eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
[• 🍲 •] . . شیر 4 لیوان آب نصف استکان گلاب نصف استکان شکر 4 قاشق غذاخوری آرد برنج 4 قاشق غذاخوری سرپر هل سائیده شده و پودر شده نصف قاشق چایخوری ❤️ابتدا شیر سرد را با لیوان های دسته دار که در تمامی خانه ها یافت می شود در قابلمه مورد نظر ترجیحا (تفلون ) بریزید. 💛سپس آرد برنج را به همراه آب ، شکر و هل اضافه کنید و کاملاً هم بزنید تا آرد و شکر در شیر سرد حل شوند. مواد مخلوط شده را روی حرارت ملایم گذاشته و مرتباً هم زنید اگر لحظاتی هم زدن را متوقف کنید، باعث می شود آرد برنج در شیر گلوله گلوله شود. 💚پس مرتباً به هم زنید تا کمی غلیظ شود .بعد گلاب را اضافه کنید و هم بزنید تا قوام و غلظت لازم برای فرنی بدست آید فرنی را بایستی سریعاً در کاسه های کوچکی که از قبل آماده چیده اید، بریزید دقت داشته باشید که در هنگام سرد شدن کمی سفت تر می شود پس وقتی از روی حرارت برمی دارید نه سفت و نه شل باشد. 🍜 اگر اتفاقی فرنی ته گرفت سعی کنید دیگر از ته قابلمه مواد را هم نزنید و از 2 میلی متر بالاتر قابلمه بقیه مواد را هم بزنید. ✨ هنگام خستگی از کارهای خانه ذکر «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» را زیاد بگوییم. . . تغذیه ـسالم و اقتصادے در😌👇 [•☕️•] @asheghaneh_halal
[• #قرار_عاشقی🌙 •] .•{با یڪ نظرتـ مرا هدایت ڪردے}•. .•{عمرے است بدهڪار همان یڪ نظـرم}•. #ایھــاالرئوف🍃🌸 #السلام_علیک_یاعلےبن_موسےالرضا هرشب ـراس ساعت عاشقے😌👇 [•💛•] @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنےشو |°🐝 امسَب سَب وفات حضلت خدیجه بود!😢 منمـ هملاه آغاجون اومدمـ حَلمـ حَضلَتِ معصومہ😍 آغاجون میگه حَضلَت خدیجه،همسَلِ پیامبَل و مامان حَضلَتــِ فاطمہ هستن! میگہ ایسُون اولین بانویے بودن که بہ اسلامـ ایمان آولدن!😃 من،کلی اطلاعاتــ از ایسُون بہ دست آولدَمـ😎 آفرین به تو دختر قشنگم!😍 مجتهد آیندهـ زندگے منے شما!☺️🍃 استودیو نےنےشو؛ آبـ قنــــ🍭ـــد فراموش نشه 👶👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_پنجاه_وهفت -آره. سابقت رو دارم. بیچاره سعیدی، اینقدر ازش سوال کردی که آ
🍃🍒 💚 وسایلش را جمع کرد و برگه کاغذی را که شعر رویش نوشته شده بود دست گرفت. به برگه خیره شده بود. با خط نستعلیق شکسته زیبایی نوشته شده بود. خوشش آمد. منگنه روی میزش را برداشت و تکه کاغذ را به دیوار روبرویش چسباند... سر میدان انقلاب بود که سعید را دید. بوق زد. سعید جلو آمد. -بله آقا؟ می تونم کمکی کنم؟ شروین متعجب گفت: -مخت تاب خورده؟ سعید که خودش را مردد نشان می داد گفت: -شروین؟ تویی؟! -نه، بابامم، این مسخره بازیها چیه؟ سعید سوار شد. -اولش نشناختمت. از صدات شک کردم. جون تو قیافت عوض شده! مخصوصاً موهای شونه کرده، صورت اصلاح شده. غلط نکنم رفتی حموم -نمکدون! سرکلاس آماده و حاضر نشسته بود. شاهرخ وارد شد و سلام کرد. یک ساعت بعد درس دادن تمام شد. شاهرخ دستکشش را در آورد و گفت: -تمرین ها رو حل کردید؟ سخت که نبود؟ بچه ها هر کدام چیزی می گفتند. -خب. هرکس هر سوالی داره بیاد پای تخته یکی دو نفر پای تخته رفتند. سوالشان را نوشتند و شاهرخ همانطور که نشسته بود راهنماییشان کرد تا سوال حل شود. شروین هم دست بلند کرد و پای تخته رفت. صورت سوال را نوشت. شاهرخ نگاهی به سوال کرد. لبخندی گوشه لبش نقش بست. بلند شد و گفت: -این سوال یه کم مشکله. من خودم حلش می کنم. نیاز به توضیح داره و به شروین اشاره کرد: - شما بشینید استاد جواب مسئله را نوشت. شروین دوباره دستش را بالا کرد. شاهرخ گفت: -صبر کنید. این جواب کلیه. نکات دیگری هم هست که باید بگم بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_پنجاه_وهشت وسایلش را جمع کرد و برگه کاغذی را که شعر رویش نوشته شده بود د
🍃🍒 💚 شاهرخ حل می کرد و شروین مات و مبهوت نگاهش می کرد. بعد از ده دقیقه صدای بچه ها درآمد. - آقا خسته شدیم -ما دفترمون تموم شد، میشه بریم دفتر بخریم؟ -شما که نمی خواید این سوال رو توی امتحان بدید؟ - وقت تموم شد استاد شاهرخ ایستاد و نگاهی به کلاس انداخت. -دستمون خشک شد، کلمون داره گیج میره. ما که هیچی نفهمیدیم. فقط رونویسی کردیم -آخه شروین اینم سواله تو پیدا کردی؟ توی تمرین ها نبود -درسته، این سوال توی تمرین ها نبود ولی به هرحال سوال یکی از دوستاتونه. برای امتحان همون قسمت اول کافیه بعد گچ را پای تخته انداخت، دوباره دستکش را در آورد و گفت: -تا میان ترم وقتی نمونده. شما هم عقب هستید. اگر بخوایم تمرین ها رو حل کنیم باید چند جلسه اضافه بیاید -استاد شما جواب مسئله ها رو بنویسید ما کپی می کنیم. اینجوری نیاز به کلاس اضافه هم نیست - آره استاد، اینجوری بهتره -درسته ولی تضمین نمی کنم جوابها رو بفهمید. بعضی از جوابها رو باید توضیح بدم -عیب نداره استاد. خودمون یه کاریش می کنیم. ما همین کلاس ها رو هم به زور می آیم چه برسه به کلاس فوق العاده شاهرخ خنده ای کرد و گفت: -باشه. هرجور مایلید. مسئله ها زیاده. از هر نمونه یکیش رو حل می کنم کلاس موافق بود. وقت تمام شد. بچه ها از کلاس بیرون می رفتند. شروین هم وسائلش را جمع کرد. شاهرخ با دستش اشاره کرد. شروین رفت سر میز. -سوالی که شما پرسیدید هنوز جای بحث داره ولی دیدید که سر کلاس نمیشه. اما اگه مایل بودید آخرش رو بدونید من مشکلی ندارم شروین دستپاچه گفت: -الان؟ بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_پنجاه_ونه شاهرخ حل می کرد و شروین مات و مبهوت نگاهش می کرد. بعد از ده دق
🍃🍒 💚 -کاغذی که دستتون دیدم نشون میداد هنوز سوال دارید. اینطور که معلومه خیلی با دقت درس می خونید. مطمئنم اگر من اون نکات رو نمی گفتم خودتون می پرسیدید شروین من من کنان جواب داد: -بله... ولی راستش الان خسته ام. اگر اشکالی نداره باشه برای بعداً - باشه. هرجور صلاح می دونید شاهرخ رفت. شروین نفسش را بیرون داد. کمی به تخته خیره ماند. بعد از کلاس بیرون رفت. سعید دم راه پله منتظرش بود. -چی شد؟ شروین نگاهی گنگ به سعید کرد. توی حیاط که رسیدند گفت: -انگار فکر آدم رو می خونه. باورت میشه سعید؟ سوال رو کامل حل کرد. حتی یه چیزهایی گفت که من عمراً می فهمیدم -داداش سیاه ضایع شد -ول کن ماجرا هم نیست. بعد از کلاس گیر داده بقیش رو حل کنه. الکی بقیه جواب رو هم گذاشت گردنمون. آدم رو به غلط کردن میندازه - می خوای چه کار کنی؟ شروین مفلوکانه جواب داد: -اگر نرم خیلی تابلوئه. باید فکر کنه واقعاً سوال داشتم -امروز که نمی خوای بری؟ شروین وحشت کرد: -نـــــــه! کلم داره سوت می کشه - بابک سراغت رو می گرفت - حوصله ندارم. بلد هم نیستم سعید سعی کرد مجابش کند: -اون دفعه هم همینو می گفتی ولی دیدی که خوش گذشت. تازه اگه بخوای بلد بشی باید زیاد بازی کنی - حوصله دودش رو ندارم -نمی خوای نیای بهانه الکی نیار. نه که خودت لب نمی زنی -آخه سیگار نمی کشه که. دودکش کار خونه است... همچین سیگار برگ می کشه انگار سیگار لایته !! بابک خیلی گرم تحویل گرفت. بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
😊✋دوباره سلام به همه 😊☝️امشب میخام براتون بگم برنامه پویش حجاب فاطمی چیه؟ 🔍قبل از اجرای پویش یه تحقیقی انجام شد درباره اینکه الان چطور میشه یک اقدام عملی موثر توی فضای حقیقی جامعه انجام داد 📊 از نظر مهندسی اجتماعی، فضای جامعه بصورت کارشناسی شده آسیب شناسی و بررسی شد. بعد از مدتها تحقیق و بررسی، یه طرح ویژه اجرا شد. 📮این طرح در قالب یه سری برچسب های خاص با پیامهای مهندسی شده اجرایی شد. برچسب‌هایی که مخصوص نصب پشت خودرو هستند و حاوی پیامهای خاصی اند. 👌بعد از اجرا شدن هم بسیار مورد استقبال واقع شد و درخواست های زیادی از سراسر ایران اومد و تا الان، چندین هزارتا برچسب برای افراد مختلف در سراسر کشور ارسال شده ‼️اما گفتم مهندسی اجتماعی و شاید براتون سوال پیش اومد که مهندسی اجتماعی یعنی چه و این برچسب ها چه ویژگی دارند؟! 🔻فردا شب درباره مهندسی اجتماعی براتون توضیح میدم ✋شب همگی خوش ۴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هرکی ۱۰ دقیقه وقت داره و میخاد همه ی توضیحات را یه جا بخونه به این آی دی مراجعه کنه @hemayat_puyesh
[• #آقامونه😌☝️ •] •{ هفـت آسمـان🌃 و اوجِ فلـڪ را☝️ ڪه رد ڪنـے☺️ •{ قـدت نمےرسد😅 ڪه سیـدعلـے را💚 رصــد ڪنـے👊 #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(386)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌹•° @Asheghaneh_Halal
[• #سلام_حضرت_باران💐 •] یڪ نفر ، یڪ خبـر از عشـق ندارد بدهد؟! دلــ ما خیلـے از این بـے خبـرے سوختہ است... #یـامهدےادرڪنے #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ هرشب ـرأس ساعت ۲۳😌👇 [•💚•] @asheghaneh_halal
[• 🎙 •] . . بسم الله الرحمن الرحیم  اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.  خدایا دوست گردان بمن در این روز نیکى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى را وحرام کن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان. . . چند ڪلمه ــمناجات😌👇 [•💐•] @asheghaneh_halal
--- 🌼🍂 --- #پابوس شعر از دست واژه‌ها خسته استـ📝• بغض راه گلوم را بسته استـ😢• بغض یعنی که حرف‌هایم را😔💔• از نگاهم خودت بخوان بانو😭• #از‌ته‌دل‌همه‌‌خبر‌داری😇💙 #حاجت‌روامون‌کن😉🌹 --- 🌼🍂 @asheghaneh_halal ---
•••🍃••• #صبحونه صبــ|☀️|ــح را با نگه نابِ تو|🙊| بیـدار شــدن⇩ یعنے عشقـــ❤️ـــ #صبحتون‌بخیر ~ @Asheghaneh_halal ~ •••🍃•••
•[ 📖 •] . . ✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آله و هَب لَنا یقیناً صادقاً تَکفینا من مَؤُنَةِ الطَّلَبِ و اَلهِمنا ثِقةً خالصةً..... 💫 پروردگار من! به روان محمد و آل محمد درود فرست و ایمان ما را با یقین و اخلاص بیارای. آن چنان که از بلای آز و حرص نجات یابیم. 📕|• . دعای ۲۹ ترجمه جواد فاضل. ص: ۲۳۹ . . سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇 [•🌙•] @asheghaneh_halal
°|🌙|° 🌤•• صبــح شده بود 🙂•• بیــــــــدار شــــدم 💕•• و چــاره‌ای جز دوست داشتنت نبود... •• هرکسی کـاری دارد •• حتــی آدم‌های بیکــــار 💼•• این شغل من است: دوستت دارم... 😍 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 {🌺} @asheghaneh_halal
4_5857330605619937453.mp3
4.06M
••🍃🎙•• #سکینه 🌙: #ویژه‌برنامه‌ماھ‌مبارڪ‌رمضان تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖 بھ صورت تحدیر(تندخوانے) [• جزء یازدهم •] @asheghaneh_halal ••🍃🎙••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎈🍃 💕 { #ویتانژے } 💕 نشـاط و سرزندگے(6) بهـــترین بنده هاے خدا☺️ ســـــ😍ـــلام✋ طاعاتتون مقبول درگ
🎈🍃 💕{ } 💕 نشـاط و سرزندگے(7) زندگـے...🍃 درسـٺ‌مـــثــل نقاشـے‌ڪردݧ‌اسـٺ🙂🌈 خطـوط‌ را بـــــا امـــید بڪش🤓✍🏻 اشتباهاتت را‌با‌مــــ📝ــــداد پاڪ ڪن😉🌿 قلـ🖌ـمـو را‌در‌صبـــر‌ زیـاد غوطه‌ ور ڪن😎🎈 وبا‌عشـق‌رنـــ🎨ـــــگ بــــزن 💚 ✋✋☺️ اِنّ مَع العُسـرِ یُسـرا😉 تــو هر سختے بـــا صبـــر میشهـ🎀 آســـونے و وارد زنـــدگے ڪرد.🍫 .🍺 •|💕|• @asheghaneh_halal
[• #مجردانه♡•] نذر ڪردم\\🍬 تا بیایے هرچه دارم\\😌 مـآݪ|تُ| چشم هاے خسته\\👀 پر انتظارم\\⏰ مـآݪ|تُ| یڪ دل دیوانه دارم\\🙊 با هزاران آرزو\\🍃 آرزویم هیچ\\😐 قلب بیقرارم\\💗 مـآݪ|تُ| #نذرتون‌قبــول مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: ••شھید مفقودالاثر مدافع حرم مجید سلمانیان•• [🌷]ارسال صلوات ها [🌷] @F_Delaram_313 جمع صلـوات گذشتہ: • ۳۸۳۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @asheghaneh_halal ••🍃🕊••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: ••شھید مفقودالاثر مدافع حرم مجید سلمانیان•• [
••🍃🕊•• | 🔷 اگر می‌خواهید کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم به آقا صاحب الزمان(عج) از طرف خودم. 🔹یعنی از طرف خودتان عملی را برای و تعجیل در آقا امام زمان(عج) انجام ‌دهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. 🔹یا اگر می‌خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید. 🌺 🌷 [🌷]ارسال صلوات ها [🌷] @F_Delaram_313 ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇🏻 @asheghaneh_halal ••🍃🕊••
Majid Bani Fatemeh - Mibare Baroon (UpMusic).mp3
17.15M
--- 💧💙 --- #ثمینه میباره بارونـ😢 روے سر مجنونـ💔 تو یہ خیابون رویایے😍 #سید_مجید_بنےفاطمہ🎤 --- 💧💙 @asheghaneh_halal ---
😜•| |•😜 🚫🚫توجه توجه ماه مبارک رمضان نزدیک در راه است از روز اول ماه مبارک رمضان مسابقه آشپزی برگزار می شود برای بهترین قورمه سبزی ، پیراشکی، حلیم و شله مرغ سوخاری ، کیک ، مرغ ، سمبوسه و پیتزا وکباب و فطایر و هریسه و آبگوشت ودسرها🍜🍨🍪🍤🍣🍕 شرکت کنندگان محترم لطفا هرروز غذاهاتون را دوساعت قبل ازاذان مغرب به درب منزل ما تحویل داده و نتیجه مسابقه ان شالله شب عید فطر اعلام می گردد😋😋 توجه : خانمهای محترم خواهشا غذاهاتون توی ظرفهای یکبار مصرف باشد 😂کسی بعد از افطار حال و حوصله ظرف شستن ندارد😇 😂😂 . ڪلیڪ نکن افطارے نداریم😑👇 😝•• @asheghaneh_halal
--- 💞 --- #همسفرانه از عشق تو يکريز دلم مى ريزد🙈 بودنت حال عجيبى ستـ😇 «تو» بايد باشی😌✋...! #امیر_وجود🎈 --- 💞 @asheghaneh_halal ---
[• 🍲 •] . . آرد گندم یك پیمانه كره 100 گرم شكر 2 پیمانه گلاب یك‌چهارم پیمانه زعفران ساییده ‌شده به میزان دلخواه آب 3 پیمانه  1⃣ابتدا آب و شكر را در ظرفی ریخته و روی حرارت ملایم اجاق‌گاز بگذارید تا شكر در آب حل شود. 2⃣سپس زعفران را به مواد اضافه كنید تا مخلوط آب و شكر قوام پیدا كند. شیره قوام یافته باید مانند شیره مربا غلیظ و كشدار شود. دقت داشته باشید گلاب را در مرحله پایانی قوام ‌آمدن شیره اضافه كنید تا عطر آن از بین نرود.  3⃣بعد از این مرحله كره را در یك ظرف ریخته و روی حرارت ملایم اجاق‌ گاز قرار دهید. 4⃣پس از این‌كه كره آب شد، آرد گندم را به آن اضافه كنید و مرتب هم بزنید تا آرد تغییر رنگ پیدا كرده و طلایی متمایل به قهوه‌ای شود.برای این‌كه از كافی‌ بودن میزان سرخ ‌شدن این مخلوط آردی مطمئن شوید، با یك قاشق چایخوری كمی از آرد سرخ‌ شده را داخل آب بریزید اگر حباب از آن خارج شد به معنای سرخ‌ شدن آرد است. 5⃣پس از آماده ‌شدن آرد، شیره را به آن اضافه كنید و مرتب آن را روی شعله ملایم اجاق‌ گاز به هم بزنید. این مرحله حداقل یك‌ربع به طول می‌انجامد.در این مرحله باید كاچی را دم كنید. بنابراین قابلمه را روی شعله ‌پخش‌كن قرار داده و روی در آن دم‌كنی بگذارید. حالا اجازه بدهید تا حدود نیم ساعت تا 45 دقیقه كاچی دم بكشد. بعد از این مدت آن را در ظرف مورد نظر بریزید و سرو كنید. 🥘 غلظت كاچی باید مانند فرنی نه خیلی سفت و نه خیلی شل باشد. ✨ خــدایــــا 💙مے ﺩاﻧﻢ کہ ﴿ ﻏَﻔّــاﺭ ﺍﻟﺬُّﻧــُﻮﺑِﯽ﴾ ﻭ ﺁﺧـﺮﺵ ﮔﻨﺎﻫـﺎﻧـﻢ ﺭا مے بخشے ... 😔ﺍﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﺑﺎ ﴿ ﺍَﻗَﺮَب ﻣِﻦْ ﮐُﻞِّ ﻗَﺮﯾﺒٍﯽ﴾ﺍﺕ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺍﻧﺠــﺎﻡ ﺑـﺪﯼ ﻫــﺎیم. . . تغذیه ـسالم و اقتصادے در😌👇 [•☕️•] @asheghaneh_halal
[• #قرار_عاشقی🌙 •] ✨|ساعتــــ دوبارهـ هشت شدهـ و وقت عاشقے استـــ با یڪ سلامـ و عرض ادب سمت مرقـدش|✨ #السلام_علیک_یاعلےبن_موسےالرضا هرشب ـراس ساعت عاشقے😌👇 [•💛•] @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_شصت -کاغذی که دستتون دیدم نشون میداد هنوز سوال دارید. اینطور که معلومه خی
🍃🍒 💚 -می خوام ببینم چقدر بلد شدی. حاضری بازی کنی؟ شروین چشم غره ای به سعید رفت و رو به بابک گفت: - ولی من هنوز یاد نگرفتم -هیچ کس بیلیارد باز به دنیا نمی آید. همه بازی می کنن یاد می گیرن شروین دید چاره ای ندارد. خودش هم بدش نمی آمد برای همین رضایت داد. چوب را گرفت و خم شد، کمی چوب را عقب و جلو کرد و زد. - برای شروع خوبه بابک این را گفت بعد دست شروین را گرفت و زاویه دستش را درست کرد : - خوب روش متمرکز شو بهترین زاویه رو انتخاب کن و بعد بزن شروین سری به نشانه تائید تکان داد و ضربه را زد. ربع ساعتی بازی کردند تا اینکه شروین پیتوک داد و توپ سفید در پاکت افتاد. بابک چوب را از دست شروین گرفت، توپ سفید رنگ را جایی گذاشت که که نزدیک حلقه بود بعد در حالیکه خم می شد گفت: - وقتی توپت نزدیک حلقه است باید جوری ضربه بزنی که پیتوک برگرده سر جای قبل و نیفته تو پاکت، یعنی به نصفه پائینی این را گفت و ضربه را زد. توپ شماره یازده توی پاکت افتاد و پیتوک به عقب برگشت. شروین که خوشش آمده بود لبخندی زد و سر تکان داد. صدایی بلند شد. -نمی فهمم بابک تو چرا وقتت رو صرف این می کنی؟ مگه اینجا کلاس آموزشه؟ آرش بود. توپ را از جلوی شروین برداشت. شروین راست شد. -بذار سر جاش آرش رو به بابک گفت: -همه ما بهتر از این بازی می کنیم اونوقت تو ... شروین چوب را به طرف آرش دراز کرد. - بیا! تو بازی کن -لازم نیست. اینجا من می گم کی بازی کنه. هرکس نمی خواد هری -تو الکی خودت رو علاف کردی برای آموزش!! بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_شصت_ویک -می خوام ببینم چقدر بلد شدی. حاضری بازی کنی؟ شروین چشم غره ای به
🍃🍒 💚 بابک که انگار داشت به حقیقت مطلقی اعتراف می کرد جواب داد: -این از همه شما بهتر بازی می کنه -این فقط چند روزه اومده. حتماً دفعه بعد از خودت هم بهتر بازی می کنه آرش این را گفت وپوزخند زد. -به نظر من استعدادش رو داره. خودتو هم خیلی وقت نیست بازی می کنی. می تونی امتحان کنی. من روش شرط می بندم - رو این؟ - قول میدم می بازی -به این؟ عمراً؟ بابک قاطعانه گفت: - بازی کن شروین که احساس کرد لبه مرگ و زندگی گیر کرده است مردد نگاهی به بابک کرد: -ولی من... - بازی کن. نترس شروین تمام تلاشش را کرد. گاهی شروین جلو می افتاد و گاهی آرش.اگر این ضربه را درست میزد ضربه بعد هم مال خودش می شد و احتمال بردش زیاد می شد. توپ یازده و دوازده را توی پاکت انداخت. حالا دیگر ضربه آخر هم مال خودش بود. توپ هشت را هم که مانده بود توی پاکت انداخت. سعید داد زد: - آفرین شروین. گل کاشتی پسر بابک دست زد و شروین با غروری بچه گانه رو به آرش گفت: -حالا چی می گی؟ آرش عصبانی غرغر کرد: - شانسی بردی -شرط می بندی؟ -آره سعید گفت: -ولی شروین، اگر ببره؟ -نترس حالیش می کنم. پولش برام مهم نیست. حاضر نیستم جا خالی بدم بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_شصت_ودو بابک که انگار داشت به حقیقت مطلقی اعتراف می کرد جواب داد: -این
🍃🍒 💚 بابک گفت: -آفرین. خوشم میاد مثل مرد میای جلو و کم نمیاری دوباره بازی شروع شد. بابک همان طور که پیپ می کشید با خوشحالی از گوشه میز، بازی را دنبال می کرد. آرش جلو بود و شروین گرچه تظاهر به خونسردی می کرد اما معلوم بود از این عقب ماندن عصبی شده. سعی می کرد ولی فایده نداشت.توپ های آرش تقریبا تمام شده بود ولی شروین هنوز سه تا از توپ هایش را داشت. با اشتباهی که کرد توپ آرش را داخل پاکت انداخت و باخت. آرش گفت: - دیدی گفتم شانی بردی شروین با چشمانی مالامال از خشم در چشمانش خیره شد. -از کجا معلوم تو این دفعه شانی نبردی؟ بابک میانداری کرد. -بسه دیگه . مثل بچه ها به هم نپرید. بازی برد و باخت داره شروین پول را شمرد و روی میز گذاشت. بابک گفت: -آرش نمی خوای ما رو مهمون کنی؟ آرش خنده ای مغرورانه دم گوش شروین کرد و رفت. شروین عصبانی کنار میز ایستاده بود. بابک که توتون پیپش را خالی می کرد دستی به شانه شروین زد. -جدی نگیر. آرش زیادی مغروره اما منظوری نداره. وقت زیاده. اگه بخوای می تونی حالش رو بگیری. باید تمرین کنی این را گفت و چشمکی به شروین زد.سعید که دلخور به نظر می رسید گفت: - من گفتم شرط نبند قبل از اینکه شروین حرفی بزند بابک جواب داد: - الکی نترسونش. چیزی نشده که. اگه بخواد پیشرفت کنه باید جرأت داشته باشه. یه مرد هیچ وقت کم نمیاره آرش با چند تا بطری نوشابه برگشت. بابک یکی از بطری ها را برداشت و گفت: -بعدش من و شروین یه دست دوستانه بازی می کنیم آخر بازی شروین داشت با پسرها حرف می زد، سعید و بابک هم با هم پچ پچ می کردند. بالاخره از هم جدا شدند. -با بابک چی پچ پچ می کردی؟ بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
🍃بســم رب المهــدے🍃
🌙🍃 🍃 سلام علیڪم☺️✋ حالتـــون چیطوره اوضاع روبراهه تلافی کل روزو تو افطار درنیارینا که معدتــون شاڪےمیشه😅 خب دوستان اماده دورهمی هستید؟؟ وضو فراموش نشه بسم الله 🍃 🌙🍃