eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.2هزار عکس
129.5هزار ویدیو
212 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحه ۴۵ 🦋 《مسجد جامع 》 گفت:«محمّدحسین هم مورد ضرب و شتم مهاجمان قرار گرفته و به خاطر اینکه شما ناراحت نشوی، حرفی به زبان نیاورد.» با شنیدن این سخن از درون داغ شدم، ولی خویشتن داری کردم.😓 پرسیدم:«چیزی هم شده؟ زخمی؟جراحتی؟» گفت:«بله!!...سرش شکسته،امّا خیلی زخم آن عمیق نبوده.» پیش از آمدن به خانه، داخل باغ مجاور خانه موهایش را شسته تا آثاری از خون در آن باقی نماند. چنین مسائلی که برایش پیش می آمد، مهر و محبّتش را در دلم بیشتر و بیشتر می کرد و واقعاً به داشتنش افتخار می کردم.👌 چیزی نگذشت کنار پدرش نشست، خواهش کرد که دوباره به مسجد برود. گفت:«پدر درکم کن!! تا اوضاع شهر آرام نشود، توی خانه آرام و قرار ندارم.» پدر اجازه داد و او رفت. شب هنگام که همه آشوب ها و ناآرامی ها به پایان رسید، به خانه برگشت. در این میان آن کس که از دل من خبر داشت، فقط و فقط بود. مردم از جوّ حاکم بر شهر وحشت زده شده بودند؛😰 شهر بوی خفقان می داد، خانواده ها سعی می کردند از ترس جانشان، در مسیر و یا مقابل نیروهای رژیم👮‍♂ قرار نگیرند؛ امّا عده ای بودند که برای مبارزه با ظلم، از جان خود می گذشتند. شاه که موقعیت خود را در خطر می دید مرتّب در شهرهای بزرگ اعلام می کرد. دانشگاه های تهران به صورت نیمه تعطیل در آمده بود. یک روز.....
🌹هرگز به غیر جانان ما جان نمیفروشیم 🌹ماجان میدهیم اما جانان نمیفروشیم 🌹دشمن اگر ببخشد کاخ سفیدخود را 🌹یک تار موے رهبر برآن نمیفروشیم
مرحبا ای شهید زندۀ عشق پیش ارباب، روسپید شدی تلخ بود این خبر، جدید نبود سال‌ها پیش از این شهید شدی! جات این روزا خیلی خالیه سردار🥀🥀 سردار دلهاسلیمانی😔
...!؟ به شهید گفت :چرا شما جونت رو کف دست گرفتی و از کشور دفاع میکنی ولی خیلی ها قدر شما رو نمیدونن؟! حاج قاسم یه نگاهی بهش کرد و گفت: شما چرا ناراحتی؟! من سربازم ، نهایتش میگن برو جای دیگه ای نگهبانی بده، منم میگم چشم. اینکه ناراحتی نداره! 🌷
♨️ هم زیبا بود😍 هم پولدار😎 موقعی که داشت میرفت حجله ، BMW خودش رو گل زده بودن🚘 اسمش احمد بود و نفر ۷ دانشگاه... اما... به تموم خوشیای دنیا گفت و یک داد به.... ... بیا ببین چطوری یه نفر میشه
سردار جان اینجا کسی هست که بی قراری میکند گویا دنیا برایش کوچک شده سردارجان دلتنگتان،میخواهد به بیابان ها بزند.. مگر نه این است که رفیق باید هوای رفیقش را داشته باشد ای رفیق... هوای رفیق بی سروپایت را داری؟؟ راستی میگویند..شهدا شفاعت میکنند می شود از خدا بخواهی....(منظورم همان همیشگی است) به راستی که شهدا نزد خداوند آبرومند هستند وبه راستی که شهدا بسیار عجیب اند اینجا دلی تنگ است به وقت دلتنگی آرزویی که مپرس
این همیشه ها و بیشه ها... این همه و این همه بهشتـ🌸 این همه بلوغ باغ🌳 و بذر و كشت. در نگاه پُر نمی كنند، تو را 😔 ♥️ دعای شهادت 🌙 🌹🍃🌹🍃
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5575484_229.mp3
18.25M
محمد مقتدای اهل عالم محمد مصطفیای آل آدم محمد رحمت اللعالمین است رسول آسمانی بر زمین است💚 🎤با صدای 🎊 💚 ══💝══════ ✾ ✾ ✾
💚 در غار حرا پرده ز حُسن تو گشودند با نور تو رنگ از شب تاریک زدودند تو بوده‌ای آن روز که این خلق نبودند اِقرأ که به عشق تو لَکَ الحَمد سرودند حامد اهور 🎊 💚 ══💝══════ ✾ ✾ ✾
❣ عید است ولی بدون او داریم عاشق شـده ایم و عشـ♥️ـق را کم داریم ای کاش که این عید برسد اینگونه هـــزار عیـد🎊 با هـم داریم 🔰 سخن‌نگاشت | رهبر انقلاب در پیام نوروزی سال۹۹: به عرض میکنیم کشور خودش♥️ را به ساحل نجات برساند. 💔🌸 -------------🌷🌷-------------
خداوندا اگر داری بنای دادن عیدی جهانی را منور کن به نور حضرت مهدی 😍 ══💝══════ ✾ ✾ ✾
🌸 یا حیدر کرار زند نقش به زودی بر برچم سبز عربستان سعودی 🌺
🔹معلمی ناباب به بچه ها گفت: من نمیدونم وقتی ماقرآن رو داریم دیگه ولایت فقیه برای چیه؟!😳 از ته کلاس یکی از بچه ها گفت: آقا وقتی ما کتاب داریم معلم برا چیه!؟
کاش می شد حال خوب را ، لبخند زیبا را، بعضی داشتن ها را ، خشک کرد.. لای کتاب گذاشت و نگهشان داشت... 🌷
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت خانم (زهرا غلامی) همسر (شهید حاج اسماعیل حیدری) از مهربانی های شهید حاج قاسم سلیمانی میگویند : به همراه خانواده برای افطار دعوت شده بودیم که حاج قاسم در آن مهمانی حضور داشتند و سر تک تک میزها سر میزدند و احوال پرسی می کردند به محض اینکه من را دیدند احوال فرزندانم حسین و فاطمه و زینب را پرسیدند .همیشه این طور بودند که اسم فرزندان خانواده را خوب یادشان می ماند .با پسرم حسین احوال پرسی کردند .از ایشان تشکر کردیم که در مهمانی حضور دارند و ما را به این افطاری دعوت کردند .ایشان با رویی گشاده گفتند : ((شما هم دعوت کنید ما می آئیم )) با تعجب به پسرم گفتم بنظرت🤔 حاج قاسم واقعا به خانه ما می ایند؟ پسرم گفت مادر جدی گفتند . پس از دو هفته به یکی از دوستان حاج قاسم زنگ زدیم📞 که دعوتشان کنیم اما ایشان نبودند بعد از چند روز دیگر هم باز زنگ زدیم📞 و بازهم ایران نبودند .بعد از گذشت چند روز هفت صبح تلفن خانه☎️ زنگ خورد و یک نفر پشت تلفن گفتند : ((حاجی سلام رساندند و گفتند امروز برای ناهار مهمان شما هستند😍)) با پسرم حسین با خوش حالی 🤗از خانه برای خرید وسایل بیرون امدیدم هنوز صبح زود 🕗بود و مغازه ای باز نبود یک جا هم که باز بود سبزی تازه نداشت .پسرم گفت مادر حاجی راضی نیست که شما این قد خودتان را اذیت کنید و بخواهید چند نمونه غذا درست کنید 🥘. تصمیم گرفتم یک نمونه غذای شمالی درست کنم . بعد از بالا و پایین کردن خیابان مغازها باز شدند .به خانه برگشتیم باز تلفن☎️ زنگ خورد ترسیدیم که بگویند حاجی نمیتوانند بیایند اما گفتند : ((مهمان شما حاج قاسم است برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید حاج قاسم گفتند ناهار ساده باشد.)) ساعت🕚 نزدیک به ظهر بود ، امدند اما تنها و بدون هیچ محافظی . با مهربانی از پدر بچه ها برایشان صحبت می کردند .از مهربانی و جنگ آوری پدرشان ، از زمانی که حاج اسماعیل در شهر حلب چگونه روستاهای ناامن را برای پیدا کردن نفت برای کمک به بچه های سوریه می گشتند .بچه ها اشک در چشمانشان جمع شده بود و سردار نیز اشک در چشمانشان جمع شده بود تا اینکه گفتند: حاج خانم نمی خواهید به ما ناهار 🥘بدهید؟ خودشان تک به تک برای بچه ها ناهار کشیدند 🍛. خانم زهرا غلامی که تا این جا تعریف میکردند صد بار بغضشان را فرو برده بودند و میگفتند شب قبل خیلی دلم هوای حاج اسماعیل را کرده بود چرا روزی که سردار به منزل ما امدند ده روز بود نوه دار شده بودم و دوست داشتم حاج اسماعیل بودند و پدر بزرگ و مادر بزرگ شدن را باهم تجربه میکردیم و میدانستم و یقین داشتم دل❤️ حاج قاسم به دل❤️حاج اسماعیل وصل است و چنین روزی مهمان خانه ما شده اند .حاج قاسم بعد از ناهار خیلی نماندند و هدیه ای که فاطمه دخترم برایشان خریده بود را با خوش حالی 😊پذیرفتند و موقع رفتن مرتب برمیگشتند و بچه ها را نگاه میکردند .بچه ها بدرقه اشان میکردند اما از حاج قاسم دل نمیکندند .حاج قاسم رفته بودند و خانه ما پر شده بود از حس خوب مهمانی عزیز. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تصویری از دعا کردن شهید حاج قاسم سلیمانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💫لحظہ مبعوث شدن حضرت محمّدمصطفی صلی الله علیه وآله وسلم بہ پیامبرے در فیلم «محمد رسول الله» 🌹ویژه
شهید کیست؟🌷 شهید از نگاه سردار سلیمانی: پایگاه اصلی كه همه شهیدان ما طی كردند؛ پایگاه و مقام هجرت است كه این پایگاه جایگاه مهم رسیدن به شهادت است شهیدان از جمله شهید عطری از شهدای گیلانی مدافع حرم، از فرزند خودش دل كند و به سوی تكلیف حركت كرد، اولین پایه رسیدن به مقام شهادت همین مسئله هجرت از مقامات خود، مال، دلبستگی ها و زیبایی های خود است شهدا این هجرت را در تمام ابعادش در حد كمال انجام دادند، این هجرتی است كه اگر در انسان صورت گیرد ولو اینكه به مقام شهادت نرسد، او از اجر عظمای الهی بهره مند خواهد شد. هدیه به شهید سلیمانی صلوات ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
سلام سلام صبح روز یک شنبه شما عزیزان شاد شاد 🔸ای کاش.. لقمه‌ای از این سفره هم نصیب ما بشود، که به برکت‌تان همچنان پهن است... ای رزمندگان می‌شود مارا هم سرسفره خودتون راه دهید بدجوری دلمان تنگ رفیقان شده
نحوه‌ی عجیب ولادت پدر سردار شهید حاج محمدابراهیم همت درباره این شهید بزرگوار می‌گوید: مي‌خواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلي پيش نمي‌آيد. هر جوری بود راضيم كرد. با خودم بردمش. اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتی رسيديم كربلا، اول بردمش دكتر. دكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، اميدی نيست. چون نداره. وقتي برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نميخورم! بريم حرم. هرجوری كه ميتونی منو برسون به ضريح آقا. زير بلغلهاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشه‌ای واسه زيارت. با حال عجيبي شروع كرد به زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه برای نماز بيدارش كردم. با خوشحالی بلند شد و گفت: چه خواب شيرينی بود. الان ديگه مريضی ندارم. بعد هم گفت: توی خواب خانمی رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، يه بچه زيبا رو گذاشت توی آغوشم. بردمش پيش همون پزشک. ۲۰ دقيقه‌اي معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعني چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردنی نيست، امكان نداره!؟ خانم كه جريان رو براش تعريف كرد، ساكت شد و رفت توی فكر. وقتی بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم. « محمدابراهيم همت »
این روزها عجیب نیازمند نگاه هایتان شده ایم! نگاه از قابــــ چشم مردانے ڪہ خدا را منعڪس مے ڪند.. سال 95 چنـین روزے(عید مبعث) پرستوهامان بہ پرڪشیدند ... ...... 🍃🌹🍃🌹