تلنگر:👇
ما را چه شده كه؛ اگر #اینترنت مان برای یک روز قطع شود دنیا در برابر چشمان مان تاريك شده و آرامش و آسايش مان سلب مى گردد...
👈اما روزها و گاهی هفته ها و ماه ها از #قرآن فاصله داريم و انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده است! به راستی ما امت اینترنتیم یا امت قرآن؟!
✍لازم است #نفس خود را مورد محاسبه قرار داده و در اعمال خود تجديد نظر نمائيم...👌
https://eitaa.com/Bayynat
قال امام صادق علیهالسلام:
#خوشبخت ڪسی است ڪه
برای #نفس خود خلوت و فراغتی
یابد و به ڪار اصلاح آن پردازد.
📚بحارالانوار ۳۵/۲۰۳/۷۸.
https://eitaa.com/Bayynat
شهــید #ابراهــیم_هــادی:
باران شدیدی در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود،
چند پیرمرد می خواستند به سمت
دیگرخیابان بروند و مانده بودند چه
کنند! همان موقع #ابراهـــیم از راه
رسید، پاچه شلوار را بالا زد و با کول
کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف
دیگر خــــیابان بُرد...
ابراهیم از این
کارها زیاد انجام میداد، هـدفی جز
شکستن #نفــــس خودش نداشت،
مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین
بچـــــهها مطـــرح بود!
https://eitaa.com/Bayynat
#تطهیر_چشم
🔸شارع مقدس محدوده دیدن #چشم را برای ما بیان فرموده است.
🔸 #چشم، مجاز است فقط آنچه را که در محدوده شرع قرار گرفته، بنگرد و در مقابل آنچه خلاف شرع مقدس است، خود را حفظ کند.
🔸این به معنی بستن چشمها و ندیدن نیست، بلکه با دید بصیرت به موجودات نظام طبیعت نگریستن [توصیه شده] و مجاز است.
🔸اگر #چشم به بعضی چیزها بنگرد، #نفس، از حالت اعتدال خارج می شود، اگر چه فقط یک نگاه کردن ظاهری باشد (مثل نگاه به نامحرم و...).
🔸کسی که چشمش را پاک نگاه ندارد، خود را از #اساس_انسانیت دور ساخته است.
استاد #صمدی_املی
https://eitaa.com/Bayynat
.
⚜ مصباح ده | از شهر تاریک تا انوار معرفت
.
🔹 امام خمینی(ره): پس تو ای نویسندۀ غیر مجاهد و رانده شده و گرفتار لعن، #نفس خود را از این زندان تاریک خارج کن و خود را از این گور خوفناک نجات بخش و بگو: «خداوندا، ای که مردگان را از گورها برون میآوری و ای برپاکنندۀ روز قیامت، دلهای ما را از این تنگناهای کهنه خارج کن و ما را از این شهر تاریک، هجرت بخش تا انوار #معرفت تو را مشاهده کنیم و قلبهای ما اخبار پیامبرت را در نشئه قلبی خود بشنوند.
🔹 تا بهرۀ ما از نبوت او تنها حفظ خونها و اموال ما، آن هم تنها با جاری شدن کلمه بر زبان نباشد؛ و نیز بهرۀ ما از احکام نبوت، تنها اجزای فقهی و موافقت ظاهری نبوده و از کتاب او تنها قرائت نیکو و یادگیری تجوید مقصود ما نباشد. مبادا از آن گروه باشیم که خداوند دربارهشان فرموده: «وَعَلی سَمْعِهم وَ أبْصارِهمْ غِشاوَة؛ بر گوش و چشمهایشان پرده است».
.
📚 #مصباح_الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص۷۴
https://eitaa.com/Bayynat
#طاعت_بدون_ڪنترل_نفس_سودے_ندارد.
اگر صد سال هم بگذرد، ولے #نفس خودت را ڪنترل نڪنے؛ #نگاهت را ڪنترل نڪنے؛ در #ڪلاس_اوّل درجا خواهے زد. وقتے بہ #ڪلاس_دوّم خواهے رفت، ڪہ نفست را #ڪنترل ڪنے.
یا باید #نفس را بپرستے یا #خدا را.
«لا نجاة الا بالطاعة»
#طاعت چیست؟
#طاعت این است ڪہ آنچہ #دلت مے خواهد را #ڪنار بگذارے.
https://eitaa.com/Bayynat
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت چهاردهم : يدالله
✔️راوی : سيد ابوالفضل كاظمي
🔸ابراهيم در يکي از مغاز ههاي #بازار مشغول کار بود. يك روز #ابراهيم را در وضعيتي ديدم که خيلي تعجب کردم!
دو کارتن بزرگ اجناس روي دوشش بود. جلوي يک مغازه،کارتنها را روي زمين گذاشت.
🔸وقتي کار تحويل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام براي شما زشته، اين کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهي به من کرد و گفت: #کار که عيب نيست، بيکاري عيبه، اين کاري هم که من انجام ميدم براي خودم خوبه، مطمئن ميشم که هيچي نيستم. جلوي غرورم رو ميگيره!
🔸گفتم: اگه کسي شما رو اينطور ببينه خوب نيست، تو ورزشكاري و... خيلي ها ميشناسنت. #ابراهيم خنديد وگفت: اي بابا، هميشه كاري كن كه اگه #خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم.
٭٭٭
🔸به همراه چند نفر از #دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم.
يكي از دوستان كه ابراهيم را نميشناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟
با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟!
🔸گفت: من قبلاً تو #بازار سلطاني مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار مي ايستاد. يه كوله #باربري هم مي انداخت روي دوشش و بار ميبرد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟
گفت: من رو #يدالله صدا كنيد!
🔸گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسي!؟
گفتم: نه، چطور مگه!
گفت: ايشون #قهرمان واليبال و كشتيه، آدم خيلي باتقوائيه، براي شكستن نفسش اين كارها رو ميكنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلي بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم!
🔸صحبتهاي آن آقا خيلي من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلي براي من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با #نفس اصلاً با #عقل جور در
نمي آمد
٭٭٭
🔸مدتي بعد يكي از دوستان #قديم را ديدم. در مورد كارهاي ابراهيم صحبت ميكرديم. ايشان گفت: قبل از انقلاب. يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين #غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد.خيلي خوشمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. بعد از غذا آقا #ابراهيم گفت: چطور بود؟
گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/Bayynat
❇️ #امیرالمؤمنین_عليهالسلام:
همانا #نفس تو بسیار فریبکار است؛ اگر به آن اعتماد کنی، شیطان تو را به سمت ارتکاب حرام میکشاند.
📚 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 237، ح 4781.
https://eitaa.com/Bayynat
❇️ #امیرالمؤمنین_عليهالسلام:
همانا #نفس تو بسیار فریبکار است؛ اگر به آن اعتماد کنی، شیطان تو را به سمت ارتکاب حرام میکشاند.
📚 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 237، ح 4781.
https://eitaa.com/Bayynat