eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.7هزار عکس
131.1هزار ویدیو
213 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰تا طلیعه فجر 🔹امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون نمود، و زره جهاد و مقاومت پوشید، و در افق طلیعه فجر تا ظهور شمس به پیش تاخت و ضامن بقای خون شهیدان بود. 📅 امام خمینی(ره) | ۱۱ فروردین ۱۳۶۷ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه جماعتش را دوست داشتند زياد طولش نمى‌ داد... اگر مى‌ديد يا مى‌شنيد امام جماعتى نمازش طولانى است، تذکر مى‌داد. بعد از هر نمازش سه بار طلب مى‌‌کرد. عوضش نمازهاى فُرادايش را آهسته مى‌ خواند، با سجده‌هاى طولانى و گريه‌هاى زياد وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔶اینجا دلی💓 جامانده از قافله‌ٔ عشق در آرزوی رسیدن به می‌کند 📆قلاجه، ۱۳۶۵ 📸عکاس: 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🔶اینجا دلی💓 جامانده از قافله‌ٔ عشق در آرزوی رسیدن به #عُشاق #بی‌قراری می‌کند 📆قلاجه، #تیرماه ۱۳۶۵
7⃣7⃣2⃣1⃣🌺🍃 ❣ 🔰در غوغایی بود. سخت بود، به خدا خیلی سخت بود، دل کندن💕 از هم، اما حالا نزدیکی غروب آفتاب🌥 بچه‌ ها همدیگر را سخت در بغل می‌فشردند و گریه😭 سر می‌دادند. بودند، کاری نمی‌شد کرد و با اینکه با خودشان کرده بودند از همه چیز دل بکنند، اما حسابی هم شده بودند. تا ساعاتی⏰ دیگر باید از موانع سخت، میادین مین و از زیر آتش🔥 دشمن رد می‌شدند و حماسه‌ای دیگر را در تاریخ رقم می‌زدند 🔰حسابی توجیه شده بودند که برای شهر مهران (برگ برنده صدام در جنگ که خیلی به آن می‌نازید) باید بجنگند. با بچه‌های لشگر سیدالشهدا👥 همراه بودم. الحق و الانصاف بچه‌های تبلیغات سنگ تمام گذاشته بودند. درست کرده بودند تا بچه‌ها از زیر آن رد شوند. 🔰حاج علی فرمانده لشگر هم با اکثر بچه ها مصافحه می‌کرد، نه بچه‌ها از او دل💞 می‌کندند نه او از بچه ها، انگار برای می‌رفتند😍 رسیدن به عشق🕊 آذین بندی‌ها هم به این گمانه دامن می زد، حسابی چراغانی🎊 کرده بودند، در رشته لامپ‌ ها مشخص است 🔰روحانی جوانی در حالی که رزم بر تن دارد و قرآن📖 به دست گرفته بچه‌ها را از زیر قرآن رد می کند. در این میان نشسته و برای بچه‌هـا اسفند دود می‌ کند"در عکس پشتش به ماست" سنش کم بود، چون چادر ما⛺️ نزدیک بچه‌های بود، بارها و بارها دیده بودمش 🔰خیلی اصرار کرده بود تا او را هم به همراه دیگر بفرستند، اما سنش کم بود به گمانم 12سالش📆 بود. این آنقدر زاری کرده بود که هم خودش خسته شده بود هم بچه‌های ستاد، قبل از اعزام، درست پشت چادر ما صدای گریه‌ 😭اش را شنیدم 🔰از چادر بیرون زدم، دیدم گوشه‌ ای کز کرده و بر چهرهٔ آسمان سیمایش جاری است😢 رفتم و کنارش نشستم، با اینکه می‌دانستم علت چیست, از او پرسیدم: چرا گریه می‌کنی⁉️ خیلی ساده در حالی‌که احساس می کردم تمام گلویش را پر کرده است و به سختی می توانست حرف بزند گفت: 🔰می خواهم با بچه ها به خط مقدم بروم، اما ، می گویند سنم کمه. دست روی شانه اش گذاشتم و گفتم: خب اولاً که گریه نمی کند✘ ثانیا تا اینجا هم که با بچه‌ها آمدی خیلی ها آرزویش را دارند و نتوانسته اند بیایند🚷 گفت: به مادرم گفتم که کند تا من به خط مقدم بروم، اگر نگذارند بروم "نذر مادرم" ادا نمی شود ❌ 🔰با این واقعا کم آوردم، مانده بودم چه بگویم، گفتم: اگر دعای مادر پشت سرت باشد، نذر او هم ادا می شود✅ حالا در آخرین غروب وداع با یاران، به او گفته بودند فعلا اسفند دود کند🌫 تا ببینند بعد چه می شود، به نظرم می رسید یک جورایی سرکارش گذاشته بودند. 🔰درمرحله دوم در شهر مهران باز هنگام غروب🏜 دیدمش, سوار بر پشت تویوتا، تعجب کردم، تفنگ کلاش به شانه اش بود، برای  لحظه ای نگاهمان به هم تلاقی کرد، صورت زیبایش آسمانی تر شده بود، زد و دستش را به سمتم دراز کرد✋ دویدم تا خودم را به ماشین🚍 برسانم، نرسیدم، دستم به او نرسید. دور شد، لحظاتی بعد در غبار دود انفجار💥 گم شد ادا شده بود ...🕊🌷 📸به روایت عکاس دفاع مقدس ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | به دخترم دروغ نگویید... 🔺یادداشت خواندنی شهید غواص «حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی» برای دخترانشان با صدای فرزند شهید ــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ نثار روح مطهر همه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی مقام معظم رهبری میخوای شهید بشی؟؟! راهکار شهادت از زبان رهبر انقلاب امام خامنه ای بسیار زیبا وشنیدنی👌 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ما حافظ خاڪ و پرچم ایرانیم در ورطه عاشقے بلاجویانیم تا آنڪه نفس به سینه رفت و شد است ما پیرو خط★رهبری می مانیم ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
❣ 🍁سلام بر نگاه بلند آسمانی ام 🌼که از حضيض خاک‌ها 🍂به اوج🕊 می کشانی ام  🍁من از تبار لحظه‌های تند سير زندگی  🌼تو از ديگری 🍂بهـــار جاودانی ام♥️   🌸🍃 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یا زهـــــرا ✅ما اهل کوفه نیستیم √علی تنها بماند • با علـــے از یاعلـــــے یڪ نقطه ڪم دارد ولی • یا علـــے گفتن کجا و با علــــے بودن کجا ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💥 👈نه نیاز به دارد... 👈و نه امـروز و فردایـت می کند❌ ↫ ☀️ باشد یا شب ↫حالتــ باشد یا ناخوش ↫لبخند بزنی یا گریه کنی با همیشگی اش😍 ے حرف هایت است💥 🕊💞 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سال ۱۳۶۴ شیمیایی شدم. به بهداری نرفتم. بیست سال بعد برای همین بهداری نرفتن بی اهمیت ، علی رغم تایید آسیب ریوی ومحرض بودن شیمیایی شدنم از سوی پزشکان ، فقط به دلیل نداشتن پرونده بهداری ، مصدومیت ریوی من تایید نشد. تنها شاهد شیمیایی من حاج قاسم بود. کمسیون پزشکی شرط قبول مصدومیتم را تایید کتبی فرمانده لشکری گذاشت که در آن راوی بودم ؛ یعنی : حاج قاسم اولش نمی خواستم بروم ، اما به زور خانواده و رفقا از دفتر حاج قاسم وقت گرفتم... روز ملاقات فرا رسید. توی دفتر نشسته بودم که حاج قاسم از در وارد شد. آغوشش را که باز کرد فهمیدم او همان مرد با صفای ۲۰ سال پیش است. خیلی خودمانی و گرم یکدیگر را آغوش گرفتیم. شاخه های زیتون و ستاره های طلایی روی شانه هایش عوضش نکرده بود.همان حاج قاسم زمان جنگ بود ، فقط تار مو و ریش هایش کمی سفید شده وکنار چشم هایش خط افتاده بود. 📚 : حاج قاسم سلام 🎤 راوی: حمید رضا فراهانی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠هدیه پدر ●فاطمه به دوسالگی که رسید،قصدداشتم جشن تولدی را برایش بگیرم.اما زخم زبان هایی ازاطراف به گوشم رسید.تصمیم گرفتم تولد دوسالگی راهمانند سال پیش با جمع چهارنفری درکنار مزارجلیل برای فاطمه بگیرم. ●خیلی دلم گرفته بود.به گلزار شهدا رفتم خودم را روی سنگ مزارش انداختم وگفتم: جلیل تحمل زخم زبان های مردم را ندارم ... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست.خیلی گریه کردم و به او گفتم :روزتولدفاطمه کیک تولد میخرم وبه خانه می روم وتوبایدبه خانه بیایی. ●روز بعددر بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد.جواب دادم.گفتند:یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان درهر زمانیکه خواستید... ●ازخوشحالی گریه کردم.درراه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی‌دیدم.یک روزه تمام وسایل ها راجمع کردم وروزبعدحرکت کردیم.ازهیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. ●زمانیکه به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است.بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه راتزیین کردند وبا حضورتمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند .شروع سه سالگی فاطمه خانم درکنار سه ساله امام حسین علیه السلام یک آرزوی بزرگی برای من بود. ✍راوی:همسرشهید 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝 "با وَرَع بودن" 🔹 دوری از گناه، تقوا داشتن و دوری از مکروهات و شُبَهات، وَرَع نام دارد. برای حفظ خودمان، باید به مستحبات و مکروهات توجه کنیم. مستحبات، بازوی واجبات؛ و تَرکِ مکروهات، به دوری از حرام و گناه کمک میکند. ❤️ امام صادق می‌فرمایند : هرکس می‌خواهد از یاوران حضرت مهدی باشد، باید منتظر باشد و با داشتنِ حالت انتظار، بر طبق ورع و نیکویی اخلاق عمل کند.*۱ 🔸 هر کس می‌خواهد از یاران مهدی باشد، علاوه بر ترک گناه، باید از شُبَهات هم دوری کند؛ یعنی مواظب باشد که هر چیزی که در آن شُبهه عقلی و عُرفی است مرتکب نشود.*۲ ترکِ شُبَهات میان انسان و امام سِنخیَت و تشابه بوجود می آورد. 📚 ۱- کتاب غیبت نعمانی ۲۰۰، باب۱۱، ح۱۶ ؛ بحارالانوار ج۵۲ ص۱۴۰ ح۵۰ ۲- ماهنامه موعود شماره ۱۱۷ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽* یکبار نیمه های شب مادر حسین از خواب بیدارم کرد و گفت:بلند شو برویم سر خاک حسین. گفتم:الان که نصفه شب است! گفت:می دانم اما من خوابش را دیده ام.می خواهم همین الان سر مزارش بروم. ساعت حدود دو و نیم نصف شب بود،بلند شدم.خودم را آماده کردم و با ایشان به گلزار شهدا رفتیم. مادر سر خاک نشست.شروع به صحبت کرد.درد دل می کرد.گویا آمده بود تا بازدید پسرش را پس بدهد. آنشب تا صبح سر قبر حسین نشستیم.این فراق برای مادر خیلی سنگین بود.می خواست هر چه زودتر به فرزندش ملحق شود.و عاقبت نیز چنین شد. خداوند هر دو را قرین رحمت خویش گرداند. 📕 : نخل سوخته 🎤 راوی: پدر شهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در مدرسه عشق در کلاس شهادت پای درس شهید کلاسی در پادگان امام حسین(ع)،در مورد کاربرد سلاح داشتیم.روزی مربی در کلاس گفت : که اگر یک روز ضامن نارنجکی کشیده شد و روی زمین افتاد،باید روی زمین بخوابید. البته باید یکی ایثار کند و با شکم روی نارنجک بخوابد تا دیگران را نجات دهد. اتفاقا روزی نارنجک از دست مربی افتاد و فریاد زد : همه بخوابید ! بچه ها بلافاصله دراز کشیدند و منتظر صدای انفجار شدند ، اما خبری از انفجار نشد. بعد از چند لحظه مربی به طرف علیرضا که با شکم روی نارنجک خوابیده بود رفت و گفت : آفرین فقط این جوان بود که ایثار کرد. نارنجک مشقی بود من برای امتحان شما این صحنه را ترتیب دادم. 📚 : همپای ذالفقار 🎤راوی : همرزم شهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* وقتی با اعضای خانواده جایی می رفتیم که بچه ی شهید آنجا بود ، خطاب به بچه هایش می گفت : در مقابل بچه های شهید به من بابا نگویید ؛ اگر گفتید و من جوابتان را ندادم ، خودتان متوجه علتش باشید و از دستم ناراحت نشوید ؛ نمی خواهم شاهد دل شکستکی واشک بچه یتیم باشم. 📚 : ره یافتگان کوی یار ، ج 2 🎤 راوی : همسر شهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* راه شهید ، عمل شهید از کار یکی از بچه ها عصبانی شد.فورا از جایش برخاست ، و قرآن را برداشت و از چادر بیرون رفت. دو سه ساعت از او خبر نداشتیم ؛ رفته بود تو بیابان های اطراف تا خودش را با قرآن آرام کند. وقتی برگشت ، از کسی که او را عصبانی کرده بود، عذر خواهی می کرد ؛ در حالی که مقصر خود او بود ، نه مهدی. همیشه قبل از خواب و نماز صبح قرآن می خواند و به دوستانش توصیه می کرد قرآن بخوانند. یک قرآن جیبی داشت که تا لحظه شهادت ، هیچ گاه از خودش جدایش نکرد. 📚 : اقتدا به عاشورائیان ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهید احمد وکیلی، شهیدی که توسط ضد انقلاب خورده شد!! وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
شهید احمد وکیلی، شهیدی که توسط ضد انقلاب خورده شد!! #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّ
🌷😭شهیدی که گوشتش به دست ضد انقلاب خورده شد. 🔺شهیداحمد وکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار سعید را برای خود انتخاب کرده بود ، بچه شهر قم بود . حضور در کردستان ، ایمانی قوی و دلی چون شیر را می طلبید ، . در اردیبهشت سال 59 و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه ، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد . همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود ، کفایت می کرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است بعد از مجروحیت و اسارت سعید دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد : حدود یك سال و چندی كه در دست کومله اسیر بودم همان اول اسارت كه به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر پاشنه‌های هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی بر این عملشان شادمانی می‌كردند. بعد از 18 روز قرار شد ما را به سبك دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند. 🔺روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را كه همان اوایل انقلاب فرار كرده بود شناختم و محاكمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم محكومین مشخص بود - دفاع از حقانیت اسلام و جمهوری آن و ندادن اطلاعات- و بالطبع حكم هم مشخص، عده‌ای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود به صورت كشیدن ناخن‌ها، بریدن گوشت‌های بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شمارهای انقلابی! توسط هویه برقی و آتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء می‌شد. كه آثارش بخوبی به بدنم مشخص است. 🔺مرسوم است به میمنت ازدواج نوجوانی، جلو پایش قربانی ذبح شود. این رسم را كومله نیز اجرا می‌كرد با این تفاوت كه قربانی‌ها در اینجا جوانان اسیر ایرانی بود. عروسی دختر یكی از سركردگان بودپس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برایم قربانی كنید تا به خانه شوهر بروم، دستور داده شد قربانی‌ها را بیاورند. ۱۶ نفر از مقاوم ترین بچه‌های بسیج وارتش ودو روحانی را كه همه جوان بودند، آوردند و تك تك از پشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پر پر می‌زدند و آنها شادی و هلهله می‌كردند. 🔺بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود كه می‌خواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. سعید 75 روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دو پایش نعل كوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری می‌بردند. پس از دادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان به خاطر این بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی می‌گذرد تا پوست‌های نو جانشین سوخته‌ شده و آن وقت همان پوست‌های تازه را می‌كندند كه درد و سوزندگی‌اش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع می‌شود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه با همان جراحات داخل دیگ آب نمك می‌اندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل را سعید وكیلی با استقامتی وصف‌ناپذیر تحمل كرد و لب به سخن نگشود. 🔺او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه می‌كرد. استقامت این جوان آن بی‌رحم‌ها را بیشتر جری می‌كرد. 🔺او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید كه خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگی‌ام تنها برای تو باشد و بس خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا مشهدش شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان كه حتی از جسد بی‌جانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند. 🔺درود بر روح پاک این شهید وتمامی شهیدان 🔴راوی :آقا بالا رمضانی 🌹کلام شهدا 💠شهید مهدی زین‌الدین: " اگر من و تو ازاین صحنه دفاع از انقلاب عقب نشستیم، فردا در مقابل شهدا هیچگونه جوابی نداریم» شهدا مدیون شماییم التماس دعا یادکنیم شهدارابا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghase
امام خامنه ای : شما بچه های حزب اللهی هرچه فرزند بیشتر بیاورید نسل جماعت حزب اللهی بیشتر میشود. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
نعلین پاره امام «حجت‌الاسلام علی‌اکبر رشاد» رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چندی پیش با بیان خاطره‌ای از دیدار با امام خامنه ای گفته بود: دلم می‌خواهد از نعلین پاره پاره و ترک خورده امام خامنه ای عکس بگیرم تا مظلومیت و ساده‌زیستی «سید علی» را به دیگران نشان دهم.زندگی داخلی امام خامنه‌ای به قدری بی‌آلایش و قدیمی است که حتی برخی عناصر ضدانقلاب و فعالان لندن نشین نیز به آن اذعان کرده و گفته‌اند یک نقطه‌ی خاکستری حتی نه تاریک در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان نمی‌شود پیدا کرد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
چقــدر از مَــنش این شهدا دور شـدیم آنقدر خیره به دنیا شده و کــور شدیم معذرت از همه خوبان و همه همرزمان ما برای شهدا وصـــــله ی ناجور شدیم ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد. با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم. ✅   روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند و قتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..😁  وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند....😊😊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۵۶/۴/۱۵ فسا ، شیراز شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۴ سامرا ،عراق ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ زیبای مدافعین حرم با تصاویری از شهدا و فرزندان شهــداء ﻳﺎﺩﺷﻬﺪاﻱ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﺮﻡ اﻳﻢ 🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
﷽ "دیر یا زود فـرقی ندارد، لایق که باشی...💔 هـر زمان ڪہ باشد میشوند..." 🌷🌷 ﺧﺪاﻳﺎ ... ﻣﺎ ﺭا ﻻﻳﻖ ﻛﻦ .. ﺷﻬﺪاﻳﻲ🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin