بسم رب الحسین(۶)
#نوحه_زمزمه
#شب_ششم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
راهیِ میــدان شـــد قاســــم مَــه سیما
عمـــه بــراش بســـتـه سـربند یا زهـرا
هیـبـت والای شـــیـــر جمـــل داره
جلـــــوهٔ زیبـــای خیـــرالـعـمـــل داره
با پای خود می رفت سمت اجل ،قاسم
مرگـو می دید اَحلیٰ مِنَ العسـل ،قاسم
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
لشکر دشمن رو در تــب و تاب انداخت
با هر رجزخوانی به قـلب دشمن تاخت
جنگ نمـایان کرد مثل حســن ، قاســم
فـاتـح میــدان بود ، شیــر بنی هاشــم
ولی گرفت آخر ، عطـــش ، توانش رو
زخــم تنــش دیگـــر برید امـــانش رو
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
پیکــر بی جــانش ز روی زیــن افتــاد
عــرش خـــدا لرزید تا رو زمیـن افتاد
گرفتــن اطــرافـو ، یه لشکــر کافــــر
یک بدن پــاره ، مثــــل علـــی اکبــــر
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
صدای فریادش پیچـید تو اون صحـرا
شکسته پهلو شــد درســت مثــل زهرا
برای امـــدادش عمـــو رســیــد از راه
ســـرش رو بـر زانــو گـــرفـت ثــارالله
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بوســه به زخـمـای ماه جبــــین می زد
وقتی که پاهاشـــو روی زمیــن می زد
زمین نکش قاســـم این همـــه پاها رو
آتیــش نـزن قلــــب عمــوی تنهــــا رو
امــان از این غــربت(۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بس که کشیــدن این پیکـــر و نامــردا
چه قد کشیـــدی تو چقــد شــدی رعنا
آتیش زده داغـت بـر جگـــــرم ای وای
زنـــده شـــــده داغ بــرادرم ای وای
امــان از این غــربت(۴)
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
بسم رب الحسین(۷)
#نوحه_زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
به سمت میدان از خیمه نگا می کرد
به جون ســرباز تشنـــه دعا می کرد
بی خبر از اینکه ، حرملــه داشت تیرِ
سه شعبه ای رو از کمون رها می کرد
غریب مــادر وای(۴)
حـــرملــــه زانو زد مقـــابل لشــکر
سه شعبه زد بوسه به حنجر اصغر
نشست رو لبهای علی گل لبخنـــد
وقتی رو دستای حسین شد پر پر
غریب مــادر وای(۴)
یه لشکر بی رحم ،یه طفل شیرخواره
یه تیــر مرد افکـــن ، یه حنـــجر پاره
یه طفل قنـــداقه با دستای بستــه
مضطـَــر و گریونه رباب بیچـــاره
غریب مــادر وای(۴)
خـــون علــی پر کرد تمــام اَبرا رو
داغ علی ســوزوند سینهٔ صحرا رو
بال ملائــک شد مثل یه گهــــواره
به آسمــــون بردن عزیز زهــرا رو
غریب مــادر وای(۴)
به یاد لبهای خشک علی اصغــر
شام غریبان و شکسته دل مادر
رباب بیچاره ، خسته و دلخـــونه
تو خیمــهٔ سوخته لالایی میخونه
علی علی لایلای
علی بالام لایلای
الهی قــربون چشمـــای گریونت
قربون لبهــای تشنــــهٔ خندونت
سهـــم تو از دریا نشــد یه قطـــره آب
گلوی عطشان از سه شعبه شد سیراب
تا زنده ام آب خنـــک نمی نوشـــم
رختی به جز رنگ سیا نمی پوشـم
علی علی لایلای
علی بالام لایلای
═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۸)
#نوحه_زمزمه
#شب_هشتم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
تا اِذن بابا رو گــرفت علـــی اکبـــر
عــازم میــدان شد ماه مَلـَک منظـر
خدا به همراهت، ولی علــی جــانم
قــدم بزن پیـش چشمـــای گریــانم
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
چه سختــه دل کنــدن برای یک بابا
وقتی نگـا می کـرد به اون قد و بالا
شــده قــد و بالات چقد تماشــایی
تو اَشـبـَهُ النّاس به حـضرت طاهایی
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
جلــوهٔ زیـبــای صــــورت پیغــمبــر
قـدرتِ بازو رو گرفتـــه از حیـــدر
ذکــر رجــــزهای علی فـقط حیــدر
شـیــر علی صــولت مقــابلِ لشکـــر
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
نام علی آتیش به جونشون انداخت
مثل خودحیدربه قلب دشمن تاخت
جنگ دلیـــرانه میـــون اعــــدا کـرد
با دَمِ شمـشیرش دوباره غوغـا کـرد
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تاب و توانش رو عطش گرفت آخر
اسیر دشمـــن شــد جـسم علی اکبر
بارش شمشیــر و بارونِ سـر نیــزه
می باره بی رحمــی از سـرِ هر نیزه
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
روی تنـــش گل کــرد زخمـــای آلاله
زمین پر از غـــم شد زمان پر از ناله
امان از ایـــن غـربـت یک پدری تنها
علــی در آغوشــش میـــونِ نامــردا
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
"یاولدی" پــــر کـرد تموم صـحرا رو
گرفتـــن از بابا جــــوان رعنــــا رو
لای عبـــا پیچـیــــد لالـهٔ پر پر رو
تا ببــره خیـمــــه ، پیکـــر اکبــر رو
چـــون اِرباً اِربا بود امــانت لیــلا
رسـید بنــی هاشـــــم به یاریِ مولا
یا وَلـَـدی اکـبــــــر(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی (کیمیا)
بسم رب الحسین(۹)
#نوحه_زمزمه
#شب_نهم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
مــاه بنـــی هـاشـــم دوباره سقـــا شد
مشک و علم بر دوش ، راهیِ دریا شد
مسیـــر سقـــا بود از دلِ نخلستـــان
پیش فرات آمد ساقی لب عطشــان
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تا چشمــای عبــاس به روی آب افتاد
فـــراتِ بیچــــاره در تب و تاب افتاد
مشک و پر از آب کرد شیرِ علی صولت
موجِ خروشان شد فرات از این هیبت
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به لب نزد حتی قطــره ای از اون آب
به یــاد طفــلان و تشنــگــــیِ ارباب
آب و به دریا ریخت ، تشنه ترین دریا
غرق خجـــالت شد فراتِ این صحـــرا
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تو راه برگشتــن ، علقمــه غوغـا شد
ســــاقیِ آب آور ، اسیـــرِ اعـــدا شد
کمین گشود از کین ، دشمن سنگین دل
به دست سقــا زد ضــربت نا غــافل
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
فدا شد از غیرت ، کوه وفا ، عباس
شــد اِربـاً اِربــا در راه خدا ، عباس
سه شعبه شد سهم چشم ابو فاضل
ضربهٔ سر خورد از عمود نا غافل
ساقـــیِ دریای کـــرم زمیــن افتاد
میـــر و علمـــدارِ حرم زمیـن افتاد
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
برای احوالـــش علقمـــه شد فریاد
مقطـــع الاعضــا نالهٔ غــم سر داد
عطر گل یاس از علقمــه پیدا شد
صدای زیبــای فاطمــه پیـــدا شد
دست علم گیرش به روی صحرا بود
سرش به دامان حضرت زهرا بود
غریب مـــادر وای (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به اذن مادر گفت اَدرِک اخا ، عباس
علقمــــه را پر کرد نوای یا عبــاس
"اِنکَسَـــرَ ظَهـــری" بر لب ثاراللــه
امـان ز غمهــــــای زینبِ ثار اللـــه
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱۵
بسم رب الحسین(۱۰)
#نوحه_زمزمه
#شب_دهم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
(به سمت گـودال از خیــمه دویدم من)
وقتی که ده مَـرکب ، دورِ تو دیدم من
سوختـــم از داغِ غـــربت و تنهـــاییت
وقتـی که فـــریاد تــو رو شنیــــدم من
نــوای آل اللــه ، آتیــش به جـــونــم زد
از روی تَـل ، داداش ، ناله کشیـــدم من
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نالـه زدم داداش ، از روی تـل ، وقتــی
شمــر سیـَهْ دل رو ، رو سینه دیدم من
به ســـر زنان تنهـــا به مقتــلِ خونیــن
برای امـــداد تــو پر کشیـــدم مــن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســــری به نــی دیـدم ، برابرم داداش
امـــان از ایـن غــربت ، دیر رسیدم من
مصیبتــی اعظــم بر ســـرم اومد چون
خنجــر گریــانِ سنــــان و دیـــدم مــن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خــون دل و اشکِ چشــم و غریبـــونه
بــه روی زخمـــایِ تنـت چکیـــدم من
بوســــه زدم وقتــــی به حنجــــر پاره
همنـفـــس مــادر ، نالــه کشیـــدم مـن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خیمه به غارت رفت دور از چشای تو
بی تو دل از دنیــا دیگـــه بریــدم من
به خیمـــه آتیش زد کوفیِ بی احساس
به سمــت بیمــــارِ خیمـــه دویــدم من
غــریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
تاعَلَـمت داداش نیفتـــد از شــــونه م
مقــــاومـت کــردم تا نخَـمیــــدم من
برای تکـــرارِ پیــام این نهــضــت
رختِ اسـارت رو به جون خـریدم من
وای از دل زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی (کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بسم رب الحسین(۱۱)
#نوحه_زمزمه
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
شــام غریبان و اشــک غریبـــونه
یه خواهری داره مرثیه می خونه
روضـــهٔ گــودال و یک سرِ بر نیـــزه
تنـــی که رو خـــاکِ داغ بیـــابــونه
غریب حسینــم وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
روضــهٔ سقــــا و داغ علـــی اکبـــر
روضـهٔ لبهـــای خشـک علــی اصغر
غربت عبد الله ، قاســم و طفلانش
یاد شهیـــدانِ غـــرقِ به خون پیکر
وای از دل زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
چشم فلک ، خون از نوحهٔ غمبارش
قلب زمیــن داغ از آه شـــرر بارش
امان از این غربت ، میون نامحرم
چه خالیه امشب ، جای علمدارش
وای از دل زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ناله تو این صحــرا شبونه غوغا کرد
هر کسی یک گوشه عقدهٔ دل وا کرد
یه مادری امــا با اشک خونبـــارش
دامن صحــــرا رو شبیـــه دریا کرد
عزیز مــادر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ربــاب دلخستـــه بــدون گهــــواره
تو خیمــهٔ ســـوخته بزم عزا داره
تو این شب غربت نشسته تنهایی
لالایی می خونه ستـــاره می باره
عزیز مــادر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بخواب گل پر پر که خستهٔ خوابی
گلی که از تیـــر سه شعبه سیرابی
کودک بی شیرم بخواب که میدونم
امشب در آغـــوش مـــادر اربـــابی
لایلای علــی اصغر (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
بسم رب الحسین(۱۵)
#نوحه_زمزمه #هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
هفـت روزه کــه داداش تو رو ندیدم من
تو غـــربت کـــوفه چـــه ها کشیــدم من
نبــــوده یک روز هـــم ازت جـــدا باشم
تـــوی مصیبتـــها غـــریب و تنهــــا شم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب حسینم وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نرفتـــه از یــادم وقتـــی توی گــودال
سینــهٔ ســـوزانت چگـــونه شــد پامال
وقتی که رأسـت شـــد همسفـــر زینب
ســـایه شـــدی بر نِـی روی ســرِ زینب
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهــر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
طعنـــه و دشنـام از کوفـــه شنیـدم من
تشت طــلا دیــدم نـالــه کشـــیدم من
خمیـــدم از داغت گرچه صبــورم من
انگاری هفت ســاله که از تو دورم من
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهــر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بس که کتــک خوردم کبــوده بازویـم
شبیـــه زهــــرای شکســـته پهلــویـم
تیـــربلا رد شــــد از جگــرم هــــر بار
ســرت به نی دیدم با چشای خونبــار
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
امــان از این غــربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گرچه قدش خــم شد عزت و معنا کرد
پرچــم و بالا برد غیـــرت و معــنا کرد
شعــار زینب شد عـــزت و جــانبــازی
پیــروِ این نهضــت ، داره ســرافـرازی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســلام یا زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کـرب و بلا بر جــاست با عَلَــمِ زینب
غیــرت عباسیــست در حــــرم زینب
پیـــام عاشـــورا در حرمش جاریست
مدافـــع زینب کــارش علمــــداریست
آخــر این نهضت شکست دیوان است
وقت ظهـــــور یار در دلِ باران است
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بیــا ابا صــالح (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
۱۴۰۱/۵/۲۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۱۳)
#نوحه_زمزمه
#شب_سیزدهم_محرم #شهادت_امام_سجاد_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
دلــم عــــزادارِ حضـــرت سجــــاده
برای این غـــربت ، زمـزمه ســـر داده
خاک بقیـــع امشـب عطـــر دعـا داره
از آسمـــون ، اشکِ ستـــاره می باره
امـام مظلـــومـم (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
مــزار بــی زائـر ، امــان از این غربت
عطــر جنـان داره ، بهشــته این تربت
زینــت عـُبّـــاد و جلــــوهٔ سجـّــاده
بس که جفـــا دیــده از نفـس افتاده
امـام مظلـــومـم (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زادهٔ زهــــرا شد کشته به زهر کیــن
مدینه شد دلخون از این غم سنگین
خاک بقیــــع امشـب ناله و غــم داره
فاطمـــه در خــاکــش بـزم عـــزا داره
برای آقایــی که کشتــه شد مظلـــوم
که شد سرانجام از زهر جفا مسموم
امـام مظلـــومـم (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
یه عمری از داغ کرب وبلا می سوخت
از غـــم سنگیــن شــام بلا می سوخت
از غُـــل و زنجیــــر و بــزم حــرامیــها
از غـــم بــازار و عقـــدهٔ شــامیـــها
امــان از این غــربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
داغ جســـارت بـر یـک تــن بیمـــــار و
هلهــلـه بــا ســرها بــر ســــرِ بــازار و
داغ ســه ســاله در گـوشــهٔ ویــرونــه
ســـوزونده قلبــش رو دفــن غریبـونه
امــان از این غــربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به یاد لبهــــای خشــک علــی اصغـــر
روضـــه بپــا می کرد برا گـــلِ پـرپـر
وقتی که تو حجـره آب و غـذا می دید
خون دل از چشماش همیشه می بارید
امــان از این غــربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱۹
#نوحه_زمزمه
#اسارت_حضرت_زینب_س
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک :به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
ســـلام بر صبــر و قـــرار تـو ، زینب
بر استـــواریّ و وقــار تـــو ، زینب
ســلام بر دستـای بستــه در زنجیـر
به عــزّت و نُطـــق و بیان عالمگیـر
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســـلام یا زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســـلام بر چشمــای خیــره بر نیزه
به قـــاری قـــرآنِ رویِ ســـر نیـــزه
ســـلام بـر لبهـــایِ خیـــزران دیده
به رأس خونیــنِ تیــغ و سنان دیده
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسیـن یا مظلـوم (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
امان ز شـــامات و مجلــس اغیارش
امان ز شــــامی و کوچــه و بازارش
دختـــر زهــرا و بزم شـــراب ای وای
حرملـه و بغض و اشک رباب ای وای
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
امــان از این غربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خــرابه شــد کــاخ یزید و استبــداد
با خطبـــهٔ غَــرّایِ حضـــرت سجــاد
آتیشِ حســـرت زد به قلب شامیــها
نُطـــقِ شـَـــرربارِ زینـــب بــی همــتا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســـلام بر زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به خطبه هایِ سرخِ حیدری سوگند
به نــالــهٔ ســـوزانِ مــادری سوگند
که این عَلَـم هرگز زمیـــن نمی مونه
شعــار این نهضــت ، زمزمه هامـونه
که خـــواری و ذلت نمی پذیریم ما
چون همگـی هستیــم ملّـت ثـارالله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسیـــن ثــارالله (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۲۰
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
❁﷽❁
#نوحه_زمزمه
#پنجم_صفر
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:می گذرد کاروان...
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
عمه شدم بی قرار
خسته ام از انتظار
جان به لبـــم آمده
از تب این اضطرار
خواب دیدم مهمانم می رسد
آرام ایــن جـــانم می رسد
عمــه بگـو یک جواب
معنـی و تعبیـر خواب
رفتـــه قــــرار از دلـم
مُردم از این اضطراب
می آید بر گوشـــم زمزمه
لالایی می خــواند فاطمه
این طبــقِ غـرقِ نور
بوی پـــدر مــی دهد
این سر خونین بر آن
عطر سفـــر می دهد
مهمان داریم امشب عمه جان
من هـــم بابا دارم شـــامیان !
عمه ببین نیمه شب
قــرص قمــــر آمده
شـــام سیــــاه مرا
نــور سحــــر آمده
انتـــظارم دیگر سر رسید
آخـــر بابایم با سـر رسید
قـــاریِ قـــــرآن من
زینـــت دامـــان من
خوش آمدی از سفر
شـدی تو مهمان من
سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب
سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب
رقیـــه قـــربـــان آن
لبهــای عطشـــان تو
چه کرده آن خیزران
بــا لب و دنـــدان تو
آه از طشت و چوب خیزران
آه از گریـــه های عمـــه جان
بکـــن نگــاهم بابا
ببیـــن تو آهم بابا
مرا ببــر با خودت
خستـــهٔ راهم بابا
بیزار از شام و بازار شدم
نالان از بزم اغیـــار شدم
بابای مظلومم یاحسین(۲)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۲/۵/۳۰
.
#اربعین_حسینی
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
#زمزمه #فراق_کربلا..
(سبک:بهسمت گودال از..)
بازم دلم تنگه... برای تو آقا
حرم میخوام از تو ببر منو حالا
ببین چه آشوبم آرامشِ من باش
کنار این نوکر.. بشین پای حرفاش
با یه امیدی باز تو هیئتت هستم
نشستم اینجا تا بگیری تو دستم
تموم دنیامی فقط تو آقامی
مخاطبِ خاصّ تموم حرفامی
ببین حرم میخوام تا قلبم آروم شه
کاش واسطم پیشت رقیه خانوم شه
من از همه خستم از نارفیقی ها
بیا رفیقم باش.. ای با وفا آقا..
حسین آقام آقام..
هنوز نرفته از یادم که اون سال ها
من اومدم پیشت ضریح و پایین پا
دوتا حرم بود و.. خیابونی زیبا
خاطره ها دارم از حرمِ سقا
نمیره از یادم اون شب جمعه اش رو
چه خلوتی داشتم دم ضریح با تو..
هنوز یه آوایی.. تو گوش های من هست
صدای زهرا بود.. میگفت حسین تشنه است
میگفت حسین من نداره سر در تَن
عریانه، حتی اون.. پیرهَنِشو بُردَن
ده تا سوار آخر رو پیکرش تاختن
زینب و تو گودال از نفس اَنداختن
حسین آقام آقام..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه #شب_جمعه
#اربعین #امام_حسین
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#اربعین
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم_من
(سلامٌ علیٰ قلبِ زینبِ الصبور)
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چهـل روزه داداش تـو رو صدا کردم
ســرت به نِـی دیدم فقــط دعا کردم
که تــا ببــینم باز کـرب و بـلای تو
بپــا کــنـم بـــزمِ عـــزا بـــرای تو
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهـــر وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رسیـــدم و دیــدم مـــزار غمـبـارت
مونده به دل،داداش،حسرت دیدارت
چــه غــــربتی داره کـرب و بـلای تو
خـواهــر گـریـونت بـشــه فــدای تو
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهـــر وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
پاشـو ببیـن ، زینب خمـــیده از داغت
جون به لب خواهر رســـیده از داغت
سفید شده از غــم، موی سرم داداش
آتیـــش زده داغت بـر جگـرم داداش
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهـــر وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
روی دلـم داداش یه بـغـض سنگیـنـه
دلخـوشـی مـن ایـن پیــرهن خـونینه
بـه غـیــرِ پـیراهن ،چــیـزی نـدارم من
ســــرِ مـــزار تو هـــدیـه بیــارم من
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهـــر وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رسـیــده ام اما رقـیــــه جــا مــونده
خـــرابـه و داغـــش دلـم رو سـوزونده
شـبــونه از بس کــه تو رو صدا میکرد
بـــرای دیــدارت خـدا خـدا مـی کــرد
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
امــان از این غــربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
میگفت که خواب دیدم بابارسید از راه
خــرابــه روشــــن شــد ز نـور ثـارالله
شــدی همون شب در خــرابه مهمونش
ســرِ تو رو دید و به لب رسـید جونـش
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهـــر وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
چهـــل روزه امـا دوباره عـاشور است
تـوی دلـــم بازم کـــرب و بـلا برپــاست
دوبــاره گـــودال و روضــــه و واویـلا
بُنَـــیَّ می خـــونه مــادرمـــون زهـــرا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غــریب مــادر وای (۴)
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
ارائه متن وصوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
─┅═༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═┅─
#نوحه_زمزمه
#شهادت_امام_رضا_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک : به سمت گودال از خیمه دویدم من...
امـــام مظلــومم عبـــا به ســر داره
اباالحــــسن مــولا عــزم سفــر داره
امام رضا هم شد مثل پدر ، مظلوم
عزیز زهـرا شد ز کینه ها ، مسموم
امام رضـــا جانم (۴)
مجلــس مأمون و زهر جفــا ای وای
روی سرش مولا ، کشید عبا ای وای
آهِ اباصـــلت و حجـــرهٔ در بستـــه
خاک کف حجره ، روضــهٔ سربسته
امام رضـــا جانم (۴)
بیاد عــاشــورا ســوز عطــش داره
می خونه از گـــودال با جگــر پاره
در اوج تنـــهایی مدینــه یادش بود
تشتـــهٔ دیــدارِ رویِ جـــوادش بود
امام رضـــا جانم (۴)
تو لحــظهٔ آخر ، پســر رسیـد از راه
ســرش به زانــو برد جــواد آل الله
پدر ، غــم داغ جوون به ســـر داره
پسـر ، روی قلبـــش ، داغ پدر داره
امام رضـــا جانم (۴)
بســوزه دلهـــامــون برای اون بابا
که ارباً اربا دیـد یه قــامت رعنـــا
چه غربتــی داره میون یک لشکر
چقد جگــر سوزه داغ علی اکبــر
غریب حسیــنم وای (۴)
✍رقیه سعیدی (ڪیمیا)
🖤🖤🖤🖤🖤