📸 هر کدام از این اوباش که محکمتر و بیشتر جفتک می اندازند علتش را باید در شورای نگهبان جست و جو کرد که این تفاله های فاسد و مفسد را رد صلاحیت کرده است و یک سوال بزرگ که چرا در این مملکت هر قالتاقی که رد صلاحیت شده تا این حد گستاخ و جسور است و از مکافات عمل و مجازات نمی ترسد؟ شهر کلانتر ندارد یا زور کلانتر فقط به انقلابی ها و مستضعفانِ صاحب انقلاب می رسد؟
جواب شبهه این آلوده دهان را هم سران ارتش شیطان اکبر و ناتو از سالها قبل داده اند و گفته اند: ایران اسلامی از حیث نظامی دارای مولفه های قطعیِ ابرقدرتی است.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
📸 هر کدام از این اوباش که محکمتر و بیشتر جفتک می اندازند علتش را باید در شورای نگهبان جست و جو کرد ک
به برند مشهور بالا 👆 پیشنهاد میدیم
برای فروش و سود بیشتر تصویر روی جلدش رو بروز رسانی کنه.
👹ظریف الممالک: آمریکا با یک بمب تمام توان دفاعی ایران را نابود می کند.
👹فلاحت پیشه: توان نظامی ایران بلوف است. ناوهای آمریکا در راهند تا ایران را نابود کنند.
🔴 تدارک آشوب
🔻شباهت ماجرای #آرزو_بدری به #مهسا_امینی عجیب است: زن، حجاب، کما و دوباره در آستانه اربعین!
با دو تفاوت مهم که موضوع را خطیرتر میکند: اینبار دولت انقلابی و مقتدر رئیسی نیست؛ و در نقطه صفر جنگ با اسرائیل هستیم.
دشمنان آرزوی مرگ آرزو را دارند؛ از او باید در بالاترین سطح ممکن حفاظت شود.
〰〰〰〰
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🔴 طبق "حدیث جابر از امام باقر" که به "حدیث تمهید مباشر"، شهرت یافته :
« ... صوتی بر دمشق همراه با فتح، دمیده می شود و زلزله ای در منطقه جابیه دمشق در سوریه، رخ خواهد داد و بخشی از مسجد اموی دمشق، تخریب خواهد شد ... آنگاه خروج کنندگانی از جانب ترکها، خروج خواهند کرد (ادعای استقلال مناطق کردنشین سوریه)؛ فتنه، اختلاف و قتل رومی ها (کشورهای غربی) را فراخواهد گرفت. برادران ترک، نیروهایی نظامی خویش را در الجزیرۀ سوریه ادامه می دهند (الجزیرۀ سوریه به مناطق متصل به مرز عراق اعم از الحسكۀ و دير الزور و الرقة در شرق سوریه، اطلاق می شود)؛ و خروج کنندگانی از رومیان هم در رمله (میناء اشدود فلسطین اشغالی) نیروی نظامی پیاده می کنند؛ در این سال، اختلاف و فتنه سراسر سرزمین های عربی را فرا گرفته است. و اولین سرزمینی که تخریب می شود، سرزمین شام (سوریه) است ... »
➖ ➖ ➖
@BACHE_HEZBOLLAHi
#بچه_حزب_اللهی
بچه حزب اللهی
🌹 شاهزاده ای در خدمت قسمت سیزدهم🎬: مرد جوان بادی به غبغب انداخت ، و انگار در شیرینی کارهای آن دلاور
شاهزاده ای در خدمت
قسمت پانزدهم🎬:
مرد جوان نگاهی به افق و اشعه های زیبای خورشید انداخت و ادامه داد : آری، به گوش یهودیان مکه رسیده بود که عبدالله عازم سفر است ، پس بهتر دیدند که در همین سفر به نحوی او را مسموم و از بین ببرند تا او که هنوز مجرد بود ،بدون اینکه نسلی از ایشان پا بگیرد ، از دنیا برود. اما غافل از این بودن که چند روز قبل از سفر ، عبدالمطلب که عمق کینهٔ یهودیان را می دانست ، دختر عفیفه و نجیبه و خدا پرست برای عبدالله عقد کرده بود و عبدالله ،آن داماد پنهانی ، تازه از حجله درآمده و عازم سفر است.
عبدالله در آن سفر به طرز مرموزی کشته شد و وقتی خبر به یهودیان رسید ، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، اما دیری نپایید که دوباره منجمان یهود خبر دادند که نطفهٔ آخرین فرستاده خدا بسته شد و از صلب عبدالله هم هست .
و آنزمان این خناثان دوران تازه متوجه شدند که عبدالمطلب عروسی به خانه آورده به نام آمنه، پس با تمام توان ،خانه عبدالمطلب و عروس بیوه را زیر نظر گرفتند تا لااقل در هنگام تولد پیامبر ،به نوعی او را بربایند و از بین ببرند ...
اما فراموش کرده بودند که براستی بالاترین دست ها ،دست خداوند یکتاست و او خود مراقب بهترین بنده اش خواهد بود.
محمد به دنیا آمد و رشد کرد و با حمایت پروردگارش از کمند حیله های یهود جان سالم بدر برد.
پیامبر هنوز کودک بود و طعم شیرین مادر داشتن را نچشیده بود که مادرش آمنه را از دست داد و گویا تقدیر خداوند بود که پیامبرش را با انواع سختی ها آبدیده نماید.
محمد جوانی بلند بالا و زیبا شده بود و بعد از مرگ عبدالمطلب پدر بزرگش، حضانتش به سفارش پدر بزرگ به عمویش ابوطالب سپرده شد و تحت نظر ایشان بزرگ شد و قد کشید و در جوانی شغل بازرگانی را پیشه نمود ، بانوی بزرگوار و متدینی به نام خدیجه که جزء اعیان و اشراف آن زمان بود ، ثروتش را در اختیار محمد قرار داد تا با آن تجارت کند و انگار تقدیر خداوند بود تا محمد به این شغل درآید تا در این بین ، خدیجه محو امانت داری محمد و محمد غرق دینداری خدیجه شود و ازدواجی بس میمون و مبارک شکل گیرد...
و اینچنین شد که یکی از ثروتمندترین زنان عرب، زنی جوان و زیبا و پرهیزکار به عقد بهترین بندهٔ خدا در روی زمین درآمد و این رشک دیگران را برانگیخت...
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت
قسمت شانزدهم🎬:
سرباز جوان لختی ساکت ماند و میمونه دل در سینه اش به تپشی سخت افتاده بود برای شنیدن ادامهٔ داستان و برای همین گفت : دیگر چه شد؟ باز هم بگو از محمد و از علی...
سرباز جوان نفسش را آرام بیرون داد و نگاهی به پردهٔ محمل انداخت و لبخندی روی لبش نشست ، او خوشحال بود که همسفر چنین فرشتهٔ زیبایی شده و خوشحال تر بود که این دخترک به علائق او ، علاقه دارد ، پس اینچنین ادامه داد:
ماه رجب بود و در شبی تاریک ، زنی هراسان کوچه پس کوچه های مکه را می پیمود ، ناگاه دردی در وجودش پیچید که از شدت آن درد، کودک درون شکمش ،شروع به حرکت نمود.
درد ، لحظه به لحظه بیشتر میشد ، ناگاه آن زن چشم باز کرد و متوجه شد مسیر رسیدن به کعبه را پیموده، همانطور که دست به کمر داشت و لباسش را در دهان برده بود تا از شدت درد صدایش بیرون نیاید ،نزدیک کعبه شد و بر پردهٔ آن چنگ انداخت و آرام زیر لب زمزمه کرد : ای خدای کعبه، ای خدای ابراهیم نبی ، ای خدای نادیده ، به فریادم برس...گمانم موقع وضع حملم است و چه کنم منِ بینوا در این تاریکی شب و تنهایی که گرفتارش شدم.
در این هنگام دردی شدیدتر در جانش پیچید ،چون احساس می کرد ،وقت به دنیا آمدن کودکش است ، خواست از حریم خانهٔ خدا دور شود ،آرام پرده کعبه را رها کرد و می خواست از آنجا دور شود ، ناگاه با صدای شکسته شدن چیزی به عقب برگشت...
از آنچه که میدید شگفت زده شده بود، براستی که دیوار کعبه از هم شکافته شده بود و فرشته ای زیبا و نورانی او را به داخل کعبه فرا می خواند : یا فاطمه بنت اسد ، داخل شو...
فاطمه داخل خانهٔ خدا شد و دیوار کعبه به هم آمد.
صبح زود اهالی مکه ، مشرکان و بت پرستان، دور خانهٔ خدا جمع شدند و همگان از تَرَکی که خانهٔ بزرگ و مستحکم کعبه ،برداشته بود ، شگفت زده شده بودند و هر یک به دنبال جواب این سؤال بود : براستی چه اتفاق افتاده و چرا دیوار کعبه اینچنین شده؟
در این میان ابوطالب جلو آمد و امر نمود قفل درب کعبه را باز کنند...
درب باز شد و زمانی که فاطمه بنت اسد ،همسر ابوطالب با کودکی در آغوشش که به زیبایی آفتاب بود ، از آنجا بیرون آمد، تعجب جمع بیشتر شد و وقتی که از علت حضور ایشان سؤال کردند و فاطمه واقعه را گفت هرکس سر درگوش دیگری برد و چیزی زمزمه نمود...
بچه حزب اللهی
🌹 شاهزاده ای در خدمت قسمت سیزدهم🎬: مرد جوان بادی به غبغب انداخت ، و انگار در شیرینی کارهای آن دلاور
و ابو طالب از داشتن چنین فرزندی خوشحال بود و با خود فکر می کرد : بی شک ارزش این فرزند که متولد کعبه بود از عیسی مسیح نیز بالاتر است ،چرا که وقتی حضرت مریم علیها السلام ، درد زایمان بر او مستولی شد ، به ایشان امر شد که از حریم قدس که خانهٔ خدا بود بیرون رود و فرزندش را درصحرا به دنیا آورد ولی در اینجا برعکس شده بود و دیوار کعبه به یمن ورود این کودک از هم شکافته شده بود تا «علی» قدم به این دنیا نهد....
ادامه دارد
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
نیروی هوایی اسرائیل یک تمرین هوایی با حضور جنگندههای خود و سوختگیری هوایی برای انجام عملیاتهای برد بلند زد که احتمالاً اخطاری به ایران مبنی بر انجام عملیات بر ضد اسرائیل است!
در این تمرین :
🔻هواپیمای سوخت رسان بوئینگ KC-707
🔻جنگنده های F-15C باز
🔻جنگنده های F-35I آدیر
حضور داشتند.
نکته جالب اینکه خبری از جنگنده های F-16I سوفا که بیشترین بار عملیات های تهاجمی صهیونیست ها را بر عهده دارند نیست که یعنی اگر اسرائیل قصد حمله به ایران را داشته باشد از F-35I ها به عنوان نوک پیکان حمله (برای حمل تسلیحات دقیق) و از F-15I (به عنوان حامل تسلیحات دوربرد و سنگین) استفاده کنند!
(البته اگر از سد پدافند ایران عبور کنند که برای اسرائیل بدون کمک آمریکا ناممکن است.)
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
دستگیری یکی از عوامل اصلی ترور شهید شهرکی
🔹دادستان مرکز سیستان و بلوچستان: یکی از عوامل اصلی ترور حجت الاسلام سجاد شهرکی امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان در مرز کشور توسط سربازان گمنام امام زمان اداره کل اطلاعات سیستان و بلوچستان و همکاری فراجا دستگیر شد. این فرد پس از به شهادت رساندن این شهید، به خارج از کشور متواری شده بود.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🇾🇪🏴☠سید بدرالدین حوثی:برخی از رژیم های عربی با تمام توان در حال تلاش هستند تا از دشمن صهیونیست حفاظت نظامی کنند و موشک ها یا پهپادهایی را که به سمت سرزمین های اشغالی پرتاب میشود رهگیری میکنند.
🔹رسانه های عربی به تریبون هایی برای توجیه جنایات دشمن صهیونیست و ارائه رهنمودهای اخلاقی به نفع آن ها تبدیل شده اند./
🇾🇪🏴☠سید الحوثی: پاسخ به دشمن در راه است و تصمیم ما قاطع است و هرگز لغو نخواهد شد و این پاسخ یک تعهد اخلاقی، انسانی و اعتقادی است.
🔹تأخیر در پاسخ به این دلیل است تا پاسخ برای دشمن دردناک باشد.
🔹هر تلاشی از هر کسی برای عدم پاسخ محور مقاومت شکست خورده است و تصمیم به پاسخ از همه جبهه های مقاومت قطعی است./
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_چهارم🎬: مردم غافل و لجوج که با دین خدا عناد داشتند دوباره دست
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_پنجم🎬:
مردم قوم عاد دور تا دور کعبه را گرفتند و دست هایشان را به آسمان بالا بردند و همه باهم در حالیکه گرداگرد کعبه طواف می کردند فریاد می زدند: ای خدای کعبه، شما را به ایشتار بزرگ قسم می دهیم که خشکسالی را از سرزمین ما ببر و باران های نیرو بخش و با طراوت را به سرزمین ما نازل کن...
طبق توصیه کاهنان، قوم عاد چندین شبانه روز خدای کعبه را به یاری خواستند و سپس عزم سفر به آکاد نمودند.
کاروان از سمت بکه به آکاد در صحرا حرکت می کرد و بالای سرشان هم ابرهای سیاه و بزرگ و عظیمی همراه آنها حرکت می کردند، مردم با خوشحالی ابرها را به یکدیگر نشان میدادند و میگفتند: ببینید که کاهنان چه راست می گفتند و خدای کعبه که ایشتار را عزیز می داشت درخواست آنان را پذیرفت و ابرهای باران زا را به همراه آنان به سمت شهر آکاد فرستاد.
کاروان به شهر نزدیک و نزدیک تر میشد تا اینکه به شهر رسیدند، جمعی از کاهنان معبد و سربازان پادشاه به استقبال آنان آمدند، آنها با دیدن ابرهای سیاه شادی کنان به سمت خانه حضرت هود راه افتادند، سردسته کاروان به اشاره یکی از کاهنان درب خانه هود را زد، حضرت هود بیرون آمد
کاهن نگاهی از سر تکبر و افتخار به هود انداخت و سپس ابرهای سیاهی که آسمان شهر را پوشیده بودند به نبی خدا نشان داد و گفت: حالا فهمیدی که خدایگان ما بسیار نیرومند است و این از معجزه خدای ماست که درخواستمان را پذیرفت و ابرها را به سمت شهر ما فرستاد.
حضرت هود نگاهی به آسمان انداخت و در حالیکه چهره اش از ناراحتی در هم شده بود رو به مردم کرد و فرمود: ای مردم! بدانید که این ابرها نوید باران را به شما نمی دهد و آنها پیام آور شروع عذاب الهی برای شما هستند، همان عذابی که حضرت نوح وعده اش را به قومش داد و به گوش شما هم رسیده، اما بدانید ای مردم، هنوز وقت توبه و بازگشت به درگاه خداوند هست، تا وقت دارید توبه کنید و به سوی خداوند بازگردید.
مردم غافل، سخنان هود را نیشخند کردند و از دور او پراکنده شدند و حضرت هود سریعا به تمام پیروانش پیغام داد که به دنبال او از شهر خارج شوند و در کمتر از چند ساعت حضرت هود و چهارهزار از یارانش که با او بیعت کرده بودند از شهر بیرون رفتند و در باغی که پشت دیوارهای سر به فلک کشیده شهر آکاد به همین منظور بنا شده بود جمع شدند.
با خارج شدن هود و یارانش از شهر، بادی سوزنده و ویرانگر که او را باد صرصر می نامیدند شروع به وزیدن کرد.
چون قوم عاد به بناهای مستحکم و برج و باروهای بلند و عظیمشان غرّه بودند و خداوند اراده کرد تا فقط با یک باد ، کل بناها و تفاخر آنها را خوار و خفیف کند تا بدانند قدرت اصلی در دستان کیست
در روایت است که این باد آنچنان ویران کننده بود که به هر کدام از مردم شهر آکاد که به بلندی درختان نخل بودند برخورد می کرد، آنها را از جا می کند و محکم بر زمین می کوبید و در یک چشم بهم زدن آنها را پودر می کرد.
هفت شبانه روز این باد در شهر آکاد وزید، یاران هود با چشم خویش شاهد نابودی شهر پر از برج و باروی آکاد بودند، این باد زمانی که به هود و یارانش می رسید همچون نسیمی مفرح و روح افزا میشد و اینچنین بود که مردم طغیان گر قوم عاد از بین رفتند و مومنینی از این قوم برجا ماندند تا تمدن قوم عاد را به نسل دیگر منتقل کنند
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi