#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
نه تنها خودش رو لب تشنه سر بریدند ، نماینده و سفیرش حضرت مسلم ابن عقیل رو ، با دستای بسته می آوردند ، وقتی بهش امان دادند ، حیله زدند ، نیرنگ به کار بردند ، گفتند تو در امانی ، حضرت پذیرفت ، شمشیرش رو گرفتند ، سپرش رو گرفتند ، اما تا شمشیرش رو گرفتند ، دستاشو بستند ... ریسمان و طناب آوردند ... کجایی گریه کنه اباعبدالله ؟
ریسمان و طناب آوردند
یاد دستان بسته افتادم
هر زمانی که من زمین خوردم
یاد پهلو شکسته افتادم
دیدند داره گریه میکنه ، گفتند مسلم چرا گریه میکنی ، گریه برا مرد جنگجو معنا نداره ، میدونید چی جواب داد ؟ گفت گریه ام برا خودم نیست ، گریه برا اون آقائیه که نامه نوشتم بهش بیا ، الان دست زینبش رو گرفته داره میاد ...
نامه نوشتم ، بیایی آقا
کاشکی نیایی
مسلم رو تنها بزاری
من التماست میکنم ارباب
اگر میایی ،
زن و بچه رو نیاری
یکی داره تیر سه شعبه
برای حرمله میسازه
یه عده هم میگردند اینجا
به دنبال نعل های تازه
خونه به خونه
کوچه به کوچه
گشتم ولی
یه سرپناه پیدا نکردم
از این محله به اون محله
دنبال یه قطره آب
دارم میگردم
عهدشون رو با من شکستند
دستم رو بینِ کوچه بستند
برای کُشتن تو آقا
اینجا همه کمین نشستند
آوردنش بالای دارالاماره با دستای بسته ، مردم پائین دارالاماره ایستادند ، ببینند با مسلم چه میکنند ؟ دلای آماده ... یه مرتبه دیدند بدن بی سرِ مسلم ، از بالای دارالاماره ، ... جانم ، یه لحظه دلت رو بفرست کوفه ، توو حرم باصفای حضرت مسلم ... بدن بی سرِ مسلم ابن عقیل از بالای دارالاماره روی زمین افتاد ، بدنش رو توو کوچه های کوفه میگردوندند ، میکشیدند ، اما بمیرم برا اون بدنی که کربلا ، ده نفر آمدند ... اگه اشک هم نداری ، نفس داری ناله بزنی ، ... این حرفِ خودشونو ، گفتند امیر « نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِی ... » اول پشت حضرت رو زیر سم اسب ها کوبیدند ، بعد بدن رو برگرداندند ... حالا هر کجا نشستی به قصد فرج فریاد بزن یا حسیییین ...
#استقبال_از_محرم
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
۱۸ مردادماه ۱۴۰۰
4. حضرت مسلم ع.mp3
زمان:
حجم:
6.17M
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#استقبال_از_محرم
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
۱۸ مردادماه ۱۴۰۰
2. حضرت مسلم ع.mp3
زمان:
حجم:
10.52M
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
وفای امت کوفی
نماز مغرب بود ...
#استقبال_از_محرم
#هیئت_ثارالله_قم
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
شب اول رو معمولا میرن کوفه ، از اون آقایی میخونن که خیلی غریب بود ، از اون آقایی میخونن که توو کوچه های کوفه میگشت ، تشنه بود ، گرسنه بود ، زیر لب زمزمه ای داشت ، هی میگفت : آقا کوفه میا ...
وفای امت کوفی
نماز مغرب بود
عشا نیامده
این قوم سدِ راهم شد
فریب مردم پیمان شکن
نباید خورد
میا ، که بیعت نامردمان
سپاهم شد
تمام شهر
مرا از امان خود راندند
#شاعر_استاد_ژولیده
همه اونایی که بیعت کردند ، درهای خونه شون رو بستند ، مسلم غریب بود ، وقتی غریب بود ، فقط یه پیرزن پناهش داد ، اونقدر غریب بود ، تا پیرزن رو دید گفت : مادر ، آب داری به من آب بدی ؟ حسییین ، حسییین ... کاری کردند با حضرت مسلم ، وقتی می بردنش طرف دارالاماره ، دیدند داره گریه میکنه ، گفتن مسلم ، چرا گریه میکنی ؟ گریه برا مرد جنگجو معنا نداره ... یه جمله گفت : سرش رو پائین انداخت گفت گریه ام برا خودم نیست ، آخه نامه نوشتم بیاد ، روی نامه من حساب کرده ، دست زن و بچه اش رو گرفته داره میاد ، اگه رقیه رو سیلی بزنند چه کنم ؟
#زمزمه_امام_حسین
( علیه السلام )
#دستگاه_همایون
شنیدم از تمومشون
که با تو دشمنند
به فکر قتل و غارتت
به فکر کُشتنت
به فکر جایزه برا
سر بریدنت
دارن یکی یکی ،
سرنیزه میخرن
از گوش بچه های تو
گوشواره می برن
باحال خسته ام
هی میزنم صدا
آقا نیا ، مُغیره بارونه
توو کوچه ها
همه دارن برای
جنگ با شما میان
برای غارت حرم ،
به کربلا میان
برای بردن سرت
رو نیزه ها میان
این شهر بی حیا
لبریز هلهله ست
چندتا سه شعبه توی دستِ
نحسِ حرمله است ...
حسین نیا ، اینا اگه سپیدی گلوی علی رو ببینند می زنند ... حسییین ... قربون اشک شب اولی ها ، قربون ناله ی شب اولی ها ، خیلی ها شب تاسوعا میان ، خیلی ها شب عاشورا میان ، اما تو لحظه شماری کردی ، کی شب اول میشه ؟ قربون قدمای همتون برم ، روضه ی شب اول و گریه شب اول و جمعیت شب اول ، با شبای دیگه فرق میکنه ...
(مسلم را ) آوردنش مقابل اِبن زیادِ ملعون ، وقتی حضرت مطمئن شد میخواهند به شهادت برسوننش ، رو کرد به عمر سعد ملعون ، فرمود سه تا وصیت دارم : وصیت اولم اینه ، من هفتصد دِرهم توو کوفه قرض دارم ، بعد از من شمشیرم رو بفروش ، زِرهم رو بفروش ، قرض هام رو ادا کن ... وصیت دومم اینه ، وقتی من به شهادت رسیدم ، خودت بدنم رو بگیر دفن کن ... وصیت سومم اینه ، یه نامه بنویس برا ابی عبدالله ، بگو حسین نیا ... یااباعبدالله ، بااباعبدالله ...
میخوام بگم یا مسلم ابن عقیل وصیت کردی ، این وصیت سنت بود توو اهلبیت ع ، پیغمبر خدا (ص) وصیت کرد : یاعلی بدن منو خودت غسل بده ، کفن کن ، با پارچه ای از سُندس بدن من رو کفن کن ، امیرالمومنین وصیت کرد ، به امام حسن ، بابا ، بدنم رو غسل بده ، کفن کن ... حضرت زهرا وصیت کرد : یاعلی ، منو شبانه غسل بده ، بدنم رو شبانه بردار ، بدنم رو مخفیانه دفن کن ، امام حسن وصبت کرد ، برادر بدنم رو ببر کنارقبر پیغمبر (ص) ، اگه نگذاشتند ، راضی نیستم یه قطره خونی ، در تشییع جنازه ام جاری بشه ...
اما مردم ، تنها کسی که وصیت نداشت ابی عبدالله بود ، قربون بدن غریبت حسین ، سه روز بدنش روی زمین ماند ، اصلا بدنش رو نمیشد کفن کنند ، زین العابدین فرمود : بوریا بیارین ...
چقدر ردّ پاست روی تنت
چقَدَر وحشیانه می زدنت
قاری من چرا نمی خوانی
نکند نیزه خورده بر دهنت
اینقَدَر تیر و نیزه خوردی که
تکِه تکِه شُدَه است پیرهنت
با سُمّ ِ اسب شد تنت تشییع
خاک کرببلا شده کَفنت
#شاعر_محمد_خانی
هر کجا نشستی به عشق کربلا و اربعین بگو : « حسییین ... »
#استقبال_از_محرم
#هیئت_ثارالله_قم
.
📋 ماجرای شهادت حضرت مسلم (ع)
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسلم وقتی اومد توو کوفه آنقدر دورش شلوغ شد، همه اومدن باهاش بیعت کردن. آنقدر شلوغ شد، اصلا نمیدونست خونهی کی بره؟!
یکی این طرف، یکی اون طرف، خونهی ما بیا آقا.
سریع نامه نوشت برای ابی عبدالله:« آقا جان بیا! اینا همه منتظرند. ولی دیری نگذشت که همه مسلم و یکی یکی تنها گذاشتن و رفتن.
کار به جایی رسید که وقتی دورش نگاه کرد؛ دید کسی دیگه نمونده، همه رفتن تنهاش گذاشتن...
توو این کوچه پس کوچههای شهر میچرخید، هی دست رو دست میزد، عجب کاری کردم نامه نوشتم!
چرا اینا اینجوری کردن با من؟!چرا منو تنها گذاشتن؟!
نه جای خوابی، نه غذایی، نه آبی...
همین جور که توو این کوچه پس کوچهها میچرخید، راه میرفت. نشست در یه خونهای، تکیه داد سرش و گرفت. یهو دید یه خانمی در و باز کرد:
-چی میخوای؟! اینجا چرا نشستی؟!
- گفت:« من توو این شهر غریبم. کسی و ندارم، میشه من و راه بدی توو خونهت؟!
این زن در و باز کرد، مسلم اومد توو خونهش. تا فهمید سفیرِ حسینه، آنقدر احترامش کرد. همهچی بهش داد؛ جای خوابی براش درست کرد، آب و غذایی بهش داد. ولی خبر رسید به قصر دارالاماره، مسلم توو فلان خونه ست.
ریختن، خونه رو محاصره کردند. داد میزدند دم در خونه؛
-میای بیرون یا نه، پناه بردی به یه زن؟!
همچین که داد میزدند، در خونه رو محاصره کردند؛ داد و هوار میکشند، عربده کشی میکنند:« یا میای بیرون یا میریزیم توو خونه؟!
مسلم سریع از خونه بیرون اومد، گفت بَده این زن من و راه داده حالا بریزن توو خونهش. هم خونهش و آتیش میزنند هم خدایی ناکرده جسارتی بشه به این زن. دیگه من مسلم خودم و نمیبخشم...
آخه یه بار امیرالمومنین، توو مدینه یه صحنهای دیده؛ دیگه همینجوری هی فقط میگفت:« علی رو حلال کن، علی رو حلال کن...».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 شباهت شهادت #حضرت_مسلم به شهادت #امام_حسین (ع) و حضرت زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینقدر جنگید روایت میگه خسته شد، یه تنه همه لشکر و مقابلشون ایستاده...
«وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ» انقدر این زخمش بزرگ شد، اینقدر این خونا توو این زخمای بدنش لخته شده بود، بزرگ شده بود دیگه نمیتونست بجنگه «وضَعُفَ عَنِ القِتالِ» ضعف وجودش و گرفته بود، «وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا» دورش و گرفتند حلقه زدند «يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ» هم تیرش میزند هم سنگش میزدند، کار به جایی رسید مسلم داد میزد، صداش و بلند کرد: «فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم!» وای بر شما! «ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ» مگه دارید با کفار میجنگید که دارید اینجوری سنگ بارونش میکنید، «وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟!» مگه من و نمیشناسید من از خاندان پیامبرتونم «وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ؟» از پیامبر خجالت نمیکشی دارید اینجوری من و میزنید. اینجا مسلم خسته شد، شروع کرد اینجوری حرف بزنه...
یه جاییم من سراغ دارم اربابمون خسته شد. روایت میگه:
«وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ، فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ»؛ یه مرتبه ابی عبدالله ایستاد، آنقدر زخم به بدنشه، نفس که میکشه از لابهلای این زره خون جاری میشه، «أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها» یه نفری سنگی برداشت به پیشانی ارباب ما زد «ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ» همچین که این خونا جاری شد ابی عبدالله این دامن عربی و بالا زد خون پیشانی رو بگیره؛ همچین که این دامن و بالا زد سفیدیه سینهی حسین نمایان شد. اون نامرد تیر سه شعبهی زهرآلودی برداشت...
«فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ» به سینهی حسین....
یه سینهی مجروح دیگه رو هم سراغ دارم، مدینه هم همینجور شد. « وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها» مسمار و میدونی چه شکلیه؟! این که میگه «وَ نَبَتَ» یعنی فرو رفته یعنی خراش ننداخته. مسمار یه میخهایی هست توو درای قدیمی میزدند. آه...
این میخ توو سینهی مادر ما رفت...
ای حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 گفتم بیا کوفه ولی نیست اینجا با تو هیچ دلی
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتم بیا کوفه ولی
نیست اینجا با تو هیچ دلی
کاشکی میشد بیمعطلی
برگردی آقا، تا نشی تنها
وفا نداره کوفه
دروغه بیعتاشون
یه چیزایی شنیدم
من بین صحبتاشون
حرف از اینه که
آب و به روت ببندند
به گریههات بخندند
خواهشم اینه که
با اشک و آه و زاری
همراهت آب بیاری
اصغرت و نیاری
.
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_سعید_حدادیان 🎤
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی ✍
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#روضه_حضرت_مسلم(ع)
#موضوع : پرورش روضه❗️
#متن_روضه 👇
درماتم تو آل پیمبر گریستند
چشم بتول و احمد و حیدر گریستند
عباس و عون قاسم و اکبر گریستند
در موج خون دو بسمل بی سر گریتند
آخه دوتا پسراشم کشتن. اون یکی می گفت داداشم امانته اول منو بکش. مادرم اونو به من سپرده. این یکی می گفت من طاقت داغ برادر ندارم. اول منو بکش...
در هر دری به یاد تو فریاد و آه بود
حتی حسین یاد تو در قتلگاه بود
بردختر تو چون خبر قتل تو رسید
اشک از دو دیده ریخت و آه از جگر کشید
آن داغ دیده قصه ی قتل تو را شنید
دیگر سر بریده میان طبق ندید
هرچند ریخت خون دل از دیده ی ترش
زینب گرفت در بر خود همچو مادرش
شاعر #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
گفت ای دسته گل زیبایم
من از امروز تورا بابایم
دختر کوچک من خواهر توست
خواهر غم زده ام مادر توست
روز عاشورا هروقت سکینه میخواست بیاد برا وداع هی چشمش به این دختر می خورد خجالت می کشید. تا اینکه حسین رفت سوار مرکب شد دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...
جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی. بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین. من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن. بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...
#نکات 🔽
💠پرورش روضه❗️:
اگر عین مطالب مندرج در کتابها را بخواهیم برای مستمع بگوییم مثل این است که آشپزی، مواد خام و ناپخته ی غذایی را جلوی میهمان بگذارد.
💥مداح بایستی محتوای اولیه ای را که از منابع استخراج می کند، پرورش دهد بعد به مستمع ارائه نماید. در روضه این فایل این موضوع بخوبی دیده می شود.
در روضه قبل از بیان ماوقع روضه وداع، به «خجالت کشیدن حضرت سکینه(س) از دختر حضرت مسلم(ع)» اشاره می شود.
حرکت نکردن ذوالجناح اینگونه بیان می شود: «دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...»
سخن حضرت سکینه اینگونه تعبیر می شود که: «جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی» «بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین»
ماجراهای بعد از شهادت سیدالشهداء(ع) از زبان حضرت سکینه(س) اینگونه بیان می شود: «من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن» «بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...»
💥اگر دقت کنید فاصله بین آنچه در متن کتابها آمده با آنچه که در بیان آقای حدادیان پرورش پیدا کرده بسیار زیاد است.
بیان در قالبی که محتوا را برای مخاطب مجسم می کند، استفاده از عباراتی که بیشترین تأثیر را در آن مفهوم دارد، توجه به حساسیتهای مخاطب و مواردی از این قبیل، دست به دست هم می دهد و مضمون خام را پرورش یافته به مستمع ارائه می نماید.
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
.👇
.
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم علیه_السلام
🔸ای خدا شب شده و من چه کنم
شب اول محرم...
بریم در خانه نائب الحسين...
آقا و مولامون مسلم بن عقیل...
🔸ای خدا شب شده و من چه کنم
🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم
نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه...
تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری...
بی کس و تنها باشید...
احساس غربت کنید...
خیلی سخته...
اما...
میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید...
قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل...
غریب و تنها توی شهر کوفه...
هی صدا میزد...
🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم
🔸اهل کوفه همه پیمان شکنند
🔸خود نمک خوار و نمکدان شکنند
18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند
خوشحال شد
نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند...
آقا زودتر بیا...
اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره...
دید تنهای تنها مانده...
از همون بالای بام صدا زد...
السلام علیک یا ابا عبدالله...
آقای من...مولا... کوفه نیا...
(شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...)
🔸حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد
🔸کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد
هی میگفت یه نفر نامه بنویسه...
بگه آقا کوفه نیا...
🔸میون شهر کینه غصه زده شکوفه
🔸خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه
ای وای... ای وای
🔸ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب
🔸شور میزنه دل من برای قلب زینب
آقا... اگه میخواهی بیای...
دیگه خانم زینب رو با خودت نیار...
🔸دارم نصیحتی من برات با قلب محزون
🔸سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون
آقا اینجا حرمله ها...
منتظر علی اصغرت نشستند...
بیت آخرم باشه...
منو ببخشید یاصاحب الزمان...
🔸قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره
🔸ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره
حسین جان...
اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند
جان زهرا مادرت...
اگه میای...
رقیه رو با خودت نیار...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
👇
@madahinabb1mirdamad-moharram99-sh1-1.mp3
زمان:
حجم:
6.06M
خدا رو شکر به آرزوم رسیدم
نمُردمُ و محرمت رو دیدم
خیلی دلم تنگِ محرمت بود
میدونی این یه ساله چی کشیدم
#میرداماد
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم علیه السلام
خدا رو شکر به آرزوم رسیدم
نمردم و محرمت رو دیدم
خیلی دلم تنگه محرمت بود
می دونی این یه ساله چی کشیدم
شبای اول و دارم می بینم
تو آسمونا یا که رو زمینم
اجازه داده مادرت دوباره
مشکی بپوشم بزنم به سینه ام
حسین .....
شبای عاشقی می لرزه شونه ها چه هق هقی
یک دهه با غمت می گذره زود عجب دقایقی
یه کاری کن بشم نو کر لایقی
این اولین روضه ی تو لحوفه
که اشک شرمندگی رو حروفه
تموم عالم یه صدا با مسلم
دارن می گن حسین نیا به کوفه
نیا که اینجا ردی از حیا نیست
توی مرام کوفیا وفا نیست
اگه میای تنها بیا حسین جان
اینجا که جای زن و بچه ها نیست
چه کردی روزگار ....
ای آسمون با اشک من ببار
کوفیا می کشند شیرخواره اتو با افتخار
حسین
اگه میای حسین رقیه اتو نیار
حسین.....
امان امان امان امان....
غریب گیر آوردنت ....
خورشید عمرم دیگه بی فروغه
نامه ی کوفیا همش دروغه
خلوت دور مسلم تو اما
بازار تیر و نیزه ها شلوغه
سفیر تو با لب تشنه کشتند
اینا از اولم حیا نداشتند
نیا نیا پسر عمو شنیدم
برا سر تو جایزه گذاشتند
نذار که دیر بشه تنت پر از نیزه و تیر بشه
نذار که دیر بشه نذار که خواهرت اسیر بشه
نذار که دخترت یه روزه پیر بشه
اگه حسین من تویی سرت کو ...
حسین .....
.
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_مسلم علیه_السلام
#روضه_امام_حسین علیه_السلام
بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن الماءِ مَنَعُوکَ
تمام محشر رو بیبی دو عالم به هم میریزه
به طوریکه اختیار محشر از آن فاطمه میشه
روز اوله،
با مادرش فاطمه یه عهد و پیمان ببند
بگو فاطمه جان
شما لحظه جان دادن نگران ابیعبدلله بودی
به امیرالمومنین سفارش کردی
وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ
یعنی علی جان
حسینم رو فراموش نکن
بگو بیبی جان از همین روز اول سال میگم
أبَد وَالله ، یَا زَهــــرا مَا نَنسِی حُسَیناً
بلا نبینی ان شاءالله
انشالله محشر هم دونه دونه گریهکنا دستشون رو بیارند بالا به مادرش فاطمه اینگونه نشون بدند
بریم سرسفره مسلم بن عقیل
انشاءالله وعده همهمون زاویه مسجد کوفه
اونجایی که هم سرش رو، هم بدنش رو از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند...
تو کوچه ها سرگردون داره میاد تشنگی بهش غلبه کرد
اومد در خانه پیرزنی توقف کرد،
دید این پیرزن مضطربه،
بیرون خونه گویا منتظره
گفت پیرزن آبی داری به من بدی یا نه
این سِقایت تشنه لب تو روایات پیغمبر از افضل اعماله، فرقی هم نمیکنه این تشنه مسلمان باشه یا نه،
بلافاصله طوعه به این فضیلت عمل کرد
تا آب رو داد دست سفیر حسین آنقدر تشنه بود که آب رو وقتی نوشید ،
پیرزن دید گویا سفیر حسین هم منتظره
آی مرد حالا که رفع حاجت شد چرا خونت نمیری؟
شبه خوب نیست اینجا توقف کنی.
من میخوام بگم طوعه اگه خوب نیست یه مرد نامحرم جلو خونت توقف کنه پس تو ایکاش مدینه بودی
هان...
به این میگن مستمع خبره
اونجایی که سیصد مرد نامحرم در خونه فاطمه نه توقف کنند ، هجوم آوردند...
دونه دونهشون سبقت میگرفتند بر کتک زدن فاطمه...
دونه دونه شون همت میکردند یه جوری ضربه بزنند که دیگه کسی مانع ورود اینا به خانه نشه...
دیگه برات نگم چه کردند...
مگه نانجیبا سیر میشدند؟
هم تو ورود خونه مادر رو کتک زدند
هم تو خروج از منزل فاطمه رو کتک زدند
مادرش رو مهمون کن...
روز اوله
روضه رو از اینجا بُریدم
هم اینکه فهمید این سفیر حسینه
سالهاست خدمت ابیعبدلله نرسیده،
اما تا شنید این سفیر الحسین
دیدند طوعه هم داره گریه میکنه
اسمش بیچاره میکنه همه رو،
وای به حال اینکه سربریدهاش رو کسی ببینه
تا صبح این بانو قرار نداشت، خدایا نکنه فرستاده حسین گرسنه بمانه
نکنه فرستاده حسین تشنه بمانه
هی آب و غذا برا مسلم میاره،
حتی بعضیا گفتن امیرالمومنین رو اینجا تو خواب میبینه
نمیتونه غذا بخوره مسلم،
امیرالمومنین به او داره بشارت میده
العجل العجل
بزودی نزد ما میای
خونه رو محاصره کردند
اول خونه رو سنگباران کردند
یَرمُونَه بِالحِجارة
اما بعدش دیدن فایده نداره
دستههای نی رو آتش زدند، خونه رو که به آتش کشیدن تعبیر مقتل اینه
فَخافَ مُسلِم أَن یَحرِقوا علیه البَیتْ
یه لحظه مسلم به خودش اومد،
نکنه یه باردیگه خونه رو بسوزونند؟
بلافاصله از منزل بیرون اومد
اگرچه مسلم مدینه رو ندیده ،
واقعه آتش گرفتن خونه رو ندیده،
اما همینکه شنیده، غیرتش اجازه نداد، مبادا من تو خونه بمونم ،
خونه رو با اهلش بسوزونند
مبادا یه بار دیگه یه بانو بازم بین دود و آتش بمانه،
بلافاصله فاصله گرفت، از خونه اومد بیرون
همینقدر بگم
سنگ اندازها به جای خونه مسلم رو سنگباران کردند
زنان رفتند بالای بام خونه هاشون،
دسته های نی رو آتش زدند ،
از اون بالا به سر و روش میریختند
هرطوری بود این موانع رو برطرف کرد دیدن اینجوری حریفش نمیشند،
یه گودال درست کردند،
پهلوان رو میان گودال زمینگیر کردند
الله اکبر
اولین کسی که براش گودال درست شده اینجا مسلم
دیگه نگم چی شد
هرکی با هرچی دستش بود سفیر اباعبدلله رو کتک میزد
دستگیرش کردند،
آوردنش بالای دارالاماره
دیدند داره گریه میکنه،
گفتن تو پهلوانی چرا گریه میکنی
فرمود
أبکي لِلْحُسَین وآلِ الْحُسَین
گریم برا آقا و مولامه
تا دیدند اشکش جاری شد،
اصلا از اون موقع تا حالا نمیتونند گریه کن حسین رو ببینند سر از بدنش جدا کردند،
این سر مبارک رو با بدن مطهر از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند،دیدن همه دارن تو کوفه به بدن مسلم طناب میبندند، بدنش رو تو کوچه و بازار کشون کشون بردند
آوردند این بدن رو معکوس دار زدند،
یه لحظه تصور کن این بدن رو از پا دار زدند
تو عرب اگه کسی رو اینجوری دار بزنند یعنی صاحب این بدن دیگه احترامی نداره، دسته دسته از مردم میاومدند از نزدیک به این بدن جسارت میکردند
آی حسین...
این نالهات رو امروز رها کن
این حنجرهها امروز باید بیمه بشه برا اباعبدلله
.👇
متن روضه شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)
(...یارب یارب یارب)امروز حضرت مسلم(ع) با سر خونین و دلی پر اضطراب (یارب یارب ) میگوید. بی تاب حسین(ع) است. بیقرار رقیه امام حسین (ع)است.ای خدا چه کنم؟ ای کاش نامه ننوشته بودم! خدا کند امام حسین (ع) رقیه اش را با خودش نیاورد! خدا کند علی اصغرش را با خود همراه نکند!.....
کاش با خونم به روی نامه ها
می نوشتم یا حسین کوفه نیا
کوفه یک شهر پر اشوب و پراز نیرنگ است
میهمان داری این قوم فقط با سنگ است
رسمشان حیله گری است،سنتشان تزویر است
بهر قتلت به کف کودکشان شمشیر است
به دل مردم نیرنگ و ریا واهمه نیست
به لب هیچ کسی زمزمه ی فاطمه نیست
غیر چندین گل نیلوفر پژمرده تو
همه هستند حسین خصم قسم خورده ی تو
ترسم این قوم که همه فتنه گر و خیره سرند
خواهر غم زده ات را به اسیری ببرند
چاره ای کن که ز مرغان حرم پر نبرند
پیش چشمان سکینه سر اصغر نبرند
چاره ای کن رخ گل های تو نیلی نشود
#روضه_حضرت_مسلم، ع،
#کانال_مداحی_عاشقان_حضرت_زینب، س،
متن روضه شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)
(...یارب یارب یارب)امروز حضرت مسلم(ع) با سر خونین و دلی پر اضطراب (یارب یارب ) میگوید. بی تاب حسین(ع) است. بیقرار رقیه امام حسین (ع)است.ای خدا چه کنم؟ ای کاش نامه ننوشته بودم! خدا کند امام حسین (ع) رقیه اش را با خودش نیاورد! خدا کند علی اصغرش را با خود همراه نکند!.....
کاش با خونم به روی نامه ها
می نوشتم یا حسین کوفه نیا
کوفه یک شهر پر اشوب و پراز نیرنگ است
میهمان داری این قوم فقط با سنگ است
رسمشان حیله گری است،سنتشان تزویر است
بهر قتلت به کف کودکشان شمشیر است
به دل مردم نیرنگ و ریا واهمه نیست
به لب هیچ کسی زمزمه ی فاطمه نیست
غیر چندین گل نیلوفر پژمرده تو
همه هستند حسین خصم قسم خورده ی تو
ترسم این قوم که همه فتنه گر و خیره سرند
خواهر غم زده ات را به اسیری ببرند
چاره ای کن که ز مرغان حرم پر نبرند
پیش چشمان سکینه سر اصغر نبرند
چاره ای کن رخ گل های تو نیلی نشود
#روضه_حضرت_مسلم، ع،
#کانال_مداحی_عاشقان_حضرت_زینب، س،