📃 یه حسّی بهم گفت، حرم آواره
🎙 #زمینه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_عاشورا_محرم_۱۴۰۲
📍 #خیمة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_عباس (ع)
یه حسّی بهم گفت، حرم آواره میشه
یه حسّی بهم گفت که مشک صدپاره میشه
یه حسّی بهم گفت، توو راه درگیر شدی
یه حسّی بهم گفت، حسین بیچاره میشه
مسجد کوفه اومدم یا علقمه
من کنار تو، خیمهها توو همهمه
بوی یاسه؛ گمون کنم بالاسرت
مجلس روضهخونی داشته فاطمه
شهید شد حرفت؛ عجب کاری کردی
ببین با خیمه، عجب کاری کردی
تو که آب داشتی چرا آب نخوردی
همه خیمه میگن، داری برمیگردی
داداش خیلی مردی
یه حسّی بهم گفت، نشد جنگ تنبهتن
یه حسّی بهم گفت، تو رو دوره میکنن
یه حسّی بهم گفت، شکست سرو قامتت
یه حسّی بهم گفت، آخر چشمت میزنن
سرو رعنام میون اون چشمای شور
تو کجا و اینا کجا؛ خدا به دور
سری که روی اوج شونهی تو بود
بیتو میره میون گودال و تنور
میدونم از صبح چقد غصّه خوردی
دیدم قنداق و، توو سینت فشردی
علی راضی بود؛ چرا آب نخوردی؟
یه حسّی بهم گفت، اومد عطر مادرم
یه حسّی بهم گفت که رفت سایت از سرم
یه حسّی بهم گفت که داغ شد کمرشکن
یه حسّی بهم گفت دیگه بیبرادرم
زخم داغت به حلق اصغر میخوره
میدونم که به غیرتت بر میخوره
اونکه پشتش میلرزید از هیبت تو
سر فرصت میاد، منو سر میبره
ببین چی داداش به روزم آوردی
باید میموندی، حرم رو میبردی
حالا که رفتی؛ چرا آب نخوردی
نشرآثار حاجمحمودکریمی
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
📃 تویی آنکه ذات کسی قرین
🎙 #زمینه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_عاشورا_محرم_۱۴۰۲
📍 #خیمة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #امام_علی(ع)
تویی آنکه ذات کسی قرین
نشده است با احدیّتت
تویی آنکه بر احدیّتت
شده مستند صمدیّتت
نرسیده فردی و جوهری
به مقام منفردیّتت
نشناخت غیر تو هیچکس
ازلیّتت ابدیّتت
تو چه مبدأی که خبر نشد
کسی از مآل تو یاعلی
بنگر فؤاد شکسته را
به درت نشسته به التجاء
به سخا و بذل تواش طمع
به عطا و فضل تواش رجا
اگرش برانی از آستان
کند آشیان به کدام جا؟
ز پناه ظلّ وسیع تو
هم اگر رود، برود کجا؟
که محیط کون و مکان بود
فلک ظلال تو یاعلی
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
1620211106_M5lG7.mp3
3.86M
#محرم
🎤 #حاج_محمود_کریمی
سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
دیر رسیدم من ، سر تو رو بردند
دیر رسیدم من ، سر تو رو بردند
سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من یک گوشه گودال ، مادر رو دیدم من
که رفته بود از حال، دیر رسیدم من
صدا زدی من رو ، خودم شنیدم من
صدای رگ هات بود، دیر رسیدم من
به سمت گودال از خیمه دویدم
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
عمامه ات رو بردند ، دیر رسیدم من
شمشیر ات رو بردند ، دیر رسیدم من
انگشتر اش هم بردند… پیراهن رو بردند ،
دیر رسیدم من
با بوسه از رگ ها ، به خون تپیدم من
میان خاک و خون ، دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
به سمت گودال از خیمه دویدم
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
#پندیات
سبک محاوره
❇️❇️❇️✳️✳️✳️✳️💙💙💙❤️❤️
کیه ندونه تو جهان هر کی اومد رفتنیه
فقط خداست که ذات او ابدی و موندنیه
چرخ فلک با من و تو بازی جور با جور داره
گاهی غم و غصه داره وقت دیگه سُرور داره
از بازی این روزگار گاهی فقیر دارا میشه
تا اینکه عبرت بگیریم شاهی مثل گدا میشه
این و میگم تا بدونی هر کاری حکمتی داره
کار واسهٔ خدا باشه اون موقع قیمتی داره
اگه خدا نخاد یقین برگ درخت نمی ریزه
عرش خدایی میرسه اونکه برایش عزیزه
خدا اراده بکنه خلق خدا چه کاره است
یوسف عزیز مصر میشه وقتی او را اراده است
اتشِ نمرود لعین امره خدای متعال
سرد میشه واسه ابراهیم شنیده ای اون شرح حال
خوشا بحال اون کسی دست ضعیفان میگیره
با لب خندون وقت مرگ با دل خرسند میمیره
وقتی که پیغمبر ما جرعهٔ مرگ و مینوشه
مثل تمامه آدما خلعت عقبا میپوشه
من و تو هم بدون شک باید بریم در این سفر
اگر که عاقلی بکن ز کار زشت خود حذر
بدترین گناه اینه تسلیم نفس خود بشی
موی سرت سفید بشه با این وجود عاقل نشی
مبادا ادعا کنی به خیر و اما شر باشی
باعث سوختن دلی ، یا اینکه بی ثمر باشی
نالهٔ مظلوم بشنوی، یاری میخاد صوت جلی
گوش خودت را بگیری دم بزنی تو از علی
عمر بشر صد هم باشه بازم یه روزی سر میشه
( صفا) میان قبر تنگ روزی دو چشمت تر میشه
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
متن روضه:
لطف حسین ما را تنها نمیگذارد
گرخلق واگذارد او وا نمیگذارد
او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم
مولا به کام غربال ما را نمیگذارد
زهرا به دوستانش قول بهشت داده ست
بر روی گفتهی خویش او پا نمیگذارد
ما مستحق ناریم از بس گناهکاریم
باید که سوخت ما را زهرا نمیگذارد
* وقتی پیغمبر خبر داد به صدیقه طاهره که فرزندت حسین و میکشند پرسید بابا کجا میکشنش؟"فی ارض یقال لها کربلا"
گریه فاطمه شروع شد، پرسید بابا اون روزی که میکشنش شما زنده ای یا نه؟ فرمود نه دخترم، باباش علی در قید حیات هست یا نه؟ نه دخترم، من هستم یا نه؟ نه دخترم، گریه فاطمه بیشتر شد پرسید "یا ابا فمن یبکی علیه؟!!" پس کی بر حسینم گریه میکنه؟!! به به ، رحمت خدا به این ناله ها ..." امام صادق فرمود خاموش کننده ی آتش جهنم است گریه بر حسین " یا ابا ... فمن یبکی علیه؟!! پس کی بر حسینم گریه می کنه؟!! فرمود دخترم : غصه نخور، یه امتی میان مثل مادر بچه مرده بر حسین تو زار میزنن ... "جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ"نسل به نسل اینا میان بر حسین تو گریه می کنن" گریه ی فاطمه بند اومد" گل لبخند به لب های زهرا نقش بست _یعنی چی؟_ یعنی گریه بر ابی عبدالله سبب رضایت فاطمه ست ...."
بعد پیغمبر فرمود:دخترم باید یه قولی به من بدی؛ قیامت تو باید از زن هاشون شفاعت کنی،منم از مرد هاشون شفاعت می کنم ...." ممنونتیم بی بی جان که با گریه ی بر حسین تو ما رو مشمول به شفاعتت می کنی ..." حالا آماده ای یا نه ؟!!
السلام علیک یا اباعبدالله .....
حسین .......
خود ابی عبدالله فرمود: "أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ" گریه بر منه حسین سنگ محک ایمانه، هیچ مومنی نیست که منو یاد کنه و اشکش جاری بشه" حالا میخوای بری کربلا؟!! کدوم کربلا ؟!!
میروم بینم، درکجا زینب
شکو از شمر بی حیا دارد ...
بگم کجا بود؟!! همون جایی که کربلا میرسی میگن تل زینبیه ...." اومد بالا بلندی دختر امیرالمومنین راوی میگه دیدم دو دست روی سر گذاشت ...." هی میگه یا غیاث المـــستــغیثین ...."
دوان دوان افتان و خیزان از بالای بلندی به سمت گودی قتلگاه هی زمین میخوره و بلند میشه" هی فریاد میزنه وا محمدا ..." وا علیا ..." وا اماه ..." اما دیدن لحن مناجات زینب عوض شد ..." فقط صدا میزنه واحسینا ...." اخه دید "وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ" ناله بزن یا حسین......
وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِک مُولِعٍ سَیفَهُ عَلَی نَحرِکَ ..."با عجله از گودال قتلگاه برگشت" داداشو محاصره کردن هرکی با هر چی دستشه داره ضربه میزنه ..." یا الله ..." یه تعبیری امام باقر اینجا دارن" گفتم و دعات کنم؛ فرمود: "لقد قُتِل الحسینَ بالسّیف و السنان و بالحجارةِ و بالخَشبِ و بالعصا ...." یعنی یه عده ای کربلا بودن توانایی حمل سلاح جنگی رو نداشتن، با عصا جدمو میزدن ....."
بأبی المستضعف الغریب،یا قتیل الله یااباعبدالله ....
السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِیِ ابن الحُسَین (ع) وعَلی اوْلادِ الحُسَین (ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین(ع)
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ....
بالحسین ده مرتبه یا الله .....
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۲)
#نوحه_زمزمه
#شب_دوم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من،،،
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
یه کاروان،عاشق،خسته رسید از راه
با عَلَـــمِ سرخِ نهـضـــتِ ثــاراللـــه
رسیدبه صحرایی که رنگ ماتم داشت
فرات این صحـرا زمزمهٔ غــم داشت
امان از این صحــرا(۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
بیـــن دو نهر آب خیمــه بنا می شـد
حسیـن مهـیـّــای دشـت منا می شـد
زینـب دلخسته در تب وتــاب افتــاد
چشم پریشـونش سمتِ رباب افتــاد
امان از این صحــرا(۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
امان از اون روزی که کربلاغوغاست
چشم علی اصغـر به دستای سقاست
توی همیـــن صحـرا آتیش بپا میـشه
رأس بنـی هاشــم به نیـزه ها میـشه
امان از این صحــرا(۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
صــدای یک نـاله میـــرسه از گـــودال
یه مـــادری انگـار داره میــره از حـال
از روی تل ،زینب ، مقتــل و می بـینه
می بینه شمری که نشســته رو سیـنه
حسیـن غریبـم وای (۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
یه خنجر گریون ، یه حنجـری پرخون
می بینــه هفـتــاد و دو لالـهٔ گلـــگون
علقـمــه در ســـوگ دسـت علـمـــداره
فراتِ شـــرمنــده با اشـک خــونبــاره
کرب و بــلا یعنــی ، کعبــهٔ آل الـلــه
مقتـــل خونیــن حضـــرت ثار الـلـــه
حسیـن غریبـم وای (۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
✾ اللهم عجل لولیک الفرج ✾
┅═༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═┅
#نوحه_زمزمه
#شب_سوم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من،،،
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
خـــوش اومـدی بابا به کنـــج ویرونه
خــــرابه از نــورِ ســرت چــراغــــونه
شــــدی تو تعــبیــر خـواب شبــم بابا!
مــرهـــــمِ دردا و تـــاب و تبـــــم بابا!
خـوش اومـدی بابا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
منتـظـرت بــودم تا کـه تــو بـرگــردی
بــدونِ مـــن بابا چــرا سفـــر کــردی؟
فــــدای زخمــــای روی ســـرت بابا
قــربـون این رگـهــای حنـجــرت بابا
بابای خوبــم وای (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیــه قــربونِ صـــورت پـر خـــونت
چـه کــرده ان بابا با لب و دنــدونت
وقتی رو لبهای تو خیزران می خورد
عمــه هزار دفعـه به جای تو می مُرد
بابای مظلومــم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
نصیبـــم از بابا ســری به دامــــانم
خسته شدم بی تو بی سر و سـامانم
دنیــا بــرام بـی تـو شـبیـه زنـدونــه
بعـــدِ تو چشمـای رقیــه پر خــونــه
بابای مظلومـــم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بابا منـــم با تــو عـــزم سفـــر دارم
بــدونِ تو بابا خــون به جگــــر دارم
بــس که جسـارت تو شــام بلا دیدم
سیلـــیِ نامـــردا تــو کــربلا دیــدم
به غیـــر ویـرونه که آشیــانم نیست
اینجا نمی مونـم دیگــه توانم نیست
بابا غــــریبـم من(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیـــه با حـرفـاش آتیــش به دلها زد
شبــونه با غـربت ، دل و به دریــا زد
وقتی سر از دستش روی زمـین افتاد
پیــشِ ســرِ بابا رقیــه هم جــون داد
امان از این ماتم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
خـــــرابه گریــونه هنــوز ایـن مــاتم
شعلــه کشید آهِ اهـلِ حــرم از غــــم
رقیـــه شــد یــاسِ کبــود ویـــرونـه
عمـــه براش داره لالایــی می خونـه
بخواب گل یاســم(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
سه ساله ، زهـرا هم شبیـه مادر شـد
غنـچـــهٔ زیبـایِ حسـیــن ، پرپر شـد
یاس کبـــودم وای(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
بسم رب الحسین(۵)
#نوحه_زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
وقتی که فـــریــاد تو رو شنیــدم من
دستمــو از دست عمّـــه کشیــدم من
بـرای امــدادت ، عمـــوی مظلــومـم !
(به سمت گودال از خیمه دویدم من)
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
بس که جفــا دیدم از این همه نامرد
دل و از این دنیـــا دیگــه بریـدم من
شــدم برای تو ، من آخـرین ســـرباز
دور و برت وقتی لشکــرو دیدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
دست و سپر کردم مثل عمـو عبـاس
ضربه شمشیر و به جون خریدم من
سه شعبه ای اومد از جگرم رد شد
وقتی در آغـوشت ناله کشیـدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
جون به لبـــم اومـد تو قتـلگـاه تو
وقتی که زخمای تنت رو دیدم من
منــم مث قاسـم ، مثــل علی اکبر
به آرزوهــایِ خــودم رسیـــدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱۱
بسم رب الحسین(۶)
#نوحه_زمزمه
#شب_ششم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
راهیِ میــدان شـــد قاســــم مَــه سیما
عمـــه بــراش بســـتـه سـربند یا زهـرا
هیـبـت والای شـــیـــر جمـــل داره
جلـــــوهٔ زیبـــای خیـــرالـعـمـــل داره
با پای خود می رفت سمت اجل ،قاسم
مرگـو می دید اَحلیٰ مِنَ العسـل ،قاسم
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
لشکر دشمن رو در تــب و تاب انداخت
با هر رجزخوانی به قـلب دشمن تاخت
جنگ نمـایان کرد مثل حســن ، قاســم
فـاتـح میــدان بود ، شیــر بنی هاشــم
ولی گرفت آخر ، عطـــش ، توانش رو
زخــم تنــش دیگـــر برید امـــانش رو
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
پیکــر بی جــانش ز روی زیــن افتــاد
عــرش خـــدا لرزید تا رو زمیـن افتاد
گرفتــن اطــرافـو ، یه لشکــر کافــــر
یک بدن پــاره ، مثــــل علـــی اکبــــر
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
صدای فریادش پیچـید تو اون صحـرا
شکسته پهلو شــد درســت مثــل زهرا
برای امـــدادش عمـــو رســیــد از راه
ســـرش رو بـر زانــو گـــرفـت ثــارالله
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بوســه به زخـمـای ماه جبــــین می زد
وقتی که پاهاشـــو روی زمیــن می زد
زمین نکش قاســـم این همـــه پاها رو
آتیــش نـزن قلــــب عمــوی تنهــــا رو
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بس که کشیــدن این پیکـــر و نامــردا
چه قد کشیـــدی تو چقــد شــدی رعنا
آتیش زده داغـت بـر جگـــــرم ای وای
زنـــده شـــــده داغ بــرادرم ای وای
امــان از این غــربت(۴)
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بسم رب الحسین(۷)
#نوحه_زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
به سمت میدان از خیمه نگا می کرد
به جون ســرباز تشنـــه دعا می کرد
بی خبر از اینکه ، حرملــه داشت تیرِ
سه شعبه ای رو از کمون رها می کرد
غریب مــادر وای(۴)
حـــرملــــه زانو زد مقـــابل لشــکر
سه شعبه زد بوسه به حنجر اصغر
نشست رو لبهای علی گل لبخنـــد
وقتی رو دستای حسین شد پر پر
غریب مــادر وای(۴)
یه لشکر بی رحم ،یه طفل شیرخواره
یه تیــر مرد افکـــن ، یه حنـــجر پاره
یه طفل قنـــداقه با دستای بستــه
مضطـَــر و گریونه رباب بیچـــاره
غریب مــادر وای(۴)
خـــون علــی پر کرد تمــام اَبرا رو
داغ علی ســوزوند سینهٔ صحرا رو
بال ملائــک شد مثل یه گهــــواره
به آسمــــون بردن عزیز زهــرا رو
غریب مــادر وای(۴)
به یاد لبهای خشک علی اصغــر
شام غریبان و شکسته دل مادر
رباب بیچاره ، خسته و دلخـــونه
تو خیمــهٔ سوخته لالایی میخونه
علی علی لایلای
علی بالام لایلای
الهی قــربون چشمـــای گریونت
قربون لبهــای تشنــــهٔ خندونت
سهـــم تو از دریا نشــد یه قطـــره آب
گلوی عطشان از سه شعبه شد سیراب
تا زنده ام آب خنـــک نمی نوشـــم
رختی به جز رنگ سیا نمی پوشـم
علی علی لایلای
علی بالام لایلای
═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۸)
#نوحه_زمزمه
#شب_هشتم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
تا اِذن بابا رو گــرفت علـــی اکبـــر
عــازم میــدان شد ماه مَلـَک منظـر
خدا به همراهت، ولی علــی جــانم
قــدم بزن پیـش چشمـــای گریــانم
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
چه سختــه دل کنــدن برای یک بابا
وقتی نگـا می کـرد به اون قد و بالا
شــده قــد و بالات چقد تماشــایی
تو اَشـبـَهُ النّاس به حـضرت طاهایی
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
جلــوهٔ زیـبــای صــــورت پیغــمبــر
قـدرتِ بازو رو گرفتـــه از حیـــدر
ذکــر رجــــزهای علی فـقط حیــدر
شـیــر علی صــولت مقــابلِ لشکـــر
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
نام علی آتیش به جونشون انداخت
مثل خودحیدربه قلب دشمن تاخت
جنگ دلیـــرانه میـــون اعــــدا کـرد
با دَمِ شمـشیرش دوباره غوغـا کـرد
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تاب و توانش رو عطش گرفت آخر
اسیر دشمـــن شــد جـسم علی اکبر
بارش شمشیــر و بارونِ سـر نیــزه
می باره بی رحمــی از سـرِ هر نیزه
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
روی تنـــش گل کــرد زخمـــای آلاله
زمین پر از غـــم شد زمان پر از ناله
امان از ایـــن غـربـت یک پدری تنها
علــی در آغوشــش میـــونِ نامــردا
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
"یاولدی" پــــر کـرد تموم صـحرا رو
گرفتـــن از بابا جــــوان رعنــــا رو
لای عبـــا پیچـیــــد لالـهٔ پر پر رو
تا ببــره خیـمــــه ، پیکـــر اکبــر رو
چـــون اِرباً اِربا بود امــانت لیــلا
رسـید بنــی هاشـــــم به یاریِ مولا
یا وَلـَـدی اکـبــــــر(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی (کیمیا)