.
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد الفرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی
آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
#قاسم_نعمتی ✍
.................
.
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم
با کاروانی دیده گریان؛گریه کردم
هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم
یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم
دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم
دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم
دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم
دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم
پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم
دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم
همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم
پیدا که شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم
با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم
دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم
دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم گریان؛گریه کردم
هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم
یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم
دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم
دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم
دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم
دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم
پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم
دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم
همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم
پیداکه شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم
با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم
دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم
دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم
#قاسم_نعمتی ✍
.
شهادت امام محمد باقر علیه السلام - حاج حسین سازور.mp3
9.23M
#زمینه
#امام_باقر
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#زمینه_امام_باقر
اسیر رنج وبلا ؛ شاهد کرببلا ؛ باقرآل عبا
کشته ی زهرِ جفا ؛ سفیر خون خدا ؛ باقرآل عبا
سلام ما بر تو ومزار ویرانت
به آن دل پر غم و دوچشم گریانت
وای وای واویلا
-----------------------------
غم غریبی شاه ؛ به گودی قتلگاه ؛ به چشم خود دیدی
قد خمیده شده ؛ سربریده شده ؛ به چشم خود دیدی
تو دیده ای روی تل به سر زند زینب
تن عزیز خدا زیر سم مرکب
وای وای واویلا
---------------------------
به روضه های منا ، تو گفته ای همه جا ؛ زتشنگی حسین
عزا نمودی بپا ؛ صدا زدی هرنوا ؛ زتشنگی حسین
به چشم خود دیده ای لبش بهم میخورد
در آن میانه یکی پیراهنش میبرد
نهاده دستان خود به روی سر دختر
صدا زد الامان زغارت معجر
وای وای واویلا
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#شور
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
ای شهره ی دوعالم درعلم و درنجوم
یا باقر العلوم..
شد نوکری تو واسه نوکرا رسوم
یا باقر العلوم..
ای که رسیده از رسول اکرم
به محضر تو ای آقا سلامی
می خوره غبطه بر تو کل عالم
که صاحب مرتبه و مقامی..
در قلب عاشقان
تو نور سینه ای
یا باقر العلوم..
ماه مدینه ای
هستم گدای تو
جانم فدای تو
یا باقر العلوم...
جز عشق تو شده هر عشقی برام حروم
یا باقر العلوم..
بغض مدینه ی تو مونده توی گلوم
یا باقر العلوم..
عشق تو دارم توی دل همیشه
محمد بن علی ابن ارباب
دستِ منِ دخیل قبر خاکیت
بیا و این غلام سیاهو دریاب
ای مظهر کرم
ای معدن عطا
دلبنده فاطمه
فرزنده مرتضی
دل مبتلای تو
جانم فدای تو
یا باقر العلوم...
آقا کرامت و کُن در حق من تموم
یا باقر العلوم..
لطف تو میرسه برخواصّ و برعموم
یا باقر العلوم..
الهي مثل جابر و زُراره
منم بشم به محضرت مُشرف
بِدی تو اذن نوکریمو آقا
برای نوکریت بشم مُکلف
از علم تو شده
عالم به زیرِ دین
از نسلِ مجتبی
ای وارثِ حسین
( با نوکری توست
دلْ غرقِ شور و شین
ما رو ببر یه شب
تا بین الحرمین..)
عبدم برای تو
جانم فدای تو
یا باقر العلوم...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شور_امام_باقر
👇
.
#دودمه
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
از زهرِ جفا حجّت پنجّم شده مسموم...
غریبانه و مظلوم
گردیده به تاب و تب و جدّش شده مغموم
غریبانه و مظلوم
من پنجمین امام شیعیانم
مسمومِ زهرِ کین دشمنانم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#دودمه_امام_باقر
.
۱۰
(حرکت امام حسین ع از مکه به کربلا)
در روز ترویه،در غریبی امام
گشته حج حسین،شه دین ناتمام
وا غریبا حسین۴
در دل اهل بیت،غم شکوفا شده
سوی کوفه روان،گل زهرا شده
وا غریبا حسین۴
رود از بیت حق،بر نبی نور عین
پسر مرتضی،گل زهرا حسین
وا غریبا حسین۴
رود از مکه و،همرهش اکبر است
همسر او رباب،با علی اصغر است
وا غریبا حسین۴
جانفدای حسین،دل حساس او
همره این امام،رود عباس او
وا غریبا حسین۴
او به تاب و تب است،جان او بر لب است
خونجگر از غم،رفتنش زینب است
وا غریبا حسین۴
رود امشب حسین،به سوی کربلا
تا به راه خدا،او شود جانفدا
وا غریبا حسین۴
#رضا_یعقوبیان
#سبک_همه_جا_کربلاست
#حرکت_امام_حسین_ع_از_مکه_به_سمت_کربلا
.
#دهتایی_بیست_و_سوم
#زمینه
قابلیت #زمزمه #واحد #شور
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم علیه_السلام
منتقم خونده تو رو حسین با اشک دیده
پیش قاسمی که توی خاک و خون غلتیده
بیا و برس به داد تازه دامادی که
داره زیر دست و پای مرکبا جون میده
آه، آقا بیا
قاسمو ببر به سمت خیمه ها
مادرش نجمه تو رو توی حرم زده صدا
آه، نزار آقا
که بره سرش به روی نیزه ها
نبینه تازه عروس، سر عزیزشو جدا
العجل به حقّ ِ... تن قد کشیده
قامت حسین از ِ...داغ او خمیده
اللهم عجل لولیک الفرج....
🌸
زبان حال حضرت نجمه خاتون با حضرت قاسم علیهماالسلام:
داری میری حسن کربوبلا به میدون
هنوز هیچی نشده ببین شدم نیمه جون
جوری توی آغوش عموجونت رفتی که
شدم انگاری توی عزای تو روضه خون
آه، ماه حسن
سر تو جدا میشه جلوی من
تن تو میمونه روی خاک صحرا بی کفن
آه، نور دلم
سر تو رو نی میره مقابلم
میشه جای ردّپا رو صورت تو قاتلم
از غم عروست... قاتلت میشه شاد
می بینه رو نیزه.... اشک ِتازه داماد
اللهم عجل لولیک الفرج....
🌸
زبان حال امام حسین با حضرت قاسم علیهماالسلام:
تازه داماد حرم تنت چقد گلگونه
دشت لاله؛ پیکرت از بعد ِ سنگ بارونه
دیدمت افتادی زیر دست و پای دشمن
هر سواره رو تنت داره رجز میخونه
آه، ماه حسن
زنده زنده کشتنت جلوی من
توی آغوش عمو اینقده دست و پا نزن
آه، وای از جفا
شونه خورده موی تو با پنجه ها
قد کشیدی زیر دست و پای اسب دشمنا
بردمت به خیمه.... با چشای گریون
حالا چی بگم من... به زبیده خاتون
اللهم عجل لولیک الفرج....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
4_5976594649064670328.mp3
5.81M
#دکتر_محمد_فراهانی
🔶 #نکات_فنی
1️⃣ آب اگر متوقف بماند بو می گیرد‼️
2️⃣چگونه در مداحی به خود انگیزه بدهیم⁉️
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
.
#نوحه #زمینه
#حضرت_رقیه (س)
#شب_سوم_محرم
___________
آخه چی میـشه ماه/آسمـــون روی دامـــنم بشینه
بابا شنـــیدم از تو/ گریـــهء یتـــیم و خدا میبــینه
برگردیم از اینجا // همه دعام همینه
هیچکی با من حرف نمیزنه/هیچکی با من بازی نمیکنه
از شـــام، بیـــزارم// بابا، غـم دارم// بیـــا مـــنو بغل کن
بی تـــو، میمـــیرم// از تـــو، دلگیرم// به قولت عمل کن
تـــموم دنـــیا...رو بـــدن//دیگـــه شــام نــمیام
من تورو می خوام... تو بیای//چیزی نمیخوام
درسته خیلـــی ..... ازشون// من زجر کشیدم
جـــون میـــدم امـــا...... تن به // ذلـّــت نمیدم
خیالت راحت /چــادر از سرم نیفتاده
خیالت راحت/دخترت محکم ایستاده
خیـــالت راحـــت // خیـــالت راحـــت
__________
خوبه که نیستی بابا/موی سوختهء روسرم وببینی
دخترت عوض شد/نمیتونی گل از رو لبش بچـــینی
درد و دل زیاده//نگو چرا غمینی
هیچکی از ما حیا نمیکنه/هیچکی حرف از خدا نمیزنه
خســـتم، بابایی/اینـــقدر، تنهایـــی // بـرا گلـــت عذابه
خیلی، دلسردم/میشه،برگردم// دیـــگه ازایـــن خـــرابه
یعـــنی میـــشه باز...... نفس //راحت بکشم
تا کـــی بـــرا پا..... شدنـــم//زحمـــت بکشم
تـــو رفـــتی امـــا.... بعـــدتو//عمـــه بخـــدا
یـــک تنه محکم.... جـلوشون// ایستاده بابا
توبازار شام/عمه زینب و دور کردن
تو بازار شام/همه مـــرداش نامردن
تو بـــازارشـــام//تـــو بـــازار شـــام
خیالت راحت /چــادر از سرم نیفتاده
خیالت راحت/دخترت محکم ایستاده
خیـــالت راحـــت // خیـــالت راحـــت
__________
نغمه وشعر:الاحقرمجتبی نامور
.👇
.
#شب_هفتم_محرم
#واحد_سنگین
#حضرت_علی_اصغر(ع)
نـــوحـــه از زبـــان تیـــرســـه شعـــبه
" آسمونا تار شده حسین گرفتار شده "
_________
آســـمـــونـــا تـــار شـــده
حســـین گرفتـــار شـــده
عــاقبـــت مـــنم مـــثـّــه
قـــصـــه مســـمار شـــده
بشـــکنه دستم که براش/غُصّـــه شدم آه شدم
بادست بی رحم خزون /نخواسته همراه شدم
روی گـــلـــوی پســـرش/ نـــیزه کـــوتاه شـــدم
فکرشـــو کن/ تیـــر سپر //یـــه بچـــه رو دست پدر
رها شـــدم /روتـــن باد// یـــهو نشـــــستم بـــی خبر
بریـــدم و/چـــکیدم و//اشـــک حسیـــن و دیـــدم و
ای کاش که می/شکستم و//ای کاش نمی رسیدم و
((ای وای من ای وای من))
______
خیلی بهش ظلم شده بود
لشکـــر تلاطـــم شــده بود
صـــدای گریــهء حســــین
تـــو هـــلهله گم شــده بود
هی مینشست بلند میشد/ انگاری حیرون شده بود
نگـــام که افتاد به نگاش/ ابر چشاش خون شده بود
چــاره نمـــونده بود براش/ حسین پریشون شده بود
لحظه سخت/ از راه رسید// وقتی منو بیرون کشید
جسـم ضخـیمِ/ تـــن مـــن/ اضافهء رگ و(سرو)برید
من یه طرف/سر یه طرف//نازکی گلوی اصغر یه طرف
تواون همه/غربت و غم //هلهله وخندهء لشگر یه طرف
((ای وای من ای وای من))
______
شعر ونغمه:الاحقر #مجتبی_نامور
.👇
.
#نوحه #شور
#امام_حسین (ع) 🔷
____________
نـــوکری تو دلـــم رو احـــیا کــرد
کـــرمِ تـــو زندگـــیم و زیـــبا کرد
خدا رو باید یه عمری شکرکردکه
مـــاها رو غـــلامه تــوءِ آقـــا کرد
دل دور از حرمت //شده حیرون و سرگردون
من دارم میمیـرم // به حرم ما رو بـــرگردون
حرم حرم دنیامه/حرم دوا دردامـه
قشنگترین رویامه /حرم
حرم حرم تسکینم / آرزوی شیرینم
یعنی تو رو میبینم/ حرم
(( اللهم الرزقنا حرم))
_____________
ماهارو تو روضه ها پنـــاه دادی
هرچی رو که داریم و شما دادی
مریضای خونمون و هـر دفـــعه
با یـــه ذره تربتـــت شـــفا دادی
دل تنگه حرمم //کار این روزام افسوسه
امسال تذکرمون // داره دستاتو میبوسه
حسین حسین میخونم/ ببین مثل بارونم
حرم می خوام ای جونم/ حسین
حسین حسین دنیامی/ تو لَیْتـــَنٰا کُنّـــٰامی
تو سید و آقامی/ حسین
(( اللهم الرزقنا حرم))
_____________
سایت و یه عمری رو سرم دارم
وقتی تورو دارم چیو کـــم دارم
میدونی از الان چقــدَر ذوقـــه؟
زیـــارت اربعـــیـــن حـــرم دارم
دوسِت دارم حسین /دوری از تو داغونم کرد
رویایِ حرمت / آقا مست و مجنـــونم کـــرد
حسین حسین اربابم/ ببین چقدر بی تابم
برا حرم دریابم /حسین
حسین حسین آمـــالـــم / قبولــیه اعمالم
به نوکریت میبالم /حسین
(( اللهم رزقنا حرم))
_____________
شعر ونغمه:الاحقر #مجتبی_نامور
.👇
.
#نوحه #شور
#حضرت_زینب
من دختر امـــیر بیان شیر خیبرم
من زینبم من زینبم
علتْ برای خلقت مُلک است مادرم
من زینبم من زینبم
پیره طریقتم چو نبی من سخنورم
من زینبم من زینبم
به تیغ نطق وکلامم نبرده کاری کردم
میان معـــرکه رفتم علمـــداری کردم
گره زدم به سرم دستمال زرد پـدر را
میان لشکر شیطان علی مداری کردم
علمدارم من//خط نگه دارم
ابلفضله در وقت پیکارم من
به ابن مرجانه خطابی کردم
به اوفهماندم دخت کرارم من
((من زینبم // من زینبم))
_
من زیبنم که با پدرم مو نمیزنم
من زینبم من زینبم
میگویم ازعلی دمی جزاو نمیزنم
من زینبم من زینبم
هرگز به دشمنان علی رو نمیزنم
من زینبم من زینبم
هرآنچه موعظه کردم ز سرّ مستورم بود
بیان حادثه کردم ، هرآنچه مقدورم بود
آز آیه گفتم و اینکه خدا خودش فرموده
من از خلیفه در آیاتْ،علی منظورم بود
تباه شد دشمن //بی پناه شد دشمن
رجز خواندمْ خلع سلاح شد دشمن
بپـــرسید از اهـــل دیـــاره شامــات
چه کرده زینب رو سیاه شد دشمن
((من زینبم // من زینبم))
_
من زیبنم که یک تنه تیغ غضب کشید
من زینبم من زینبم
کاره سران شام به یا للعجب کشید
من زینبم من زینبم
جوری تشر زدم پسر سعد عقب کشید
من زینبم من زینبم
به غیـــره آیهء قـــرآن سخن ندارم من
مدافـــع حرمـــم کـــوه اقتـــدارم من
میان دستم اگرچه که ذوالفقاری نیست
به وقت خطبه ومنبر چو ذوالفقارم من
به منبررفتم//جنگ کافر رفتم
زنی بودم که فتح خیبر رفتم
چنان لرزاندم کاخ شام و کوفه
همه فهمیدن من به حیدر رفتم
((من زینبم // من زینبم))
_
شعر ونغمه:الاحقر مجتبی _نامور
👇
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#رضا_قاسمی
〰〰〰〰〰〰
بالای بام از دور میبینم
از اولین غم تا به آخر را
در اشکهایم کاش میدیدی
این صحنههای گریهآور را
از دور میبینم که میآیی
اهل و عیالت حالشان خوب است
دارد رباب از ذوق میخندد
دید اولین دندان اصغر را
سجادهات را پهن کرد و گفت
«بابا! رقیه دوستت دارد»
چادر نمازش را سرش کردی
اکبر که گفت اللهاکبر را
دارد سکینه آب مینوشد
اصحاب و اهل خیمهگاهت هم
سیرابها بعدش دعا کردند
در لشکرت سقای لشکر را
دور سرت هر لحظه میگردد
پروانهی شمع وجود تو
میبینم اشک شوق زینب را
تا سیر میبیند برادر را
این دلخوشیها را نگیر از خود
با آمدن در سرزمینی شوم
از خیر کوفه بگذر و برگرد
از اهل خیمه دور کن شر را
اینجا بهارش هم زمستان است
از ساقه میبُرّند گلها را
برگرد، این مردم تبر دارند
بر پیکرِ خود حفظ کن سر را
دلشوره میآید سراغ من
با دیدن چشمِ حرامیها
حالا که میآیی نیاور پس
همراه خود ناموس حیدر را
.___________________________
#حضرت_مسلم
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
ای کاش دست من قلم میشد
تا واسه تو نامه نمیدادم
با خون نوشتم اسمتو بعدش
بی سر به پای اسمت افتادم
از بام افتادم چه تقدیری
از بام افتادم چه تعبیری
یادش بخیر اون روزی که گفتی
تو سربلند از رو زمین میری
تو با سر بی تن میای اینجا
یه گوشه تو این شهر بُق کردم
اما برات بازار و ای یوسف
با این تن بی سر قُرق کردم
آره قناره نردبون میشه
از آسمون تا اینکه سر باشم
بالای این دروازه هم خوبه
تا به خدا نزدیک تر باشم
#میلاد_حسنی ✍
.......
👇