عاشقانه های حلال C᭄
📚 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_پانصدوشصتوهشت عمق فاجعه.... یعنی تمام مدت را باید درگی
📚
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_پانصدوشصتونه
اصلا گوشش به این حرفا بدهکار نیست.مانی رم برد پیش خودش
دانیال پوزخندی می زند و با نگاهی تحقیرآمیز رو به من می گوید: اخالق هیچ وقت عوض نمی شه..مسیح خان هم از اول اینجوری بود:کله شق،مغرور و خودخواه...
می خواه چیزی بگویم،اما قبل از من نیکی با آرامش و شمرده شمرده می گوید:استقلال طلبی،یه
خصوصیت مثبت به شمار میآد، و هیچ ربطی به مغرور و خودخواه بودن نداره...
متعجب به نیکی زل می زم.
اصلا انتظار نداشتم در حمایت از من چیزی بگوید.
هنوز شوکه ام.
در حیرت از رفتار های گاها ضد و نقیض نیکی...
عمومسعود می گوید:من واقعا از این اخلاق مسیح خوشم می آد و به این خصوصیتش افتخار
می کنم.
با قدردانی نگاهش می کنم و لبخند می زنم.
این بار نوبت مامان است.
رو به دانیال می کند و می پرسد:تو چی دانیال جون؟یادمه زمان دبیرستان و دانشگاه یه رقیب
جدی برا مسیح بودی...
الآن چی؟
دانیال در حالی که با غذایش بازی می کند می گوید:من پیش بابا هستم،نقشه کشی نمی کنم.
مانی پوزخندی می زند و با لحن خنده می گوید:عه...معماری رو چه به نساجی،مهندس؟
"مهندس" را آشکارا با تحقیر میگوید.
دانیال با اخم به طرف مانی برمی گردد:ولی من به این شغل علاقه دارم..
نگاهم می کند و ادامه می دهد:هرچی نباشه یه کارخونه زیر دستمه و صبح تا شب تو شهرداری
التماس این و اون رو نمی کنم و تو یه شرکت خاک خورده،واسه دو تا هزار تومنی اتود دستم نمی گیرم و نقشه بکشم واسه...
خون به مغزم نمی رسد.
تا به حال اینقدر زیر بار توهین نبوده ام.
میان کلامش می دوم و بی اعتنا به او رو به مانی می گویم:مانی جان..همه مثل من و تو
خودساخته نیستن...
🔖لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
¤📄به قلم: #فاطمه_نظری
𐚁 سِپُردنِاِحساساتبهڪاغَذِسِپید
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
📚
⏝