💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
• اهمیت تشکیـل خانواده •
پیامرمهربانیها ' صلیاللهعلیهوآله
فرمودند :
در اسلـام ،
هیچ بنایی ساخته نشده که نزد خدایبزرگ
محبوبتر از بنای ازدواج باشد 💍🫀
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
أرید المزيد من الأصابع
لأشيربها كلها إليك
وأصرخ: هذا حبيبی..
انگشتهای🖐🏻 بیشتری میخواهم
تا با همهی آنها به تو اشاره کنم
و فریاد برآورم: این محبوبِ من است..💙
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
•• #همسفرانه ••
چون پرسم از پناهی
پشتی و تکیه گاهی🏔
آغوش مهربانت💕
از هر جواب خوش تر
#حسین_منزوی
#پاییز_برفیتون_عاشقانه❄️
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
از اون ترفـندهاے خونهدارے که بــراے همهههه ڪـاربردیہ😍👌🏻
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 رفتیم خواستگاریِ
دختر همسایمون برا من😌
باباش گفت تو رو برا پیچ گوشتی
میفرستادن ما نمیدادیم انتظار داری
دخترمونو بدیم بهت؟😏
دیدیم حرفش منطقیه پول گل و
شیرینی رو گرفتیم برگشتیم خونه😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1104 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𐚁 پاتوقمجردے
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
🥤
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
╟🤍 - مَجـنونِ دلِ بی قـرارَم 🙆🏻♂
╟❤️ - لیلـیِ زیبـٰای مـَن 🧕
╟🤍 - قنـدُ نبـٰاتـَم 🍭
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_Halal
🛵
⏝
48.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
شهیدی که انگشتر رهبر انقلاب را به بالاترین قیمت خریداری کرد...
همسر محترم شهید خانم دکتر فرشته روح افزا
✅️دكترا الكترونيك از دانشگاه منجستر انگلستان
✅️ مدیر طرح وبرنامه ریزی وسیاست گذاری شورای عالی فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده از سال ۱۳۹۰ تا کنون
✅️دبیر کمیته علمی دبیرخانه اندیشه های راهبردی
✅️همکاری با مرکز امور زنان ریاست جمهوری
و...
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_احمد_حاتمی
#روایت_عشق
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
تقدیر هرکس
به استقامتش بستگی دارد...🌴
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
یخدربهشت❄️
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوپنجاهوچهار +:قطره چکونی اطلاعات میدی من کنجکاو می
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوپنجاهوپنج
یک تای ابرویش را بالا میدهد و مشتاقانه نگاهم میکند.
با تعجب میپرسم
:_ولی چی؟؟
+:ولی قیمهای که شب اول بهم دادی ،از این خوشمزهتر بود.
ناخودآگاه،لبخند مثل لکهای جوهر درون ظرف آب، روی صورتم پخش میشود.
:_نوشجان...
مسیح لبخند گرمی میزند.
★
کتابهایم را با شتاب بالا و پایین میکنم.
شمارههای بندها و قوانین، جلوی چشمم رژه میرود.
این تبصره برای ماده ی شماره ی چند بود ؟
گیج شدهام.
هیجوقت فکر نمیکردم درسها تا این حد،سخت به نظرم برسند.
اما این روزها،کلاسها برایم ملال آور شده و درسها مشکل...
شاید هم چون این روزها، بیشتر از هر چیزی اسم تو در ذهنم بالا و پایین میشود.
"بنا به بند سوم ماده ی پنجم قانون مجازات اسلامی"...
صدای مسیح در سرسرای ذهنم میپیچد
":بنده رانندهی شخصیتون هستم و هرجا علیاحضرت فرمودن برسونمشون"
خون زیر پوستم میدود و لبخندی بیاراده،لبهایم را از هم باز میکند.
باز هم پر شدهام از نامش.
سرم را تکان میدهم تا افکارم سامان گیرند.
دوباره سرم را روی کتاب خم میکنم.
"بر طبق این بند"...
صدایش،نوازشی میشود بر روح سرگردانم
"یعنی بگم پسرعموشم؟؟"
چرا دچار این احساس شدهام؟حسی که تا به حال نداشتهام..
مگر نه اینکه قول و قراری بین ماست که مثل هر معاهدهای زمان و مدت انقضایی دارد.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوپنجاهوشش
اگر این زمان به پایان برسد و مسیح،مرا راهی خانهی پدری کند چه؟
این احساسِ لطیف که در من جوانه زده،نکند بی سرانجام باشد؟
مدادم را برمیدارم و با نگرانی تکانش میدهم.
تکلیف من با آیندهام چیست؟
خب شاید..
شاید واقعا من و او برای هم ساخته شده ایم...
اگر اینطور نباشد چه؟
اگر مردی مثل مسیح انتخابم بود،پس چرا دست رد به سینهی دانیال زدم؟
دستم را محکم ر وی میز میکوبم و بلند میگویم:"نه"
یک لحظه به خودم میآیم.
باز هم سکوت ... اتاق
نه!
مسیح با دانیال فرق دارد.
اصلا مسیح با همه ی مردان دنیا فرق دارد.
کلافه،هر دو دستم را درون موهایم میبرم.
درست شبیه مسیح!
سرم را روی میز میگذارم.
خدای من،این روزها چقدر از مسیح پر شدهام...
صدای زنگ موبایلم میآید.
با دیدن اسم "زنعمو شراره" روی صفحه رنگ از صورتم میپرد.
به کلی فراموش کرده بودم.لبم را میگزم و سرم را پایین میاندازم.
اگر بیادبی محسوب نمیشد،اصلا جواب نمیدادم.
اما انگار حالا چارهای نیست.
:_سلام زنعموجان
+:بهبه، نیکی خانم سلام به روی ماهت عزیزم...
:_شرمنده زنعمو ببخشید باور کنید یه اتفاقاتی افتاد که...
صدای خندیدن زنعمو از پشت تلفن در گوشم میپیچد.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوپنجاهوهفت
+:میدونم میدونم دخترم...مسیح از بچگیش هم خودخواه بود..الآنم خانمشو فقط واس خودش
میخواد،راضی نمیشه دو دقیقه ما شما رو ببینیم که...اینا تقصیر پسر خسیس خودمه...
با شرم میگویم
:_نه زنعمو... باور کنین پـسـ...مسیح اصلا مقصر نیست...
باز هم صدای خنده
+:باشه عروسخانم...خوش به حال مسیح که همچین هواداری داره...
خنده روی لبهایم میآید و با خجالت،لبم را میگزم.
+:حالا عروسخانم...تشریف میارین واسه شام اینجا یا نه؟
:_امشب؟
+:بله،امشب..
باز هم خجالت،گونههایم را اناری میکند و تُن صدایم را پایین میآورد.
:_به مسیح بگم،چشم خدمت میرسیم.
+:پس منتظریم دخترم،میبوسمت..
:_خدانگهدار
*
فنجان چای را به طرف دهانم میبرم.
زنعمو با لبخند میگوید
:_خوب خانمت رو تو تو قلعهی اژدها نگه داشتی نمیذاری کسی بهش نزدیک بشهها...
مسیح چشمانش را درشت میکند.شادی از حرکاتش هویداست.
با شیطنت،شانههایش را بالا میاندازد.
+:ما اینیم دیگه..
فنجان را روی میز میگذارم.
زنعمو بلند میشود: ببخشید یه سری به غذا بزنم الآن میآم.
و چشمک ریزی به من ميزند.
مسیح خودش را به طرفم میکشد.خودم را با روسریام مشغول میکنم.
+:نیکی؟
سرم را پایین میاندازم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوپنجاهوهشت
گر گرفتهام از این همه نزدیکی..
صدایش درست از کنارگوشم میآید.
:_هوم؟
+:نمیدونم چرا هرکی به تو میرسه شیفتهات میشه..
با تعجب به طرفش برمیگردم.
با ابروهایش به آشپزخانه اشاره میکند.
+:مثلا مامانم...
نمیدانم چه باید بگویم.
خون به رگهای صورتم هجوم میآورد.بلند میشوم و به طرف آشپزخانه میروم.
حسی شیرین بین رگهایم جریان مییابد.نبضم کنار شقیقهام میزند.
کمی دستپاچه شده ام.نمیدانم باید تعریفش را به پای علاقه بگذارم یا نه.
حسی در قلبم تماما خواستار اوست.
مسیح!
تو این حس را به من دادی..
همهی نگرانی هایت،حرفهایت...
ولی نباید به این حرفها تکیه کنم.
نباید تا از چیزی مطمئن نشدم دل ببازم.
باید صبر کرد.
صبر و توکل..
به آشپزخانه که میرسم،با صدای بلند میگویم : کمک نمیخواین؟
زنعمو نگاهی به سالن،میاندازد و با دست اشاره میکند که وارد شوم.
:_من در خدمتم،زنعمو
زنعمو اشاره میکند روبهرویش پشت میز بنشینم.
+:راستش نیکی جان،اتفاقی که افتاده...
صدای مردانهای بلند میگوید :سلام
برمیگردم.
مانی در چهارچوب در ظاهر میشود و بعد به طرف آشپزخانه میآید.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ تنها جایی که
حسودیم شد..😢
انگشتر آقاجانمون😍
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰#⃣ #ام_البنین | #سوریه
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1553 𓈒
.
𐚁 شبنشینےبامقاممعظمدلبرے
╰─ @asheghaneh_halal
.
🌙
⏝
#صبحونه
🌱
بہ خودم آمدم انگار
تویـے در مـن بود🤭
ایـن ڪمے بیشـتر از
دل بہ ڪسے بستـن بود....😍💞
🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
پیامبرمهربانیها ' صلیاللهعلیهوآله
فرمودند :
هرکس دوستدارد خداوند را
پاک و پاکیزه دیدار کند،
باید ازدواج نمایـــــد . . .🌼🥰💛
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
.
من فقط دو چیز تو این دنیــ🌍ــــا
میخوام
#تـــــو و مـــــا . . .♡
#ژست_عکاسی | #عقد | #نامزدی
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
.
🖇 یکی از کلماتی که ما در مطالب مربوط به ازدواج باهاش رو به رو میشیم، کلمهی "انعطافپذیریه".🙂🙃
⚠️این ویژگی چرا انقدر مهمه؟⁉️
❇️ کنار اومدن با تفاوتها:
هیچ دو نفری دقیقاً شبیه به هم نیستن.
تفاوتها در عقاید، عادتها و علایق طبیعیه.
انعطافپذیری باعث میشه که این تفاوتها به جای ایجاد تنش، به فرصتی برای رشد تبدیل بشن.
یه جورایی انگار این تهدید رو به یه فرصت مناسب تبدیل میکنیم و به جای واکنشهای منفی نسبت به این شرایط، از اونها استقبال میکنیم.💞
🧩| مدیریت تغییرات زندگی:
زندگی پر از تغییرات پیشبینی نشدهست؛
از مسائل مالی گرفته تا تغییرات شغلی یا خانوادگی.
انعطافپذیری به ما کمک میکنه تا در برابر این تغییرات استوار باقی بمونیم.
البته قبلش باید به این درک برسیم که ما اولین نفری نیستیم که مشکلات و مسائل براش به وجود میان.❤️🩹
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ..
ﻃﺮﻑ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻣﯿﺮﯼ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻠﻪ.. ﺑﻠﻪ ﻣﯿﯿﯿﯿﯿﺮﻡ!
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺭﻭﺯ ﻗﺪﺱ ﺭﺍﻫﭙﯿﻤﺎﯾﯽ
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻠﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩم!
ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﮐﯿﮏ ﻭ ﺳﺎﻧﺪﯾﺲ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﯼ!؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻠﻪ.. ﺑﻠﻪ ﺧﻮﺭﺩﻡ!
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﯼ!
ﺭﻭﺯ ﻗﺪﺱ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﻮﻧﻪ!!
سوال انحرافی در این حد آخه!😔😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1105 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𐚁 پاتوقمجردے
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
🥤
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
╟🤍 - کمپانیِ حرص !🏤
╟❤️ - زورگویِ من !💪🏻
╟🤍 - مقام معظم دلبری !👨🏻♥️👩🏻🦳
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_Halal
🛵
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
دِلبـــــرجان…!☺️
تاحالابِهتگُفتمکِههیچ وَقت از بودَنِتخَستهنمیشَم
هَرچِقَدمکِههَمیشهباشی
زیادباشی
دِلــــهمَنبازمبودَنتومیخواد..🥺💚
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
بامـدادے است
پــے هر شب تارے، آرے ...💙
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
به همان برف °❄️°
که بر گنبد تو°🕌 °
بوسه زده°🥰°
بیقرار است دلم°🥺°
صحن و سرا میخواهد°🌙°
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوپنجاهوهشت گر گرفتهام از این همه نزدیکی.. صدایش
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوپنجاهونه
:_سلام بر خانواده،من برگشتم..
زنعمو با اخمی ساختگی بلند میشود و با دلخوری میگوید
+:خوشم باشه...آقامانی سفر بخیر...ما تو خونوادمون از این سفرای بیخبر و یهویی نداشتیما...
مانی لبخندی به پهنای صورت میزند و زنعمو را بغل میکند.
:_دورت بگردم خوشگل خودم...
از آشپزخانه بیرون میروم و کنار مسیح میایستم.
زنعمو سعی دارد از حصار دستان مانی بیرون بیاید : عه ولم کن مردِ گنده...
مسیح میخندد،مانی با سماجت میگوید
:_نه،تا حالا دختری به زیبایی شما ندیدم،باید باهام برقصین...
و برابر زنعمو زانو میزند.
زنعمو با لبخند میگوید : دلم برات تنگ شده بود،دیگه از این کارا نکن..
مانی دست مادرش را میبوسد:چشم
به رابطهی صمیمیشان غبطه میخورم.بیشتر از برخی مذهبیها به مادرشان محبت میکنند.
مانی جلو میآید ومسیح را بغل میکند.
از او که جدا میشود میگویم :سلام آقامانی...
مانی لبخند گرمی میزند :سلام
سرجایم کنار مسیح مینشینم.
مانی به طرف آشپزخانه میرود:کجا رفتی عشقم؟هنوز باهام نرقصیدی...
صدای مسیح کنار گوشم میآید
:_مامان من،از این مادرشوهر بدجنسا میشد،چه وردی خوندی که اینجوری اسیرت شده ؟؟
با دلخوری میگویم:عه پسرعمو...
بلند میشوم و قصد آشپزخانه میکنم که مسیح با شیطنت میگوید
:_به نظرت اگه مامانم بشنوه اینجوری صدام میکنی چی کار میکنه ؟
و بعد در حالی که به سرش حرکت پاندولی داده،ادای من را درمیآورد : عه پسرعمو...
پرتقالی از ظرف برمیدارم و به طرفش پرتاب میکنم.
با خنده حالت تدافعی میگیرد و دستهایش را بالا میآورد و میوه را در هوا میقاپد.
برمیگردم و با خنده به طرف آشپرخانه میروم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝