eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
809 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای وای من، ای وای من، ای وای من زهرای من، زهرای من، زهرای من نفسی علی زَفَراتِها مَحبُوسَةٌ یا لَیتَها خَرجَت مَعَ الزَّفَراتی ای جان من، جانان من، یکتای من زهرای من، زهرای من، زهرای من لا خَیرَ بَعدَکِ فی الحَیاةِ وَ اِنَّما اَبکی مَخافَةَ اَن تَطولَ حیاتی بی تو نباشد خیری از دنیای من زهرای من، زهرای من، زهرای من رفتی چه زود از پیش ما یافاطمه خیز و ببین حال مرا یافاطمه ای داده جان از غربت و غمهای من زهرای من زهرای من زهرای من چشم حسن هر نیمه شب بارانی است حال حسین از هجر تو طوفانی است زینب بگوید مُردم ای بابای من رهرای من زهرای من زهرای من وقتی زبان گیرد دل شب دخترم گوید حسن وای مادرم وای مادرم میلرزد از اشک حسین پاهای من زهرای من زهرای من زهرای من یاس کبود و نیلی ام ای کوثرم شرمنده از روی تو و پیغمبرم بعد از تو کِی گردد خموش آوای من زهرای من زهرای من زهرای من گوید نبی چون بنگرد روی کبود رسم امانت داری این گونه نبود اشکِ روانم پاسخ آقای من زهرای من زهرای من زهرای من انسیه ی حوریه ی خلد برین پیش علی در کوچه ها خوردی زمین بازوی تو کرده ورم همتای من زهرای من زهرای من زهرای من بین در و دیوار این خانه چرا با ناله ای محزون صدا کردی مرا گفتی بفریادم برس مولای من زهرای من زهرای من زهرای من ای یاور تنهایی ام خیز و ببین از بعدِ تو حیدر شده خانه نشین ای در برِ سجاده ات مأوای من زهرای من زهرای من زهرای من 👇
. بعد از این بابا  ، بی کس و تنها خونه مونده با همه غمها داره میمیره ، به دره خیره یاد  اونروزه  نفس گیره داره میمیره درده دیدنه قاتل تو درده اون روزا که  بر نمی‌گرده باز دلم بهونتو کرده برگرد اگه میشه مادرم برگرد فضه بستر تو رو جم کرد مدینه شده پر از نامرد جوان مادر مادر مادر ، مادر مادر مادر .... رفتی و بابا  ، نیمه شب با آه درداشو داره میگه با چاه چادر خاکی ، خونه رو دیوار کشته ما رو دیدنه مسمار خونه رو دیوار خسته شده بابا از همه خسته پیر شده  تن رو شسته بازوی شکسته رو بسته جون داد زخماتو وقتی می شست جون داد میزد از ته دلش فریاد  مرد خیبر از نفس  افتاد از درو دیوار ، داره می باره شدم از غم تو  بیچاره هی میگن که خاک ، سرده ای مادر ولی هی میشه غمت بیشتر حالا مجلس ختم تو رو تنها بابا تو خونه گرفت اما نیومد همسایه مون حتی خونه خونه نه بگو عزا خونه حسنت هنوزم حیرونه بیشتر از همه پریشونه   ✍ .👇
. سلام الله علیها هیزم آورده دشمن خدایا شعله زد آتش از درب خانه ناله ای کودکانه بلند است مادرم را مزن تازیانه وا مصیبت..... ای فلک تا همیشه بنالی این چه ظلم و غم بی حساب است ظالمی می زند تازیانه دست خیبر گشا در طناب است وامصیبت کوه صبر از مصیبت شکسته بر فلک قائمه گریه می کرد ای مدینه چه کردی که دیگر روز و شب فاطمه گریه می کرد وامصیبت ................. . باغبان گریه کن تا همیشه یاس ما رنگ نیلوفری شد بال پرواز او را شکستند مادر ما دگر بستری شد مرو مادر تا سحر غصه های دلش را می نهد مرحم اشک و ناله میکند تا که پهلو به پهلو بسترش میشود باغ لاله مرو مادر سوره ی قدر پیغمبر است و در غریبی خود جان سپارد صد دعا بهر همسایگان برد یک ملاقاتی اما ندارد مرو مادر .............. . شب شدو چشم ماه و ستاره شاهد چشم بارانی من بر مزار غریب تو هر شب بشکند بغض پنهانی من فاطمه جان شب شدو تا سحر گریه می کرد یک جوان بر مزار جوانش یاد روزی که در قلب آتش ناله زد مرغ هم آشیانش فاطمه جان تا ستاره بریزد بر این خاک کاش ، عالم همین شب بماند چاره ساز غم عالمی در چاره ی اشک زینب بماند فاطمه جان ✍ 👇
. حسنم حسنم نور دیده ام برخیز ازچه گریه به نیمہ شب داری؟ مرد گریه نمےکند پسرم بازهم ڪه دوباره تب داری دست وپایت چقدر می لرزد ازچه چیزےدوباره ترسیدی؟ ڪمی آرامتر، بگو نڪند بازهم خواب ڪوچه را دیدی؟ به فدایِ دلِ پر از دردت بینِ ڪوچه مگر چه رخ داده چادرِ مادرت که پاره شده نکند روی ِخاڪ افتاده رنگ خنده نیامده به لبت بعدِ آن غُصه های آن کوچه جان بابا بگو تو قدری از مادر وماجرای آن کوچه حسنم حسنم نورِ دیده ام از چه روی زهرایِ من شده نیلی من بمیرم برای تو نڪند پیش چشمِ تو خورده است سیلی جان بابا مگر چه کابوسی است شب و روز تو رو را بهم زده است راز بنهفته را هویدا کن از گلویی که بغض غم زده است لعنت حق بر آن شغالی که بین کوچه شکسته حرمت تو با جسارت به روی زهرایم پا نهاده به روی غیرت تو دست گیرِتمام عالمیان بوده‌ دستِ شفای زهرایم جان بابا شود فدایت که گشته دستت عصای زهرایم ✍ 👇
. در کودکی شد قسمتِ من؛ خانه داری هم خانه داری میکنم هم سوگواری گِریَم برای؛ نورِ دو عینت هرشب دهم آب؛ دستِ حسینت مظلومه مادر ..... مادر چرا رنگ از رخ ماهت پریده؟ مادر چرا خون از گریبانت چکیده؟! گاه دعا و؛ راز و نیاز است؛ سجاده بگشا؛ وقتِ نماز است مظلومه مادر .... دیشب نشستی گیسویم را شانه کردی امشب در آغوشِ لحد کاشانه کردی دیشب گرفتی، اشکم زِ دیده امشب ز داغت؛ رنگم پریده مظلومه مادر ..... دیشب دعا کردی اجل جانت بگیرد! امشب دعا کن دخترت زینب بمیرد… دیشب تو بودی ؛ مادر کنارم امشب به دیوار سر میگذارم… مظلومه مادر ...... دادی به دستِ زینبت با آه و زاری… پیراهن خونینِ خود را یادگاری! آن پیراهن را ؛ هرگز نشویم تا عطر مادر ؛ را از آن ببویم... حاج .👇
. دلخوشی من هستی میری از کنار من بی تو سرد و تاریکه دیگه روزگار من توو غربت و غم ندبه و گریه میشه کارم تنها تورو دارم تورو دارم تورو دارم شب ها بی تو ای ماه میگم غم‌رو با چاه زهرا زهرا زهرا میدونی که جون من بسته اس به جونت زهرا مثله قفسه واسم بعد تو‌دیگه دنیا تو مرهم زخمامی بمون غم بی امونه جز تو دیگه هیچکی برا حیدر نمی مونه میگه زینب با آه یوماه یوماه یوماه زهرا زهرا زهرا ✍ ........... . چشمای علی بی تو می‌باره مثه ابری گفتم به رسول الله عَنْ صَفِیتِکَ صَبْری‏ باورم نمیشه بینمون فاصله افتاد کاش بگن علی ازدوری فاطمه جون داد بی تو خیلی تنهام ای وای زهرام زهرام زهرا زهرا زهرا رفتی و علی بی تو بی تابه و بی صبره دنیای بدون تو واسه من مثه قبره گفتی تو بهم لحظه ی آخر یه کلامی ابکنی ابالحسن و اِبکِ لِلیَتامی ای وای درب و دیوار کشته من رو مسمار زهرا زهرا زهرا ابوذر رییس میرزایی ........... . جای دستای گرمت خالیه توی دستام زینب میگه بابایی من مادرمو میخام وقتی که نباشه یکی از معشوق و عاشق دیگه نمیشه زندگیاشون مثه سابق وقتی رفتی مردم ازغم ضربه خوردم زهرا زهرا زهرا توو حسرت آغوشت می‌سوزم و میسازم دل تنگ توام زهرا ای محرم هر رازم شیرینی زندگی من خندیدنت بود دلخوشی من فاطمه هر روز دیدنت بود با تو بودم مأنوس بی تو افسوس افسوس زهرا زهرا زهرا ابوذر رییس میرزایی ✍ .👇
. چه باصفاست به لطف و عنایت داور مرورِ خاطرۀ اهل بیت پیغمبر بیا سری بزنیم ای موالیان علی به خانۀ گل طاها، به خانۀ کوثر چه روزگار خوشی داشت بیت وحی خدا چه زندگیِ خوشی بود خانۀ حیدر چه رفت و آمدِ خوبی در آن حوالی بود کنار هم، همه گل‌های فاطمه یکسر خدیجه گرچه نبود، آن صفای روحی بود که بود سِلمیِ والا خدیجه ای دیگر حضور فضه در این جمع لطفِ دیگر داشت نشاطِ پیریِ سلمان، جوانیِ خوش‌تر علی، حسین و حسن را به جان صدا می‌زد شنیدنی تر از آن بود، لفظِ پیغمبر علی چو وصله به نعلینِ پاره اش می‌دوخت چه دیدنی تر از آن بود خندۀ همسر به دستِ مادرِ خانه که سفره می‌شد پهن کمک به فاطمه میکرد، نازنین دختر به ناز، شانه به گیسوی کودکان می‌زد چه عاشقانه به هر صبح و شام این مادر طلوعِ فجر که می‌شد، تمامِ اهل حرم همه نظاره گرِ نورِ زهرۀ أزهر نمازِ ظهر که می‌خواند، دیدنی تر بود سجودِ ماه، و تقلیدِ ذاتیِ أختر هزار نور ز خسارِ فاطمه می‌ریخت به دیدگانِ علی، صبح و ظهر و شب یکسر شکوفه های بهاری که غنچه وا می‌کرد حیاتِ خانۀ او بود، جنتِ کوثر بهشت را به همین بیت می‌توان حس کرد بهشتِ عدن کجا، بیتِ خمسۀ أطهر حسن کنار پدر می‌نشست در مسجد علی سمیعِ کلامِ پیمبرِ داور میانِ خطبۀ جدش، به شوقِ دیدارش حسین تکیه زنان می‌نشست بر منبر درونِ حال و هوای خوشِ حرم ناگاه صفای خانه بهم ریخت، بیت شد مضطر ز اِرتحالِ پیمبر، دو روز نگذشته... هجوم شد به سرایش، هجوم شد بر در دری که داشت سلامِ نبی، در آتش سوخت و سوخت گیسوی زهرا و چادر و معجر رسید اینهمه عصیان، ز جبت و طاغوتی که هیزم آورِ دوزخ شدند، تا محشر فدک بهانه شد و دستِ مرتضی بستند به قصدِ غصبِ خلافت شدند بر مصدر ز ضربه های غلافی، به شانۀ عصمت شکست بازوی زهرا نه، بازوی حیدر لگد زدند چو بر پهلوی کنیز خدا عبور کرد ز روی درِ حرم، لشکر جواب سیلیِ زهراست دستِ فرزندش که انتقام بگیرد، از آن دوتا کافر علی به خانه نشست و گُلَش به گِل، اما بجاست خیرِ کثیرِ نبی در این معبر هر آنکه یاورِ مولاست، رهروِ زهراست مدافعِ حرم است و مدافعِ رهبر شهادت آینۀ ی مادر شهیدان است شهید پیروِ زهراست تا صفِ آخر صلوات_الله_و_سلامه_علیهم_اجمعین ✍ ‌.
. ای وای من، ای وای من، ای وای من زهرای من، زهرای من، زهرای من نفسی علی زَفَراتِها مَحبُوسَةٌ یا لَیتَها خَرجَت مَعَ الزَّفَراتی ای جان من، جانان من، یکتای من زهرای من، زهرای من، زهرای من لا خَیرَ بَعدَکِ فی الحَیاةِ وَ اِنَّما اَبکی مَخافَةَ اَن تَطولَ حیاتی بی تو نباشد خیری از دنیای من زهرای من، زهرای من، زهرای من رفتی چه زود از پیش ما یافاطمه خیز و ببین حال مرا یافاطمه ای داده جان از غربت و غمهای من زهرای من زهرای من زهرای من چشم حسن هر نیمه شب بارانی است حال حسین از هجر تو طوفانی است زینب بگوید مُردم ای بابای من رهرای من زهرای من زهرای من وقتی زبان گیرد دل شب دخترم گوید حسن وای مادرم وای مادرم میلرزد از اشک حسین پاهای من زهرای من زهرای من زهرای من یاس کبود و نیلی ام ای کوثرم شرمنده از روی تو و پیغمبرم بعد از تو کِی گردد خموش آوای من زهرای من زهرای من زهرای من گوید نبی چون بنگرد روی کبود رسم امانت داری این گونه نبود اشکِ روانم پاسخ آقای من زهرای من زهرای من زهرای من انسیه ی حوریه ی خلد برین پیش علی در کوچه ها خوردی زمین بازوی تو کرده ورم همتای من زهرای من زهرای من زهرای من بین در و دیوار این خانه چرا با ناله ای محزون صدا کردی مرا گفتی بفریادم برس مولای من زهرای من زهرای من زهرای من ای یاور تنهایی ام خیز و ببین از بعدِ تو حیدر شده خانه نشین ای در برِ سجاده ات مأوای من زهرای من زهرای من زهرای من ✍ 👇
. 🏴 سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آه از، بی مادری / وای از، چشمای تر آه از، این روضه‌ها / وای از، دیوار و در وقتی که نیستی بایدم بشم کلافه خیر ببینه فضه به جات مومو می‌بافه ۲ چادرِ - سوخته‌اتو - تا می‌کنم - برای یادگاری ۲ کاش میشد - که بازم - سر منو - روی پاهات بذاری ۲ "ای مادر، دلم برات تنگ شده" ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حالا، من موندم و / چشمِ، پُر خواهشم نیستی، ریخته به هم / مادر، آرامشم کوه غم و غصه رو قلبم شده آوار کُشته منو لخته‌ی خونِ روی مسمار ۲ یادمه - روزی که - توو خونمون - آتیش کشید زبونه ۲ قنفذِ - بی‌حیا - لگد می‌زد - مغیره تازیونه ۲ "ای مادر، دلم برات تنگ شده" ۴ . 👇
. فاطمه جان خیز و بنگرناله‌هایم در کنار تربت تو در نوایم نیمه‌شب ها دیده گریان بهر دیدارت بیایم آه بی‌کس و تنها شدم من صاحب غم‌ها شدم من فاطمه جان آه ای جوان قدکمانم کن دعا زنده  نمانم فاطمه جان صدیقه کبرایی یازهرا یازهرا   انسیه الحورایی یا زهرا یا زهرا خانه من بی تو گشته قتلگاهم کی رود از خاطر من سوز آهم پشت در شد خیره سوی پیکرت زهرا نگاهم آه زیر پا افتاده بودی از نوا افتاده بودی فاطمه جان آه بی پسر گشتی و دیدم من عبا رویت کشیدم فاطمه جان صدیقه کبرایی یازهرا یازهرا   انسیه الحورایی یا زهرا یا زهرا ✍ .👇
. راحت از غمها شدی، ای خانه دارِ مرتضی تیره شد از رفتن تو ، روزگارِ مرتضی سنگ قبری هم نداری فاطمه ، امّا ببین خانه ی بی تو شده بانو، مزارِ مرتضی .
. بعد از شهادت برای گریه علی  بی تو کم بهانه ندارد ولی به غیرِ همین هق‌هقِ شبانه ندارد درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچه‌ای باریک برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد مرا که روز  سکوتِ یتیم‌های تو کُشته‌است به خانه‌ای که دری بین آستانه ندارد خدا کند نرسد صبح   برنخیزم از خاکت کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت : که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد شبیه روضه‌ی تو روضه‌ای زمانه ندارد : رسید طعنه‌ی قنفذ به کودکانِ غریبم چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن زنی که خورده زمین ضربِ تاریانه ندارد (حسن لطفی) ✍ .