🏴روضه جانسوز_ورود کاروان اباعبدالله علیه السلام
به کربلا_شب دوم محرم
دست رو شونه ی عباس و علی اکبر،هی میومد پایین..." لحظه به لحظه میومد پایین،دور و برش رو نگاه میکرد،حس خوب و زیباییه برا حضرت زینب...مادرم کجاست نوه هاشو ببینه؟قربون صدقه همشون میرفت ..." تازه رو زمین قرار میگرفت عصمت الله کوچیکا میومدن،عبدالله ابن حسن میومد... جوون ترا،کوچیکترا میومدن دست رو سینه،درسته عمه جانشونه،خیلی باهاش مانوسن،خانوم خیلی باهاشون راحت و مهربونه اما زینبه..." هیچ کس اندازه بچه های علی عمشونو نمیشناسن..." با بفرما بفرما؛همه ی عالم به دربار حسین داره نگاه میکنه،فرشته ها صف کشیدن برا پیاده شدن زینب،وقتی پیاده شدن،آروم آروم هم میومدن،بچه ها رو میگرفتن، شیرخواره رو میگرفتن،محملا رو مینشوندن،آروم آروم..." اینه که دارم میگم حضرت زینب سلام الله علیها از محمل پیاده شدند،محمل رو باید اول تصور بکنی،شتر رو اول مینشوننا" این ارتفاع نشسته ی شتر خانوم پیاده شد اینطوری با سلام و صلوات نه از اون بالا..." دیگه ببین بچه میخواد پایین بغلش میکنند..." اون ناقه ی ایستاده مال بعد یازدهمه" خیمه ها علم شد،خیمه ی اصحاب معلوم شد،همه با فاصله،یعنی تو بیابان هم اندرونی و بیرونی،خیمه ها رو زون،سر حسین و زینب یه مقداری خلوت شد،بعضیا نوشتند هفتاد شتر فقط اثاث و لباساشون بوده،اصلا قرار بوده برن کوفه زندگی کنند" اثاث کشی بود،کار داشت پیاده کردن هفتاد شتر،بعضی نوشتند صدو پنجاه شتر،کار داشت،ولی این همه بارها رو دو دقیقه بردند......
سفارشای لازم شد،زینب و ابی عبدالله فاصله سنیشون زیاد نیست ولی یه جورایی خانوم حضرت زینب نسبت به ابی عبدالله مادرانه رفتار میکرد،حسینم مادرانه بهش نگاه میکرد،درسته حسین امام زینبه ولی یه جوری به زینب نگاه میکرد همه انگار دارن به فاطمه نگاه میکنند ...تو گیرو دار داخل خیمه و زن ها ابی عبدالله فرمود: زینب جان یه چند لحظه تشریف بیارید خانوم آمد جانم حسین،به قول خودمون بریم قدم بزنیم،حالا من نمیگم چی فرمودند" شروع کرده مقدمات موضوع رو داره میگه؛یه جایی رسیدند نمیدونم مقام شهادت علی اکبر،چند جمله ای ردو بدل شد،دیدند ابی عبدالله اشاره کرد به زمین،خانوم حضرت زینب شروع کرد به گریه کردن،همه هم دارن نگاه میکنند،کسی هم جرات نمیکنه بره جلو،خصوصیه" خواهر و برادر دارن صحبت میکنند؛زیر بغلشو گرفت، با نوازش رفتند،مسیر عوض شد، شاید داره میگه بچه ای که شیر نخورده دارم میارم آب بهش بدم،خانوم زینب نشست،ابی عبدالله بلندش کرد دارن میان طرف علقمه،اشاره کرد به نخلستان ها،برگشت یه نگاهی از دور به عباس کرد،دونه دونه رو داره شرح میده،جلوتر رفتند رسیدند به گودال،دیگه شروع کرد به حرف زدن؛دیگه زینب نشست،دیگه حسین نشست،چی دارن میگن؟*
آن قدر چکمه به پهلوش زدن نامردان
نیزه و تیر به بازوش زدن نامردان
با عصا بر لب و ابروش زدن نامردان
پنجه در طره ی گیسوش زدن نامردان
خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
مادرش از نفس افتاد سپس داد کشید
هر چه که دور و برش بود به غارت بردند
شال سبزی کمرش بود به غارت بردند
آه! عمامه سرش بود به غارت بردند...
حسین ......
#ویژه_ایام_محرم ورودکاروان به کربلا
🥀
◼
#اشعار_ورود_کاروان_به_کربلا
شعر نوحه ورود به کربلا -(گشته دارُ العزا،همه ی عالمین)
◼
گشته دارُ العزا،همه ی عالمین
کربلایی شده،کاروان حسین
یا حسین یا حسین...
با دلی غمزده،بهر این کاروان
قل هوالله و هَم،فَدخُلوها بخوان
یا حسین یا حسین...
زینب اینجا شود،مضطر و نیمه جان
آه از مَقتل و،چَشم نا مَحرمان
یا حسین یا حسین..
روزی اینجا شود،شور محشر به پا
سر قرآن رود،به روی نیزه ها
یا حسین یا حسین..
بین گودال خون،با غمی بی کران
میشود مادری،زین عزا نوحه خوان
یا حسین یا حسین...
شاعر: #امیر_عباسی
◼
#زمزمه_یا_سینه زنی
#شب_یاروز_دوم_محرم
یه کاروان خسته دل /رسید به صحرای عجیب
صحرایی که حال و هواش /دلها رو کرده بی شکیب
قافله ای که پر بود از / مادرای دل نگرون
وحشتی افتاده عجیب/ تو دل هر پیر و جوون
میپرسیدن اینجا کجاست /چرا ازش غم می باره
حال و هوای این دیار/ غصه و دلتنگی داره
یه اسم اون قاضریه / یه اسم دیگه نینوا
وقتی شنیدن که به این /صحرا میگن کرب و بلا
تا اسم کربلا اومد/زینب و بغض غم گرفت
بند دلش پاره شد و/با آه و غصه دَم گرفت
پا شو گذاشت روی زمین /از تو کجاوه ، باشکوه
عباس وقاسم و علی / دُورش بودن ،مثل یه کوه
صدا زد ای برادرم / طاقت دوری ندارم
غصه و غم بَسّه برام /تاب صبوری ندارم
بیا بریم از این دیار /هنوز داداش،دیر نشده
تا حرمله نیومده / تا زینبت پیر نشده
تاکه علی اصغر تو/ تیری نخورده حنجرش
تا نشده به زور ،جدا / یه مادری از پسرش
تا که جدا ز پیکرش / دو دست سقا نشده
پیکر پاک اکبرت / تا 'ارباً اربا" نشده
خیمه به پا نکن داداش / می سوزونن خیمه ها رو
ما رو اسیری می برن / می ترسونن بچه ها رو
وقتی که دید برادرش / زینبش آروم نداره
دلداری داد خواهرشو/ وقتی که دید بی قراره
گریه و بی تابی نکن / زینبم ، ای خواهر من
قرصه دلم به بودنت / خواهرم ،ای یاور من
پرچم نهضت حسین /رو دوش تو باید باشه
نذار با بی قراریات/ خون به دل بچه ها شه
بعدِ برادرت ، تویی / قافله سالار حسین
بعدِ علمدار جوان / تویی علمدار حسین
چن روزبعد همون خانم / کسی نبود دور وبرش
غریب وتنها شده بود/ شمر وسِنان، همسفرش
#از دل زینب الامان(۴
🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘
🌑🍂🌾🍂🥀🌾🥀🍂
🍂🌾🍂🥀
🌾🍂🥀 ﷽
🍂🥀
🍂
#نوحه_سینه زنی🌑
#در_فراق_کربلا 🍂🌴
#مناسب_برای
#شب_اول_یا_ورودیه🥀🍃
#مناسب_برای_همه
#ده_شب_یا_روز_محرم
#ارکان_زمینه
#مناسب_برای_مجلس_خواهران
کربلا کربلا ای قبله ی عاشقا
کربلا کربلا ای وارث شهدا
دیدارت آرزویم
هرلحظه گفتگویم
من عاشق حسینم
بهرش در شورو شینم
حسین حسین شعارم
شهادت افتخارم
#گویم با آه سوزان
#حسین حسین حسین جان ۳
🌴🥀🌴
مینالم میگریم بیمار روی یارم
میسازم میسوزم گریه گردیده کارم
یارب بحق زهرا
مارا رسان کربلا
#حسین حسین حسین جان ۳
🌴🥀🌴
تل زینبیه خیمه گاه و علقمه
دارد نشان از غصه و غم فاطمه
فریاد واحسینا
میرسد از نینوا
گوید به آه و ناله
بانوحه و زمزمه
#گویم با آه و افغان
#حسین حسین حسین جان ۳
🌴🥀🌴
یا صاحب الزمان بجان عمه زینب
ظهور تو بود دعای هرروز و شب
یابن الحسن یامهدی
می بندیم با توعهدی
منتطرت بمانیم
باهم روضه بخوانیم
#گویم با آه و افغان
#حسین حسین حسین جان ۳
🌴🥀🌴
از حرم تا قتلگه میزند صدایش
خواهرش زینب و دختر غم پرورش
گوید به آه و سوزان
آید باچشم گریان
کنار نعش بی سر
باحالت پریشان
#حسین حسین حسین جان ۳
🌴🥀🌴
✍#شعر🖌و_اجرای_سبک🖌
🎧#مداح_حاج_پیرزاده🎤🍃
#پیشنهاد_دانلود👌
#التماس دعای فرج
1401/5/6
🍂
🍂🥀
🌾🍂🥀
🍂🌾🍂🥀
🌑🍂🌾🍂🥀🌾🥀🍂
2. حضرت مسلم ع.mp3
زمان:
حجم:
10.52M
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
وفای امت کوفی
نماز مغرب بود ...
#استقبال_از_محرم
#هیئت_ثارالله_قم
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
شب اول رو معمولا میرن کوفه ، از اون آقایی میخونن که خیلی غریب بود ، از اون آقایی میخونن که توو کوچه های کوفه میگشت ، تشنه بود ، گرسنه بود ، زیر لب زمزمه ای داشت ، هی میگفت : آقا کوفه میا ...
وفای امت کوفی
نماز مغرب بود
عشا نیامده
این قوم سدِ راهم شد
فریب مردم پیمان شکن
نباید خورد
میا ، که بیعت نامردمان
سپاهم شد
تمام شهر
مرا از امان خود راندند
#شاعر_استاد_ژولیده
همه اونایی که بیعت کردند ، درهای خونه شون رو بستند ، مسلم غریب بود ، وقتی غریب بود ، فقط یه پیرزن پناهش داد ، اونقدر غریب بود ، تا پیرزن رو دید گفت : مادر ، آب داری به من آب بدی ؟ حسییین ، حسییین ... کاری کردند با حضرت مسلم ، وقتی می بردنش طرف دارالاماره ، دیدند داره گریه میکنه ، گفتن مسلم ، چرا گریه میکنی ؟ گریه برا مرد جنگجو معنا نداره ... یه جمله گفت : سرش رو پائین انداخت گفت گریه ام برا خودم نیست ، آخه نامه نوشتم بیاد ، روی نامه من حساب کرده ، دست زن و بچه اش رو گرفته داره میاد ، اگه رقیه رو سیلی بزنند چه کنم ؟
#زمزمه_امام_حسین
( علیه السلام )
#دستگاه_همایون
شنیدم از تمومشون
که با تو دشمنند
به فکر قتل و غارتت
به فکر کُشتنت
به فکر جایزه برا
سر بریدنت
دارن یکی یکی ،
سرنیزه میخرن
از گوش بچه های تو
گوشواره می برن
باحال خسته ام
هی میزنم صدا
آقا نیا ، مُغیره بارونه
توو کوچه ها
همه دارن برای
جنگ با شما میان
برای غارت حرم ،
به کربلا میان
برای بردن سرت
رو نیزه ها میان
این شهر بی حیا
لبریز هلهله ست
چندتا سه شعبه توی دستِ
نحسِ حرمله است ...
حسین نیا ، اینا اگه سپیدی گلوی علی رو ببینند می زنند ... حسییین ... قربون اشک شب اولی ها ، قربون ناله ی شب اولی ها ، خیلی ها شب تاسوعا میان ، خیلی ها شب عاشورا میان ، اما تو لحظه شماری کردی ، کی شب اول میشه ؟ قربون قدمای همتون برم ، روضه ی شب اول و گریه شب اول و جمعیت شب اول ، با شبای دیگه فرق میکنه ...
(مسلم را ) آوردنش مقابل اِبن زیادِ ملعون ، وقتی حضرت مطمئن شد میخواهند به شهادت برسوننش ، رو کرد به عمر سعد ملعون ، فرمود سه تا وصیت دارم : وصیت اولم اینه ، من هفتصد دِرهم توو کوفه قرض دارم ، بعد از من شمشیرم رو بفروش ، زِرهم رو بفروش ، قرض هام رو ادا کن ... وصیت دومم اینه ، وقتی من به شهادت رسیدم ، خودت بدنم رو بگیر دفن کن ... وصیت سومم اینه ، یه نامه بنویس برا ابی عبدالله ، بگو حسین نیا ... یااباعبدالله ، بااباعبدالله ...
میخوام بگم یا مسلم ابن عقیل وصیت کردی ، این وصیت سنت بود توو اهلبیت ع ، پیغمبر خدا (ص) وصیت کرد : یاعلی بدن منو خودت غسل بده ، کفن کن ، با پارچه ای از سُندس بدن من رو کفن کن ، امیرالمومنین وصیت کرد ، به امام حسن ، بابا ، بدنم رو غسل بده ، کفن کن ... حضرت زهرا وصیت کرد : یاعلی ، منو شبانه غسل بده ، بدنم رو شبانه بردار ، بدنم رو مخفیانه دفن کن ، امام حسن وصبت کرد ، برادر بدنم رو ببر کنارقبر پیغمبر (ص) ، اگه نگذاشتند ، راضی نیستم یه قطره خونی ، در تشییع جنازه ام جاری بشه ...
اما مردم ، تنها کسی که وصیت نداشت ابی عبدالله بود ، قربون بدن غریبت حسین ، سه روز بدنش روی زمین ماند ، اصلا بدنش رو نمیشد کفن کنند ، زین العابدین فرمود : بوریا بیارین ...
چقدر ردّ پاست روی تنت
چقَدَر وحشیانه می زدنت
قاری من چرا نمی خوانی
نکند نیزه خورده بر دهنت
اینقَدَر تیر و نیزه خوردی که
تکِه تکِه شُدَه است پیرهنت
با سُمّ ِ اسب شد تنت تشییع
خاک کرببلا شده کَفنت
#شاعر_محمد_خانی
هر کجا نشستی به عشق کربلا و اربعین بگو : « حسییین ... »
#استقبال_از_محرم
#هیئت_ثارالله_قم
زمان:
حجم:
728.7K
سبک ممد نبودی ببینی...
بازم دوباره ماه غم، ماه ثارالله
ماه محرم، ماه اشک و آه
لبریز ماتم سینه ها، از داغ مولا
آتش بر دلها، آه و واویلا
در کربلای پر بلا، آل پیغمبر
لب تشنه باشد، نزدیک دریا
آه و واویلا آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا
اینجا حسین فاطمه افتد از پایش
زخمی می گردد جمله اعضایش
از تشنگی پرپر شود، باغ گلهایش
بر خاک غربت، دست سقایش
از تن جدا گردد سرش، شاه بی لشکر
عریان جسم او ، عطشان لبهایش
آه و واویلا آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا
#هادی_همتی #زنجیرزنی
#نوحه #محرم #کربلا
#ورود_به_محرم_شور
وضو بگیرید با اشک دیده
هلال ماهِ عزا رسیده
با حال زارو با اشک نم نم
امام رضا تو روضهها میزنه پرچم
سلام کربلا
سلام محرم
برا فاطمه
بخون محتشم
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیزه عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
حسین یامظلوم....
پرچم گنبد بازم سیا شد
کنارِگودال روضه به پا شد
گریهی زهرا تموم نمیشه
همه آروم شن مادرش آروم نمیشه
غمِ دو عالم
نشسته بر دل
برای زهرا
میخونه مقبل
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
حسین یامظلوم...
با بدنی که. زخمی تیره
میاد تو گودال زبون میگیره
ببینید اشکِ امام حسن رو
باگریههاش میشوره خونِ پیرُهَن رو
عزای حسن
عزای حسین
وصال میخونه
برای حسین
از تاب رفت و آب طلب کرد و ناله کرد
گودال را ز خون تنش باغ لاله کرد
وقتی که شمر موی سرش را گرفته کرد
با گریه فکر گیسوی طفل سه ساله کرد
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🖤🖤خادم اهلبیت کمالی