◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
تویے چون سیب و
من هم عاشقِ سیبم ..
بدان این را اگر آدم زمانے
حضرتِ آدم شود
بد نیست... :)❤️
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستوچهارم] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_بیستوپنجم]
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
در این ده روزی که ساکن بیش مله بودم،
کلی عکاسی کردم ،دوست داشتنی بود اینجا ، تقریبا هر روز با مادرم تلفنی صحبت می کردیم ، هر چند وقت یکبار هم با سعید یا سارا حرف می زدیم و از مراحل روند پروژه و عکس هایشان می پرسیدم !
چند روز دیگر عید بود و قرار بود پدر و مادرم برای سال تحویل پیش من بیایند.
گردش های طولانی و عکاسی پر دقت و تمرکزم ،انرژی گرفته بود و خسته بودم ،
یک امروز را به خودم استراحت داده بودم .
لپتاپ را روشن کردم و هم زمان با بلند کردن صدای آهنگ ، آدامس آلبالویی ام را در دهان انداختم و با سر و صدا جویدم ؛ اصلا آدامس بود و همین نوع جویدنش!
تکه ای از موهایم را که روی پیشانیم پخش شده بود را کنار زدم و روی مبل لپتاپ به دست ولو شدم ، بعد این ده روز می خواستم نگاهی به عکس ها کنم .
عکس های اول پوشه برای جاده و راه اینجا بود ، بعد رد شدن از کلی عکس، روی بیستمین عکس که رسیدم سریعا دکمه استپ را فشردم .
مردی به نیم رخ و رو به دریا در پس زمینه عکسم افتاده بود .چشمانم را برای شناسایی مرد درون عکس ریز کردم ، حافظه تصویری ام افتضاح بود بعد کمی دقت و فشار آوردن به حافظه محترم فهمیدم که معلم بسیار فداکار این روستا است که حسابی روز اول به پَرم زده بود!
بعد گذشت ده روز هنوز اسم کوچکش گمنام بود برایم ! نمیدانم حالا چه گیری داده بودم که نام کوچک این خوش اخلاق را بدانم!
اما حسابی وصفش را از روستایی ها شنیده بودم که داوطلبانه در این روستا درس میدهد ، که چقدر بچه ها دوستش دارند .
اولین چیزی که به ذهنم رسید همین بود
"خدایا مردم خلن ! امکانات شهر رو ول کرده با این تیپ و قیافه اومده و تو این روستا معلم شده "
آدامس درون دهانم را با شدت بیشتری جویدم و از طعم آلبالویش لذت بردم و عکس های بعدی را نگاه کردم .
چند عکس بعدی را دیدم اما فکرم پیش بیستمین عکس مانده بود! یک ضرب بلند شدم :
خدا رو شکر خودت هم خل شدی ریحانه!
دختره کم عقل این پسر از خود راضی با اون همه غرورش دقیقا چرا باید جذاب باشه ؟!
اما نمیدانم چرا از روستایی ها حتی یکدفعه هم نشنیده بودم که به او بگویند مغرور !
با حرص لپتاپ را روی میز جلوی مبل گذاشتم :
تو با این پسر دور و برت و نامزد داشتنت آون وقت حواست پیش اون مونده؟!
یعنی مرده شورت رو ببرن ریحانه !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستوپنجم] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_بیستوششم ]
روز بعد برای انداختن چند عکس
از دانش آموزان و محیط مدرسه راهی آنجا شدم، در دفتر کوچکی که برای مدیر بود نشسته بودم
قرار بود همراه تک معلمشان راهی کلاس شوم ،
یک کلاس چند پایه !
همینطور غرق در رنگ آبی ناخن هایم بودم که جناب نواب وارد اتاق شد ،از آرامشی که داشت غرق در بهت بودم !
این همه آرامش را از کجا می آوری تو ؟!
با دیدن من نگاهش کاشی های کف اتاق را شمردند و بعد آرام سلام کرد ! مشغول صحبت با مدیر بود که نوای زیبایی بلند شد ، از جیب درونی کتش گوشیش را بیرون آورد .
زنگ گوشیش آنقدر آرام و قشنگ بود
که قصد داشتم بایستم و بگویم :
جان مادرت جواب نده ، بذار گوش بدم !
عذر خواهی کرد و بعد با لمس صفحه گوشیش ،
آن را دم گوشش گذاشت :
جانم عزیزم؟!
چشمانم از این گرد تر نمیشد !
این جنس از مرد ها بلد بودند محبت خرج کنند اصلا ؟! خوش به حال کسی که این جمله را می شنید!
هیچ وقت از جانم های سعید لذت نمی بردم حتی آن موقع که عاشقش بودم ، چون جانم هایش برای همه بود ،حتی عزیزم هایش را هم خرج هر کسی می کرد ؛ برای همین به جان و دل نمی نشستند !
اما با این "جانم عزیزم "گفتن او جان من هم گرم شد چه رسد به فرد پشت تلفن !
سعی کردم سرم را تهی کنم از این فکر های چرت و پرت ! حواسم را معطوف مکالمه اش کردم!
_ مرسی خوشگلم منم خوبم ،
خودت خوبی؟ چه خبرا ؟!
من مُرد برای این لفظ و لحن خوشگلم گفتنش
لبم را به دندان گرفتم :
خدایا من چرا دارم این همه چرت و پرت میگم !
بعد هم اضافه کرد :
من الان کار دارم ،
بعدا بهت زنگ میزنم یا علی !
رو به من ، بدون ذره ای نگاه گفت :
اگه مایلین بریم سر کلاس ، بچه ها منتظرن !
چشمانم را سریع بستم و باز کردم
خدا مرا مرگ دهد با این افکار دیوانه کننده و شرم آورم ! ایستادم و آرام نجوا کردم :
بریم !
همیشه فعل هایی که ضمیرشان ما بود دلچسب بود و شیرین! چاشنی همراهی میانش بود خوب !
هر چیز هم که جمعی بود را مگر میشد دوست نداشت ؟!
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
امـام رضـا
به مـن فـرمودند :
مگـه میـشه کسـے
به مـا پـناه بـیاره و
مـا پـناهـش ندیـم:)♥
- آیتاللهبهجت -
#پنـاهِمـن
.
◦「🕊」 حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
ما دهه نودی ها هشیم از نَشِل
سَردال مِهلبونمون حاچ قاسمِ شُلیمانی♥️
با این ته توچولوایم 👼
وَدی شرباژای امام ژمانمون هشیم😇
دُسمن اجه یه نداه چپ تونه با خاک یکشانش میتونیم👊☺️
🏷● #نےنے_لغت↓
ندالیم😊
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
سعۍڪنید قوانین ثابت و قابل
احترامی در خانه تعیین کنید.☺️💓
وقتی ڪودڪ درک کند کھ
مرزهای تعریفشده و خوبۍ
وجود دارد،
یاد میگیرد که خودش را
با شرایط وفق بدهد و به
محدودیتها احترام بگذارد.❣
.
.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
◗┋ #همسفرانه 💑┋◖
.
.
[🍁] پاييـز
[😌] پنجـرهاے است ڪہ از اتاقِ من
[🧡] به هـــواے #تـو باز مےشود…
#هواخواهتوامجانا 😇🐣
.
.
◗┋😋┋◖ #ٺـــــو چنان ،
در دلِمنرفتہ،ڪہجان، در بدنۍ👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
هدایت شده از رصدنما 🚩
[• #نظرپرسے_تبیینے 🧐 •]
.
.
♦️ نتیجه نهایے نظرپرسے(شماره 7)
👥 تعداد افراد مشارکتکننده: 78 نفر
👁🗨 تعداد بازدید نظرپرسے: 6.7k
🔹 سوال #نظرپرسے:
▫️مهمترین هدف کشورهای همسو
با رژیم صهیونیستی از پشتیبانی و
حمایت از اغتشاشات ایران را چه
میدانید!؟
📌 گزینه با بیشترین تعداد رأی:
✔️ سرپوش گذاشتن بر ناتوانی
در مقابله با نفوذ منطقهای ایران
🌀 مشاهده نظرپرسے(شماره7)
🌀 تحلیل نتیجه نظرپرسے(شماره7)
.
.
📱 #نظرپرسے_آنلاین
📆 #نظرسنجے_هفتگے
📝 #جهاد_تبیین
✔️ لینک توضیحات طرح نظرپرسے
مطالبه به روش پرسشگری😉👇
•🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
|. 🍁'|
|' #آقامونه .|
.
.
{✨• به وصفِ
هیچ کسی جز تو💚
دم نخواهم زد✋
خوشا کسی که👤
اگر شاعر است📝
شاعر توست •😉}
#فاضل_نظری /✍
| 🏴 #فاطمیه
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1657»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.🍁'|
kesa-hadadiyan_0.mp3
2.09M
🖤'
#خادمانه | #ثمینه
• شب سیزدھم چلھے حدیث ڪساء •
-حدیث کساء مربوط به قرب است
بهشت پایین تر از قرب است
با این حدیث قلوب شیعیان و دوستان اهل بیت به قرب می رود و بر میگردد؛ و با تکرار این حدیث آن قدر این رفت و برگشت تکرار میشود تا دیگر بر نگردد و برای همیشه در قرب باقی بماند.🌸🍃
-استاددولابۍ💙☁️
+درد و دل و حاجترواییهاتون:
@Daricheh_khadem
#ختم_چهل_روزه
#التماس_دعا
#حاجتروابشید💚
- عالَمبھفَداےچادرخاڪےتو، یازهرا👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
🖤'
❤️⬇️
🍃
#خادمانه ⇩
[ اگه چشمت به این پیام افتاد
قطعا بیحکمت نیست.
پس بخون و بیتوجه نگذر قربونت♥🙂]
سلام، حالت خوبه رفیق؟
پایه ی جهادمجازی اون هم
از جنس جهاد تبیین
و البته در پیام رسانِ ایرانیِ ایتا هستی؟
تیمِ دخترونھۍ ما هشت سالهست ..
به اسم فانوس و آدرس زیر
حتما یه سری بزن:
@asheghaneh_halal
@Heiyat_majazi
@Rasad_nama
ما در جهت پیشبردِ اهداف انقلاب و ولایی
نیاز به کمک های مالی هم داریم تا
دستمونم بازتر باشه🙂
و این امر با دست شما به ثمر میشینه
شماهم شریکِ جهاد تبیین باشید❤️
سهمتون به اندازه
دست بخشنده و کریمتون☺️👌
• شماره کارت جهت کمکهای نقدی:
5892101359108111• بزنید روش کپۍ میشھ 🙂☝️ • و پل ارتباطی؛ اگر تمایل به خادمی و جهاد دارید☺️👇 [ @Daricheh_khadem ] [ از این دعوت جهادی ساده نگذرید❤️] ' یاعلےمدد☺️✋ ⬆️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ❤️🍃
∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
🌱| مجتبـایِ ثانیِ حق|🌱
حضرتِ عالیجناب...
عشقِ گندمگونِ عالم!
یا أباٱلمهدی(عج) سلام...
#السلامعلیڪیابقیةالله
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌹🌸
#صبحـتونبعشق💌
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
╣🌊🍃 ╠خداۅندا اگر جایـے
دلـے بـے ټابِ دلـدار اسـټ
╣♥️🤲🏻 ╠نمیدانمـ چطۅر اما
خۅدټ پا در میانـے ڪن
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
[🍽] ظــرفها؎ شام معمـولاً،
دو تا بشقــاب و یڪ لیــوان بود
و یڪ قابلــمہ…
[🚰] وقتے مےرفتم آنها را بشـویم،
مےدیـدم همانجا در آشپــزخانہ
ایستــاده، بہ من مےگفت:
«انتخــاب ڪن، یا بشـور یا آب بڪش».
[🙄] بہ او مےگفتــم:
مگــر چقــدر ظــرف است؟
[😌] در جــواب مےگفت:
هر چہ هست، باهــم مےشوییم…
🌷شـهـیـد انقلاب #یوسف_کلاهدوز
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
لطفا براے ازدواج ڪردن
دنبال مرد رویاهاتون نرید...
مرد رویاهاے شما از زیبایے 100
درآمد 100💰
مدرڪ تحصیلے دڪترے به بالا⬆️
ماشین فلان برخورداره🚗
اما این فقط تو ذهن شماست
نه در عالم واقعیت...😏
براے یه ازدواج موفق نیازے به
ماشین مدل بالا🚙
و زیبایے بےانتها ندارید
بلڪه شما باید از درڪ
متقابل برخوردار باشید...🤩
درڪ متقابل؛ زندگے شما رو
زیبا و دلنواز مےڪنه...💑
حواست ڪه هست؟!🤔
#آرامش
#ازدواج_موفق
#خواستگاری
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
گاهے براے همسرت یڪ
هدیه ڪوچڪ بخر🎁
چون این هدیه هاے بےمناسبت
خیلے بیشتر از هدیه هاے بزرگ
درمناسبت هاے خاص🎊
زندگیتون رو شیرین میکنه.ツ
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
YEKNET.IR - zamine 2 - shabe 1 fatemie avval 1401 - haddadian.mp3
7.82M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#محمد_حسین_حدادیان🎙
هرشبحسندرخوابمیگویدمغیره. . .
دستازسرشبردار،کُشتۍمادر۾را(:💔..
نمیخواهمبِـرَنجانمدلترابۍسبباما...!!
چگونہمرگـیکمادر،چهلتنمتّـهمدارد؟!💔
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
•خُدانِگَهدآرَت💔🕯
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
اے کہ نزدیڪترے
از من دلتنگ بہ من..💓
بین ما نیست بہ جز
فاصلہاے اجبارے..😢
#دلتنگتم:)
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستوششم ] روز بعد برای انداختن چند عکس
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_بیستوهفتم ]
در را با احترامی که برایم عجیب بود زد
و اعلام حضور کرد و بعد وارد شدیم !
مگر معلم هم در می زد ؟!
تمام بچه های موجود در کلاس به احترامش ایستادند ،او هم بعد سلام و احوال پرسی گرمش ، مرا معرفی کرد !
منم همانطور مات جمعیت کلاس شده بودم ، دختر و پسر در سنین و مطمنا پایه های مختلف ، تا حالا ندیده بودم خب !
_خانم ، ببخشید !
با همان نگاه متعجبم به طرفش برگشتم :
بله !
کیف قهوه ای چرمش را روی میز قرار داد :
در طول تدریس من عکاسی می کنید
یا منتظر باشم تا عکاسی شما تموم بشه ؟!
چه لفظ قلم هم حرف می زد :
نه شما راحت باشید ،
از روال عادی کلاس عکاسی میکنم .
بعد هم به طرف انتهای کلاس رفتم
تا دید بهتری داشته باشم !
سعی کردم مزاحم درس و کلاس نشوم!
ساعت اول ادبیات داشتند ؛
البته دوره دوم دبستانی ها !
دوره اول دبستان املا داشتند !
این کلاس را یک نفر چطور می توانست اداره کند ؟!
ایستاد و پشت به ما روی تخته با گچ های رنگی که بود، با خطی خوش
♡بسم رب علی ♡ نوشت
و گوشه تخته یک جمله ناب:
*هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند
برنامه ای که خدا برای زندگیتان دارد را
متوقف کند ! *
معلم این مدلی ندیده بودیم والا!
ابتدا قسمت به قسمت برای پایه های اول تا سوم دیکته گفت ، شمرده و آرام!
با لبخند اشکالتشان را جواب می داد !
انقدر حوصله در یک مرد برایم دیدنی بود!
بعد نیم ساعت هم که آنها مشغول شدند ،
تدریس ادبیاتش را شروع کرد ،قواعد و فعل ها را چنان خوب توضیح می داد که من هم فارغ از عکاسی محو تدریسش شده بودم ، شاید اصلا آن موقع این چیز ها را خوب تفهیم نشده بودم !
بعد هم آخر تدریسش چند بیت شعر را ضمیمه اش کرد "علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد، سر چشمه بقا را "
شعر هایش هم این مدلی بود ؛
دلم می خواست دستم را بالا ببرم و بپرسم
این علی کیست که می گویید ؟!
که تو و امثال تو عاشقش هستید !
فقط کاش جواب کلیشه ای نشنوم..اینکه بگوید پیشوای اول ماست ،
اینکه بگوید یار غار پیامبر مان هست !
همه این نسبت ها چیز هایی بود که از همان بچگی شناخته بودم و شنیده بودم ولی حالا..
جوابی می خواستم که مرا قانع کند ، که تکراری نباشد !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستوهفتم ] در را با احترامی که برایم عجی
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_بیستوهشتم]
زنگ تفریح شان نواخته شد ، با چکش به صفحه ای فلزی ضربه می زدند و این میشد صدای زنگ ، یاد جشن های اول مهرمان افتادم.
یک تشکر خشک و خالی از معلم باید می کردم
اما نمی دانم چرا زبانم به تشکر نمی رفت !
بیخیالش شدم و همراه بچه ها به چند متر زمینی که نمیشد اسمش را گذاشت حیاط مدرسه رفتیم .
شاید زمینش خوب نبود اما منظره ای که داشت فوق العاده بود ، بوی دریا هم که مستت می کرد .
آنها برای خودشان بازی می کردند و من هم مشغول عکاسی بودم .
اینکه انقدر قشنگ گروهی بازی می کردند
و کمک حال هم بودند دوست داشتنی بود !
یکی از دختر ها به طرفم آمد :
خانم جان ، ببخشید ما امروز جشن داریم
برای عید ،میشه شما هم بمونید؟؟
خانم جان اول جمله اش چنان شیرین ، بیان شده بود که خب نمیشد نه آورد البته اگر نواب را فاکتور می گرفتم ، جشن خوبی بود !
یک جشن ساده و جمع و جور و گردش کنار دریا شد حسن ختام برنامه !
با هم به سمت دریا رفتیم ، فاصله اش کم بود .
در راه هم ، هر کسی رد می شد با آقای معلم سلام و احوال پرسی می کرد .
کنار دریا با بچه ها دویدم و بعد چند دقیقه ای همگی روی ساحل شنی اش نشستیم .
نواب به طرف بچه ها گفت :
بچه ها من یه تلفن ضروری دارم ،
زنگ بزنم و زود برگردم!
معلم هم انقدر متواضع ؟! مثل نورا کار هایش حرصم را در می آورد ، آخ گفتم نورا ! من هم گوشیم را بالا آوردم و شماره نورا را گرفتم :
سلام خانم شمالی! خوبی ؟ چیکارا میکنی ؟! همه خوبن اونجا؟! آب و هوا چی؟!
_ وای نورا امان بده جوابت رو بدم دیگه .
خندید :
چشم
با نگاهی به نوابی که در امتداد دریا قدم می زد و تلفنی صحبت می کرد به طرف بچه ها برگشتم : من خوبم ، آب و هوا هم خوبه
روند پروژه هم خوبه ! خودت و خاله اینا خوبین؟!
صدای بهم خوردن کاغذ آمد :
الحمدالله عزیزم
با هیجان و حرصی مخلوطش گفتم :
وای نورا اینجا یکی هست شبیه خودته شاید از تو هم سخت گیر تر و آرامشش خیلیی بیشتر از تو
جوری که حوصله و آرامشش روی اعصابمه!
صدای قهقهه اش مرا هم به خنده انداخت :
حالا کی هست این فرد هیجان انگیز ؟!
نگاهی به آنکه نورا "هیجان انگیز "
نامیده بودش ، کردم :
یه معلم فداکار شهری که تو روستا درس میده
با ذوق ای جانمی گفت
_کجای این ذوق داره ؟!
صدایش هنوز هم ذوق داشت :
که هنوزم چنین آدم هایی پیدا میشن و تو مناطق محروم خدمت میکنند ، اجرشون با سید الشهدا
جمله آخرش را درک نکردم ! بعد کمی گفتگو حول و احوال دانشگاه و محیط روستا و مادرم و خاله اینا ، مکالمه مان پایان یافت ،جناب معلم هم خیلی وقت پیش کنار بچه ها آمده بود و نشسته بود
بعد نیم ساعتی به طرف روستا برگشتیم ، یکی یکی بچه ها به طرف خانه شان رفتند و حسابی هم با معلم "هیجان انگیزشان" وداع کردند و عید تبریک گفتند، چنان در بغلش می رفتند که انگار پدر یا برادرشان هست ؛ در عجب بودم از محبت میانشان!
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
اگـر دارالامـانے در جـهان هسـت
به غـیر از گوشـه ی خـلوت نبـاشد:)♥
.
◦「🕊」 حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
« #نےنے_شو 👼🏻» .
.
.
دالَم فِکت میتونم که چے نَدّاشے بِتِشَم
ولے هیسے به فِکلَم نِمیلِسِه
بِنَظَلِ سوما چے بِتِشَم بَشّےها ؟!👧🏻✋🏽
🏷● #نےنے_لغت↓
•|🧠|• فِکت: فڪر
•|🎨|• نَدّاشے: نقاشے
•|👀|• هیسے: هیچے
•|👧🏻|• بَشّےها: بچهها
.
.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. 🍁'|
|' #آقامونه .|
.
.
{😘• جز جمالی که
بههر لحظه نماید رُخِ دوست🌹
نیست دردِ دلِ ما را😌
به جهان هیچ دوا •😉}
#اسیری_لاهیجی /✍
| 🏴 #فاطمیه
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1658»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.🍁'|
kesa-hadadiyan_0.mp3
2.09M
🖤'
#خادمانه | #ثمینه
• شب چهاردهم چلھے حدیث ڪساء •
- از حدیث کسا ، ادبِ صحبت کردن با فرزندان و شوهر و همسر را بیاموزید.🌱
-استاددولابۍ💙☁️
+درد و دل و حاجترواییهاتون:
@Daricheh_khadem
#ختم_چهل_روزه
#التماس_دعا
#حاجتروابشید💚
- عالَمبھفَداےچادرخاڪےتو، یازهرا👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
🖤'
∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
.
.
[☺️] یھ لبخند بردار
[🍬] و
[✨] اون رو با دیگران
[😍] تقسیـم اش ڪن
[😇] اطرافت رو شاد ڪن
صبحتون بهشت🌸✨🌱
.
.
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫