#زمینه_حضرت_رقیه #حاج_محمدرضا_طاهری #حضرت_رقیه روضه ها تا که مکشوفه شد #سبک_روضه_ها_تا_که_مکشوفه_شد

. #زمزمه #تصنیف #زمینه فاطمیه سبک_ای_دل_سوزان 👉 رو به دلبر کن دل غمدیده را کبوتر کن برای این غم دیده را تر کن وا اماه ۲ پر بزن ایدل برو رو به حیدر بزن ایدل سری هم به مادر بزن ایدل وا اماه ۲ مادر افتاده نیمه جون بین بستر افتاده همه هستی حیدر افتاده واویلا ۲ هوا هوای فاطمیه روزای غربت و بی کسیه گل گلخونه نیلوفریه آه از این درد و غم داره میسوزه باز آسمونا گرفته نفس روضه خونا شکسته دل پیرو جوونا پا به پای این دم در باغو کی دیده غریبونه بسوزونن گل یاسو کی دیده گلخونه بسوزونن روضه سنگینه خبر پیچیده بین مدینه شکست تو کوچه ، ماه و آیینه واویلا ۲ خون رو دیوار نخون روضه ی داغی مسمار کبوتر شد تو شعله گرفتار گرفتار ۲ حیدر خسته ( باغبونْ خسته ) شده گریون با دستای بسته گل یاسش از ساقه بشکسته واویلا ۲ هوا هوای درد و عزا شکسته شد دیگه شیر خدا شده فاطمه دست به عصا تو اوج غریبی شکسته بازوی مادر ما با زحمت میگیره دست دعا میرسه روضه به کرب و بلا با موج غریبی ریشه ی روضه های کربلا تو فاطمیه ست شررشعله های خیمه ها تو فاطمیه ست شب سکوت غم گرفت با دستش تا قنوت غم به قلب عالم شد هبوط غم واویلا ۲ دیده گریونه دیگه مادر زنده نمی مونه که عجل وفاتی رو می خونه واویلا ۲ غم بی اندازه داره رو پیرهنش لاله ی تازه علی تابوت واسه کی می سازه ؟ واویلا ۲ هوا هوای فاطمیه روزای غربت و بی کسیه گل گلخونه نیلوفریه آه از این درد و غم داره میسوزه آسمونا خرابه حال روضه خونا شکسته دل پیرو جوونا پا به پای این دم در باغو کی دیده غریبونه بسوزونن گل یاسو کی دیده گلخونه بسوزونن #فاطمیه #سبک_ای_دل_سوزان #حسین_رحمانی ✍ .

🎧 ای دل سوزان دل غمباز از #شور #سبک_ای_دل_سوزان بانوای: #حاح_امیر_عباسی #شب_هفتم محرم الحرام ۱۴۴۷ ۱۱تیر ۱۴۰۴

. 📃 پرستو می‌چکد از برگ برگ دفترم امشب 🎙 #روضه  #حاج_محمود_كريمى 🗓 #روز_شهادت_حضرت_زهرا_۱۴۰۰ 📍 #فاطمیه  "ع" 🏷 #حضرت_زهرا "سلام‌الله‌علیها" پرستو می‌چکد از برگ برگ دفترم امشب پری‌ها شروِه می‌خوانند باهم در سرم امشب شب از شن‌باد و شرجی از غروب گندم آبستن و شهر از همهمه، از پچ‌پچ از مردم آبستن شغالان، پوزه در خون، باغ یثرب را قرق کردند و افعی‌های شب‌رو، جوجه‌ی گنجشک عُق کردند شب از دلشوره، از اندوه، از شب‌مویه سر می‌رفت و تیغی در نیامِ خفته و عمرش هدر می‌رفت نه نارنجی که فانوسی‌شود تاریکی شب را نه مشتی آب، تا تاول بگیرد خشکی لب را جهان خیره به مردی بود، هم از ماه تنها تر به غم آغشته چون ایوب، لیک از او شکیبا تر غروب و یکه نخلی بود زیر نیزه‌ی طوفان همان‌گونه که شیری سرخ در انبوه کفتاران غمی در سینه‌اش جاری‌ست، چنان کوه آهن سخت نوشتن سخت و خواندن سخت و دیدن سخت و گفتن سخت مرور غربت مردی‌ست، اندوه شب و روزم چه اندوهی‌ست که هر بار طرزی تازه می‌سوزم چه‌ها کردند که با آینه از آه می‌گوید که حرفی هم اگر دارد، فقط با چاه می‌گوید تورق می‌کنم تاریخ را هر بار می‌سوزم فرزدق‌وار می‌میزم، کلینی‌وار می‌سوزم چه بر آن مرد رفته از تماشای دری خونین هزار و چارصد سالی‌ست که بسیار می‌سوزم تورق می‌کنم تاریخ را، انگار آن‌جایم تورق می‌کنم تاریخ را، انگار می‌سوزم تورق می‌کنم او را، غم آکنده‌ای دارد تورق می‌کنم او را، ببینم بنده‌ای دارد تورق می‌کنم، چه غربت انبوه و سر ریزی تماشا می‌کنم، چه حالت شرمنده‌ای دارد تورق می‌کنم، یک قتل را که در همه دنیا اگر قتلی شده حداقل پرونده‌ای دارد گزارش می‌نویسد: "کودتا چی‌ها رسیدند و هزاران پشته هیزم به پشت در چیدند و سپس با نعره‌هاشان پرده‌ی حرمت دریدند و کنار در هر آنچه بود را آتش کشیدند و زبانه‌های آتش، گوشه‌ی معجر رسیدند و تمام این دقایق بچه‌هایِ مرد، دیدند و بمیرم این گزارش، خط به خط خون است و خاکستر بمیرم لحظه‌ی دندان به‌هم ساییدن حیدر" گزارش می‌نویسد: "قتل با جسمی گران بوده و مقتوله، زنی که ظاهراً خیلی جوان بوده" گزارش می‌نویسد: " با لگد در را شکستند و و مقتوله همان دم اتفاقا پشت آن بوده" گزارش می‌نوسید: "بار شیشه داشته آن زن" گزارش می‌نوسید: "زخم و تاول توامان بوده" دری بودست با گل‌میخ‌هایی، جای جای آن گزارش می‌نوسید: "میخ در هم خون‌چکان بوده" گزارش گریه کرده خط به خط از غربت شویش گزارش شرم دارد که بگوید میخ و پهلویش گزارش می‌نوسید: "زن که دست از در رها کرده گزارش می‌نوسید؛ زن کنیزش را صدا کرده" مرورش می‌کنم هربار، با اندوه از اول نمی‌دانم چه بود اینها؟ گزارش بود یا مقتل؟!؟ بمیرم این خطش که سال‌ها اندوه جان بوده جوان بوده، جوان بوده؛ چرا پس قامتش همچون کمان بوده؟ چگونه زنده‌ام، از خواندن این روضه‌های تو چگونه من نمردم، از غم واغربتای تو تو برگشتی به آنجایی که اهلش بوده‌ای خانم و حیدر یکه و تنهاست بین بچه‌های تو کسی نگذاشت "جانم" پشت اسمش بعد پروازت دلیل گریه‌های او، مرور خنده‌های تو اذان گفتند؛ پس این بیت‌ها ختم بخیر اند و خوشم با چند رکعت نوکریم در عزای تو همه عمرم اگر پرسید هرکس کار و بارم چیست سرم بالاست مادر که گدای تو، گدای تو... #مرثیه #غزل_مثنوی شعر: #حامد_عسکری✍ 👇

#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها (پرستو میچکد از برگ برگ دفترم امشب) 🎥 مراسم عزاداری روز شهادت #حضرت_زهرا (سلام‌الله‌علیها) 🎙 #حاج_محمود_کریمی

. #زمزمه #فاطمیه (چهار زمزمه) #حاج_ابوالفضل_جدیان_شربیانی #هجوم_به_بیت_وحی ➖➖➖ #آتش_زدن_خانه_وحی آتیش گرفته آشیونه، زخمی شده بازو و سینه یه‌مادری داره می‌سوزه، پس غیرتش کجاست مدینه؟ از یه‌طرف آتیش در، از یه‌طرف میخ... از یه‌طرف ناله‌ای که، می‌رفت تا افلاک از یه‌طرف بچه کبوترای گریون از یه‌طرف چادری که افتاده رو خاک «چیدن گل حیدرُ، کتک زدن مادرُ»۲ گرفته دستشُ به‌پهلوش، میون بغض می‌زنه فریاد فضّه بیا بهم کمک کن، گمون کنم که بچه‌م افتاد مگه می‌شه پیدا نشه یه‌مرد تو این‌شهر این فاتح خیبره که شده گرفتار طوری زدن نامردما فاطمه‌شُ که رد خونش دیده می‌شه رو در و دیوار «علی همونجایی مُرد، که همسرش کتک خورد»۲ #بستر_شهادت غصه‌نخور عزیز حیدر، همین‌روزا شفا می‌گیری می‌کُشی من رو وقتی دستِ، شکسته‌تو بالا می‌گیری زینب داره «اَمَّن‌یُجیب» برات می‌خونه چشم حسن مونده به اون در شکسته حسین دیگه غذا نمی‌خوره عزیزم خاک غمه هرگوشه ازخونه نشسته «ای چلچراغ خونه‌م، بی‌تو غریب می‌مونم»۲ زانو بغل نگیر عزیزم، سرو رشید غصه خورده نبینم اشکاتو عزیزم، فاطمه که هنوز نمرده سه‌ماهه درد دلامو بهت نگفتم تموم غصه‌هامو تو خودم می‌ریزم نشد کنارت بمونم برا همیشه توروخدا منو حلال کن ای عزیزم «ای همسر وفادار، میرم خدانگهدار»۲ #شام_غریبان_حضرت_زهرا خونه عزاخونه شد ای وای غم می ریزه از در و دیوار کبوتر شکسته سینه رفتی سفر خدانگهدار برنمیام یک تنه از پس غم تو تو رفتی و راحت شدی من موندم اینجا کاشکی بجات من مرده بودم فاطمه جان این بچه ها مادر میخوان بلندشو ازجا من موندم و فراقت،تازه گلای باغت میون غسل تن زخمیت هی سر روی دیوار میذارم تابوتتو آماده کردم دارم میرم کفن بیارم چیکار کنم با بدن نحیف و بیجون ببین که زانوهام چطور میلرزه زهرا دنیا چرا خراب نمیشه رو سر من غریب بودم حالا شدم تنهای تنها به موج غم نشستم،مونده تنت رو دستم #بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا مجلس عزا برات گرفتم، یه گوشه ای از آشیونم باور نمی‌کردم یه‌روزی، برا تو فاتحه بخونم نیستی خودت ولی صدات میاد عزیزم کسی به‌جز خدا غمم رو نمی‌دونه هر گوشه‌ای مونده ازت یه یادگاری زخم فراقت تا ابد تو دل می‌مونه «بی‌تو یه‌روز یه‌ساله، موندنِ من محاله»۲ سلاممو جواب نمیدن، مردم بی‌معرفت شهر دلخوشی‌مو گرفتنُ بعد، بی‌تو همه باهام شدن قهر چراغ زندگیم دیگه سویی نداره بهانه‌ی نفس کشیدنم تو بودی حالا که رفتی می‌شمرم ثانیه‌هارو اگه خدا بخواد میام پیشت به‌زودی «منم شفا می‌گیرم، رو قبر تو می‌میرم»۲ ➖➖➖ .👇

🔳 #زمزمه_فاطمیه 📜 آتیش گرفته شبونه 🖊به قلم #ابوالفضل_جدیان_شربیانی 🔹 کانون نغمه پردازان جواز نوکـــــرۍ 🔸

. #مقتل #گودال #زمینه_مقتل با حال مناسب گوش دهید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افتادی بی رمق تو چنگ یک سپاه الان سه ساعته موندی تو قتلگاه بی یار و بی دفاع خشکیده شد لبات خیره چشای تو به سمت خیمه هات واسه ی ثواب تن تو رو خاکا کشیدن واسه ی ثواب با اسبا رو تنت دوییدن واسه ی ثواب اشکای زینب رو ندیدن ای حسین جان ای حسین جان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدم رها شده جسمت تو قتلگاه دیدم که افتادی به زیر نیزه ها دیدم که با عصا میزد روی تنت جنجال شده واسه دزدیدن سرت هر کی که رسید ، یه تیکه از تن تو رو برد وقت غارتت ، خواهرت توی قتلگاه مرد دیدم که سنان ، نیزه نیزه سرت رو میبرد ای حسین جان ای حسین جان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به قلم : #امیر_رضایی ✍ 👇