🍃🍒
ماشالله حافظمون تقویت میشه تو نماز
که فلان چیزو ک چن هفتس گم کردی تو نماز یادت میاد کجاگذاشتی و خیلی چیزا دیگه .
همون موقع سرش داد بزن بگو نههه
الان وقتش نیس
🍃🍒
🍃🍒
یوقت دیگه درموردش فکر میکنم
۲۴ساعت دراختیار دارم یه دودیقشو
بذارم مختص خالقم
حالا فعلا بیخیال شم...خدا بزرگتراز مشکلمه
🍃🍒
🍃🍒
اگه اینو رعایت کنی میبینی بعد نماز
یامشکلت حل شده یااینکه خودت به قدری بزرگ شدی که مشکل تو چشمت کوچیک میشه و آه و ناله نمیکنی
🍃🍒
🍃🍒
یه نکته بگم و بحثو تموم کنم
چن روز پیش استادمون میگفت کسی
زیاد به گذشته یااینده فکر کنه میره سمت افسردگی
باید تو زمان حال زندگی کنه ..
میدونیم ک ورزش یوگا برای تمرکز عالیه
اما بهترین یوگا نمازه
کسی که تونست تونماز حواسشو جمع کنه سمت نماز ..تمرکز عالی میشه و افسردگی نمیگیره
🍃🍒
🍃🍒
اینم از دورهمی امشبـــ
ان شالله که مهرتایید امام زمان رو سربرگ این دورهمی خورده باشه😊
فراموش نشه (پ. ن. ا)😊👇
@fb_313
التماس دعای خیر
شبتون مهدوی پسند
یاعلی✋
🍃🍒
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
😍|• آنقدر زندگے ام
با روحاللہ پربار بود...
كه نمےتوانم يك لحظه احساس كمبود كنم. دلم مےخواهد اين را به همه افرادے كه مرا به عنوان عروس جوان يڪ مدافع حرم مےشناسد بگويم ...
✋🏻|° كه هيچوقت نگويند "بيچاره" در اين جوانے بيوه شد و آه بكشند. من خوشبختترين دختر دنيا هستم.
💞|• همسرے داشتم ڪه مـرا با عملش همنشين تقوا ڪرد. در 2 سالے كه زير يك سقف بوديم بهترين و قشنگترين لحظههاے زندگے را تجربه ڪردم.
😊|° آنقدر كهگويي 10سال با او زندگے كردهام. حالا هم ناراحت نيستم. البته در خلوتم به روحالله مےگويم ڪه اگر با مرگ عادے تركم كرده بودے يك لحظه هم دوام نمےآوردم.
🌻|• اما شهادت سعادتت بود
و من به اين سعادت و عاقبت
به خيرے تو رشك مےورزم.
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_روح_الله_قربانی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
💐\• @Asheghaneh_Halal
•• #ویتامینه🍹 ••
اگر همسرمون را براے مدتـ⏰
طولانے تحت فشار و زور قرار دهیم؛
به جایے خواهیمـ✋🏻رسید ڪه ممڪن
است هرگز دوباره صمیمیتے بینـ🍃ما ایجاد
نشود و بازگشتے وجود نداشته باشد!...🙁
#مهربونتربودنروتمرینڪنید💗🍃
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
••🍊•• @asheghaneh_halal
🕊🍃
#بکانه
ساݪروز پروازتــ🕊 مبارڪ❤️🍃
•{شهید حجت الله رحیمی}•
#استورے
#حالدلتونخدایی💚
خوشگل ــسازے😌👇
@ASHEGHANEH_HALAL
🕊🍃
#شهید_زنده
ماه رجـب ماهـ🌙
خصـوصے هاستــ😉
مـاه رمضـانـ🌸
مـاهعمومـےهاسـتــ☺️☝️
ڪسـےڪهمـاهرمضـاندرِخانهـ🚪
خـداوندمتعـال برود زیـاد هنـرنڪردهـ
امـا اگـر ڪسـے ماهرجـب بلنـد شـد😍
وعبادات مـاهرمضـانش را آغـازڪرد
اوبہصورتویـژهـ
تحویـلگرفته مےشـود😌✌️🏻
#استاد_پناهیان
#خدامنتظرتهـ😉❤️
🕊 @asheghaNe_halal 🕊
🕗🍃
🏴
#قرار_عاشقی
▪️شب شهادت
•←حضرت امام علےنقے(ع)
ابن ابن الرضا(علیه السلام)
به تمامے شیعیان جهان
•←مخصوصاکاربران عزیز→•
#عاشقانه_هاےحلال🌸🍃
تسلیت باد.
پ.ن: امام رضا (ع) جان
به حق
نوه عزیزتــ☺️
حاجت دل همه ے ماهارو بده
ساداتمــ💚 شهید کن.
•الهے آمین✋🏻🍃
#السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضـا❤️
#شهیدم_کن✋🏻
🍃 @asheghaneh_halal
🕗🏴
🎯°| #غربالگرے |°🎯
با ڪمے تا قسمتے تاخیر
در بستــهـ #اقتصاد_غــرب
امشب همــراهمون باشید😎
دشمــن ڪیست؟؟؟
دشمن، #سرمایهـ_دارای آمریڪا
و استڪبار جهانے است ڪه امروز
در راس آن، آمریڪا و صهیونیستها
قرار دارند.👊
سرمایهـ دارانے ڪه از #قتل
و #غــارت پول روی پول مےگذارند
یا نـهـ از #دوشیدن_سعودیها
گذران زندگے مےڪنند😉
و چهـ زندگے حقیرانهـ ای👊
•|🎯|• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_شش ♡﷽♡ دلت خوش چی بود که اینطور امتحامنم کردی؟ با مادرم؟ ص
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_هفتادو_هفت
♡﷽♡
ته تهش با سکوتت فرصت میدی یه نگاهی به خودم و شرایط بندازم...دوست هم
نداری شرمندگیمو ببینی
بازم مثل همیشه تو بردی جانم. به جای کاله دلو قاضی کردم الحق که خدایی.... ببین رفیق
میخوام خیلی بیشتر از قبل بهت تکیه کنم. یکم سخت تر از باقی امتحاناست هوامو بیشتر داشته
باش...باشه؟
اشکی از چشمم فرو میریزد. اشک دوست داشتن است.
_ببین رفیق دارم قامت میبندم برای این امتحانت. رنج میبرم قربةٌ الی الله..
هوامو داشته باش..باشه؟
سجاده را جمع میکنم. و از اتاق بیرون می آیم. میز صبحانه را چیده اند. لبخندی به جمع نگران
روبه رویم میزنم. حالا آرامم.
دلم ضعف میرود برای سکوت بابا محمد. جانم فدای فهمش. نگاه می اندازم به جمع و روی میز
مینشینم.
هنوز همانجا ایستاده بودند. به میز اشاره میکنم:بشینید دیگه
ابوذر عصبی میگوید:شما نمیخوای به ما بگی چی شده؟
_چرا میگم بشینید آروم باشید. میگم.
مینشینند و میخواهم برای خودم چای بریزم که پریناز نمیگذارد خودش ببلند میشود و من میمانم و
جمع.
چاره ای نمیماند. کاش میشد مثل یک راز بماند.نگاهم میکنند. آب دهانم را قورت میدهم.خیره به
نان سنگک های روی میز میگویم:
_من دیشب یکی رو دیدم که...که دیدنش یکم شوکه کننده بود.
صدای بابا محمد را بعد از چند ساعت میشنوم:کی...
آب دهانم را قورت میدهم
_دیشب که نیومدم مهمونی قرار شد با یکی از دوستام برم....
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_هفت ♡﷽♡ ته تهش با سکوتت فرصت میدی یه نگاهی به خودم و شرایط
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_هفتادو_هشت
♡﷽♡
بابا محمد میپرد وسط حرفم:کی آیه؟
_مادرمو
_چی شد؟
پریناز مبهوط نگاهم میکند و بدون اینکه پاسخم را بدهد میگوید: م...مادرتو؟
نگاه از او میدزدم و هیچ میگویم. سکوت بد قیافه ای بر فضا حاکم بود. مامان عمه آرم تکیه به
صندلی میزند.و بابا محمد با اخم نگاهم میکند.ابوذر از جایش بلند میشود و به پریناز میگوید:شما
برو بشین من خودم چاییشو میریزم.
کمیل سرش را پایین می اندازد و از جایش بلند میشود: صبحونه میل ندارم مامان دستت درد نکنه.
و بعد میرود. هیچ کس هیچ نمیگوید و همین هیچ نگفتن اوضاع را بدتر میکند.
مامان عمه با سوالش پتکی میزند بر سر این سکوت و میپرسد: از کجا مطمئنی خودش بود؟
_بغلم کرد همون بود رو میداد.همون گرمای آغوش همه چیز همون بود...
میبینم لرز کوچکی به پشت پریناز می افتد.ابوذر متفکر به کف آشپزخانه خیره است و من کاش
لالی لا علاج میگرفتم.
بابامحمد کمی عصبی میپرسد:همین؟ یه عطر و یه آغوش گرم شد مدرک و دلیل؟
پوزخندی میزنم:زندگی اونور بهش ساخته ماشاءالله تکون نخورده...یکم با عکسای دوران
جوونیش فرق داره...خودش بود بابا جون.خودش بود.
پریناز بی حرف بلند میشود میخواهد برود که دستش را میگیرم:کجا ؟
نگاهم نمیکند و موهایش را میزند پشت گوشش و باصدایی که ارتعاش حاصل از بغض آوارشده
بررویش دیوانه ام میکند میگوید: یکم سرم درد میکنه دیشب خوب نخوابیدم میرم استراحت کنم.
ابوذر جان بعد صبحانه بی زحمت میزو جمع کن.
میرود و من چقدر از بانی این قدمهای سست که خودم باشم بدم می آید.
بابا محمد جدی میگوید:تعریف کن...
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_هشت ♡﷽♡ بابا محمد میپرد وسط حرفم:کی آیه؟ _مادرمو _چی شد؟ پ
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_هفتادو_نه
♡﷽♡
درد گرفته گلویم از بغض جان میکنم برای ادای واژه ها و میگویم. ازشهرزاد و خواهشش تا عطر
غریب و در عین حال قریب و آغوش گرم صاحب عطر...
پووزخند میزند بابا محمد
_چه وصل یعقوب ویوسف واری!
تلخ شدی بابا محمد؟ گناه من چیست؟
مامان عمه میپرسد:خودشم فهمید؟
تلخند میزنم: نه که نفهمید...
بلند شدم از جایم. شال بافت مثلثی شکل پریناز را رویم می اندازم و راهی حیاط میشوم.
هوا داشت کم کم سرد میشد ولی نه سرد تر از هوای آن تو.
کنار حوض فیروزه ای کوچک حیاطمان مینشینم. ماهی قرمزهای ابوذر و سامره و کمیل و البته من
فارق از همه داشتند بازیشان را میکردند. انگشتی به آب میزنم ویخ میزنم. با لبخند تضاد سرخی
پولک های ماهی قرمز ها و فیروزه ی حوض را تماشا میکنم
_یخ میزنید که اینجا کوچولو ها...
نگاهم میگردد گرد حیاط. شمعدانی ها و لاله عباسی ها داشتند نفسهای آخرشان را میکشیدند. نه
پاییز را دوست داشتم نه زمستان!با تمام زیبایی هایشان...سردی به مذاقم خوش نمی آمد
هرچیزش ازفصل و هوا گرفته تا نگاه و کالم!مثل نگاه و کلام چند دقیقه پیش بابا محمد!
آفتاب اول صبح مسئولانه، گرما و زندگی ساطع میکند و من میخندم به این تلاشها!
_خیلی تلاش نکن خورشید خانم!پاییزه دیگه...بزار جولون بده ...
_سردت میشه آبجی...
صدای کمیل بود که به درگاه ایستاده بود.لبخندی زدم:نه خوبه داداش...
دست به جیبهایش گرفته بود و آرام سمتم می آمد. کنارم نشست و او هم خیره شد به ماهی های قرمز...
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #دورهمے (34) 97/12/17 جمعــه #چگونه_یک_نمازخوب_بخونیم 😍 🍃🍒
🍃🍒
#دورهمے (35) 97/12/18
شنبـــــه
#چگونه_یک_نمازخوب_بخونیم 😍
🍃🍒
🍃🍒
سلام علیڪم✋
شبتون بخیـــر
ضمن عرض تسلیت و خداقوت
به تمامی کاربرای عزیزمون
ان شالله اخر دورهمے رزقمون رو
امام هادے بدستمون بدن 🙂
🍒🍃