#خط_خبری_بصیرت
#پنجشنبه ۱۰/بهمن/۱۳۹۸
۱- بلومبرگ: ترامپ معافیت همکاریهای هستهای با ایران را ۶۰ روز تمدید میکند.
۲- تغییر موضع ۱۸۰ درجهای AFC؛ میزبانی باشگاههای ایران باید بررسی امنیتی شود!
پس از آن دوباره کنفدراسیون فوتبال آسیا در اقدامی عجیب دست به اصلاح بیانیه اش زد و شرط بررسی مجدد امنیتی برای میزبانی باشگاه های ایران در لیگ قهرمانان را حذف کرد.
۳- تیم فوتسال دختران زیر ۲۰ سال ایران با پنج پیروزی پیاپی به عنوان قهرمانی اولین دوره تورنمنت فوتسال دختران زیر ۲۰ سال آسیای مرکزی رسید.
۴- هشدارهای سخنگوی وزارت بهداشت درباره احتمال قریب الوقوع ورود کرونا ویروس به ایران: کرونا به مرزهای ایران نزدیک شده است.
۵- ارتش سوریه شهر خان طومان در جنوب غرب شهر حلب را بعد از درگیری شدید با تروریست ها آزاد کرد.
۶- عربستان سعودی حملات موشکی هفته گذشته به تأسیسات نفتی آرامکو را تأیید کرد.
این مقامات مدعی شدند که با همه حملات موشکی هفته گذشته به تأسیسات نفتی آرامکو مقابله کرده اند.
۷- هویت دو نظامی کشته شده در سقوط هواپیما در غزنی اعلام شد. سرهنگ پال واس، ۴۶ ساله و کاپیتان رایان پانوف، ۳۰ ساله در این حادثه کشته شده اند.
۸- رژیم صهیونیستی درهای مسجد الاقصی و بخش قدیمی قدس را بست. نیروهای اشغالگر با حمله به نمازگزاران و حاضران در صحنهای مسجد الاقصی، آنها را با زور بیرون کردند.
۹- وزارت امور خارجه ایران دولت و پلیس فرانسه را در مواجهه با تظاهرات صنفی، قانونی، آرام و غیرمسلحانه مردم این کشور به پرهیز از کاربرد زور و خشونت عریان و رعایت حقوق آنها فراخواند.
۱۰- خروش کرانه باختری در اعتراض به معامله قرن
۱۱- ترامپ: شمار نیروهای ما در عراق رو به کاهش است.
۱۲- آتش گرفتن یک نفتکش در نزدیکی سواحل شارجه
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
✳️ تأیید طرح شفافیت مالی کاندیداهای انتخابات مجلس در شورای نگهبان
🔵سخنگوی شورای نگهبان از تأیید طرح شفافیت مالی کاندیداهای انتخابات مجلس در این شورا خبر داد.
https://tn.ai/2192260
✨✨✨✨
@ba30ratt 👈
#بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی
بصیرت
#رمان_سجاده_صبر #قسمت_143 به سمت ماشین میرفت که دستی قدرتمند بازوشو گرفت. انقدر قدرت اون دست زیاد ب
#رمان_سجاده_صبر
#قسمت_144
از امتحان ...
بعدم شروع کرد به فریاد زدن: از امتحان، امتحان، امتحان ...
سهیل دستهای فاطمه رو ول کرد و بعد هم از همون پشت در آغوشش گرفت و سرش رو گذاشت روی سر فاطمه و
گفت: خیالم راحت شد. پس تو هنوز فاطمه منی... خدایا شکرت ...
اون روز بالای کوه فاطمه و سهیل تا دم غروب نشستند و گریه کردند و حرف زدند ... و به غروب آفتاب نگاه کردند
انگار حرف زدن خیلی چیزها رو حل کرده بود، گرچه هنوز هم برای فاطمه کنار اومدن با مرگ پسرش سخت بود
اما سهیل که یک روزی معلمی مثل فاطمه داشت خوب میدونست چی باید بگه، از خدا بگه، از صبر، از مصیبتهایی
خیلی بدتر از مرگ علی، از امتحان و ... حرفهایی که یک روزهایی فاطمه گویندش بود و سهیل شنونده، اما این بار
برعکس بود ... بازی روزگاره ... شاید اون روزها خودشون هم نمیدونستند یک روز سهیل همون حرفها رو به خود
فاطمه میزنه .... فاطمه آروم شده بود ... به خاطر جیغ زدنهاش ... به خاطر اطمینان از اینکه سهیل همیشه کنارش
هست یا از همه اینها مهمتر به خاطر اینکه اون بالا و با توجه به حرفهای سهیل، دوباره یادش اومده بود با وجود
خدایی به اون بزرگی همه چیز حل شدنی و کوچیک به نظر می اومد ... از سهیل زمان خواست و بهش اطمینان داد
تمام تلاشش رو میکنه...
سر میز غذا نشسته بودند، سها و کامران سعی میکردند با حرف زدن فضا رو عوض کنند، طناز خانم و آقا کمال هم
توی بحثهاشون شرکت میکردند، تنها کسی که حرفی نمیزد فاطمه بود که بی سر و صدا مشغول غذا دادن به ریحانه
بود...
سها با ناراحتی گفت: سهیل میدونستی سهند و مژگان دارن از هم جدا میشن؟
سهیل با تعجب به سها نگاه کرد و گفت: چی؟ چرا؟
-چند شب پیش سهند از آلمان زنگ زد، حالش خراب بود، میگفت دیگه طاقت نیاورده و می خوان از هم جدا بشن،
ماه دیگه هم بر میگرده ایران...
طناز خانم با ناراحتی آهی کشید و گفت: این دختر آخر پسر منو بدبخت کرد ... از اولشم میدونستم
سهیل خندید و گفت: شما که طرفدار پرو پا قرص مژگان بودی که!
طناز خانم سری تکون داد و گفت: چه میدونستم این چه مارمولکیه
ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba