eitaa logo
آسمانی ها
689 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
19 فایل
مجموعه مدارس آسمانی https://eitaa.com/joinchat/3224633438Cc4fff994f1 آسمان فرصت پرواز بلندیست ولی ..... قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
مشاهده در ایتا
دانلود
یامحمد‌یا‌احمد‌یا‌حمید|حاج‌محمود‌کریمی_۲۰۲۲_۰۲_۲۸_۲۱_۱۹_۲۳_۸۵۱.mp3
6.13M
🎉 •°🌼یا محمد یااحمد یاحمید یامحمود ‌‌.حاج محمود کریمی عیدتون مبارک•°🌸🌿 @MadaraneRaheAseman
✍پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله: زهد به دنيا، عبارت است از: كوتاه كردن آرزو، گزاردن شكر هر نعمتى و پرهيز از هر آنچه خداوند، حرام كرده است. 📚 تحف العقول ج ۱ ص۵۸ @MadaraneRaheAseman
و اینک خاطرات یک مادر..... 👇👇👇👌
گاهی خاطرات آنقدر شیرین است که حتی با گذشت زمان هنوز عطرش به مشام میرسد وطعمش زیر دندان حس میشود. یادم می آید به کودکیم به آن دوران پر از خاطره هوا داشت تاریک میشد بوی غذای مادر که برای شام تدارک دیده بود هوش از سرم میبرد از صبح مادر جنب وجوش خاصی داشت . خانه را تمیز ومرتب کرده بود و گرد گیری خاص مهمانی ... مانند زمانی که مهمان داریم مامان ؟ مامان؟ جانم.... چه خبره ؟ مهمون داریم؟... نه عزیزدلم امشب شب عید است بزرگترین عید ما مسلمان ها .... بزرگترین عید؟ آره عزیزدلم امشب شب مبعث است شبی که پیامبر ما از طرف خدا به پیامبری برگزیده شده . مادر با مهربانی وعطوفت داستان مبعث را برایم تعریف میکند...... مادر؛ پاشو پاشو لباسهای مهمانیت را بپوش که میخواهیم بیرون برویم.... بیرون مامان ....؟ برا چی؟ کجا؟ مهمونی ؟ دختر عجول نباش خودت میفهمی. هوا تاریک شده بود مادر چادر مشکی همیشگیش را با همان ترفند خاص خودش به سر میکند ورویش را میگیرد. دستم رامیگیرد وباهم بیرون میرویم به سمت خیابان.... واااااای چقدر زیبا تمام خیابان با لامپ های رنگی آذین بسته شده بود وسط خیابان مهتابی های رنگی زیبا که به شکل گل کنار هم قرار گرفته بود آویزان بود و توجه همه را به خود جلب میکرد قدم به قدم که جلو میرفتیم شربت وشیرینی میدادند همه میخندیدند وخوشحالی از صورتشان نمایان بود همانطور که دستم در دستان مادرم بود محکم دست مادرم را فشار دادم وگفتم مامان...؟ چرا لباس مهمونی پوشیدیم؟ ماکه مهمونی نمیخواستیم بریم؟ مامان با لبخند مهربان همیشگی به من نگاه میکند ومیگوید ؛ عزیزدلم امشب شب بزرگی است وبرای ما مسلمانها اهمیت زیادی دارد ودر این شب و روز به هرشکلی ما ابراز خوشحالی وشادی میکنیم و نشان میدهیم برایمان مهم است . یکی از این کارها پوشیدن لباس نو وتمیز است که جز سنت ما مسلمان هاست ومستحب است مامان:؟ جانم.... سنت ومستحب یعنی چی ؟ سنت یعنی کارهایی که امامان وپیامبر ما آن را انجام میدادند ومستحب یعنی کارهای خوبی که پیامبر ما انجام میدادند وخدا از انجام دادن آن خوشحال میشود. صدای سوت بلندی حواسم را پرت میکند سرم به سمت صدا برمیگردد رو به آسمان وناگهان صدای انفجار و روشن شدن آسمان... بله نورافشانی بود همه سر جایشان ایستاده بودن وهمه به آسمان نگاه میکردند یکی دوتا سه تا پشت سر هم میزدند چقدر قشنگ بود به صورت مادرم که نگاه میکردم مدام زیر لب چیزی میگفت کنجکاو شدم گفتم مامان چی داری میگی ؟ مامان لبخند زدو گفت : صلوات میفرستم. این عادت همیشگی مادرم بود . مادرم برای همه ی مناسبت ها واتفاقات مهم برایمان برنامه داشت وهمیشه مارا شرکت میداد وبه صورت عملی ارزش واهمیت آن را برایمان میگفت. وحالا خودم یک مادرم....
شوهر: عزیزم بیا باهم بریم پارک ورزش.. زن: چی؟؟؟ تو فکر میکنی من چاقم ؟؟؟؟ شوهر: خب نمیخواهی نیا......... زن:منظورت اینه که من تنبلم؟؟؟؟؟؟؟ شوهر:آروم باش خانوم......... زن: یعنی من عصبی ام ؟؟؟؟😞😞 شوهر: منظورم این نبود ....... زن :پس من دروغگوام؟؟؟؟؟ شوهر:باشه اصلا من تنها میرم ..... زن:چی؟تنها؟؟چرا تنها؟با کی قرار داری؟؟؟؟ شوهر: اصلا غلط کردم، انگار قرار نیست بریم. زن: مگه من مسخره توام؟؟😂🤣😆😂😂😂😂 @MadaraneRaheAseman