eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
دور از وطنم_۲۰۲۳_۰۱_۲۴_۱۹_۴۷_۳۲_۲۴۲.mp3
7.09M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 مومن‌ دائما‌ در‌ خودش‌ است.. آنقدر‌ عیوب‌ خودش‌ ر‌ا‌ بررسی‌ می‌کند که‌ دیگر‌ وقت‌ نمی‌کند‌ به‌ عیوب دیگران‌ بپردازد..! -آیــت‌الله‌حق‌شــناس- . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[🎨]• •[ 🎈]• هادی اگر تویی که کسی گم نمیشود🙂♥️... •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
°•●🕊 °•● ●•° °وقتےخداوجودتوراچون‌خداڪشید •مارابراےدورِتوبودن‌گداڪشید °تااینڪه‌این‌زمین‌به‌نظرجلوه‌گرشود •ازجنس‌نورباقلم‌اش‌سامراڪشید •• 💚•• http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal °•●🕊
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدودوم ] بعد یک هفته غیبت به دانشگاه رفتم
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] منقلب شدم .. اصلا گیج شدم... تا چه حد می شود از دنیا سیر شوی ؟! و از خدا پر ؟! یاد یکی از پست های نواب افتادم نقل قولی از شهید آوینی بود به گمانم دقیق جمله اش خاطرم نبود * سعی کردم خودم را از میان بردارم تا فقط خدا باشد * همین سوال را برایشان مطرح کردم فاطمه با آرامش گفت: این جمله ای که میگم یه قسمت از کتاب فتح خونِ شهید آوینی هست حسین (ع)دیگر هیچ نداشت که فدا کند ! جز جان که میان او و ادای امانت ازلی فاصله بود ! با گفتن جمله بیشتر مات شدم ، جمله اش را چند بار زیر لب نجوا کردم! یک جمله تا چه حد می تواند ثقیل باشد ؟! مگر می شود امام باشی و هیچ نداشته باشی ؟! فاطمه با لحن عجیبی گفت : فکرش رو بکن کسی باشی که با یه اشاره ات توان کن فیکون کردن داشته باشی ولی به برهه ای از زمان برسی که بالای بلندی بایستی و به چشم خود تکه تکه شدن رویایت را ببینی ؟! نا خود آگاه جمله ای از زبانم در رفت * تو که هستی حسین ؟! * هر دو فقط چشمانشان پر شد از جمله ام فضا میانمان زیادی سنگین شده بود هر سه یک ضرب ایستادیم و کمی قدم زدیم چون هوا داشت رو به تاریکی می رفت فانوس ها را روشن کرده بودند اصلا هلاک می شدی برای منظره ای که ایجاد کرده بودند ! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوسوم] منقلب شدم .. اصلا گیج شدم... تا چ
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ با صدای زنگ تلفنم ، به اتاق رفتم . با شک به شماره ناشناس نقش بسته روی گوشی ام چشم دوختم با تردید پاسخ دادم : بله ! _ سلام ، خانم تاجفر ؟! هر چقدر فکر کردم که این صدای تا حدودی آشنا متعلق به کیست ؟! ذهنم یاریم نکرد : خودم هستم بفرمایید _ من شاهرودی ام ، از بسیج دانشگاه زنگ زدم گلم به طرف ستاره های آویزان از سقف اتاقم رفتم : بله بله شناختم خوبین ؟! _ الحمدالله، غرض از مزاحمت خانم عکاس ، عکس های مراسم چیشد پس؟! با دست به پیشانیم کوبیدم و لعنتی فرستادم به حواس پرتی این روز هایم ! : وای شرمنده کلا فراموش کرده بودم ، من فردا بعد کلاسم میارم براتون _ عزیزززم ، دشمن اهل بیت شرمنده ، پس من فردا منتظرم فعلا یا علی با دست ستاره را برگرداندم: چشم حتما لپتاپ را روشن کردم و نگاهی گذرا به عکس ها انداختم و بعد تمام شان را روی فلش ریختم ! مادرم نیم ساعتی بود که با تلفن حرف می زد ، آنطور که شنیدم آن طرف خط معصومه خانوم بود ! نمیدانم چه می گفت که چشمان مادرم برق می زد ! تا شب عین روح سرگردان میان پذیرایی و اتاقم رفتم و آمدم و مادرم لام تا کام حرفی نزد فقط می گفت : به وقتش ! وقتش کِی بود الله اعلم! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . گـوینـد که حـج فقرایے آقـا✨ بر گنبد و بارگاهت از دور سـلام💕 . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
«🍼» « 👼🏻» مم آقا هادی هشَم دلتون نهاد با مامانیم امدیم دیدال حژلَت آگا 😇 هیلی هوسالم 😌به آلزوم لِسیدم اومتم بهسون بجِم دعا تونند 🤲مامانیم و بابایی بَلام یه داداسی یا آبجی بیالن آهه تهنام💔🥺 🏷● ↓ ندالیم☺️ ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ـــــــــــــــــــــــــــــ مادر و پدر های عزیز لطفا نگذارین این گل های همیشه بهارمون افسرده بشن تمام دغدغه ی رهبر معظم انقلاب این هست که سربازان امام زمان عجل الله که دهه چهارصدی ها هستن بیشتر بشه نه کمتر شما که ولایت مدارین بسم الله پس باید همگی مطیع امر رهبرمون باشیم ☺️✋ پس چک و چونه هم نداریم در ضمن آنکه دندان دهد نان دهد پس نگران نباشین 😉 . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . 💗 این دل بخدا جای کسی‌نیست بجز تو 😌 بودی نفسم هم‌نفسی نیست به جز تو 🌾 هم گندم رویایی و هم سیبِ بهشتَم 😉 از روزِ نخستین هوسی نیست به جز تو 💎💙 . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
|. ❄️'| |' .| . . ❅ هر گنج سعادت💎 كه خدا داد به حافظ🍃 ❅ از يُمن دعاى شب📿 و ورد سحرى بود☺️ |✋🏻 |📖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1694» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
∫°⛄️.∫ ∫° .∫ °•🧐•° بہ جاۍ فڪر ڪردن °•🙅‍♀•° بہ صد دلیل براۍ تسلیم شدن °•😎•° بہ هزاران دلیل براۍ ادامہ دادن ، °•😉•° فڪر کن.... 🌈😌 ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°⛄️.∫
༺⃟ٜٖ. ⃟ٜٖ༻ 🍃 امشب ڪه بین خلق، لیلةالرغائب است؛ دانےچه چیز آرزوے قلب صاحب است؟ اے ڪاش روز جمعه ڪه از راه مےرسد؛ دیگر ڪسے نگوید ارباب «عج» غائب است💔 💙 . . اینجا، یاد ☫ باش ☺️👇 ✿ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ••
•‌<💌> •< > . . 🥀| خیلی زود به من بر می‌خورد و قهر می‌ڪردم و یا تهدید به قهر می‌ڪردم؛ ولی فضل‌الله نمی‌گذاشت ڪار به جاها؎ باریڪ بڪشد ڪافی به بود ڪه بخندد، یا شوخی ڪند و حرف تو حرف بیاورد تا من آرام شوم. 🌻| وقتی ڪه عصبانی می‌شدم و خونم به جوش می‌آمد، ڪسی جلو دارم نبود. صدایم بلندتر می شد و بهانه‌گیر؎هایم زیاد. فضل الله هم ڪه اهل تلافی نبود. 🌹| ڪارش فقط خنده بود و خوش زبانی؛ اما وقتی می‌دید همین حربه هم، آمپــرم را بالاتر می‌برد، تنها ڪار؎ ڪه از دستش بر می‌آمد این بود عبایش را رو؎ دوشش می‌انداخت و می‌رفت حرم تا پرم به پرش نگیرد؛ اما با همان خنده یڪ دقیقه پیش. 🌼| وقتی می‌رفت بیشتر حـرص می‌خوردم و تصمیم می‌گرفتم ڪه اگر برگردد یڪ ڪلام هم باهاش حرف نمی‌زنم. 🌷| وقتی پایش را می‌گذاشت داخل خانه، با همان خنده‌اش می‌گفت: «سـلام سـلام، سـلام خــانــوم» پقی می‌زدم زیر خنده و اصلا یادم می‌رفت ڪه بنا داشتم بر قهر و غضب. 🌾| در این زندگی ۳۱ ساله، حتی یڪ ساعت نشد ڪه با من قهر ڪند. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.| |• 😇.| . . به هیچ وجه ازدواج موجب افزایش خوشبختی زن و مرد نمی شود.❗️ یعنی شما اگر خوشحال و خوشبخت هستید ازدواج هم بڪنید خوشحال و خوشبخت هستید.🤩😍 اگر خوشحال و خوشبخت نیستید ازدواج هم بڪنید خوشحال و خوشبخت نخواهید شد.😬🙄 ازدواج دوای هیچ دردی نیست و مشڪل گشای هیچ مسئله ای نیست.❌ حداڪثر این است ڪه تا ٣ ماه فرد را در شرایط تازه‌ای قرار می‌دهد ولی بعد به حالت قبلی‌اش بر می‌گردد.😕😏 زیرا خوشبختی موضوعی درونی است ڪه در نگاه و باور ما وجود دارد و به واسطه ازدواج و یا بودن با ڪسی حاصل نمی‌شود.🙂 . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . خانم و آقا یادمون باشه عزیزے که الان همسر و شریڪ غم و شادے مون شده، چندسال دعاے اصلے لیلةالرغائب مون بوده🙈 پ.ن:مجردای عزیز امشبو از دست ندین😁 . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
هدایت شده از رصدنما 🚩
💌﷽ ~*🇮🇷🇮🇷~* 🦋ــــــلیلہ‌ــــــــــالرغائــب🦋 وسایݪ موردنیاز برای شب 📌 سجاده همیشہ‌همراه📿 📌 دوباݪ برای پرواز☺️ 📿خیلے‌ها توی همین شب بہ همہ اون دعاهایے کہ از خدا مےخواستند رسیدند....😍 از خدا براتون همون چیزی رو مےخوام کہ بہ خاطرش شدید.....✌️ غیر از این باشہ عمرتون و عمرمون‌ میره اساسے....💯 بگردیم و ببینیم رسالتمون توی این دنیــا چیہ!💯 ان شالله همون زمینہ‌ساز باشیم...🦋 دنیایے‌از‌تولیدات‌‌ رسانہ‌ای رو با هنرمندان دنباݪ ڪنید🇮🇷💡 💻"√ Eitaa.com/Rasad_Nama
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌ما نامزد بوديم رفتيم بيرون همينطوری یه دوری بزنیم و بگرديم... مامانم زنگ زد كه سيب زمينی با خودت بيار... منم میخواستم پیش نامزدم بگم من از خرید خونه خيلی حالیم میشه و بلدم😌 بسیار شيک و مجلسی جلوی نامزدم رفتم به مغازه‌دار گفتم: ببخشيد آقا اين سيب زمينیا ارگانيدههه!؟😩😅 . . ''📩'' [ 538 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
مداحی_آنلاین_همین_آرزومه_پویانفر.mp3
2.09M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 اینکه؛ - چه چیزی را آرزو کنیم؟ - چطور آرزو کنیم؟ - آرزوهایمان را چطور اولویت بندی کنیم؟ نشان می دهد چقدر در راه رسیدن به موفق بوده‌ایم! . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[🎨]• •[ 🎈]• شب آرزوها خیلی بزرگه.. میدونستیم؟!✨ خدا منتظر یه قدم کوچیک ماست تا برامون ره صد ساله رو هموار کنه :) •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . تن من قایق لنگر زده🚤' در طوفان است🌬' خودم اینجا دل من❣' پیش تو سرگردان است😢' . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
5855026054.mp3
4.28M
✨🌙 هندزفریاتون‌آمادست(:؟ شب‌لیله‌الرغائبہ..!🖐🏿🌸 صوت‌رو‌حتما‌گوش‌بدید اشکتون‌دراومد‌مارو‌ازدعاۍِ‌خیرتون محروم‌نڪنید💔(:! ... . . 💛 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_صدوچهارم] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ با
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] روز بعد ، پس از کلاسم راهی اتاق بسیج شدم مردی پشت به در ورودی روی میز خم شده بود ، مردد بودم که چطور اعلام حضور کنم که خودش برگشت. سرش را به زیر انداخت و سلام کرد ! آرام در دل گفتم : اینم که مثل نواب سر به زیره ! : سلام، خانم شاهرودی هستند ؟! _ بله اتاق روبرویی ان ممنونی نجوا کردم و به طرف اتاق رفتم مهیا شاهرودی خودش قبلا دانشجوی گرافیک همین دانشگاه بود و حالا مسئولیت بسیج خواهران را بر عهده داشت دختر ریز نقشی با چشمان میشی و چادری ! با تن صدای بسیار ظریف و ملایم ! خودم هم خنده ام گرفت از این همه توجهم نسبت به او حالا خوب است برادر ندارم ! بعد سلام و احوال پرسی فلش را تحویل دادم و حسابی هم تعریف و تمجید شنیدم گفت که اگر مایلم از این پس عکاسی مراسم ها را بر عهده بگیرم و خوب من مشکلی با این پیشنهاد نداشتم ! به خانه که رسیدم ، مادرم گفت مهمان دارم و من متعجب و کنجکاو راهی اتاقم شدم و با سارا روبرو شدم . _سلااام سارا خانوم ! پشت چشمی برایم نازک کرد : چه عجب ما شما رو دیدیم ! مقنعه را از سرم کشیدم و با لبخند با او دست دادم : چقدر غر میزنی تو ؟! حالا چرا اخمات تو همه؟! _ تو چت شده این مدت ؟! ابرویم را بالا دادم : من ؟! چطور مگه ؟! _ والا یهویی میری مشهد ، چند وقته کلا تو کتابی یا هم که هندزفری تو گوشاته ! فقط هم که با این چادری ها میپری؟! خودت هم که دیگه یه پا شدی حاج خانوم ! یاد برخورد فاطمه افتادم، می گفت : حق نداریم با هیچ بهانه ای به کسی توهین کنیم ، کارش فقط لبخند است ، خودت باید تشخیص دهی که اکنون سکوت علی(ع) لازم است یا رجز خوانی زینب(س) ؟! لبخند کم جانی رو به سارا زدم : چیز خاصی نیست تو فک کن متحول شدم ! شانه بالا انداخت: چی بگم دیگه بهت ؟! تا عصر کمی حرف زدیم و من سعی کردم صحبت هایمان در حد دانشگاه و درس ها باشد ، نه تغییر این روز های من ! خودم به شدت راضی بودم از این تغییر .... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوپنجم ] روز بعد ، پس از کلاسم راهی اتاق
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] پیام مادرم را با بهت خواندم ^سلام ریحانه جان بعد کلاست زودتر بیا خونه قراره بریم سفر ^ نگاه متفکری به روبرو انداختم در اوایل شهریور ماه چه وقت سفر بود ؟! آن هم این همه با عجله و یهویی؟! ماشین را امروز با خودم نیاورده بودم و قرار بود با مترو برگردم ولی از زور کنجکاوی و دلشوره رخنه کرده در قلبم ؛ از همان جلوی دانشگاه دربست گرفتم ! سرم را به شیشه تکیه دادم و در افکار خودم غوطه ور شدم که رسیدیم با حواس پرتی از تاکسی پیاده شدم _ ببخشید خانوم کرایه؟! لبم را به دندان گرفتم و برگشتم: شرمنده حواسم پرت بود بعد هم کرایه را حساب کردم و وارد خانه شدم . چمدان آماده پدر و مادرم جلوی در بود . هر دو هم حاضر و آماده نشسته بودند : سلام کجا قراره بریم ؟! چرا انقدر یهویی؟! مادرم با لبخند جلو آمد: علیک سلام چرا انقدر تو هولی دختر ؟! قراره بریم جنوب تو که ما رو کشته بودی بریم اهواز بریم اهواز ... با صدای بلندی که منشاء ش ذوقم بود گفتم : وای جدددیییی؟! مادرم مرا به سمت اتاقم راهی کرد : اره جدی حالا هم زود وسیله هات رو جمع کن ، زودتر راه بیفتیم! به طرف کمد لباسم رفتم و در همان حالت که رو به کمد بودم مادرم را مخاطب دادم : مامان چند روزه میریم؟! مادرم به طرف اتاقم آمد : مشخص نمیشه ولی حداقل یه هفته الی ده روزی می مونیم. با تعجب به طرفش برگشتم : مامان چه خبره مگه ؟! چشمکی زد و از اتاقم خارج شد چشمانم بیشتر از این گرد نمیشد در آینه برای خودم شانه بالا انداختم و وسایل را جمع کردم در ماشین که نشستم بعد چند دقیقه با ذوق از روی نت جاهای دیدنی اهواز و خرمشهر را شمردم . _ وای اینجا هم باید بریم هااا مادرم از داخل آیینه با خنده خیره ام شد : انگار بچه است ، چقدر تو ذوق داری ؟! خودم هم خنده ام گرفته بود اصلا انرژی خاصی وجودم را در بر گرفته بود . از آن طرف هم دلشوره خاصی ته قلبم بود . پارادوکس عجیبی بود ! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . میشه امشب بین دلبری ها، ازتون زیارت بخواییم آقای مهربون؟!:)✨ . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦