هدایت شده از بصیـــــــــرت
🌹زیارتنامه شهدا🌹
#باز_پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
#صبحتون_شهدایی
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
شـهیدشدن دل مےخواهد!
دلی که آنقدر قوی باشد وبتواندبریده شود ازهمه تعلقات...
دلی که آرام،له شود زیرپایت به وقت بریدن و رفتن
و شـهدا دلدارِ بـی دل بودند.
#صبحتون_شهدایی
🌷شهید #رضا_حاجی_زاده
باز پنجشنبه و یاد شهدا با #صلوات
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💍خاطره خرید حلقه ازدواج
به روایت همسر شهید مدافع حرم
« #نوید_صفری »
🌸انتشار به مناسبت سالروز #ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
💕 عاشقـانه_هـای_شهـدا
❣مسجد ڪه میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم .
❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.
❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....
❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود
💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به خـــدا چله مےگیرد 💟
جاویدالاثرشهیدمدافع حرم #شهید_مهدی_عسگری
🌹ولادت: اول مرداد ۵۸
🌹شهادت: ۲۷ خرداد ۹۵
ـــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی اوقات شرایط طوری رقم می خورد که بچه ها مجبورند، خیلی زودتر از موعدشان بزرگ شوند؛ چون بار مسئولیت پدر را بر دوششان احساس می کنند.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید #حمیدرضا_اسداللهی
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
وصیت شهید
میخواستم بزرگ بشم ،
درس بخونم ،مهندس بشم ،
خاکمو آباد کنم ،زن بگیرم ،
مادر و پدرمو ببرم کربلا ،
دخترمو بزرگ کنم ،
ببرمش پارک ,
توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم ،
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم ،
خوب نشد..!
باید می رفتم از مادرم , پدرم , خاکم , ناموسم , دخترم , دفاع کنم ،
رفتم که دروغ نباشه ،احترام کم نشه ،
همدیگرو درک کنیم ،ریا از بین بره ،
دیگه توهین نباشه ،محتاج کسی نباشیم ...
تخریبچی نوجوان
شهید #کاظم_مهدیزاده
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از فعالان حوزه خانواده (۲۴ مردادماه ۱۳۹۸):
🔹 از متلاشی شدن خانوادهها جلوگیری کنید. یک مسئله، مسئلهی بقاء خانواده و جلوگیری از تلاشی خانواده است. راههایی را پیدا کنید! خانوادهها را از تلاشی باید نجات داد. راههای عملیاتی آن را پیدا کنید.
🔹نباید در خانه به زن ظلم شود
باید قوانینی وجود داشته باشد که روابط داخل خانه را که گاهی اوقات برخلاف عدالت و گاهی اوقات شکلهای ناهنجاری دارد، اصلاح کند.
واقعاً به زنها ظلم میشود... گاهی هم به مردها ظلم میشود. باید یک هنجارِ درستِ دینیِ اسلامی تنظیم بشود و برایش ضوابط و مقرراتی گذاشته بشود که این هنجار بر محیط داخل خانواده حاکم بشود.
#ازدواج
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🕊🍂🍂🕊
ابوذر در رابطه با پدرومادرش احترام خاصی برای آنها قائل بود و به آنها محبت میکرد و تحمل گرفتاری آنها را نداشت.فرزند نیکی برای پدرو مادرش بود ،حتی با کارو تلاش فراوان مخارج شخصی خودشو برای تحصیل به دست میاورد.
#شهید_ابوذر_امجدیان
ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رمز تحول#شهید_احمدعلی_نیری
.
همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: .
«#یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند:
«#سُبوحُ_قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!»
.
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
الهم_الرزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_ششم(الف) ✍به محض هوشیاری درد به سلول سلول بدنم فشار می آ
💐🍃🌸
🍃💖
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سی_و_ششم (ب)
شرایط انقدر بد بود که حتی توان نفس کشیدن را هم دریغ میکرد و کل هوشیاریم خلاصه میشد در گوشهایی که تنها میشنید و صدایی که هر شب کنار گوشم #قرآن میخواند.
صدایی از حنجره ی حسام!
حسامی که بی توجه به تنفرم از خدایش،کلامش را چنگ میکرد بر تخته سیاه روحم!
او مدام قرآن میخواند و من حالم بدتر میشد.
آنقدر بدتر که #حس_سبکی کردم
حسی از جنس نبودن،حسی از جنس ایستادن و تماشای فریادهای حسام و دستپاچگی دکتر و پرستاران برای برگرداندنم!
حسی که لحظه به لحظه دهانم را تلختر میکرد.
مرگ هم شیرین نبود و دستی مرا به کالبدم هل داد.
پرستاران رفتند و حسام ماند با قرآنی در دست و صدایی پریشان کنار گوشم
- سارا خانوم مقاومت کن،به خاطر برادرتون نه اون دانیالی که صوفی ازش حرف میزد!
روحم آتش گرفت و او قرآن خواند.
آرام و آهنگین!
اینبار کلماتش چنگ نشد،سنگ نشد،اینبار خنک شدم
درست مثل کودکیم که برفهای آدم برفیم را در دهانم میگذاشتم و دندانم درد میگرفت از شیرینی سرما!
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_ششم (ب) شرایط انقدر بد بود که حتی توان نفس کشیدن را هم د
پرستاران رفتند و حسام ماند با قرآنی در دست و صدایی پریشان کنار گوشم
- سارا خانوم مقاومت کن،به خاطر برادرتون نه اون دانیالی که صوفی ازش حرف میزد!
روحم آتش گرفت و او قرآن خواند.
آرام و آهنگین!
اینبار کلماتش چنگ نشد،سنگ نشد،اینبار خنک شدم
درست مثل کودکیم که برفهای آدم برفیم را در دهانم میگذاشتم و دندانم درد میگرفت از شیرینی سرما!
نمیدانم چقدر گذشت اما تنها خاطرات به یاد مانده از آن روزهایم آوای قرآن خواندن حسام بود
و حس ملسِ آرامش
به هوش آمدم!
رنجورتر از همیشه،
اما حالا گوشهایم به کلماتی عربی عادت داشت که از بزرگترین دشمن زندگیم،یعنی خدا بود
و صدایی که صاحبش جهنم زندگیم را شعله ورتر کرده بود
و این یعنی عمق فاجعه ی زندگی!
به هوش بودم اما فرقی با مردگان نداشتم.
چرا که ته مانده ای از نیرو،
حتی برای درست دیدن هم نبود.
صدایشان را شنیدم!
همان دکتر و قاری لحظه های دردم!
- آقای دکتر شرایطش چطوره؟
موج صدایش صاف و سالخورده بود
- الحمدالله خوبه،حداقل بهتر از قبل!
اولش زود خودشو باخت اما بعد از #ایست_قلبی،ورق برگشت.
داره میجنگه،عجیبه اما شیمی درمانی داره جواب میده،
بازم توکلتون به خدا
دکتر رفت و حسام ماند.
🔴 - سارا خانوم دانیال خیلی دوستتون داره!
پس بمونید
معنی این حرفها چه بود؟نمیتوانستم بفهمم!
دوست داشتن دانیال و حرفهای صوفی هیچ همخوانی با یکدیگر نداشتند.
صوفی میگفت که دانیال در مستی اش از رستگار کردن من با جهاد_نکاح در خدمت داعش حرف میزد.
یعنی حسام به خواست برادرم،محض اینکار تا به اینجا آمده؟
یان مرا به این کشور تروریست خیز هُل داد اما چرا؟
اصلا رابطه اش با این مرد چیست؟
و عثمان همان مسلمان ترسوی مهربان
نقش او در این ماجراها چه بود؟
اگر هدفش اهدای من به داعش بود که من با پای خودم عزم رفتن کردم و او جلویم را گرفت.
سرم قصدِ انفجار داشت.
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
داشتم از گلـٰزار شُهدا رد میشدم
یہ مآدر پیرے رو دیدم کہ سَرِ
مزار پسرش آرومـ داشت با زبون
محلے نجوا میڪرد . . .🌹
| الہے شلمچہ تہ تش بیرے |
یعنے:
الهے شلمچہ تو آتیش بگیرے☄🥀
#شبتون_شهدایی
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada