و بنالید سینه زنها به لب آمد دگر جان رقیه
کجا بـودی بابای من
ببینی زخم پـای من
خرابه گشته جای من
ببین بابا گـرفته غم گلـویم را
چرا با خود نیاوردی عمویم را
آه واویلا واویلا واویلا(2)
بیا عمـه گلِ خود را کفن کن کفن بـا پاره پاره پیرهن کن
رسیده شام هجران عمه زینب برایم رخت ماتم را به تن کن
همین جا کنج ویرانه
تو خاکم کن غریبانه
بسوزد شمع و پروانه
بسوزید ای یتیمان در عزای من
شـده کنج خرابـه کربلای من
آه واویلا واویلا واویلا(2)
یوسف حق پرست(غریب)
واحد حضرت رقیه (سلام الله علیها) سبک:از صلابت ملت و
کنج این خرابه شده ای خدا سرای من
عمه جان بیا میهمان آمده برای من
لحظه های آخر است وجان به لب رسید
میهمان من ببین که نیمه شب رسید
یا ابتا ،من الذی ایتمنی(2)
ای پدر ببین هردو پایم شده پر آبله
گم شدم پدر نیمه شب بین راه ز قافله
آنقدر صدا زدم بیا عموی من
مادرت رسید وبوسه زد به روی من
یا ابتا، من الذی ایتمنی(2)
کنج این خرابه شده نیمه شب مطاف من
دور راس تو ای پدرجان ببین طواف من
حق دختری در این سرا ادا کنم
جان خود به مقدم پدر فدا کنم
یا ابتا ،من الذی ایتمنی(2)
یوسف حق پرست(غریب)
تک حضرت رقیه (علیه السلام)
امشب در خرابه من وَ بابای غریبم
آمد نیمه ی شب بر ملاقاتم حبیبم
بابای غریبم غم گشته نصیبم
وای وای(2)
امشب عمه زینب میهمان بهرم رسیده
دختر نیمه ی شب با سر بابا که دیده
رنگ از رخ پریده مهمانم رسیده
وای وای(2)
ای جان رقیه بر روی نیزه نشسته
ای بابا چرا پیشانی ماهت شکسته
ای جان رقیه مهمان رقیه
وای وای(2)
امشب شام هجران است و شام ارتحالم
امشب عمه زینب جان زهرا کن حلالم
در شام وصالم عمه کن حلالم
وای وای(2)
یوسف حق پرست(غریب)
Halabikom.mp3
10.28M
مداحی #استودیویی ٫٫حَلَبیکُم٫٫
گروه نجوا
تنظیم کننده :جواد مکرمی
کربلایی اکبر راشد
کربلایی محسن نیک ضمیر
ذاکر اهل بیت کربلایی سجادپاشایی
نوحه حضرت رقیه(س)
زمزمه نوحه
ای گل ناز و مه جبینم - نازنین دخترغمینم
گریه کمتر کن ای رقیه - لاله از ماه تو بچینم
می کنی ذره ذره آبم گل من
پرشکسته شدی تو ای بلبل من
یا حسین و یا حسین و یا حسین
/./././
عمه جان با تو من بگویم-ای همه شوروآرزویم
جان عمه بده جوابم - درکجا رفته پس عمویم
بر دلم کی خبر زیاران می رسد
عمه جان کی سفر به پایان می رسد
یا حسین و یا حسین و یا حسین
/./././
آخر عمر من رسیده -چشم دنیا دیگه ندیده
نیمه شب دردل خرابه - دختری با سر بریده
آمدی حاجتم روا شد ای پدر
نیمه شب درد من دوا شد ای پدر
یا حسین و یا حسین و یا حسین
/./././
یوسف حق پرست(غریب
🎤🥀 روضه_اربعین
اول به نبی حضرت خاتم صلوات
دوم به علی شیر دو عالم صلوات
سوم به گل وجودِ پاک زهرا
چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
از بهر حسین آن شه کرب و بلا
وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
چهل روز است حسینم را ندیدم
بلایش را به جان و دل خریدم
چهل روز چهل منزل اسیرم
دعا کن در کنار تو بمیرم
چهل روز غم چهل ساله دیدم
غم و اندوه دیدم ناله دیدم
سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
همین جاغرق درغم شد وجودم
تن پاک ترا گم کرده بودم
میان نیزه ها دل با ختم من
ترا دیدم ولی نشناختم من
اگر امروز برداری سرت را
تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
ز جا برخیز ای نور دو دیده
ببین مویم سپید و قد خمیده
قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
آخ کاروان رسید کربلا....
این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
اما اما اما آی کربلائیا.....
روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
هر یکی سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری در آغوش میکشید
ناگهان بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یارب چه سازم یا کریم
رو سوی قبر که باشم یا رحیم
ناگهان آمد به خود با شور و شین
دید بنشسته سر قبر حسین
زینب اومد کنار قبر برادر....
(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
از من مپرس حال دل آن سه ساله را
در گوشه خرابه برفت از کنار من
صل الله علیک یا ابا عبدلله
▪️🎤روضه و دلگویه اربعین
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
الهی کربلا تا برلب آمد
مرا یاد از حسین وزینب آمد
همان زینب که رویش کشته نیلی
زدست دشمنانش خورده سیلی
همان زینب که از جور زمانه
به تن دارد نشان تازیانه
همان زینب که کاره خواهری کرد
ودر حق حسینش مادری کرد
▪️حالاکه متوجه شدی کدوم زینب رودارم میگم دلم می خواد دیگه ازکسی خجالت نکشی سرتو خم کنی بلند بلند برا زینب خواهر غریب حسین ناله بزن . بزار صدای ناله هاتو مادره عزادارش فاطمه بشنوه . امشب دست بچه هاشو بگیره بیاد تو مجلس ما بشینه باچشمای خودش ببینه که این جمعیت دارن برا حسینش ناله میزنن ..
آی شمایی که امروز روزی ازکارو زندگیتون زدیداومدید توعزاخونه حسین نشستید میدونید امروز مادرش فاطمه چی میگه .میگه آی اونایی که امروز مجلس حسین منو زینت دادید ان شالله یه روزی منم براتون جبران میکنم .ای
ن شالله شب اول قبرتون من با حسینم میام سراتونو رو زانوی حسینم میگیرم نمی زارم کسی آزارتون بده حالا می خوام کسی بیکار نباشه همه مداح بچه های فاطمه باشید امشب بمیرم الهی
آخه زینب خیلی تنش خسته است اونقدربه جرم عاشقی برادرتازیانه خورده تنش خیلی کبوده خیلی درد میکنه ای کاش
فقط گرسنگی بود تحمل میکردن
فقط تشنگی بود تحمل میکردن
همه اینا بمونه .خدا میدونه هروقت صدای بچه های بی بابا بلند می شد تا میگفتن بابا .بجای اینکه نوازش کننو تسلیت بگن سیلی میزدن اونقدر باسیلی میزدن یاالله یاالله . می خوام روضه بخونم هرکی هر حاجتی داره دستاشو بلند کنه خجالت نکشه اگه اینجا نگیری مراد دلتو نگیری شایدجای دیگه بهت ندن.
کاروان خسته ی زینب آروم آروم خسته ی خسته به یه دوراهی رسید یه طرف میرفت کربلاو یه طرف هم میرفت مدینه . ساربان اومد کنار امام سجاد صدازد یابن الرسول الله . شما رو کجا ببرم . ببرم کربلا یا ببرم مدینه ؟
فرمود ساربان خدامیدونه قافله سالارما عمه سادات ما زینبه . اومد کنار زینب ایستاد صدازد بی بی جان .شمارو کجا ببرم . کربلا یا مدینه تا این جمله روشنید صدای ناله زینب بلند شد .فرمود ساربان اگر میتونی یه باره دیگه مارو از کناره قتلگاه عبور بده (.میدونی چرا) . آخه این بچه ها خیلی وقت بابا شونو ندیدن
نگاه کن چی جوری دارن برا بابا شون ناله میزنن همین که اومدن .راوی میگه دیدم این بچه های بی بابا خودشون مثل برگ های زرد پاییزی از بالای شتران به زمین انداختن هرکدوم دارن کنار یه قبری میرن یه نگاه کردن دیدن زینب اومد کنار یه قبری ایستاد یه نگاه کرد دیدروی این قبرنوشته این قبرقبره حسین غریبه .تافهمید این قبر حسینشه. خودشو انداخت روقبر برادر .صدازد حسین من .بلند شوداداش اگه خواهرتو ببینی نمیشناسی .داداش خیلی دلم می خواس اینجا نامحرم نبود من پیراهنمو بالا میزدم جای تازیانه هارو نشونت میدادم .داداش آخه هروقت می خواستن بچه هاتو بزنن من میومدم جلوی تازیانها نمیزاشتم بچهاتو بزنن بلند شو نگاه کن اینا همه اون اماناتیه که به من دادی . همه را بردمو سالم بر گردوندم اما حسین من تو روبه حق مادرمون فاطمه دیگه سراغ سه سالتو ازمن نگیر . آخه من اونو خرابه جا گذاشتم . رقیه رو با خودم نیاوردم داداش .نبودی خرابه حسین جان آخه این بچه اونقدر بابا بابا گفت غریبانه جان داد
♻️دلگویه مازنی
براربوین چتی بمومه تینار عمه بمیره
رقیه هاکرده مره داغدار
وره سر بشتمه خرابه کنار عمه بمیره
مره گته عمه کوعه ته برار
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
AUD-20220901-WA0043.mp3
3.85M
◾نوحۂ حضرت رقیه(س)◾
داد از جدایی، بابا کجایی(2)
امشب بخوابم آمدی ای نازنینم
گفتی که آیم از سفر ای مه جبینم
دیگر ندارم من توان و تابِ هجران
باز آ که درد من ندارد بی تو درمان
داد از جدایی، بابا کجایی(2)
این قصۂ تلخِ مرا هر کس شنیده
از بهرِمن باریده خون از هر دو دیده
کوهی زِ غصه ها بروی شانه دارم
در گوشۂ ویرانسرا من خانه دارم
داد از جدایی، بابا کجایی(2)
امشب رقیه میرسد بر آرزویش
سر را گرفته در بغل وُ کرده بویش
ای سر کجا بودی که از ناقه فِتادم
آندم که روی خاک صحرا سر نهادم
داد از جدایی، بابا کجایی(2)
بابا ندارم بعد تو من یار و یاور
تنهاانیس و مونسم گردیده این سر
شمع شب تار منی در این خرابه
دنیا دِگر بعد از تو بهرِ من سرابه
داد از جدایی، بابا کجایی(2)
یارب بحق اشکِ چشم آن سه ساله
کز بهر دوریِ پدر او کرده ناله
(هستی)مدد کن تا نگارد روی دفتر
(پرویزی)را نظر نما در روز محشر
داد از جدایی، بابا کجایی(2)
التماس دعای فرج🤲🏻
اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
سراینده شعر: علیمحمدی📝
#مدیر_و_سبک_گزار👇👇👇
@madah_parvizy
#09169905928🤙📲
AUD-20220901-WA0044.mp3
3.66M
نوحۂ جانسوز حضرت رقیه(س) به سبک: شبانگاهان😭😭😭
شبانه یک دختر کوچک خسته و نالان کنج ویرونه
خدایا آنجا شده بوده از برای او یک عزا خونه
سرم امشب روی دامانت
کمک کن با لطف و احسانت(2)
چهل منزل ، سر به روی نی ، در جلوی من بار غم بردم
نگاه کردی، برسر نی تو ، دیده بودی من هی کتک خوردم
سرم امشب روی دامانت
کمک کن با لطف و احسانت(2)
پدر جانم ، خیر مقدم بر تو بگویم من ، با دل غمگین
بدیدم راس قشنگت را لاله گون و با صورت خونین
سرم امشب روی دامانت
کمک کن با لطف و احسانت(2)
پدر جانم ، گوش من خونی ، پای من زخمی ، با دل بی تاب
امان امان ، از جدایی و از لب تشنه ، من بگویم آب
سرم امشب روی دامانت
کمک کن با لطف و احسانت(2)
که (هستی) را ،شافعه باشم ، عاقبت من هم در صف عقبا
که(پرویزی) خادم تو و نوحه خوان گشته از برای ما
سرم امشب روی دامانت
کمک کن با لطف و احسانت(2)
التماس دعای فرج🤲🏻
اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
سراینده شعر: علیمحمدی📝
AUD-20220901-WA0041.mp3
4.65M
نوحه شوشتری حضرت رقیه(س)
حسین حسین،باباحسین،شهید حسین غریب حسین،مظلوم حسین،بی سرحسین
وُ وندِنهَ سَر می طَبَق بردنه خرابه
ناله کشید اَ سوزِ دل طفل دل کبابه
حسین حسین
وُای بُووِهِ سیلی بکن تو به حال و روزُم
وُخاک غم مینه سرُم اَ غمت بسوزُم
حسین حسین
وُ کی بُرید سَرِ تونهَ اَ جفای ایام
وُ وَندِنه بِرابرُم به خرابه ی شام
حسین حسین
وُ کی بُرید سَرِ تونهَ که رقیه بینهَ
وُ کُردنه مونه یتیم کافرون اَ کینهَ
حسین حسین
وُ ای بُووِه وری دِرار اَ پاها مو خارهَ
وُ دخترِ یتیم دِلش سُخته روزگارهَ
حسین حسین
وُ ای بُووِه تو نبیدی چه بلا کشیدُم
وُ اَ مینه کولِ شُتر ری زمین اُفتیدُم
حسین حسین
وُ یاد او روزا بخیر که بووِه مو داشتُم
اَ داغ و دردِ یتیمی مو خبر نداشتُم
حسین حسین
وُ هرکجا دیدین اگر دخترهِ یتیمی
وُ یادی کن رقینه طفلِ دل غمینی
حسین حسین
وُ مو یتیمِ بی کَسُم گریویت به حالُم
دختره ناکامِ حسین تیری خورده بالُم
حسین حسین
وُ بعد روز عاشورا روزِ خَوش ندیدُم
وقتی سر بُووَمه مو سَرِ نیزه دیدُم
حسین حسین
وُ ای یزید خونت خراب دختره حسینُم
وُ نترُم اَ درد و غم مو نُهامه بینُم
حسین حسین
وُ طاقتِ دیرتهَ ای بووِه ندارُم
وُ مو کنارِ رأس تو دیگه جون سپارُم
حسین حسین،باباحسین،شهیدحسین،غریب حسین،مظلوم حسین،بی سرحسین
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
AUD-20220901-WA0042.mp3
6.41M
◾نوحۂ حضرت رقیه(س)◾
سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله
برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2)
به گوشِ جان آمده گویا صدایی
طفلِ یتیمِ خسته کرده نوایی
با حالِ حزن واندوه گوید پیاپی
بابایی، بابایی، بابا کجایی
سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله
برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2)
خرابه غوغا شده با آه وناله
یتیم نوازی کنید بهرِسه ساله
اشکای نم نم داره بی بی رقیه
زندگی بعد از پدر براش محاله
سوی خرابه رَوید با گلِ لاله
برای دیدار طفلِ سه ساله(2)
امشب بگیر دامنِ دخترِ ارباب
که بهرِ بابا شده دلش چو بیتاب
اگرچه طفل است ولی داردکرامت
مشکل گشایی کند این دُرِّ نایاب
سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله
برای دیدارِ طفل سه ساله(2)
دخترِ ناکام شد بابِ مناجات
بهرِ تمامِ عالم قبلۂ حاجات
امشب بگو رقیه،بی بی دخیلم
طفلِ سه ساله ولی عمۂ سادات
سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله
برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2)
کنارِ رأسِ پدر مرغ خوش الحان
زِ داغِ بابا رَوَد از تن او جان
اهلِ خرابه همه با حالِ مُضطر
زینبِ خونین جگر گشته پریشان
سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله
برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2)
یارب بحقِ اشکِ چشمِ رقیه
بده تو مرهم روی زخمِ رقیه
(هستی)بگو زِ داغ وغمِ رقیه
(پرویزی)خوانده توی بَزمِ رقیه
سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله
برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2)
التماس دعای فرج🤲🏻
اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
سراینده شعر: علیمحمدی📝
AUD-20220901-WA0040.mp3
4.36M
◾نوحه حضرت رقیه(س)◾
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
زِداغِ این سه ساله نیلگون آسمان شد
قامتِ دختِ علی از غم او کمان شد
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
بزمِ عزا بگیرید پنجمِ ماهِ صفر
رقیه جان سپرده کنارِ راس پدر
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
چراغِ محفلِ ما امشب گشته خاموش
زِ داغ یاسِ کبود زینب رفته از هوش
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
یزیدِ بی مُروت رقیه دل کباب است
زِ آه جانسوز او کاخ ستم خراب است
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
به کنجِ این خرابه گنجِ حسین نهان شد
که قبر او تا ابد به عالمی عیان شد
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
سه ساله و یتیمه کتک زدن ندارد
زخم دلِ رقیه نمک زدن ندارد
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
زِ اهلِ این خرابه امشب رِسد نوایی
گویند به آه و ناله رقیه جان کجایی
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
عمه ی صاحب زمان شده به غم مبتلا
ناله و سوزِ آهش رفته بسوی سماء
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
رقیه جان نظر کن(هستی)و اهلِ عزا
به(پرویزی)شافعه تو باشی روزِ جزا
عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲)
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
#روضه_حضرت_رقیه
دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند
چشمه ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند
امشب دختردارها حرف منو بهتر میفهمند
سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است
با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کرده اند
کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی
خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند
هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند
با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا(س) کرده اند
ای بابا،ای بابا،معذرت می خوام از بی بی حضرت سکینه سلام الله علیها،از امام زمان(عج)، این روضه ها رو اگه کم بذاریم، کم کم میآن حقانیت روضه رو زیر سئوال میبرند. گفت:بابا
صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست
کاشکی حداقل یکی با من هم دلی میکرد، وقتی گریه میکردم
هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا کرده اند
آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند
یه پشت دست ان شاءالله از کسی نخوری،اگه محکم بخوری،دندانهای آدم بزرگم میریزه ،این بچه دندوناش شیریه،نه یه بار،نه دو بار،هر موقع گفتم بابا،هی زدند،هی زدند
آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند
بی هوا تا آستینِ غیظ بالا کرده اند
تا به حدِّ مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند
از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا کرده اند
فهمیدی یانه؟ یعنی هی میزدند،میگفتند خدا مرگت بده،چقدر مارو به زحمت میندازی،هی از رو ناقه می اُفتی……دختردارها از اینجا رفتی هر وقت خواستی موهای دخترت رو شونه کنی یادت باشه،دختر وقتی باباش داره میآد، هی میره زود التماس مادر میکنه ، مادر بیا موهام رو مرتب کن،بابا داره میآد،میخوام منو قشنگ ببینه. بابا بابا
ریشه ریشه فرش ِ سرخِ گیسوانم ریخته
می دونی چرا؟
بر سرم با پا یهودی ها تقلّا کرده اند
شامیان ناز ِ یتیمانه نمی دانند چیست!
غیرِ اَخم و قهر و تندی کاری آیا کرده اند؟
دخترت را زَجر کُش کردند هَرزه چشم ها
غربتم را سنگ و خاکستر تسلّا کرده اند
خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ
تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند
بابا خیلی بهم بر خورده،بابا غرورم رو له کردند،تو مجلس یزید زن یزید سر برهنه اومد، دیدم یزید عبا شو در آورد رو سرت انداخت،بابا ما با آستین رو صورتمون رو پوشوندیم
خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ
تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند
مهربانِ من رفیق ِ تازه پیدا کرده ای
خیزرانها بر لبِ تو جشن بر پا کرده اند
این همه روضه شنیدیم و خوندیم،اگه از این گروه داعش ملعون این مسائل رو ندیده بودیم،باورش سخت بود
زیور آلاتِ حرم بازیچه هایِ دختران
چند سر اسباب بازیِ پسرها کرده اند……. شاعر: علیرضا شریف
سرت روی نیزه انگار تکون خورده
رو لب و دندون ِ تو خیزران خورده
زخم پیشونیت رو سنگ ها وا می کردند
روی نی سرت رو جا به جا می کردند
بابایی حسینم،بابایی حسینم
بعد تو ماها رو به اسیری بردند
بابا گوش تو بگیر
دست شمر و زجر و حرمله سپردند
نمیدونی درد این کبودی ها رو
طعم رد شدن از تو یهودی ها رو
بابایی حسینم،بابایی حسینم
حالا که بابا جون مرهمی ندارم
زخمات و میبندم با لباس پاره ام
دیگه قصه ی زخم سرم بمونه
سوختن لباس و معجرم بمونه
بابایی حسینم،بابایی حسینم
خیلی حرف ها داشت میخواست به بابا بزنه،تا میومد راه بره،تاول های پاش مزاحم بود،هر کی میومد بغلش میکرد،میگفت: برید اگه بابام بیاد به بابام میگم،همه حرف ها،درد و دل ها،کبودی ها،زخم هایی که داشت،اما تا روپوش رو از رو طبق کنار زد،نگاش افتاد به سر بابا،ای کاش فقط سر بریده بود،لب ها پاره، صورت زخمی،محاسن سوخته، همه حرف های خودش یادش رفت، صدا زد مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ، مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی؟ می خوای با رقیه هم ناله بشی بسم الله،هر کجا هستی بگو:حسین….گره تو کار ِته،شب باب الحاجات ِ،می خوای حرم رقیه بری؟کربلا می خوای؟حسین…….
الا لعنت الله علی القوم الظالمین😭😭
روضۂ دفتری حضرت رقیه(س)
👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️
👈🏻تایپ وارسال: علیمحمدی✍🏻
«السلام علیکَ یا اباعبدالله السلام علیکِ یا بنت الحسین یا رقیه السلام علیکِ یا باب الحوائج»
دلی ای عمه پُر غم دارم امشب
که دلتنگِ پدر بسیارم امشب
من امشب مینشینم عمه تاصبح
به امید پدر بیدارم امشب
وُ مگر بابا خبر از من نداره
که منزل در خرابه دارم امشب
پدر جان آه و فریاد از یتیمی
که جای اشکِ غم خون می بارم امشب
◾آقا جانم یا اباعبدالله اجازه بده امشب برا غصه های دلِ جگر گوشه ات در این مجلس بسوزیم، امشب میخوایم دوای دردهامونو از دست عمه ی سه ساله ی سادات بگیریم
آی عاشقان ابا عبدالله آی گریه کنندگان حسین ، آی اونایی که طعم یتیمی نچشیدین قدر پدراتونو بدونید، آی مریض دارا ،آی حاجتدارا
میگن یه روزی بچه های شهدا رو برای بازدید از مناطق عملیاتی جنوب به سفر برده بودن، یکی میگفت دیدم یه دختر کوچولو روی خاک ها نشست هی خاکها رو بر سر میریزه و گریه میکنه ، داره با خودش یه چیزی رو زمزمه میکنه ، نزدیک شدم ، گوش دادم شنیدم میگه: رقیه جان(خوشبحالت)۲ حداقل سرِ باباتو دیدی اما من چی حتی سرِ بابامو هم ندیدم😭
آخ عمه جان دلم تنگِ بابام شده ، کاش امشب بابا به دیدارم بیاد، (به یاد شهدا ، به یاد همه ی کسانی که بچه های کوچیک ازشون به یادگار مانده و بهانه ی بابا می گیرن) هی میگفت عمه جان من بابامو میخوام اگه بابام رفته سفر پس کی بر میگرده
کودکی را که پدر در سفر است
دائماً چشمِ امیدش به در است
هر صدایی که زِ در می آید
به خیالش که پدر می آید
هر وقت تو راه شام منو کتک میزدن میگفتی بذار بابات بیاد حسابشونو میرسونه اما چرا بابام نمیاد، حرفای رقیه دل زینبُ خیلی سوزوند، هی میگفت عمه دخترای شامی به من میگن تو بابا نداری تو یتیمی😭😭😭عمه جون یتیم چیه ؟ یتیم کیه ؟(بمیرم آخه یه دختر سه ساله که معنی یتیمی رو نمی دونه)
یه وقت بی بی زینب دید خرابه نورانی شد ، صدا زد برادر جان به خرابه خوش اومدی، به یاد اون ساعتی که رقیه سر بریده رو به آغوش کشید (الهی کسی دختر بی بابا بزرگ نکنه) بابا جون خوش اومدی اما چرا دیر اومدی
بابا جون خیمه هامونو آتیش زدن، گوشواره هارو از گوشام کشیدن، عمه جونمو کتک زدن، بابا خیلی دلم میخواد رو زانوهات بشینم اما تو که بدن نداری😭
انقدر رقیه با سر بریده درد دل کرد دیدن دیگه آروم شده، خیال کردن رقیه خوابیده، اما همین که جلو رفتن دیدن سر بریده یه طرف رقیه یه طرف😭😭😭
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
🔘دودمه حضرت رقیه(س)🔘
#دودمه_حضرت_رقیه_س🏴
#شاعر_خانم_علیمحمدی📝
#اجرا_استاد_پیام_پرویزی👤
من رقیه دختر سلطانِ دین بر همه ام ۲
(دخترِ فاطمه ام)۲
بر لبم یا ابتا وُ یا حسین زمزمه ام ۲
(دخترِ فاطمه ام)۲
من رقیه نوگُلِ سه ساله ام ۲
(گُل یاس و لاله ام)۲
در خرابه از غم بابا به آه و ناله ام ۲
(گُل یاس و لاله ام)۲
480.1K
زمزمه شب شهادت حضرت رقیه(س)
بند اول🖤
حالم خرابه و پریشونه
عمه فقط حالم رو میدونه
چن شبه که نخوابیدم بابا
تاریک و خیلی سرده ویرونه
اومدی و خرابه زیبا شد
عمه ببین گمشده پیدا شد
کاشکی خبر داشتی از این دلم
قد یه دنیا غصه توش جا شد
بزار بابا/به قولمون عمل کنم
اینجا میخوام/سر تو رو بغل کنم
(بابا حسین،الاهی جون من فدات)
بند دوم🖤🖤
میریزه اشک این چشای من
بابا ببین زخمیه پای من
منو میخواستن بزنن بابا
عمه کتک میخورد به جای من
میبینی پیر شدم بابا چه زود
صورتمو ببین شده کبود
وقتی که از رو ناقه افتادم
هیچ کسی اون لحظه پیشم نبود
لکنت زبون/ سخته برای دخترت
قدم خمه/ شدم شبیه مادرت
(بابا حسین،الاهی جون من فدات)
بند سوم🖤🖤🖤
سوالمو میشه بدی جواب
چرا محاسنت شده خضاب؟
خشکه هنوز لبات چرا بابا
درسته کشتنت برا ثواب؟
مگه ما خارجی شدیم بابا
یه عده میگفتن آخه به ما
آدم بدا به ما میخندیدن
بگم ماها رو بردن از کجا
محله ی/یهودیا پر از نگاه
یکی منو/برا کنیزی زد صدا
(بابا حسین،الاهی جون من فدات)
#علی_اکبر_غلامپور
تقدیم به روح شهید مهدی حیدری
450.8K
سبک زمینه شهادت حضرت رقیه(س)
بند اول🖤
مهمونه خرابه ای،بابایی امشب با سرت
من شکایت ندارم،بابایی از نبودنت
تو بگو چکار کنم،من این سر بی بدنو
چجوری میخوای آخه،بابا بغل کنی منو
رقیه خیلی خسته س
ببین با دست بسته س
ببخش نشستم آخه
دست و پاهام شکسته س
(خوش اومدی بابایی)
بند دوم🖤🖤
رد زخما بابایی،مونده روی پیرهنم
تا میبردم اسمتو،یکی میزد تو دهنم
میشه دعواشون کنی،رقیت و خیلی زدن
حرفای بدی زدن،فقط بدون خیلی بدن
قدم ببین خمیده
رنگم بابا پریده
نبودی دختر تو
چه حرفایی شنیده
(خوش اومدی بابایی)
#علی_اکبر_غلامپور
تقدیم به روح شهید مدافع حرم عباس دانشگر
616K
سبک زمینه شهادت حضرت رقیه(س)
بند اول🖤
ای آسمون بگو،که ماه من کجاس
شاید مثله عمو،اونم رو نیزه هاس
دلم میخواس الان،توو این خرابه بود
خودش میدید چقد،تنم شده کبود
ببینه دندون شکسته دارم
ببینه که دیگه تموون ندارم
دلم میخواد منو بغل کنه تا
سرم رو تا روی پاهاش بزارم
میخوام بگم بهش
که لبم پره زخمه و خونه
موهای من مثله
موهای تو بابا پریشونه
(من الذین ایتمنی،بابا بابا بابا بابا)
بند دوم🖤🖤
خیلی تنگه دلم،واسه صدات عمو
رفتی بدون من،قهرم باهات عمو
دیدی از روی نی،چه ازدحامی بود
چادر من سره،دختر شامی بود
منو عمو به قصد کشت میزدن
به صورتم همه با مشت میزدن
یه وقتایی که جا میموندم عمو
نامردا بی هوا به پشت میزدن
روی دست و پاهام
رد زنجیر و جای طنابه
خیلی میترسم از
شب خوابیدنه توی خرابه
(من الذین ایتمنی،بابا بابا بابا بابا)
#علی_اکبر_غلامپور
تقدیم به روح شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده