eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
966 دنبال‌کننده
74 عکس
9 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات و روایات اجتماعی
💠 مومن گنهکار را دوست بدار اما از عملش تبری بجو 🔸راوی به #امام_کاظم(ع) میگه: من یکی از #دوستان و مح
💠 مثلا در نهج البلاغه می فرمایند: ➕ «وإنّما يَنبَغي لِأهلِ العِصمَةِ و المَصنوعِ إلَيهِم في السلامَةِ، أن يَرحَمُوا أهلَ الذُّنوبِ والمَعصيَة.» 🔸 یعنی شایسته است که افراد مومن و پاک و کسانی که خداوند نعمت پرهیز از گناهان را به آنها داده و از سلامت دین برخوردارند، در تعامل با و معصیت، از مشی رحمت گونه و استفاده کنند. 🔸 روشن است که این مدل تعامل نسبت به خود این اشخاص مطرح شده، نه نسبت به فعل گناه شان و اینکه حضرت این نکته را تذکر میدهند یعنی برخی از شیعیان و محبان، این نکته را رعایت نمی کنند و به صرف یک گناه، افراد را از خود میرانند و طرد میکنند 🔸 یعنی باید تلاش کرد با و دلسوزی با آنها رفتار کرد تا بتوان از آنها کرد، نه اینکه به راحتی آنها را از خود طرد کنیم که نتیجه اش بدتر شدن وضعیت آنهاست 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 تبری و بیزاری جستن از یکدیگر در جامعه اسلامی، شیوه خوارج! 🔺(ع) مى‌فرمايند: عدّه‌اى نزد پدرم (ع) آمدند. پدرم به آنها فرمود: 🔺شما را چه شده است كه از يكديگر، مى‌جوييد؟ شما با این روش، دارید راه و را پیاده میکنید. (مَا لَكُمْ وَ لِلْبَرَاءَةِ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ؟إِنَّمَا أَخَذْتُمْ أَخْذَ اَلْخَوَارِجِ) 🔺 هم اینگونه بودند که آنقدر دین و عرصه را بر خود سخت و تنگ گرفتند که به هر که میرسیدند از او میجستند و اساسا نمیتوانستند با یکدیگر بکنند. 🔺در ادامه حضرت میفرمایند: امر و كار ما خیلی گسترده است، از فاصلۀ ميان آسمان و زمين. 🔺و بدانيد كه هر گاه نسبت به دوست و مومن دیگر، و کنی، آنگاه این کار شما جُستن از او خواهد بود. (وَ إِذَا أَبْغَضْتَ اَلرَّجُلَ فَقَدْ بَرِئْتَ مِنْهُ) 📌پ.ن: ▪️امروز نیز و در بین جامعه ما در طیف های مختلف، کم نیست و باید بدانیم که این شیوه، راه به جایی نخواهد برد، همانگونه که با این شیوه راه به جایی نبردند. ▪️اتفاقا در روایت دیگری از داریم که در این شیوه اوج میگیرد و شیعیان همدیگر را و خواهند کرد و آب دهن به یکدیگر می اندازند یعنی به این سخن حضرت عمل نمی‌کنند. (لاَ يَكُونُ اَلْأَمْرُ اَلَّذِي تَنْتَظِرُونَه حَتَّى يَبْرَأَ بَعْضُكُم مِن بَعْضٍ و يَتْفُلُ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ و يَشْهَدَ بَعْضُكُم عَلَى بَعْضٍ بِالْكُفْر و يَلْعَن بَعْضُكُمْ بَعْضاً) 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
🔰 بخش دوم: (نهج البلاغه، خطبه206) در جنگ ، وقتی شنید گروهی از اصحاب شروع کردند به دشنام دادن به سپاهیان ، فرمود: ➕«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْر» 🔸 من نمی ‏پسندم كه شما به مردم شام بدهيد اما بهتر این است که كردار و آنها را بيان و كنید. یعنی به جای فحش دادن، کار اشتباه آنها را گوش زد کنید. 🔸 چرا؟ چون این روش، و خواهد بود، چه اینکه اساسا هدف لشکر اسلام، انسان هاست و این مهم، با روش فحش دادن، پیش نمیرود. 🔸 بعد حضرت تاکید میکنند به جای دشنام دادن، به آنها بگویید: بار خدايا خون هاى ما و آنها را از ريختن حفظ فرما، و ميان ما و آنها را اصلاح نما، و آنان را از گمراهيشان رهانیده و هدایت کن. (وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِم‏) 🔸 خب چرا چنین روشی؟ حضرت تاکید میکنند: تا بواسطه این روش، كسي كه نادان و به حقّ است، آن را بشناسد و بشود و آنكه حريص و شيفته گمراهى و دشمنى است، از آن باز ايستد. (حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِه‏) 🔸در اينجا اميرالمؤمنين(ع) در عينِ نهي از دشنامگويي، ياران خود را به درباره عملكردِ دشمن فرا مي خواند. لذا پرهيز از دشنامگويي به معناي در مقابل نيست بلكه به معناي و است كه احتمال را بيشتر مي كند و در پيشگاه خداوند و در مقابل نيز بهتر قابل دفاع است. 📌 خب حالا این روش حضرت امیر رو بگذاریم کنار عده ای که به جای هدایت مخالفان خویش، اساسا به دنبال آنها و به آنها هستند. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 خطاب حضرت امیر برای امروز مسئولین و مردم ما (چرا دشمن بر ما مسلط شد!) 🔺 در نهج البلاغه در خطابی به مردم کوفه که برای امروز ما نیز بسیار درس آموز است، میفرمایند: 🔹اى مردم، اگر يكديگر را از فرو نمی‏گذاشتيد، و در سست كردن پايه باطل، نمیكرديد، آنان كه هم شأن شما نبودند در امور شما طمع نمی‏كردند، و آن كه بر شما مسلّط شد، قوى نمی‏گشت. 🔹ولى شما چون سرگردان شديد. به جانم سوگند پس از آنكه مرا از دست داديد، شما چند برابر می‏شود. 🔹به خاطر اينكه را پشت سر گذاشتيد و به آن عمل نکردید و از نزديك‏ترين فرد به پيامبر بريديد، و به دورترين شخص متّصل شديد. 🔹بدانيد اگر از بر حقّ خود پيروى می‏كرديد، شما را به می‏برد، آن وقت از رنج بيراهه رفتن، راحت می‏شديد، و بار سنگين را از دوش خود به كنارى می ‏انداختيد.: «لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَق‏» 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 ایجاد ترس و ارعاب، راهبرد کارآمد باطل و شیطان 🔺آخرین فتنه ای که در حکومتش با آن درگیر بود، مسئله بود. نیروهایش را به شهرهای مرزی حضرت امیر میفرستاد و صریحا میگفت من به دنبال تسخیر شهرها نیستم بلکه تنها انگیزه ام، غارت کردن و بهم ریختن شهر و و ارعاب در دل مردم آنجاست. 🔺کتاب به نقل از میگوید: به من گفت: تو را با لشكر انبوه و ساز و برگ جنگى مى‌فرستم. از مسير فرات به برو. اگر آن جا لشكريانى ديدى بر آنان بتاز و غارت كن، وگرنه پيش برو تا شهر را غارت كنى. اگر در آن جا لشكريانى نيافتى، برو تا به ، شبيخون بزنى. سپس به نزد من بازگرد. مبادا به نزديك شوى! چرا كه اگر بر مردم انبار و مدائن بزنى، گويا كوفه را غارت كرده‌اى. 🔺در ادامه معاویه برای این غارات سه کارکرد میشمارد و میگوید ما از این غارات به دنبال این سه هدف هستیم: 1️⃣ اولا در دل مردم عراق می اندازد. (تَرهَبُ قُلوبَهُم) 2️⃣ ثانیا هواداران ما را نيز كه در فكر جدا شدن از آنان‌اند را مى‌بخشد و باعث میشود همچنان در بین آنها بمانند. (و تُجَرِّئُ كُلَّ مَن كانَ لَهُ فينا هَوىً مِنهُم و يَرى فِراقَهُم) 3️⃣ ثالثا كسانى را كه از پيشامدها مى‌ترسند را به سوى ما مى‌كشانَد و عملا اینها جزو نیروهای ما خواهند شد. (و تَدعو إلَينا كُلَّ مَن كانَ يَخافُ الدَّوائِرَ) 🔺در ادامه نیز تاکید میکند: به هر آبادى‌اى كه رسيدى كن و هركس را كه با خودت همفكر نديدى و اموال را كن كه اين كار هم مثل كشتن است و دل‌ها را بيشتر به درد مى‌آورد. (و خَرَّبَ كُلَّ ما مَرَرتَ بِهِ مِنَ القُرى، وَ اقتُل كُلَّ مَن لَقيتَ مِمَّن لَيسَ هُوَ عَلى رَأيِكَ‌، وَ احرَبِ‌ الأَموالَ‌، فَإِنَّهُ شَبيهٌ بِالقَتلِ و هُوَ أوجَعُ لِلقُلوبِ‌) 📌پ.ن: ▫️ و ارعاب، یک راهبرد مشترک بین جبهه حق و باطل است. هم شیطان و اصحابش در طول تاریخ از این راهبرد استفاده کرده و میکنند و هم انبیا و قرآن کریم امر میکند که سپاهیان اسلام باید در دل دشمنان خود ایجاد رعب کنند. ▫️نکته مهم در چرایی استفاده از این راهبرد است. چون مهمتر از ، احساس و است. اگر دقت کنیم خواهیم دید که خیلی مهم نیست زندگی یک انسان چقدر در واقعیت خوب است بلکه مهم این است که آیا آن انسان احساس و ادراک خوبی از زندگی اش دارد یا نه. ▫️در این ماجرا نیز همین است. در واقعیت رژیم منحوس در عملیات ، ضربه سنگینی خورده اما میخواهد با و ، ذهنیت و را به نحو دیگری صورت بندی کند. ▫️لذا با برساخت رسانه ای، هم ذهنیت مردم را نسبت به واقعیت تغییر میدهد و هم در دل مردم ارعابی ایجاد میکند که مردم از عملیات موفق خود پشیمان بشوند. ▫️پس اولا متوجه باشیم که دشمن ضربه سنگینی خورده و احتمالا واکنشی داشته باشد ولی برای مردم ما که تجربه دفاع مقدس را دارند، این زد و خوردها چیزی نیست. در واقع نباید متاثر از ارعاب او، دچار بشویم. اما ثانیا، داشته باشیم که صادق است، پس نه بترسیم و نه بترسانیم بلکه به دیگران بدهیم. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 🔺 نقل میکند بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد. بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مى‌كرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مى‌نوشت. به او «عزيز حكيم» املا مى‌كرد اما او «عليم حكيم» مى‌نوشت و مانند اين موارد. 🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مى‌گويد، مى‌گويم و مانند آنچه ‌محمّد مى‌آورد، مى‌آورم. یعنی به نحوی کرد. اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد: ➕«و كيست‌ ستمكارتر از آن كس‌كه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مى‌كنم»؟». 🔺عبدالله بن سعد عملا شد و به فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد. 🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين (عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه دهم، او را بكشد؟». گفت: اگر با چشم به ما اشاره مى‌كردى، او را مى‌كشتيم. پيامبر فرمود: ➕من، كسى را با نمى‌كشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید. ➕: «قالَ‌: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ‌!!» 📌پ.ن: ▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین و خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به است و هم نسبت به امام و . ▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر این نبود که والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا تصمیمش انتخاب او شد. یا در نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر. ▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است. این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل ، به شدت در آن اثرگذار است. ▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به ، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست. ▫️رهبران انقلاب، نه اند و نه ! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به و نهادهای رسمی و همینطور و نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند. ▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف ، ، و ما سمت و سو پیدا میکند، بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند. ▫️به عنوان نمونه مسئله ، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی و ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام نبود اما ایشان بود. ‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 1️⃣ ابوذر (بخش اول) 🔺#ابوذر دارای صراحت لهجه ای مختص به خود بود. او هرگا
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 1️⃣ ابوذر (بخش دوم) 🔺خلاصه که عثمان مجبور شد ابوذر را مجدد از شام به مدینه بازگرداند و از آنجا نیز به سوی تبعید کند، جایی که دیگر افشاگری های او اثری نبخشد. عثمان به دستور داد تا این کار را انجام دهد و به او گفت هیچ کس از مردم نباید به ابوذر بیاید و او باید در تنهایی و کامل به سوی ربذه تبعید گردد. 🔺اینجا بود که به همراه و برادرش و و ياسر به بدرقه ابوذر آمدند. مروان حضرت امیر را از این کار نهی کرد اما حضرت با تازيانه به او حمله برد و بر ميان دو گوش مركبش زد و فرمود: «دور شو! خداوند، تو را به آتش بيندازد!» و با ابوذر وداع کرد. چون حضرت خواست بازگردد، ابوذر شروع به کردن کرد و گفت: خداوند، شما اهل‌بيت را رحمت كند! اى ابو الحسن! هر گاه شما و فرزندانت را مى‌بينم، به ياد پيامبر خدا مى‌افتم. حضرت امیر نیز به ابوذر دلداری دادند. 🔺مروان از این حرکت حضرت ناراحت شد و به عثمان شکایت کرد. عثمان هم ناراحت شد و گفت حق او را کف دستش میگذاریم. وقتی حضرت نزد عثمان آمد، عثمان گفت مگر نگفته بودم کسی با ابوذر نرود و او را بدرقه نکند؟ 🔺حضرت در پاسخ فرمودند: بله شما این را گفتید اما اگر این فرمان شما، و حق بود، آیا باز هم باید از آن تبعیت کرد؟ به خدا سوگند که من از چنین فرمانی که خلاف خواست خداست، اطاعت نمیکنم. (أ وَ كُلُّ ما أمَرتَنا بِهِ مِن شَيءٍ نَرى طاعَةَ اللّهِ وَ الحَقَّ في خِلافِهِ اتَّبَعنا فيهِ أمرَكَ‌!!؟ بِاللّهِ لا نَفعَل) 🔺در ادامه بین عثمان و حضرت امیر درگیری ای ایجاد شد و عثمان با ناراحتی صحنه را ترک کرد و فردا مردم را به دور خود جمع کرد و نزد آنها از حضرت امیر شکایت کرد و گفت: او بر من مى‌گيرد و مرا[= و و...] نيز پشتيبانى مى‌كند. (إنَّهُ يَعيبُني و يُظاهِرُ مَن يَعيبُني يُريدُ بِذلِكَ أباذَرٍّ و عَمّارَ بنَ ياسِرٍ و غَيرَهُما) اما مردم پا در ميانى كرده و میان عثمان و حضرت ایجاد کردند. 🔺حضرت امیر نیز به عثمان فرمود: «به خدا سوگند، من جز به خاطر ، ابوذر را بدرقه نكردم». (وَاللّهِ‌، ما أرَدتُ بِتَشييعِ أبي ذَرٍّ إلّا اللّهَ تَعالى) 📌پ.ن: 1️⃣ سیره ابوذر قطعا باید مشی امروز ما هم باشد. اینکه اگر در جایی ، و هر ای دیدیم، با انواع و اقسام روش ها، آن را فریاد بزنیم. البته که در این مسیر، لحاظ نکات دیگری نیز لازم است. چیزی که هم در سیره حضرت امیر و دیگر معصومین دیده میشود و هم در سیره رهبران انقلاب. عدم توجه به عواملی مانند ، و...، نتیجه عدالت خواهی را گاهی اوقات به ضد خودش تبدیل میکند. 2️⃣ قطعا مدل عدالتخواهی در حاکمیت [=عثمان] و [=جمهوری اسلامی] متفاوت است لذا حتما باید به این نکته توجه کرد و به دنبال مدل و چگونگی عدالت خواهی در عصر حاکمیت دینی بود. البته اصل مسئله عدالتخواهی، هیچ تفاوتی در این دو حاکمیت نمیکند، بلکه مسئله سر و هاست. 3️⃣ همانگونه که حضرت امیر به حمایت از ابوذر پرداختند، امروز نیز هرگاه شخصی به درستی را عَلَم کرد و به شیوه صحیح به دنبال تحقق آن بود، وظیفه دیگران و از اوست. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 2️⃣ عمار (بخش اول) 🔺یکی از مهمترین تلاش های (ع) خصوصا در ، تربیت یک کادر تشکیلاتی و بواسطه آنها بود، تا بتواند تا آنجا که میشود دین الهی را کند. یکی از عرصه های مهم کنشگری اصحاب، مربوط به مبارزه با ، و ها بود. در یادداشت قبل، کنشگری ابوذر مرور شد و اکنون جناب عمار. 🔺انساب الاشراف نقل میکند: عثمان از بیت المال جواهری را برای خانواده اش برداشت و مردم به او اعتراض کرده و با تندی با او برخورد کردند. خشمگین شده و در خطبه ای گفت: ما نیازمان را از بیت المال برمیداریم، هرچند برخی از این کار خوششان نیاید و هیچ کس هم نمیتواند اعتراض کند. (لَنأخُذَنَّ حاجَتَنا مِن هذَا الفَيءِ و إن رَغِمَت انوفُ أقوام) 🔸 به عثمان گفت: چنین نکن چرا که کارت به جاهای باریک میکشد و جلوی تو را خواهند گرفت. (إذا تُمنَعُ مِن ذلِكَ و يُحالُ بَينَكَ و بَينَهُ‌) 🔸 نیز به او گفت: من اولین کسی هستم که این کار تو را نمیپسندم و به آن خواهم کرد. (اشهِدُ اللّهَ أنَّ أنفي أوَّلُ راغِمٍ مِن ذلِك) اینجا بود که عثمان عصبانی شد و دستور داد عمار را حسابی بزنند. 🔺الامامة و السیاسة نقل میکند: عده ای از اصحاب پیامبر جمع شده و شروع به نوشتن یک نامه کردند و در آن به ها، ، بی عدالتی ها و انحرافات عثمان اشاره کردند. 🔹نامه که تمام شد، نویسندگان نامه(ده نفر از اصحاب مانند ، ، و...) به سمت عثمان حرکت کردند تا نامه را به او داده و نسبت به مشی او اعتراض کنند. 🔹نامه به دست عمار بود و در مسیر رسیدن به عثمان، یک به یک از آن اصحاب، خود را از جمع جدا کردند تا آنجا که عمار خود تنها ماند. (وَ الكِتابُ في يَدِ عَمّارٍ، جَعَلوا يَتَسَلَّلونَ عَن عَمّارٍ حَتّى بَقِيَ وَحدَه / نقل دیگر: فَلَمّا بَلَغوا البابَ نَكَلوا إلّا عَمّارَ بنَ ياسِر) 🔹همه ترسیده بودند و عقب کشیدند و تنها ماند، تا بار دیگر به تنهایی هم که شده، در مقابل بی عدالتی ها فریاد بزند، تا بلکه جان های مرده، بیدار بشوند. عمار وقتی نامه را به عثمان داد، عثمان پرسید: افراد دیگری هم با تو بودند؟ عمار گفت: بله، چند نفری بودند که از تو پراکنده شدند. 🔹عثمان گفت: چه کسانی بودند؟ عمار اطلاعات را لو نداد و گفت به تو نخواهم گفت. عثمان عصبانی شد و گفت: پس تو چگونه کردی که از بین آنها، فقط تو نزد من بیایی؟ در نقل انساب الاشراف آمده که عمار پاسخ داد: چون من از همه آنها نسبت به تو هستم. (لِأَنّي أنصَحُهُم لَك) 🔹اما ، داماد عثمان که از بیت المال های هنگفتی گرفته بود، به عثمان گفت: ای امیر! این بنده سیاه، و را علیه تو گستاخ کرده، اگر او را بکشی، برای دیگران مایه خواهد شد و دیگر کسی علیه تو نخواهد کرد. (إنَّ هذَا العَبدَ الأسوَدَ يَعني عَمّارا قَد جَرَّأَ عَلَيكَ النّاسَ‌ و إنَّكَ إن قَتَلتَهُ نَكَّلتَ بِهِ مَن‌ وَراءَهُ‌) خب طبیعی است که پیشنهاد یک که تا خرخره از بیت المال خورده هم باید این باشد. 🔹عثمان دستور داد تا او را بزنند. در نقل ها دارد که آنقدر عمار را زدند تا آنکه شکمش کرده و شد. دارد که اینجا همسر پیامبر او را به خانه اش برد و از او مراقبت کرد. 🔺تاریخ المدینة نقل میکند: 🔸آنقدر عمار را زدند و بر بیضه های او کوفتند که عمار دچار شد و قادر به نگه داشتن ادرار خویش نبود. عمار در واکنش به این اذیت و آزار آنها گفت: 🔸هر چه میکشم از این است. در صدر اسلام به خاطر اسلام آوردنم، آنگونه من را زدند و امروز نیز به خاطر و عثمان اینچنین من را میزنند که حتی قادر به نگه داشتن ادرارم هم نیستم. 🔺قبیله که هم پیمان عمار بودند، وقتی متوجه ماجرا شدند، خشمگین شده و به عثمان گفتند: بدان! به خدا قسم اگر عمار با این ضربه تو کشته شود، ما مردی بزرگ از را به جای آن خواهیم کرد. عثمان پاسخ داد: شما مرد آن نیستید و هیچ غلطی نخواهید کرد. ➕ ادامه...👇 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 2️⃣ عمار (بخش دوم) 🔺پس از ماجرای قبلی، اتفاق دیگری افتاد که الفتوح نقل میکند: مجدد از دست عصبانی شد و دید او آدم بشو نیست لذا دستور داد او را نیز مانند به تبعید کنند. 🔸عمار نیز به عثمان گفت: به خدا قسم برای من زندگی با محبوب تر از مجاورت با تو است. (وَاللّهِ إنَّ جِوارَ السِّباعِ لَأَحَبُّ إلَيَّ مِن جَوارِك) 🔸هم پیمانان عمار نزد آمدند و گفتند: ای ابوالحسن! عثمان دستور به تبعید عمار داده و ما میخواهیم با او ملاقات کرده و او را منصرف کنیم چرا که عثمان دفعه قبل عمار را تا حد کشت زد و این بار دوم معلوم نیست با او چه کند و ما نیز میترسیم که کار به جایی بکشد که هر دو پشیمان بشویم یعنی خون او را بریزیم. 🔸حضرت فرمود: من این کار را میکنم پس نکنید. اگر هم نزد من نمی آمدید، بر من بود که چنین کنم و عذری برای انجام ندادنش نداشتم. (أفعَلُ ذلِكَ فَلا تَعجَلوا، فَوَاللّهِ لَو لَم تَأتوني في هذَا لَكانَ ذلِكَ مِنَ الحَقِّ الَّذي لا يَسَعُني تَركُهُ و لا عُذرَ لي فيهِ‌) 🔸حضرت نزد عثمان رفت و او را از آسیب رساندن به عمار و دیگر اصحاب برحذر داشت و گفت تو ابوذر را آنگونه تبعید کردی تا درگذشت و اکنون با عمار چنین نکن. 🔸عثمان گفت: ای علی! تو از عمار به شدن سزاوارتری! به خدا قسم که امثال عمار و دیگران را تو علیه من میشورانی. ای که این افراد را میکند، تو هستی و من باید تو را مجازات کنم. (لَأَنتَ أحَقُّ بِالمَسيرِ مِنهُ‌، فَوَاللّهِ ما أفسَدَ عَلَيَّ عَمّارا و غَيرَهُ سِواكَ‌!) 🔸حضرت امیر پاسخ داد: ای عثمان! به خدا قسم تو نه میتوانی چنین کاری بکنی و نه دستت به آن میرسد که بخواهی چنین بکنی. سپس حضرت او را میکند که اگر میخواهی کن تا ببینی چه میشود. (وَاللّهِ يا عُثمانُ‌! ما أنتَ بِقادِرٍ عَلى ذلِكَ و لا إلَيهِ بِواصِلٍ‌، فَرَوِّم ذلِكَ إن شِئت) 🔸بعد حضرت ناظر به اینکه عثمان گفته بود حضرت امیر امثال عمار را راهبری میکند گفت: به خدا قسم، مردم و امثال عمار علیه تو، فقط هستی، چون آنها تو را میبینند و چاره ای جز علیه تو برای تغییر آن نمیبینند. (أمّا قَولُكَ‌: إنّي افسِدُهُم عَلَيكَ‌، فَوَاللّهِ ما يُفسِدُهُم عَلَيكَ إلّا نَفسُكَ‌؛ لِأَنَّهُم يَرَونَ ما يُنكِرونَ‌؛ فَلا يَسَعُهُم إلّا تَغييرُ ما يَرَون) 🔸حضرت امیر بعد از این ماجرا نزد عمار میرود و به او میفرماید: در خانه ات بنشین و از اینجا تکان نخور و و هیچ جا هم فرار نکن چرا که تو را از عثمان و غیر عثمان حفظ میکند و این و اصحاب هم با تو هستند. (اجلِس في بَيتِكَ و لا تَبرَح مِنهُ‌، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى مانِعُكَ مِن عُثمانَ و غَيرِ عُثمانَ‌ و هؤُلاءِ المُسلِمونَ مَعَك) 🔸عثمان وقتی دید حضرت امیر و اصحاب و مردم محکم پشت عمار ایستاده اند، عقب کشید و از تبعید او پشیمان شد. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 مثل مالک 🔺(ع) در نامه‌اى به دو تن از فرماندهان سپاهش نوشت: ▫️من، را بر شما و سپاهيان زيردست شما، امير كردم. پس او را بشنويد و از او کنید. او را چون زره و سپر، نگهبان خود كنيد كه او را سستى و لغزشى نيست. نه آنجا كه شتاب لازم است، مى‌كند و نه آنجا كه درنگ لازم است، مى‌نمايد. قَد أمَّرتُ عَلَيكُما وَ عَلى مَن في حَيِّزِكُما مالكَ بنَ الحارِثِ الأشتَرَ، فَاسمَعا لَهُ وَ أطيعا، وَاجعَلاهُ دِرعاً وَ مِجَنّاً؛ فَإنَّه مِمَّن لايُخافُ وَهنُهُ وَ لاسَقطَتُه وَ لا بُطؤُهُ عَمّا الإسراعُ إلَيهِ أحزَمُ‌، وَ لا إسراعُهُ إلى مَا البُطءُ عَنهُ أمثَل 📌پ.ن: آیت الله خامنه ای: «جمهوری اسلامی هر وظیفه‌ای در این زمینه داشته باشد، با قدرت و صلابت و قاطعیّت انجام خواهد داد. ما در انجام این وظیفه، نه میکنیم، نه میشویم؛ تعلّل نمیکنیم، کوتاهی نمیکنیم، دچار شتاب‌زدگی هم نمیشویم. آنچه منطقی است، آنچه معقول است، آنچه درست است، [انجام میدهیم]» 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 مراتب مسئولیت همگانی، نسبت به نبرد با اسرائیل 🔺 میفرمایند: ▫️«جَاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَيْدِيكُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِقُلُوبِكُم‏» ▫️در راه خدا جهاد کنید، اولا با ، اگر این نشد در گام بعد به سراغ بروید و اگر این هم نشد، آنگاه نوبت است. 🔺در حکمت 375 نهج البلاغه نیز حضرت میفرمایند: ▫️«إنَّ أوَّلَ ما تُقلَبونَ علَيهِ من الجِهادِ الجِهادُ بأيْديكُم ثُمَّ بألسِنَتِكُم ثُمَّ بقُلوبِكُم، فَمَنْ لَم يَعْرِفْ بقَلبِهِ مَعروفاً و لَم يُنْكِر مُنْكَراً قُلِبَ‌، فجُعِلَ أعْلاهُ أسْفَلَه» حضرت تاکید میکنند: 1️⃣ اوّل چيزي كه بواسطه آن مغلوب شده و شكست مى‏ خوريد، کوتاهی در است، اینکه در هنگامه جهاد، به بهانه های مختلف، تن به جهاد با دشمن ندهید. ▫️آنجا که رفتن به میدان نبرد مقدور نیست، اما نسبت به ، کوتاهی کنیم، باشیم. اینها همه عوامل شکست ما خواهد شد. البته که مصداق جهاد، فقط نیست، بلکه در تمام حوزه ها، مصداق دارد. 2️⃣ در گام دوم، اگر در جهاد میدانی هم پیروز شدیم، اما دومین جایی که شکست به سراغ ما خواهد آمد، در است، یعنی شکست در . اگر جهاد میدانی برای ما مقدور نیست، جهاد تبیین و روایت جهاد میدانی که مقدور ما هست. اگر این را رها کردیم، سنگین شکست خواهیم خورد. ▫️اینکه در هنگامه جهاد، وقتی که ، عزم نبرد کرده و به تبع این ، وظیفه همه ی ، آماده کردن مردم برای قیام و جهاد است اما در این موقعیت حساس، عده ای بخواهند با و روایی، مردم را از جهاد ترسانده و مروج و رخوت میشوند. این یعنی شکست در . ▫️اینکه معاصی و زشتی ها را ببینیم، بی عدالتی ها و تبعیض ها را ببینیم، کودک کشی های منطقه را ببینیم، را ببینیم، کثافت رو آمده را ببینیم اما خود را به ندیدن بزنیم. انگار شتر دیدی ندیدی. اینکه اینها را ببینیم اما نزنیم، نکنیم، نکنیم، اینها همه عوامل شکست دوم ماست. 3️⃣ گام سوم، شکست ما در عرصه است، اینکه هم خودمان دچار قساوت قلب بشویم و هم مردم مان گرفتار آن باشند و نتوانیم برای آن کاری کنیم. ▫️اینکه کار به جایی بکشد که این همه زشتی ها را در عالم ببینیم اما باز دل های یک عده نسبت به آن، بی تفاوت باشد. انگار نه انگار بیش از 40 50 هزار نفر توسط این سلاخی شده اند، اگر قلبی این زشتی ها را ببینید و هنوز نسبت به آن بی تفاوت باشد، این نیست، بلکه تنها تکه گوشتی است که هیچ ارزشی ندارد. ▫️شکست سوم ما در این است که نتوانیم ملت را به خوبی تنظیم کنیم تا از زشتی ها بیزار باشند و نسبت به خوبی ها، با رغبت. ▫️اگر در این لایه شکست خوردیم، آنگاه دیگر كار دين، تمام است چون اگر جهاد عملی و زبانی ممكن نشد، همه ی انسان ها، توانایی جهاد قلبی را دارند، هر چند توان آشکار کردنش نباشد. ▫️پس هر گاه شخصی جهاد قلبی را هم از دست داد، یعنی دستگاه احساسات و عواطفش بهم ریخت، این نشانه و و بدبختى او در دنيا و آخرت است. چنین شخصی حقیقتا گشته و دیگر در دنيا نداشته و سرگردان خواهد شد و در آخرت نیز گرفتار کیفر الهی میشود. 📌پ.ن: باید همه مردم را درگیر این کرد، عده ای در میدان نبرد نظامی، عده ای در میدان جهاد مالی، عده ای در میدان روایت و جهاد تبیین و... همه باید خود را مسئول بدانند، همه یعنی همه، از آن کارگر و کشاورز ساده گرفته تا آن مسئول رده بالا. همه باید تا آنجا که میتوانند مسئولیت خود را به نحو احسن انجام دهند، دقیقا باید همان حس و حال پشت جبهه ها در دوران دفاع مقدس، امروز نیز ایجاد بشود که الحمدلله در حال انجام است. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 واکنش ما نسبت به موضع فعالانه دشمن چگونه باید باشد؟ 🔺در ، آنگاه كه سپاه ، آب فرات را در اختيار گرفت و نگذاشت آب به سپاه برسد، حضرت خطاب به لشکریانش فرمود: ▫️دشمن با اين كارش، از شما خواست تا دست به جنگ بگشاييد، با این کارش شما را به جنگ فراخواند؛ (قَدِ استَطعَموكُم القِتالَ‌) ▫️اينك يا تن به و دهيد و منزلت، و شرافت خود را از دست نهيد، يا شمشيرها را از آنها سيراب كنيد، تا از آب سيراب شويد. (فَأَقِرّوا عَلى مَذَلَّةٍ‌، و تَأخيرِ مَحَلَّةٍ‌، أو رَوُّوا السُّيوفَ مِنَ الدِّماءِ تَروَوا مِنَ الماء) ▫️بدانید که اگر زنده بمانيد، اما شكست خورده باشيد، در حقيقت مرده‌ايد و اگر کشته شوید، اما پيروز شده باشید، در حقيقت زنده‌ايد. یعنی «» در اين است كه با شكست و ذلت زندگى كنيد اما «» در اين كه پيروزمندانه، کشته شوید. (فَالمَوتُ في حَياتِكُم مَقهورينَ‌، وَ الحَياةُ في مَوتِكُم قاهِرينَ‌) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 مرجفون و مأموریت آنها در بهم ریختن امنیت روانی جامعه(2) 🔺يكى از حدود اصلى در ، مسئله‌ى است. يعنى هر بيان عقيده‌اى آزاد است، مگر بيان و . بيان اغواگر و گمراه‌كننده، غير از بيان باطل و است. 🔺گاهى يك مطلبى خلاف حق است، باطل است، اما نيست، كسى را تحت تأثير قرار نميدهد. مثل مطالب باطل در حوزه‌هاى علمى که برای دانشمندان گمراه کننده که نیست بلکه مفید هم هست چون برای اهل فنّ، وسیله کار است اما اگر همین دست یک آدم عادی قرار بگیرد، برای او گمراه کننده است. 🔺گاهى در يك جامعه‌اى يك سخن به خاطر سطح بالاى افكار مردم، نيست؛ حرفى است كه اگر گفته بشود، كسى را گمراه نخواهد كرد، ولو باطل است. 🔺گاهى کسی به دنبال گمراه کردن مردم است اما این حرفش را در مقابل شخص یا دستگاهی بیان میکند، که او میتواند به آن پاسخ دهد و شرایط برابری وجود دارد. 🔺مثلا بالای منبر است و کسی بلند میشود و اشکالی میکند و حرف گمراه کننده ای میزند و حضرت نیز به بیان او پاسخ میدهد. این اشکالی ندارد، ولو حرف باطلی زده است. درحالی که اگر این حرف در شرایط دیگری مطرح میشد، ممکن بود، مردم را گمراه کند. 🔺پس شرايط بيان يك حرف باطل و چگونگى آن، متفاوت است؛ همه جا حرف باطل، حرف و اغواگر نيست. آنجائى كه اغواگر است، ممنوع و مقابله‌ى با او لازم است و مقررات اسلامى جلوى بيان او را ميگيرد. 🔺يكى از مصادیق آن، حرفی است که در جامعه ایجاد میکند. قرآن کریم، در اینجا حرف از گروه «» میدهد يعنى آن كسانى كه در جامعه ميكنند، جامعه را به ميكشانند، به حركات ناسالم ميكشانند. 🔺«» يعنى آن كسى كه با سخن خود، با خود، با موضع گيرى خود، با اظهارنظر خود، جو عمومى جامعه را به ميكشاند؛ اين قابل قبول نيست، حتى در جامعه‌ى كوچك زمان پيغمبر. 🔺مدينه مگر چقدر بوده‌؟ همه‌ى مدينه به قدر يكى از محلات تهران، نه وسعت داشته و نه جمعيت داشته؛ اما در همان شرایط نیز چون دشمنى زياد است، چون مخالفت دشمنان جدى است و چون هنوز افكار و ايمان ها و دل ها، آن عمق لازم را در زمينه‌ى مسائل اسلامى به طور عام پيدا نكرده، 🔺لذا در مدينه قابل گذشت نيست، و اگر دست به شايعه‌پراكنی، تشنج‌آفرينی و... بزند و جامعه را از سلامت و از سكون و آرامش خودش خارج کند، با او برخورد محکم خواهد شد و یک لحن شديدِ خشن در مقابل آنها اتخاذ خواهد شد. 🔺كسى حق ندارد بگويد كه من ميخواهم عقيده‌ى خودم را بيان كنم و بيان هم در اسلام آزاد است، پس اجازه بدهيد من حرفم را بزنم؛ بله، بيان آزاد است، اما اگر با اين بيان كسى بخواهد جو آرام جامعه را، سلامت محيط همزيستى مردم اين جامعه را به هم بزند، اسلام به هيچ وجه اين را قبول ندارد. 🔺 موظف خواهند بود كه در مقابل چنين بيانى بايستند و و و بكنند. اینکه برخی میگویند این روش، مخالف است، خب باشد، ما از خیلی جهات، دموکراسی غربی را قبول نداریم، هرچند خود آنها نیز فقط و دموکراسی را میدهند اما در عمل جور دیگری عمل میکنند. 📚 خطبه‌هاى نماز جمعه تهران، 18/2/1366، با اندکی تلخیص. ➕بیان مشابه ایشان را اینجا بخوانید. 💢آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی|👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 🔺 نقل میکند بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد. بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مى‌كرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مى‌نوشت. به او «عزيز حكيم» املا مى‌كرد اما او «عليم حكيم» مى‌نوشت و مانند اين موارد. 🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مى‌گويد، مى‌گويم و مانند آنچه ‌محمّد مى‌آورد، مى‌آورم. یعنی به نحوی کرد. اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد: ➕«و كيست‌ ستمكارتر از آن كس‌كه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مى‌كنم»؟». 🔺عبدالله بن سعد عملا شد و به فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد. 🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين (عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه دهم، او را بكشد؟». گفت: اگر با چشم به ما اشاره مى‌كردى، او را مى‌كشتيم. پيامبر فرمود: ➕من، كسى را با نمى‌كشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید. ➕: «قالَ‌: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ‌!!» 📌پ.ن: ▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین و خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به است و هم نسبت به امام و . ▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر این نبود که والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا تصمیمش انتخاب او شد. یا در نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر. ▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است. این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل ، به شدت در آن اثرگذار است. ▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به ، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست. ▫️رهبران انقلاب، نه اند و نه ! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به و نهادهای رسمی و همینطور و نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند. ▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف ، ، و ما سمت و سو پیدا میکند، بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند. ▫️به عنوان نمونه مسئله ، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی و ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام نبود اما ایشان بود. ‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9