eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
809 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
Mohjat.NetShab 02 Ramazan 1403 Taheri [Mohjat_Net] (2).mp3
زمان: حجم: 2.06M
🎤 غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا رمضان آمده و حال بکا نیست مرا روزگاری به هوای همه کس بال زدم پر پرواز به درگاه شما نیست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لذتی در سحر نافله ها نیست مرا دست من خالی و هر بار تظاهر کردم کوله باری بجز از کبر و ریا نیست مرا چه کنم تا که جوابم نکنی یا الله بارالها به گمانم که بنا نیست مرا به حسین تو قسم قافیه را باخته ام اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا روزی امشب ما دست کریم است کریم در کرمخانه ی او چون و چرا نیست مرا قسمتم کن سحری گوشه ی بین الحرمین هوسی جز سفر کرب و بلا نیست مرا شاعر: 1403 .
حاج سید رضا نریمانی4_6046298497945177738.mp3
زمان: حجم: 40.52M
غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا رمضان آمده و حال بکا نیست مرا روزگاری به هوای همه کس بال زدم پر پرواز به درگاه شما نیست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لذتی در سحر نافله ها نیست مرا دست من خالی و هر بار تظاهر کردم کوله باری بجز از کبر و ریا نیست مرا چه کنم تا که جوابم نکنی یا الله بارالها به گمانم که بنا نیست مرا به حسین تو قسم قافیه را باخته ام اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا روزی امشب ما دست کریم است کریم در کرمخانه ی او چون و چرا نیست مرا قسمتم کن سحری گوشه ی بین الحرمین هوسی جز سفر کرب و بلا نیست مرا شاعر: 1403 .
.👆 من به راهت قدم گذاشته ام السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ من به راهت قدم گذاشته ام روی دوشم قلم گذاشته ام در کنار قلم بیاو ببین چوبه ی دار هم گذاشته ام  پای خود جای پای امثال دعبل و محتشم گذاشته ام سر خود را به روی دیوار خانه ای محترم گذاشته ام ششمین سجده حاکی از این است سر به پای توام گذاشته ام در خیالم سر مزار تو من چهارده تا علم گذاشته ام هرچه دارم برای احداث یک رواق حرم گذاشته ام هرچقدر اشک هم بریزم باز در عزای تو کم گذاشته ام روی فرش عزای تو امشب به امیدی قدم گذاشته ام بی ارادت نمی شود که نگفت از عطایت نمی شود که نگفت دلمان را خودت دوباره بساز از زمستان کمی بهاره بساز برگ ریزان فصل پاییزم از وجود من استعاره بساز تکه های دل مرا بردار سر هم کرده چهارپاره بساز نوحه ی پنجم صفر با من تو برایش دو گوشواره بساز یا شب هفتم از من بی تاب حلقه بر گوش شیرخواره بساز درد دارم که امدم امشب چاره ی درد راه چاره بساز با کسی که پیاده در راه است ای به دوش ملک سواره بساز ساز ما کوک میشود با اشک چشم ما را پر از ستاره بساز پابه پای تو گریه باید کرد در عزای تو گریه باید کرد بی حیا بود دشمنت اما... بی عبا کوچه بردنت اما... پیش چشمت به آسمان می رفت آتش از بام گلشنت اما..‌. زیر دست جماعتی بی رحم پیرهن بود جوشنت اما ... پنجه ای مثل ریسمان افتاد نیمه شب دور گردنت اما.. عده ای بی ادب میانه ی راه بد و بیراه گفتنت اما... در شلوغی رفت و آمدها گرچه ازرده شد تنت اما ... زخم دل را کسی نمک نزده همسرت را کسی کتک نزده مادرت را ولی در خانه عده ای میزدند مردانه پیش چشم پرستویی مجروح آتش افتاده بود بر لانه از سر تازیانه پیدا بود رد شلاق بر روی شانه طاقت ضربه ی غلاف نداشت پر و بال ظریف پروانه روز روشن زدند فاطمه را فاطمیه نبوده افسانه قنفذ اینجا دل تو را خون کرد کوفه هم نیز ابن مرجانه... سر بر روی نیزه هم میگفت جای زینب نبود ویرانه داد از این درد و رنج و غم...ای داد... دخلت زینب علی بن زیاد * * بنابر نقل آیت الله وحید خراسانی( در کتاب مصباح الهدی ص238) ،میرزای شیرازی در مجلسه روضه اش تا شنید که نوحه خوان(آیت الله حائری) گفت: (دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلی اِبْنِ زیاد) داد زد: بس است،کافی است...و سپس از صبح تا ظهر بر سینه زد .
خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته‌ست تا پایین پا در مسیر ورزقان، اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی‌نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود: مدیون امام هشتم‌ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن‌قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه‌اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی‌های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه، گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده‌های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شأن و شوکت را گرفت وعده‌ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه، افسار قدرت را گرفت می‌شود جان داد در راه امام عصر خود می‌توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می‌رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت ✍
. 🔸ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ🔸 🔸 برای بزرگ مردی که باورش داشتم و دارم... خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته ست تا پایین پا در مسیر ورزقان اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود : مدیون امام هشتم ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شان و شوکت را گرفت وعده ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه افسار قدرت را گرفت می شود جان داد در راه امام عصر خود می توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت (ع) .
زمان: حجم: 275.8K
علی ملائکه🎤 روی دست دوستان سمت خراسان می روی آخرین بار است که پابوس سلطان می روی حوله ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده حج فقیران می روی ✍ .
با یاد و نام لحظه لحظه عُمر خود را خرج حضرت می‌کنم جز حرم جایی روم، احساس غربت می‌کنم حاجت خود را اگر یک شب بگیرم می‌روم "لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم" گریه‌ی در روضه‌اش یعنی همان خیرالعمل اشک می‌ریزم برای او، عبادت می‌کنم راه او یعنی همان "إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيل" بچه‌هایم را بدین گونه هدایت می‌کنم حوله‌ی احرام من شال عزای روضه‌هاست حاجی کرببلایم، قصد قربت می‌کنم دور شش‌گوشه‌اش ذکر تلبیه سر می‌دهم من خدا را زیر آن قبه زیارت می‌کنم در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم حب مولایم برای من ملاک دوستی‌ست من فقط با دوستدارانش رفاقت می‌کنم زینت امروز روضه، خونِ "زین الدین"‌هاست از شهیدان هم میان روضه دعوت می‌کنم با محرم، با صفر، اسلام جاوید است و بس یادی از نطق امامِ پیرِ امت می‌کنم امتداد روشن "هیهات من الذله" را در میان روضه‌ها هرشب روایت می‌کنم باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب با حسینِ عصر خود تجدید بیعت می‌کنم هم خودم، هم بچه‌هایم، هم پدر، هم مادرم هرچه دارم را فقط خرج ولایت می‌کنم من به امید اجابت روز و شب با سوزِ دل در قنوت خود تمنای شهادت می‌کنم آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت می‌کنم با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین" هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت می‌کنم زینب و کرب و بلا، مرثیه‌ای مکشوفه است به خود آقا قسم دارم رعایت می‌کنم روضه‌هایش می‌برد دل را به سوی کربلا "بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا " ✍ .
آفرین بر هرکه گوشش بر دهانِ رهبری ست رهبری که ناهی سرسخت بدعت‌آوری ست افتخار ماست که پیر و مراد راهمان خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدری‌ست بیرق اسلام باید در زمین محکم شود این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگری‌ست جمله‌ی "ما می‌توانیم" از پیام کربلاست اولین رکن و اساس جامعه خودباوری‌ست روضه‌های هرشب ما بی رسالت نیست نیست اشک ما و باور ما موجب روشنگری‌ست کربلای دیگری برپا نخواهد شد دگر خاکریز شیعه مملو از حمید باکری‌ست ارباً اربا هم شویم از حامیان رهبریم ما مقلدهای چشمان علی اکبریم خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علی‌ست چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علی‌ست او علی بن حسین بن علی و فاطمه‌ست مادرش زهرای مرضیه‌ست و بابایش علی‌ست میمنه تا میسره یا میسره تا میمنه بهترین شیرین‌ترین ذکر رجزهایش علی‌ست کوری چشم تمام قاسطین و مارقین نقش سربندش وَ بازوبند زیبایش علی‌ست با علی یعنی حیات و بی علی یعنی ممات عشق امروزش علی و عشق فردایش علی‌ست ابن ملجم‌ها سر او را نشانه می‌روند به همین جرمی که نام بامسمایش علی‌ست چون مدینه بار دیگر کوچه‌ای وا می‌کنند با هجوم تیغ و نیزه ارباً اربا می‌کنند تیغ دشمن بی هوا برگ و برش را می‌بَرد خنجری از پشتِ سر، بال و پرش را می‌برد هرکسی با حمله‌ای، با حربه‌ای، با ضربه‌ای پاره پاره پاره‌های پیکرش را می‌برد بگذرم ...من مانده‌ام آخر حسین از معرکه با چه حالی تا حرم تاج سرش را می‌برد لشگری آمد برای بردنش تا خیمه‌ها چه غریبانه علیِ اکبرش را می‌برد مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیده است تکه تکه در عبا پیغمبرش را می‌برد با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد اکبرش را می‌برد یا اصغرش را می‌برد؟ دل شکسته بعد اکبر از دل نامحرمان سمت خیمه همره خود خواهرش را می‌برد آخرش این مرثیه ما را مدینه می‌برد... ✍
سال‌ها در طلب سیم و زر دنیاییم که خجالت زده از گل پسر زهراییم "به عمل کار برآید، به سخندانی نیست" مانع آمدن حضرت حجت ماییم او حسینی‌ست ولی بی علی اکبر مانده غافل از فلسفه‌ی مکتب عاشوراییم حال‌مان حال یتیمی‌ست که از بی مهری همه محتاج نوازشگری باباییم عصر غیبت به‌خدا کثرت ما وحدت ماست تا نیاید خبر از صاحب‌مان تنهاییم وعده‌ی آمدن منجی عالم حتمی‌ست چشم بر راه، همه منتظر فرداییم آبرویی هم اگر هست از آقایی اوست ماهمه نوکر این خانه ولی آقاییم کاش همراه خود این قافله را هم ببرد همه در آرزوی دیدن پایینْ پاییم :: شب هشتم شد و در راه به خود می‌گفتیم مجلس ختم حسین بن علی می‌آییم منتقم مُطَّلع از ترجمه‌ی "مقراض" است جهل محض‌ایم همه؛ بی خبر از معناییم روضه‌ی " لشگر جراحه " پر از ابهام است سال‌ها منتظر حل معماهاییم ✍
65.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 غروب کربلا شد و … جور و ستم روا شد و… دور و بر سه ، سه ونیم قیامتی به پا شد و… بـعدِ تمـامِ شُــهدا نوبت شاه ما شد و… وقـت نزول آیه ی مصیبت و بلا شد و… تمـامی سپـاه کـفر دوباره هم صدا شد و… خدا خدای نیزه و… خنجرو دشنه ها شد و… بـرای نـیزه دارها حرمله رهنما شد و… سـنگ روانه ی سرِ عزیز مصطفی شد و… به سوی قلب مضطری سه شعبه ای رها شد و… دهان خشک بسته ای به زور نیزه وا شد و… عدو رسید و چکمه ای به روی سینه جا شد و… دست به موی سر رسید شمر چه بی حیا شد و… دیـد ولـی نمی بُرَد ز روی سینه پا شد و… با لگدی به گُرده اش… سوار بر قفا شد و… یکی دوضربه هم که نه وای خدا خدا شد و… به ضربه ی دوازدهم سر از بدن جدا شد و… به خون پاک حنجرش محاسنش حنا شد و… وَ پیش روی خواهرش سرش به نیزه ها شد و… کـفن نبـود کـربـلا صحبت بوریا شد و… پیرهنش به جای خود تنش چو نخ نما شد و… به دست شوم گرگ ها دوباره جابجا شد و… پـس از قتـال نوبت خیام نینوا شد و… ظلم وجفا ز حد گذشت غرور خواهرش شکست *** جور و ستم روا شده خون به دلِ خدا شده حوالی ساعت سه قیامتی به پا شده بـعدِ تمـامِ شُــهدا نوبت شاه ما شده وقـت نزول آیه ی مصیبت و بلا شده تمـام لشکر دغا یکسره یک صدا شده نوبت رقص نیزه و… خنجرو دشنه ها شده سـنگ روانه ی سرِ عزیز مصطفی شده بسمت قلب مضطرش سه شعبه ای رها شده دهان خشک و بسته اش به زور نیزه وا شده خدا ببین که چکمه ای به روی سینه جا شده دست به موی سر رسید شمر چه بی حیا شده تیغ نمی بُرَید، پس ز روی سینه پا شده وِرا نمود پشت و رو مسلط از قفا شده
چشم امید حیدر و زهرا به زینب خورده گره تفسیر عاشورا به زینب مثل پیمبرها ملائک میفرستند صدها سلام از جنت الاعلی به زینب او زینت دوش امیرالمومنین است زینب به بابا نازد و بابا به زینب گر میرسد "صدیقه ی کبری" به زهرا پس میرسد "صدیقه ی صغری" به زینب ام النجابت آنقدر پاک و زلال است عمری حسادت میکند دریا به زینب " عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی داده خدا علم لدنی را به زینب عون و محمد آیه های سجده دار اند در سوره ی زیبای " اعطینا بزینب..." پیش از تولد نوکر این خانه بودیم وابسته ایم از عالم زر ما به زینب این خانواده به خدایم میرسانند دل میدهم یا به رقیه یا به زینب مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد شیعه توسل میکند هرجا به زینب " اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا " این است عشق اردبیلی ها به زینب امر شفاعت را گمانم میسپارد روز جزا انسیه الحورا به زینب حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است در مصرعی که میرسد "حلما" به "زینب" "امُّ المَصائب" را میان جمع القاب باری تعالی میدهد تنها به زینب در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب در هرنماز شب برای من دعا کن هی عرض حاجت میکند آقا به زینب از خیمه تا گودال دست حق تعالی گویا سپرد امر امامت را به زینب در سایه ی لطف خداوندی علم را بعد از شهادت میدهد سقا به زینب او به اسیری رفته ما آزاد باشیم خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش خون گریه دارد میکند صحرا به زینب پا جای پای مادر خود میگذارد روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست پیرزنی که میدهد خرما به زینب تنها رباب از حرمله دلخور نباشد ملعون جسارت میکند حتی به زینب سر های روی نیزه را رفته نشانه سنگ ملامت میزند اما به زینب منزل به منزل در بیابانها رقیه هرشب پناه آورده از سرما به زینب شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز با تازیانه میزند فردا به زینب سرهای روی نیزه میبارند وقتی خولی نظر اندازد از بالا به زینب
. کربلایی گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است آینه ی حُسن برادر به نظر میرسد می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شش ماهه پیمبر به نظر میرسد وقت جلوسش به سر دست امام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرات چرا با عمو عباس برابر به نظر میرسد بعد علمدار علمدار حرم میشود بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد با قدمش با جنمش با نفسش با دمش محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد مشک ،عمو ، آب ،عطش ،خیمه و اشک رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حرمله گر تیر سه پر را نزند هم ؛ علی با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد شاعر: ✍ 👇