eitaa logo
شهید محمودرضا بیضائی
287 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
شهید محمودرضا بیضائی ولادت زمینی: 1360/09/18 ولادت آسمانی: 1392/10/29 محل شهادت: قاسمیه جنوب شرقی دمشق. بر اثر اصابت ترکش. مزار شریف: تبریز گلزارشهدای وادی رحمت. بلوک۱۱ ردیف۶ شماره۱ ادمین: @Beyzai_mahmoud
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸✨🌺✨🌼✨🌺✨🌸🍃 عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می نهد بر همه آفاق فرمان می دهد 🍃✨آغاز امامت و ولایت حجه بن الحسن عسکری، امام زمان (عج) تبریک و تهنیت باد✨🍃 @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ « قیام می کنیم » ✅ وعده ما: شنبه ٢۶ آبان 👥 باحضور با شکوه در اجتماع بزرگ مردمی با امام عصر( ) در سراسر کشور @Beyzai_ChanneL
[عج] فرمود: جهت حلّ مشكلات در حوادث، به راويان حديث و فقهاء مراجعه كنيد كه آنها در زمان غيبت، خليفه و حجّت من، بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آنها می باشم. منبع:بحارالانوار، ج ۲، ص۹۰ ________________________ 🏵🌧🏵🌧🏵🌧🏵🌧 آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف( ) را به شما منتظران و یاورانش، تبریک و تهنیت عرض می نماییم ________________________ @Beyzai_ChanneL
برخیز که حجت خدا می آید رحمت زحریم کبریا می آید از گلشن عسگری گذر کن که سحر بوی گل نرگس از فضا می آید نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت مهدی(عج) مبارک باد. @Beyzai_ChanneL
🎊🎉🎊🎉🎊 💚آقا ردای سبز امامت مبارکت✨ 💖پوشیدن لباس خلافت مبارکت✨ 💚ای آخرین ذخیره زهرایی حسین✨ 💖آغاز روزگار امامت مبارکت✨ 🎊🎉🎊🎉🎊 @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید محمودرضا بیضائی
۲ روز دیگر .... دل آشوب و طوفان زده بی تابت را خودت مرهمی باش ... 🌺طبیب قلوبنا رسول 🌺 روزتون_شهدا
رسول روی سنگ مزار این تک مصرع از شعر حک شده: ای که بر تربت من می‌گذری روضه بخوان... نسبت به این یک بیت شعر خیلی حساس بود. می‌گفت: هر وقت سر مزار رسول می‌روی موقع خداحافظی حتما روضه بگذار. سر این موضوع خیلی تاکید داشت و می‌خواست حتما اجرا شود. دوست شهید @Beyzai_ChanneL
🔴 نوشته‌ای از پدر شهید حدادیان پیرامون صدور مجوز لانه‌ی فتنه دراویش گنابادی توسط دولت... 🔹باعرض سلام به امت شهید پرور و انقلابی. 🔹هنوز بیش از ۸ ماه از شهادت شهید مظلوم محمد حسین حدادیان و سه نفر از شهدای مظلوم نیروی انتظامی نگذشته و هنوز هیچ یک از سران این فتنه عظیم به قوه قضاییه احضار نشده‌اند ولی توسط دولت بی کفایت دستور بازگشایی لانه فتنه این اغتشاش‌گران به بهانه حسینه صادر گردیده‌است. 🔹لذا دیگر اجازه نخواهیم داد که این فتنه‌گران با رنگ و لعابی جدید شروع به فعالیت نمایند و دولت بی‌کفایت و افرادی که نسبت به بازگشایی این لانه فتنه دخیل بوده‌اند قطعا منتظر عملکرد انقلابی خانواده شهید بمانند. 🔹لیاقت‌شان همین تقدیر و تشکری‌ست که توسط عده‌ای فتنه‌گر در اطلاعیه به عمل آمده‌است. 🔹با تشکر، پدر شهید محمد حسین حدادیان. @Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 #قسمت_شصت_و_سوم ✳.....من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم از علماي اين
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 💟دوستي من با هادي ادامه داشت. زماني كه هادي در منزل ما كار مي كرد او را بهتر شناختم. 🔘بسيار فعال و با ايمان بود. حتي يك بار نديدم كه در منزل ما سرش را بالا بياورد. 🔆چند بار خانم من، كه جاي مادرهادي بود، برايش آب آورد. هادي فقط زمين را نگاه مي كرد و سرش را بالا نمي گرفت. ✳من همان زمان به دوستانم گفتم:من به اين جوان تهراني بيشتر ازچشمان خودم اطمينان دارم. 🔲بعد از آن، با معرفي بنده، منزل چند تن از طلبه ها را لوله كشي كرد. كار لوله كشي آب در مسجد را هم تكميل كرد. 🔗من و هادي خيلي رفيق شده بوديم. ديگر خيلي از حرفهايش را به من مي زد. 🌟يك بار بحث خواستگاري پيش آمد. رفته بود منزل يكي از سادات علوي. ⭕آنجا خواسته بود كه همسرآينده اش پوشيه بزند. ظاهراً سر همين موضوع جواب رد شنيده بود. ❇جاي ديگري صحبت كرد. قرار بودبارديگر با آمدن پدرش به خواستگاري برود كه ديگر نشد. 🗣راوی حاج باقر شیرازی ⬅ادامه دارد.... 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ️❣❤️❣❤️❣❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️ ✍ ادامه دارد ... @Beyzai_ChanneL 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است..! شب بخیر ای نفست... شرح پریشانی من... #شهیدآقا محمودرضا بیضائی 🌺شبتون شهدایی🌺 @Beyzai_ChanneL
طبق قرار شبانه هرکس ۵ صلوات به نیابت از #شهید_بیضائی جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم » @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🎈| فقط یڪ مدال بر روے سینه نیست! یڪ هدف و راه است و ڪسانے مے توانند هم مسیر باشند ڪ اَدا و اِدعا را دفن ڪنند! و خاڪے بودن را براے آسمانے شدن! امتحان ڪنند... #شهیدمدافع_حرم_آقامحمودرضابیضائی @Beyzai_ChanneL
#یااباعبــدلله✨🌱 دارَد همـ‌ِه چـیز♥️∞ آن کـ‌ه تو را داشتـ‌ه باشد...♡🍃 #اےعشق_اول_وآخرارباب{💓} @Beyzai_ChanneL
°°°°°‌○🌟○🌼○🌼○🌟○°°°°° سلام_امام_زمانم دلخوشم به آنکه تو مرا می بینی با آنکه نمی بینمت آقا...! #یاایهاالعزیز ☀️تعجیل در #ظهور 3صلوات☀ @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید محمودرضا بیضائی
﴾﷽﴿ قسمتی از کتاب به مناسبت شهادت شهید رسول خلیلی : بیست‌و‌هفتم آبان‌ماه روح‌الله مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که عکسی روی دیوار نظر روح‌‌الله را به خود جلب کرد. وسط حرفش پرید و گفت: «مهران یه لحظه صبر کن!» ـ چی شده؟ روح‌الله به‌سمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره می‌کرد، خندید و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده . اینکه محمدحسن نیست، این رسوله، دوستمه، می‌شناسمش!» مهران با تعجب به او نگاه می‌‌کرد. هنوز حرفی نزده بود که روح‌الله گفت: «خب حالا چرا زده شهید؟ نکنه واقعاً شهید شده؟ این رسوله نه محمدحسن؛ اما عکس خودشه.» بعد با ترسی که از چشمانش می‌بارید، به مهران خیره شد. ـ نکنه واقعاً شهید شده؟ بیچاره می‌‌شم. مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمی‌گفت. نمی‌دانست باید چه عکس‌العملی نشان بدهد. روح‌الله غذایش را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی می‌کرد. مهران چند بار صدایش کرد. - کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمی‌خوری؟ روح‌الله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً اشتهام کور شد، می‌رم یه پرس‌وجو کنم ببینم خبر صحت داره یا نه.» این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه‌ بعد مهران رفت سراغش، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روح‌‌الله اشک‌هایش را پاک می‌کند. از حال‌وروزش پیدا بود که خیلی ناراحت است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی؟» روح‌‌الله سرش را به‌نشانۀ تأیید تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چه‌کار کنم؟» ـ می‌دونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که شهید شده و نمُرده. روح‌الله که سعی می‌کرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده، خوش به حالش. اما رسول خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. می‌خواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم. کلی سؤال داشتم ازش. قرار بود چیزهایی رو که از یاد گرفته بود، بهم یاد بده. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمی‌کردم این‌جوری بشه.» مهران بازهم سعی کرد که دلداری‌اش بدهد، اما خودش هم می‌دانست خیلی فایده‌‌ای ندارد. روح‌الله خیلی ناراحت بود. @Beyzai_ChanneL
1_25082589.mp3
8.77M
اذان #شهید_حامد_بافنده🌹 🌷 #_التماس_دعا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا