#تلنگــــــــــر ⚠️
شیطان میگه: همین یڪ بار #گناه ڪن،
بعدش دیگه خوب شو!
/۹یوسف/
خــدا میگه: باهمین یڪ گناه ،ممکنه
#دلت بمیره و هرگز توبه نکنی،
وتا ابد جهنمی بشی...!!
/۸۱بقره/
#حواستهست؟
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
حجاب و انحراف!!
خیلی از صفحات حجاب استایل در حال تبلیغ عباهای خودشونن و تشویق می کنن برای اربعین چادرها حذف بشن
اون هم به بهونه ی خنکی!!
خودتون و وجدان تون
لباس فاطمی یا لباس بدن نما به نام اربعین ‼️‼️
#حجاب_فاطمی
#حیا
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#بی_تفاوت_نباشیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
مظلوم چادر😔
لعنت خدا بر بلاگرها و حجاب استایل هایی که شدند بلا و آفت دین ..👊
عکس باز شود⤴️
#حجاب_فاطمی
#حیا
#بی_تفاوت_نباشیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
عزیزان
اگر قصد سفر زیارتی اربعین را دارین جهت مطلع شدن از شرایط قرعه کشی کانال و ثبت نام به آیدی زیر پیام بدین لطفا 👇
@Mohebolhosainam
#پویش_زیارت_اربعین
دوستان بزرگوارم
با توجه به نزدیک شدن به روزهای پایانی پویش اربعین مون
اگر قصد شرکت در قرعهکشی را دارین زودتر اقدام بفرمایید 🙏
باند پرواز 🕊
☆بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ☆ #روز_بیست و هشتم_چله_زیارت_عاشورا🌱 🏴 ۲۴مرداد ماه ۱۴۰
📌زندگینامه شهید حسن عشوری
آقا حسن از شهدای وزارت اطلاعات متولد 24مرداد سال1368 استان گیلان شهرستان #رودسر بودن
24خرداد سـال1396 توی درگیری با گروههای تروریستی تکفیری در سیستان و بلوچستان که میخواستند با جلیقه های انفجاری درشهرهای مختلف از جمله تهران، دست به عملیات خرابکارانه بزنند، به شهادت رسید.😔
سربازان گمنام امام زمان(عج) این عملیات را شناسایی و پس از درگیری و غافلگیر کردن آنها، نیت شوم تروریست ها را در نطفه خفه کردند.
از همون ماموریت ها که زیاد انجام میشه و رفقای آقا حسن واسه امنیت شما شبانه روز دارن تلاش میکنن..
اما چیزی نمیگن و رسانه ای نمیشه تا حتی احساس ترس به دلتون راهی پیدا نکنه... 🍃
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ دستنوشتهشهید؛
معبود من
تو خود میدانی در این شبها و روزهای ظلمانی زندگی در دنیا، دیگر هیچ آرزویی جز وصال به تو با شهادت برایم باقی نمانده...!😔
شهید مدافع امنیت ، سرباز گمنام امام زمان (عج) #شهیدحسنعشوری♥️
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
💔😔گریه شهید عشوری با خواندن وصیتنامه شهدا
حسن آقا دلبستگی شدید به شهدا داشت بهطوریکه مادرش میگفت ؛ این شهید از کودکی دوست داشت عکسی، وصیتنامهای یا خاطرهای از شهدا را بشنود در مورد همه شهدا جستجو میکرد و علاقه داشت شهدا را بشناسد تا اینکه اواخر جوری شده بود که با خواندن وصایای شهدا گریه میکرد و میگفت چشیدن شهادت فرق دارد و تأکید میکرد که «مامان تو باید مثل مادر وهب باشی»✨ میگفتم پسر این چه حرفیه که میزنی من کجا مادر وهب کجا، من صبرم کم است آنقدر در گرفتاریهای دنیوی ذوبشدهام که دیگر توانی برایم باقی نمانده تا فرزندم را در راه اسلام فدا کنم...💔
#ألْلّٰهُمَعَجِلْلِوَلِیکَاَلْفَرَجْ
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #ڪــلام و وصیت نامت شهـــید
💛 شهــید حسـن عشوری :
✨به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر
مطهـر حضـرت زهــرا(س) برای من
سنگ قبری تهیه نڪنید.
✨در لحظه تدفین، تربت ڪربلا، کفنِ
ڪربلا و پیشـانیبند یازهــــرا(س)
فراموش نشود
✨مبلغ۵۰۰هزارتومان بابتسهلانگاریِ
من در استفاده از بیتالمال بهمحل
ڪارم پرداخت نمائید.
✨بههیچوجه در مراسمِمن هزینههای
اضافه و اسراف نشود.
✨سهمیه و حقـوق من پس از اینڪه
متاهل شدم و به همســر و پــدر و
مـــادرم رسید مابقــــے به یتیمــان
کمیتهامداد حضرتامام(ره) برسد.
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
چشم ها روایتـِ بارانند...
گاه در #آسمان_خیال بہ دنبال بهانہ اے
براے باریدن و گاه در زمینِ خدا بہ دنبال #نگارے براے دیدن...💔
و هنگامے ڪه مقابلِ تو بہ صف مے شوند
تو نگارے هستے در آسمانِ خیال عاشق ڪه چشم ها بے اختیارند در باریدن ..
۲۲_روز تا #اربعین🏴
دلتنگ_اربعین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
YEKNET.IR - vahed 2 - hafteghi khordad 1401 - salahshoor(1).mp3
5.79M
قدم قدم راه میام
با گریه و آه میام ..
🎙حاج مهدی سلحشور
فقط دلتنگ ها بشنوند 💔
#دلتنگ_اربعین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_چهاردهم ✍💚✍🕊✍🕊✍🕊💚✍ سال80 فقط پدرومادرم تلفن همراه داشتند ومابچه
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_پانزدهم
روزهای شیرین زندگی و خاطرات مجردی خیلی زیاد بود و اصلا روزهای سخت پیش رو برام غیرقابل تصوربود..روزهای پایانی محرم وصفرباتمام ماجراهای عجیب و غریبی که گفتم؛گذشت ولی دراین بین من محدودشدم که نباید بیرون بروم این حساسیت رامهناز وخواهرانش شدت بخشیدند و به برادرم گفتند که من باباربد رابطه دوستی دارم و باهم بیرون میرویم وخوش می گذرانیم درحالیکه من فقط تنها باری که باباربد گفتگو کردم همان قرارمزارشهدابود هرتوضيحي که دادم علی آقا توجیه نشدو من میدانستم از طرف خانواده ی مهناز در فشارم وباز هم صبوری کردم خواهر مهناز مرتب تیکه می انداخت که آقاباربدت چرا هنوز هم با الهام خانم ما ميپره؟!
منم با خونسردی جواب میدادم که حتماالهام خانومتون زیادی دست ودلبازه و هیچ پسری هم بدش نمیاد به چیزای دم دستی ناخنک بزنه و دهان بی چفت ووصلش تا یه مدت بسته شد اما ته دلم باربد را خفه میکردم و خیالی با او میجنگیدند تا بالاخره روزخواستگاري شد و اورا ملاقات کردم از او خواستم شفاف سازی کند واو گفت که الهام وخیلی از دخترها دست از سرش برنمی دارند تا بالاخره ماراببينندوبي خیال شوند می ترسیدم ولی حاضرم نبودم اوراازدست بدهم بالاخره بعداز کمی اختلاط بله گفتم و راضیه خانم بایک تیر دو نشان زدو تمام اقوام را که ۴خاله و همسرانشان ودایی به همراه عموهاوعمه ها یش وهمسرانشان خلاصه ۶۰نفري میشدند نشانی هدیه دادند یک انگشترطلای بسیار زیبا وسنگین و شکیل که پرازنگين سپيدبودووسطش یک نگین سبز خوشرنگ می درخشید و یک جلدکلام الله مجید و یک روسری حريرسبزيشمي و یک چادر سبز گلدارزيباکه ديدنداشت اينهاهديه ی آن شب بود وبااجازه بزرگترها خواهرش دستم کردومرابوسيد اميرآقاهم دامادرابوسيد ودرگوشش نجوایی کرد و باربد من لبخندی با شیطنت نثارم کرد!فامیل باربد مرتب ميگفتندکه چقدر این پسر مازرنگ وخوش سلیقه بودومانميدانستيم آن شب بخیر گذشت و همه چیز عالی پیش رفت امیر من به همراه علی آقا کلی طالبی بستنی تدارک دیدند و ازمهمانها باشيريني و آبمیوه بستنی پذیرایی کردند چقدر دلم آرامش داشت و خودم را خوشبخت ترین دختردنياميديدم.فردای آن روز باید آزمایش خون می رفتیم باربدسعي میکرد نزدیک تر باشد من از استرس که مبادا خونهايمان نخواندوبه هم بخورد شیرینی این وصال رابر خود تلخ کرده بودم بعداز تمام شدن آزمایشات مادرم پیشنهاد دادبه پاتوق خانوادگی مان برویم وگلويي تازه کنیم مادرهاپيش قدم شدند و ماهم پشت سرشان...باربدکه میدانست نگرانم گوشزدکردکه من با مادرم صحبت کردم که نمیتوانم اجازه بدهم که با همسرم بی حرمتی کند و این که پیش مامابرويم از صدتا توهین برای من و همسرم بدتراست!اشک امانم را بریده بود دلم میخواست همانجا غرق آغوشش شوم وببوسمش!جسارت مرا ببخشید ولی این احساس آن لحظه را باید باشماقسمت ميکردم!خلاصه دستمالی از جیبش درآورد وبه من دادتاسريع اشکم را پاک کنم.من هم اطاعت کردم و وارد پاتوقمان شدیم..راضیه خانم لبخند رضایت روی لبانش بود ومن دوستش داشتم چه ميدانستم او رفیق شب وروز آینده ی من خواهدشد و بزرگترین حامی من! باور کنید من آنقدر به او( که خيلي سرسخت بود)نزدیک شدم که حسادت همه را برانگیختم و این را باز هم مدیون تذکرآن روزحاج آقا و تربیت درست پدرومادرم بودم..راضیه خانم گفت که هروقت جواب آمدسريع بامحضرسرکوچه هماهنگ کنیم تا عقد سريعترانجام شودومازودترمحرم شویم...باربد من مثل بچه ها ذوق میکرد ومن از دیدنش درآن وضعیت به وجد می آمدم! کاش میشد سرنوشت من روی همان لحظات می ماند وخشکش میزد اما چه میشود کرد؟تقدیر چه خوابها که برایم ندیده بودوچه سرنوشتی در انتظارم بود!
و این سرگذشت ادامه دارد...
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست❌
قیمٺ بده بہ ما ، ڪه نداریم ارزشے
شاید خداے هستے ما را فـدا ڪند
دائم براے زینب تو گریہ مےڪنیم
تا اینڪه اشڪ ، قسمٺ ما ڪربلا ڪند
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین
شب تون حسینی ✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
بَرایِدیدَن رویِ تـُـــــو نآلہ ها دارَم
خوشَم اَگَر چہ غَریبَم وَلۍ تُــو را دارَم...
حسین جااااانم
دلتنگ حرمم😭💔
مولایمن
🍂گرفته قلبم و آه هم مدد مرا ندهد...
برای درد فراقت کسی دوا ندهد...
🍂بهراه مانده نگاهم بیا گل نرگس...
کسی به جز تو پناهی به بینوا ندهد...
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤