eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°💓|💌° 🌙 📿زندگے‌مون با کلام قرآن بزنیم تا قشنگے🎁 و زیبایے🎈 رو درڪ کنیم....🌱✨ 🍀 قرآن بخوان کہ باݪ پرواز است... •☺️•دلبرےکن،خدآمنتظرتہ👇🏻 •✨| @asheghaneh_halal °💓|💌°
Joze02.mp3
4.22M
シ⟯ • • دخیل بسته دل ما؛به نور ماه مبارک...💚 تندخوانی جز ۲/استاد معتز آقایی • • +شهرُ الرَمضان الّذی اُنزِل فیهِ القُرآن..♥️ 📖⃢💫 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . میرسد یک روز حتما با چراغ دیگری:)))! {} . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •< > . . 🖤°• شب سوم محرم به من زنگ گفت فردا میایم... 😥°• من آن شب خواب بدی دیدم، صبح به هركس كه می‌شناختم زنگ زدم. 😔°• آنها چون می‌دانستند محمدحسین در كماست به من چیزی نمی‌گفتند. 😭°• من منتظر بودم خودش بیاید، اما پیكرش را برای من آوردند. 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
𓏲 ๋࣭ ִֶָ🤍📿 ⟮ ⟯ ▪️ امروز بہ نیـت :▪️ ⇜ ✧شهید حاج قاسم سلیمانے✧ 🪴 📿 ⊰ ارسال صلوات‌ها ⇙ ⸙@Daricheh_Khadem هرروز 🌤 شادڪردن دلـ♥️ یڪ شهید 👇🏻 http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal 𓏲 ๋࣭ ִֶָ🤍📿
.🌙 ⃟💛'' 『 ‌』 • • شدت‌این‌عشق،در‌شعرم‌نمیگنجد‌چرا؟🧐'' بیخیال‌شعر،اصـلاً‌دوستت‌دارم‌حسن؏!💚'' روز دوم،بہ‌ یاد ڪریم‌اهل‌بیت |'🌼دعاے روز ماه زیباے خدا🌼'| • • +چنـد روزے آسمـان نزدیـڪ اسٺـ‌ لحظـہ ها را دریــابــ :)‌🌱 .🌙 ⃟💛'' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . تأثیر بی‌نظمی در رفتار آقایون #پ.ن:عکس‌بازشود . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏یه بار وقتی ۱۲ سالم بود، با داداشم داشتیم بامیه درست می.کردیم؛ امکاناتمون کم بود... مواد رو ریختیم تو نایلون، سرشو سوراخ کردیم؛ چون سوراخش کوچیک شده بود به شکل زولبیا سرخش کردیم گذاشتیمشون تو شربت؛ و چون شربتش آبکی بود وا رفتن و لهشون کردیم گذاشتیم تو یخچال؛ در آوردیم تستش کردیم مزه یِ کیک یزدی میداد 😅😂😂 ''📩'' [ 592 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
202030_50898442.mp3
9.95M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 مـٰابــٰافِرآق‌هـٰاسـٰاختھ‌ایم، امـّٰابـٰافِرآق‌تـوسوختھ‌ایم..💔 . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
•.🥙 ⃝.. | 🌯| دسر‌سوپانگل‌موز🍌🍮 مواد‌لازم😃 : •شیر: ۱ لیتر🍶 • زرده تخم مرغ: ۱ عدد🥚 • شکر: ۷ قاشق غذاخوری ⁷🥄 • آرد گندم:۳‌قاشق‌غذاخوری³🥄🍚 • وانیل: نوک قاشق چای‌خوری 🥄 • کره:‌۱ قاشق‌غذاخوری🧈 • پودر کاکائو:۲قاشق غذاخوری☕️ • موز: ۲ عدد متوسط²🍌 • شکلات‌با‌طعم‌دلخواه: ۸۰ گرم🍫 طرز‌تهیه👩🏻‍🍳 1⃣ در اولین مرحله از طرز تهیه دسر سوپانگل موزی، در یک قابلمه مناسب، آرد و شکر را طی چند مرحله به شیر اضافه کنید و هر بار هم بزنید تا گلوله‌های آن باز شود. سپس پودر کاکائو و زرده تخم مرغ را اضافه و مواد را با هم ترکیب کنید تا یکدست شود. 2⃣ قابلمه را روی حرارت بگذارید و مواد را مدام هم بزنید تا به قوام کافی (مثل دسر فرنی) برسد. سپس موزها را پوست بگیرید و مغز آن‌ها را پوره و له کنید. پوره موز را به همراه وانیل به مواد اضافه کنید و آن‌ها را هم بزنید. بعد از این که مواد، ۲ تا ۳ جوش خورد، حرارت را خاموش کنید. بلافاصله مارگارین و شکلات تلخ را به مواد اضافه کنید و هم بزنید تا کاملا با هم حل شوند 3⃣در آخرین مرحله از طرز تهیه دسر، کف قالب دلخواه خود را چرب کنید. می‌توانید از لیوان‌های یک بار مصرف شفاف هم به عنوان قالب این دسر ساده و سریع بدون فر کمک بگیرید. قالب‌ها را در یخچال قرار دهید تا مواد خودشان را بگیرند و آن را سرو کنید. می‌توانید از تکه‌های بیسکوییت و کیک هم برای بین دسر سوپانگل استفاده کنید🍮 واسه‌ی‌افطار‌‌نوش‌جان‌کنید😋🍽 +ڪاش مِنَّـٺ بگُذارے بـہ سَـرَم مهـدےجـان ٺا ڪہ هم سُفـره‌ے ٺـُو لحظہ‌ے افطار شَوَم🧡'' •.🥙 ⃝.. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
.🌙 ⃟💛'' 『 』 • • میشود این رمضان موعد فردا باشد؟ آخرین ماه صیامِ غیبت مولا باشد؟🙃 میشود در شب قدرش به دلم مژده رسد! کہ همین سال ظهور گل زهرا باشد!😍 ..🌱 • • +دَم افطار همین ذڪرِ حسیـن؏ ما را بَـس :)‌♡ .🌙 ⃟💛'' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_شصت_ودوم وارد مرکز شدم. پیرمرد نگهبان این بار مرا می شنا
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . . پایین کلاس ایستادم و گفتم: _ خیلی خب... حالا که به مبحث حجاب و محرم٫نامحرم و پوشش علاقه دارید، موضوع کلاسمونو فلسفه ی حجاب میذاریم. یکی دیگر از آنها رو ترش کرد و گفت: _ خدا وکیلی حجاب هم فلسفه داره؟! ولمون کن حضرت عباسی... با حرف او بقیه هم شیر شدند و هر کس نظرش را ابراز می کرد و اعتراض بود پشت اعتراض... و من همین را می خواستم که کلاس را به چالش بکشم. خانم عزتی چند بار روی میز زد، نظم را برگرداند که با اشاره ی من مواجه شد و دوباره سکوت کرد. رو به آنها گفتم: _ اینجوری که نمیشه. با این همهمه هیچکس حرف اونیکی رو نمی فهمه. بیاید نوبتی حرف بزنیم و نظراتمونو بگیم. شاید شما منو متقاعد کردید. شایدم من شما رو... _ حاج خانوم... شما عین کلاغ سیاه میای و میری... دلت نمیخواد کفتر باشی؟ همه خندیدند. من هم... _ حوری جون... حوری ها که چادر ندارن، سیاه نیستن. سفیدن با دو تا بال قشنگ... و چند بار دست هایش را باز کرد و ادای بال زدن در آورد. _ میمنت جون... بسیار مشعوف و میمون می شدیم اگه چهار تار موهاتو گلابتونی می نداختی بیرون و یه رنگ شاد میپوشیدی. بابا دلمون پوسید. و از ته کلاس یکی گفت: _ میمون خودتی نفله... از خودت مایه بذار. و جواب شنید: _ باشه پیشی ملوسه. ما میمون تو گربه، بی صفت خانوم. دستم را بالا گرفتم و گفتم: _ توی کلاسمون توهین قدغنه. اگه بشنوم تنبیه میکنم. همان دختر که روی صندلی ولو شده بود گفت: _ مثلا چیکار می کنی؟ یه لنگه پا نگهمون میداری؟ و دوباره کلاس روی هوا رفت. یک تای ابرویم را بالا بردم و با حالتی مصنوعی گفتم: _ خیر... برنامه ی دیگه ای دارم. پس از این به بعد توهین ممنوع. و خودم هم نمی دانستم برنامه ی تنبیهی ام چه خواهد بود و از خدا می خواستم این بحث را کش ندهند. _ شما زیر چادر، سیستم خنک کننده هم داری؟ بالاخره تابستونه، پنکه ای، کولری... همه خندیدند. با خنده گفتم: _ فکر می کردم فقط پسرا از این متلکا بندازن... شما دیگه چرا... بی انصاف منم که دخترم مثل خودتون. و دوباره خندیدم. یکی گفت: _ دیگه چی میشنوی؟ ارتباط برقرار شده بود. باد به غبغب انداختم و گفتم: _ خیلی چیزا... خانوم... همه شهرنشین شدن شما چرا چادرنشینی؟ خانوم... شما سوالات شرعی هم جواب میدین؟ دبیرستانی که بودم یه آقا پسری گفت بمیرم برات، همه موهاشونو فشن می کنن تو ناچارا ابروهاتو فشن کردی... خب من اونموقع همسن شما بودم و هنوز ابروهامو مرتب نکرده بودم و اینجاهاش سیخ سیخی بود و اشاره ای به ابتدای ابرویم کردم. همه از خنده دل درد گرفته بودند که دختر ولو شده روی صندلی گفت: _ میگم... شما کچلی؟ نگاهی به او انداختم و گفتم: _ اگه یه آقا پسر بودی میذاشتم تو کف این سوال و متلک بمونی چون اسلام دست و پامو بسته بود. و رو به خانم عزتی گفتم: _ بی زحمت پرده رو می کشید؟ خانم عزتی متعجب پرده را کشید و من شال را آرام از سرم برداشتم و گیره را از موهایم باز کردم و سرم را تکان دادم و گفتم: _ نه... نیستم. خیلی هم خوشگلی و سلامت موهام برام مهمه. کلاس به سکوت کشیده شده بود و همه مثل ندیده ها به من خیره شده بودند. انگار انتظار چنین حرکتی را از من نداشتند. [⛔️]ڪپےتنها‌باذڪرمنبع‌‌ونام‌نویسنده‌ موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal