eitaa logo
بُت شناسی
2.2هزار دنبال‌کننده
452 عکس
415 ویدیو
23 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
: در فحش نامه ای که غلات بر ما منتشر کرده اند گفته اند: نقد علمی نیست. زیرا ما هم گفتیم برای عبودیت خدا و تعظیم اهل بیت علیهم السلام سجده کردند و مقصود خداوند است! : وقتی این جماعت غالی دیدند که رسوا شده اند از ترس خود از گفتارشان عقب نشینی کرده اند و حرف خود را عوض کردند. اما صوت این شخص در کانال موجود است که میگوید: " نماز حضرت زهرا سلام الله علیها ، سجده بر حضرت زهرا سلام الله علیها است و در سجده ذکر یا مولاتی الی اخر یعنی سجده بر حضرت زهرا سلام الله علیها است. خب این میشود سجده بر غیر خداوند متعال و حرام است. اما چون دستش خالی و تشت رسوایی او از بام افتاده معلم دیکته شده و گفته است ابتدا در متن نوشته بود سجده بر خداوند شرک است بعد ویرایش کرد و نوشت غیر خداوند! اشتباه تایپی امری عادی است و قابلیت ویرایش تلگرام هم برای همین گذاشته شده است. به جای این اباطیل بیا و پاسخ ما را بده و خود را به در و دیوار نزن. این شخص باز در ادله خود گفته است که امام رضا علیه السلام فرموده است که در نماز یکی از ما اهل بیت علیهم السلام را نصب العین قرار دهید. چون معصومین وجه الله هستند. خارج از مشکل سندی حدیث، نصب العین هم ربطی به سجده کردن بر معصومین ندارد. معنای نصب العین هم این نیست که تو در مقابل خود مثلا امام رضا علیه السلام را تصور کنی. بلکه معصومین خود وجه الله و نصب العین را توضیح داده اند: امام رضا علیه السلام به اباالصّلت می فرمایند: ... وجه خدا أنبیاء، رسل و حجج او است که به وسیله و وساطت آنان متوجّه به خدای عزّ و جلّ   و دین و معرفت او گردند... و خدای عزّ و جلّ فرمود:«کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ».  امام صادق علیه السلام در باره آیه کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ‏فرمودند: ما وجه خدائیم که باید از آن جانب به سوى خدا رفت بحار الانوار ج۴ص۳ و ص ۵ ح ۱۰ نصب العین و وجه الله یعنی واسطه قرار دادن معصومین علیهم السلام برای معرفت به خداوند متعال. همین که سخنت را عوض کردی یعنی عقب نشینی از گفتار قبل. اما در مورد سجده بر امام عصر روحی فداه گفته است که مگر امام صادق علیه السلام در مناجاتش به امام عصر روحی فداه نفرمود: سیدی! تاج سرم! این دلیل افضلیت است. کسی که از نعمت عقل دور باشد میداند که گاهی پدر برای ابراز محبت به فرزند خود از این کلمات استفاده میکند، پس طبیعی است که امام معصوم که معنایِ تام و کمال رافت است نسبت به فرزند خویش ابراز احساسات کند و طریقهء مناجات را هم به شیعیان بیاموزد و حضرت را اقای من خطاب کند. باز هم چون از نعمت عقل و شعور محروم هستی نمیدانی اصل حرف ما این است که اصلا روایتی بر سجده کردن به امام عصر روحی فداه در وقت ظهور نداریم. از یک کتاب معتبر این مطلب را بیاور. بعد بادتو گلوی خود می اندازد شما منکرین فضائل هستید و مقصره هستید. یکی از نشانه های غلات این است که دیگران را به تقصیر متهم میکنند‌. تو اصلا نمیدانی فضائل چیست. منکر فضائل کیست. توام یک جوان بیست ساله هستی و من نمیدانم چگونه هنوز درس نخوانده ادعایِ تدریسِ وسائل میکنی. در مجموع کفر تو و ان اشخاصی که چهار تا روایت دستت دادند که یکی از آنها پیش نماز شیخیه است را اثبات میکنیم. @BotShenasi
: این شخص غالی گفته است که مولا در وقت ولادت گفته است: «لا اله الا انا» ! سند گفته است و آن هم از کتاب «الرسالة الجوهریة»، بعد ملا لغتی شده و به جای پاسخ ادله ما، از تمام متن تنها این بخش را خوانده است، که ما گفتیم صفیه خواهر مولاست، اما صفیه عمه مولا هستند. بعد گفته که مقصره میگویند ولادت، اما میگوید امام ظهور میکند مانند انسانی که هر وقت بخواهد لباسش را میپوشد یا از تن خارج میکند‌. و گفته است که ما نگفتیم مولا خدا است بلکه گفتیم لسان الله واقع شده و وجه تسمیه الی اخر.... : وقتی عقل نباشد جان در عذاب است. متاسفانه به هیچکدام از ادله ما پاسخ نداد و ملا لغتی شد. بله در این مسئله ما اشتباه کردیم (در حالی که ده راه دارد که مطلب را توجیه کنیم.) و به اشتباهمان هم اعتراف میکنیم. اما بازهم این شخص معاندِ کلام معصومین، سخن ما را متوجه نشد. شما یک مطلب را نقل کردی، عکسش را هم منتشر کردید، در ادامه آمده که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: منم عبد و فرستادهء او! یک: ما ده تا رساله الجوهریه داریم. دو: این مطلب در کتب معتبر ما نیست. سه: با تواتر روایی ما در تضاد است. تواتر روایات ما میگوید: در وقت ولادت امیرالمومنین علیه السلام به یگانگی خدا، نبوت رسول الله و ولایت خودشان شهادت دادند. اما در مورد سخنی که به رسول خدا نسبت میدهد که منم عبد و فرستاده او، دیگر وجه تسمیه و لسان الله شانتاژ بازی است، زیرا این جمله یعنی امیرالمومنین علیه السلام، الله است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله بنده و فرستادهء حضرت! سبحان الله! اما نکته جالب این مطلب وقتی است که به تاریخ رجوع میکنیم و میبینیم: که پیروان بشار شعیری کوفی بودند. نام دیگر این فرقه یا است. گویند که و خالق است که در خاندان علوی هاشمی جا گرفت، ولی‌ عبد و رسولش را در خانواده محمدی قرار داد. میگفتند که و بود. و منزلت صلی الله علیه و آله را به درجه ای رساندند که مخمّسه در مورد سلمان قائل هستند یعنی او را فرستاده رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌دانند! المقالات والفرق، ص۵۹؛ الخطط، ج۲، ص۳۵۳؛ الفرق الاسلامیه، ص۴۳. امام صادق علیه السلام فرمود: آنچه مخالفین ما انجام دادند شما برخلاف آن انجام دهید. ایا روی منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله باید نشر فرقهء بشاریه بشود؟ شأن و منزلت پیغمبر را پایین می آورید و انکار میکنید؟ پس طبق ادله ای که خودت اقامه کردی اول ناصبی تو هستی. دوم یک حرف مفت میزند که مقصره میگویند ولادت و مانند ابو الخطابی ها میگوید امام ظهور دارد نه ولادت اما وقتی به روایات رجوع میکنیم میبینیم: قال مولانا الجواد علیه السلام: و هو الذی یخفی علی الناس قال مولانا الرضا علیه السلام: .... و هو الذی یشک الناس فی قال مولانا الکاظم علیه السلام: یخفی علی الناس قال مولانا السجاد علیه السلام : و هو الذی یشک الناس فی از رسول خدا و امیرالمومنین علیه السلام هم صادر شده است. در مورد تمام معصومین از کلمه ولادت استفاده شده است. اما این ملعون مثل مولایش عمر و مادرش عایشه جسارت به معصومین میکند و نسبت تقصیر به ذوات مقدسه معصومین میدهد. حال چه کسی ناصبی است یا عدو الله؟ چرا شما جماعتِ خود علامه پندار بر خلاف سیرهء علمای شیعه با تواتر مشکل دارید؟ ان شاء الله در قسمت بعد روایاتی در زمینه انکار الوهیت معصومین سلام الله علیهم و کلام علمای شیعه را می آوریم. @BotShenasi
: سخنگویِ غلات گفته است که غلو را معصوم باید معنی کند. ما هم رجوع بر احادیث میکنیم تا معنایِ غلو را بفهمیم. حضرت امام رضا عليه السّلام مكرر در دعاى خود ميگفت: پروردگارا من تبرى و تحاشى ميكنم به خدمت تو از قدرت و قوت كه نيست يار و قوتى مگر به تو! پروردگارا من تبرى مينمايم بسوى تو از آن كسانى كه در باره ما ميگويند سخنى را كه ما در خود ندانسته ايم! پروردگارا من بيزارم از آن كسانى كه ادعا مينمايند براى ما چيزى را كه حق ما نيست! خداوندا من بيزارى ميجويم به خدمت تو از آنها كه در باره ما گفتند سخنى را كه ما نگفته ايم در باره خودمان! خدايا آفرينش مر تورا ست و روزى دادن مر تورا! تو را بندگى مينمائيم و از تو مدد ميجوئيم! خدايا توئى خالق ما و خالق پدران ما كه سابق ما بوده اند! خداوندا سزاوار نميشود خداوندى مگر به تو، و درست نمى آيد خدائى مگر براى تو، پس لعنت فرما آن نصارى را كه عظمت تورا كوچك ياد نمودند، و لعن فرما شبيه گويندگان سخن آنها را از جمله خلائقت، خدايا ما بندگان توايم و بندگان زادگان تو، اختيار نداريم براى خودمان ضررى را و نه نفعى را و نه مرگى را و نه زندگى اى را و نه زندگى بعد از مردنى را ! خداوندا هركه پنداشت كه ما خدايانيم، ما از او بيزاريم، و هر كه پنداشت كه رجوع آفريدن بسوى ماست و عهده روزى دادن بر ماست ما از او بيزاريم، مانند بيزارى عيسى بن مريم عليه السّلام از نصارى! خدايا ما دعوت نكرده ايم آنها را به آنچه ميپندارند، مگير ما را به آنچه ميگويند و بيامرز ما را از گناه آنچه مى پندارند! پروردگار من مگذار بر روى زمين ديارى از كافرين را كه اگر بگذاري شان گمراه ميكنند بندگانت را، و فرزند نمى آورند مگر نابكار كفر شعارى را. از زراره مروى است كه گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم كه مردى از اولاد عبد الله بن سبأ قائل به تفويض است، فرمود تفويض چيست؟ عرض نمودم كه ميگويند كه حق تعالى آفريد محمّد و على عليهما السّلام را بعد از آن امر را به ايشان تفويض كرد، پس آفريدند و روزى دادند و زنده نمودند و ميرانيدند، فرمود: دروغ گفته دشمن خدا، و فرمود چون مراجعت به سوى او نمائى بخوان بر او آيه سوره رعد را: أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ (الى آخره) يعنى آيا قرار داده اند شريكان براى خدا كه خلق نموده اند آن شريكان مثل خلق خدا، پس مشتبه گرديده خلق بر ايشان، بگو يا محمّد كه خداوند خالق هر چيز است و اوست يكتاى شديد القهر! زراره گويد پس بازگشتم به سوى آن مرد و او را خبر دادم به آن كه حضرت صادق عليه السّلام فرموده بود، آنگاه گويا لقمه به سنگش داده ام، يا گفت كه: گويا گنگ شد. و به تحقيق كه حق تعالى تفويض فرموده امر دينش را به پيغمبرش و فرمود: هر چه داد شما را رسول بگيريدش و از هر چه نهي تان نمود باز ايستيد. و به تحقيق كه تفويض فرموده پيغمبر اين امر را به ائمه عليهم السّلام و علامت مفوضه و غاليان و اصناف آنها آن است كه پيران و جوانان شان را نسبت اعتقاد «تقصير» ميدهند يعنى در معرفت پيغمبر و ائمه عليهم السّلام. و علامت حلاجيه از غاليان ادعاء انزوا به شغل عبادت است با وجود تدين آنها به ترك نماز و سائر فرائض و ادعاء معرفت اسماء اعظم الهى و ادعاء انطباع حق تعالى يعنى تجلى ذات او براى ايشان و آنكه ولیّ چون خلوص يابد و به مذهب آنها عارف شود افضل از انبياء است نزد آنها. ایضا از جمله علائم، ادعاء علم كيميا است با وجود آنكه هيچ یک از آنها آن را نميدانند، سواى دغل و فساد و رواج دادن شبه و قلعى بر مسلمانان! خدايا ما را از آنها مگردان و تمامشان را لعنت نما. اعتقادات مفید،باب نفی غلو، باب ۳۷. امام باقر عليه السلام فرمود: هنگامى كه حضرت على عليه السلام از جنگ جمل بر میگشت، هفتاد نفر از زطّى‌ها نزد امام آمده و سلام كردند و به زبان محلى خود با آن حضرت سخنانى گفتند. حضرت فرمود: من، چنان نيستم كه شما گفتيد، من بنده خدا و مخلوق او هستم. ولى آنها باز حرف خودشان را زده و تأكيد بر سخن خود داشتند. و مى گفتند: «تو خود خدا هستى». حضرت فرمود: اگر از اين عقيده و گفتار دست بر نداريد و توبه نكنيد، شما را خواهم كشت. ولى باز هم نپذيرفتند. امام عليه السلام دستور داد كه چاه هايى حفر كردند، و آنها را به هم از داخل متصل كردند. و زطّى‌ها را در آن چاهها قرار دادند و درون يك چاه را خالى گذاشته و با هيزم پر كردند. و درهاى چاهها را بستند. آنگاه هيزم را روشن كردند. همه زطّى‌ها با دود خفه شده و هلاك گشتند. من لایحضره الفقیه: ح ۳۵۵۰، ج۳، ص۱۵۰. مرحوم مجلسی در روایتی آورده است که جمعی نزد امیرالمومنین علیه السلام آمدند و داخل منزل آن حضرت شدند و گفتند: «انَّک ربنا و انت الذی خلقتنا و انت الذی رزقتنا» آن حضرت پس از موعظه و نصیحت آنها فرمودند از این گفته‌ها دست بردارید و توبه کنید، آنها قبول نکردند و حضرت همه آنها را مجازات نمودند. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۹.
حدیث۶۳. ابی بصیر می‌گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: ای ابا محمد، من از کسی که مرا خدا بداند بیزارم و همین طور از کسی که گمان کند که ما پیامبر هستیم. بحار، ج۲۵، ص۲۹۷، حدیث ۶۰. بنا به روایت صدوق، امام رضا علیه السلام فرمودند: «کسی که قائل به تشبیه و جبر باشد کافر و مشرک است... آنچه از اخبار که به مانسبت داده شده و متضمن جبر و تشبیه است، ثمره جعل غلاتی است که عظمت خداوند را کوچک شمرده اند؛ لاجرم هر که ایشان را دوست بدارد، بر ما کینه ورزیده است. بحار، ج۲۵، ص۲۶۶، به نقل از عیون اخبار الرضا علیه السلام. از غلو در مورد ما بپرهیزید. یا اینکه فرمودند: ما را از حدّ عبودیت تجاوز ندهید. خصال صدوق، ج۲، ص۶۱۴. الاحتجاج، ج۲، ص۲۳۳. در روایتی از حضرت رضا علیه السلام است که حضرت شروع می‌کند به توصیف ذات مقدس پروردگار. در همین اثنا مردی از جای خود بر می‌خیزد و می‌گوید: بعضی از شیعیان شما فکر می‌کنند همه این صفات در وجود حضرت علی علیه السلام است. لذا او را خدا می‌دانند. بحار الانوار، ج۲۵، ح ۲۰. جمعی از یاران در مورد غلات به آن حضرت نامه نوشتند و حضرت در پاسخ نوشتند، علی ابن حسکه دروغ می‌گوید. لعنت خدا بر او باد. به خدا قسم، خداوند مبعوث نکرد پیامبر صلی الله علیه و آله را و همین طور پیامبران سابق را، مگر به دین حنیف و نماز و زکات و حج و روزه و ولایت، و پیامبر مردم را دعوت نکرد مگر به خدای یکتا و بی شریک و همین طور اوصیای او... بنابراین، من برائت می‌جویم از گفتار اینان، از آنها فاصله بگیرید که لعنت خدا بر آنها باد. بحار، ج۲۵، ح۸۲. امام فرمودند: «احذروا علی شبابکم الغلاة لا یفسدوهم فان الغلاة شر خلق اللّه... مراقب جوانان خود باشید که غلات آنها را فاسد نسازند ؛ زیرا غلات بدترین مخلوقات خداوند می‌باشند. » یا در کلام دیگری از همان امام (امام صادق علیه السلام) چنین آمده است که: «ادنی ما یخرج به الرجل من الایمان ان یجلس الی غال فیستمع الی حدیثه و یصدقه ؛ نزدیک ترین چیزی که انسان را از مسیر ایمان خارج می‌سازد مجالست با فرد غالی است و گوش دادن به گفتار او و تصدیق گفتار اوست. بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۶۵. یکی از یاران امام صادق علیه السلام به نام صالح ابن سهل، اعتقاد داشت که امام صادق علیه السلام ربوبیت دارد و پروردگار است. در یکی از روزها آن امام بزرگوار به او نگاهی کرد و فرمود: ای صالح! به خدا سوگند که ما بنده و مخلوق هستیم و پروردگاری داریم که او را عبادت می‌کنیم و اگر او را عبادت نکنیم، او ما را مجازات و عذاب خواهد کرد. بحار، ج۲۵، ص۳۰۳، حدیث ۶۹. در حدیث دیگر امام صادق علیه السلام در ردّ کسانی که می‌گفتند: ائمه رزق و روزی بندگان را اندازه گیری می‌کنند، فرمود: به خداوند سوگند! ارزاق ما را جز خداوند تقدیر و اندازه گیری نمی کند و من خود، به غذایی برای خانواده‌ام احتیاج داشتم، سینه‌ام تنگ و فکرم مشغول شد، تا این که رزق آنان را تأمین کردم و نفسی به راحتی کشیدم. بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۰۱، حدیث ۶۵. «هلک فیّ رجلان مُحبٌّ غال و مبغض قال. » بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۸۵، حدیث ۳۶. امام صادق علیه السلام فرمودند: شب را سپری کردیم و کینه توز تر نسبت به ما از کسانی که خود را دوستدار ما می‌دانند، کسی نیست. مقباس الهدایة، ص۸۹؛ رجال کشی، ج۲، ص۵۹۶. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: دو گروه هستند که شفاعتم شامل آنها نمی شود، اوّل پادشاه ظالم و ستمکار، دوم غالی در دین که از آن خارج شده و توبه نمی کند و خود را از آن جدا نمی سازد. خصال، ج۱، ص۶۳؛ قرب الاسناد، ص۳۱. خدایا! من مانند عیسی ابن مریم از نصاری، از غلات بیزار هستم. خدایا! آنان را همواره ذلیل نما و کسی از آنان را یاری نکن. مناقب، ج۱، ص۲۶۳. امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند ابوالخطاب، اصحابش، شاکین در لعنتش، و کسی که در این مورد توقف کند و شک نماید را لعنت کند... ای علی، از لعن آنان کوتاهی نکن، خداوند آنان را لعنت کند به راستی خداوند آنان را لعنت کرد، سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که ناراحت شود فردی را که خداوند لعنتش کرده، لعنت کند پس لعن خدا بر او باد. رجال کشی، ج۲، ص۸۱۱؛ قاموس الرجال، ج۸، ص۴۰۱. امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند بنان را لعنت کند. بنان (که لعنت خداوند بر او باد) بر پدرم دروغ می‌بست، شهادت می‌دهم که پدرم علی ابن الحسین علیهماالسلام بنده صالحی بود. امام صادق علیه السلام فرمودند: به غالیه بگو که به سوی خداوند توبه کنید، به درستی که شما فاسق و کافر می‌باشید. در روایت دیگری آن حضرت فرمود: به درستی افرادی که به این امر (غلو) گرایش دارند، شرّشان بیشتر از یهود، مسیحیان، مجوس و مشرکان است. در کلام دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است که: خداوند مغیرة ابن سعید را لعنت کند، او بر پدرم دروغ می‌بست، خداوند گرمی آهن را به او بچشاند. خدا لعنت کند
کسانی را که در مورد ما مطالبی می‌گویند که ما در مورد خودمان نمی گوئیم. خداوند لعنت کند کسانی را که ما را از بندگی خداوند کنار گذاردند. امام صادق علیه السلام در حدیثی از سران غلات یاد کرده می‌فرماید: مغیرة ابن سعید، بزیع سری، ابوالخطاب، معمر، بشّار شعیری، حمزه و صائد نهدی را خداوند لعنت کند ما از دروغگویی که بر ما دروغ ببندد یا ضعیف العقل به دور نیستیم، خداوند ما را از هر کذّابی حفظ نماید. مقباس الهدایة، ص۸۹. همان، ص۸۸؛ رجال کشی، ج۲، ص۵۸۷. بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۹۷. تنقیح المقال، ج۳، باب محمّد، ص۱۹۱. عن ابی هاشم الجعفری قال: سئلت اباالحسن الرضا علیه السلام عن الغلاة و المفوضه، فقال: الغلاة کفّار، و المفوّضة مشرکون، من جالسهم او واکلهم او شاربهم او واصلهم او زوجهم او تزوج الیهم او امنهم... خرج من ولایة اللّه عزوجل و ولایة الرسول صلی الله علیه و آله و ولایتنا اهل البیت. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۷۳، حدیث۱۹. «ایاکم و الغلو فی الدین، فانما هلک من کان قبلکم بالغلوّ فی الدین. امام رضا (عليه السلام) فرمود: «هركس براى پيامبران، خدايى و براى امامان، خدايى يا پيامبرى يا براى غير امامان، امامت ادعا كند، ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم». عيون اخبار الرضا٧، ج ٢، ص ٢١٧. آن حضرت علیه السلام فرمود: غلات کافرند و مفوضه مشرک. کسی که با آنها بنشیند، یا با آنها مخلوط شود، یا با آنها غذا بخورد، یا با آنها بیاشامد، یا وصلت نماید (از آنها زن بگیرد یا به آنها زن بدهد) یا آنها را امین خویش قرار دهد. یا گفتارشان را تصدیق نماید، یا آنها را یاری رساند ولو با کلمه ای، از ولایت خدا و پیامبرش و ولایت ما اهل بیت خارج شده است. عن المفضل بن یزید قال: قال ابوعبداللّه علیه السلام: و ذکر اصحاب ابی الخطاب و الغلاة فقال لی: یا مفضل لا تقاعدوهم و لا تواکلوهم و لا تشاربوهم و لادتصافحوهم و لا توارثوهم. در این حدیث امام صادق علیه السلام که پیرامون یاران ابوالخطاب و غلات بحث می‌نمود می‌فرماید: ای مفضل! با آنها هیچ گونه نشست و برخاستی نداشته باشید و با آنها هرگز هم خوراک نشوید و با آنها نیاشامید و با آنها مصافحه نکنید و به آنها ارث ندهید. عن حسین ابن خالد عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال: من قال بالتشبیه و الجبر فهو کافر مشرک و نحن منه برآء فی الدنیا و الاخرة، یا ابن خالد انما وضع الاخبار عنا فی التشبیه و الجبر الغلاة الذین صغروا عظمة اللّه تعالی. فمن احبهم فقد ابغضنا و من ابغضهم فقد احبنا. امام هشتم علیه السلام در این حدیث به خیانت غلات اشاره نموده است و آنان را مقابل اهل بیت عصمت و طهارت قرار داده چنین می‌فرماید: کسی که آنها را دوست دارد، ما را دشمن داشته است و کسی که آنها را دشمن بداند ما را دوست داشته است. کسی که با آنها وصلت نماید، با ما قطع رابطه کرده و کسی که با ما رابطه داشته باشد با آنان قطع رابطه خواهد نمود. کسی که به آنها جفا کند به ما نیکی کرده و کسی که به آنها نیکی کند به ما جفا کرده است. کسی که به آنها اکرام کند به ما اهانت کرده و کسی که به ما اکرام کند به آنها اهانت کرده است. کسی که سخنان آنها را قبول کند، ما را رد کرده و کسی که آنها را رد نماید ما را قبول کرده است. کسی که به آنها احسان نکند به ما بدی کرده است و کسی که به آنها بدی کند، به ما احسان نموده است. کسی که آنها را تصدیق کند، ما را تکذیب کرده و کسی که آنها را تکذیب کند، ما را تصدیق کرده و کسی که به آنها عطا کند، موجب حرمان ما شده و کسی که آنها را محروم کند در حقیقت به ما عطا کرده است. ای پسر خالد! کسی که شیعه ماست، نباید هیچکس از آنان را دوست و یاور خود بگیرد. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۶، حدیث۵۵. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۶۶، حدیث۸. همچنين امام صادق (عليه السلام) فرمود: ما داراى پروردگارى هستيم كه شب و روز ما را پناه مى دهد. [ما] او را مى پرستيم. اى مالك! و اى خالد! ما را آفريده خداوند متعال بدانيد. آن گاه هرچه مى خواهيد درباره ما بگويید. «حنان بن سدير» از پدرش چنين نقل مى كند: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: «گروهى مدعى اند كه شما خداييد». فرمود: «اى سدير! گوش، چشم، مو، پوست، گوشت و خونم از اينان بيزار است. خداوند و رسولش از آنان بيزار باشند! آنها بر دين من و پدرانم نيستند و خداوند در روز قيامت كه من و آنان را گرد مى آورد، بر آنان خشمگين است». عرض كردم: «فدايت شوم! شما كيستيد؟ » فرمود: «خزانه داران علم خدا و مفسران وحى الهى و ما قومى معصوم هستيم. خداوند به فرمانبرى از ما دستور داده، و از سرپيچى از ما نهى فرموده است، و ما حجت و برهان رسا بر كسانى هستيم كه زير آسمان و روى زمين هستند». همان، ص ٢٨٩. بحارالانوار، ج ٢۵، ص ٢٩٨.
«ابان بن عثمان» مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: «خدا عبدالله بن سبا را لعنت كند كه درباره اميرمؤمنان (عليه السلام) ادعاى خدايى كرد، با اينكه به خدا سوگند! اميرمؤمنان (عليه السلام) بنده فرمانبر خدا بود. واى بر كسانى كه بر ما دروغ ببندند! گروهى درباره ما مطالبى مى گويند كه ما درباره خودمان قائل نيستيم. از شر آنان به پيشگاه خدا بيزارى مى جوييم. از آنان به پيشگاه خدا بيزارى مى جوييم». اختيار معرفۀ الرجال، ج١، ص ٣٢۴. «ابوحمزه ثمالى» مى گويد: امام سجاد (عليه السلام) فرمود: «خدا لعنت كند كسى را كه به ما دروغ ببندد. من به ياد عبدالله بن سبا افتادم. همه موهاى تنم راست شد. او ادعاى بزرگى را كرده. چرا چنين ادعايى كرد؟ خدا او را لعنت كند. به خدا سوگند كه على (عليه السلام) بنده صالح خدا و برادر رسول خدا بود. وى تنها با اطاعت از خدا و رسولش به كرامت الهى دست يافت و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نيز با اطاعت از خدا به كرامت الهى رسيد». اختيار معرفۀ الرجال، ج ١، ص ٣٢۴. مردى به امام رضا (عليه السلام) عرض كرد: «اى فرزند رسول خدا! پدر و مادرم به فدايت! برخى از كسانى كه با من هستند و ادعاى ولايت مدارى شما را دارند، ادعا مى كنند كه على (عليه السلام) همان خداوند، پروردگار جهانيان است». امام رضا (عليه السلام) با شنيدن اين جمله، اعضاى بدنش لرزيد و بر آنها عرق ظاهر شد و فرمود: «منزه است خدا، منزه است. خدا از آنچه ستمگران مى گويند مقامش بس والاتر است. آيا على (عليه السلام) نيز در زمره خورندگان و نوشندگان و ازدواج كنندگان و مخلوقى از مخلوقات نبود؟ و آيا با خضوع و خشوع در برابر خدا نماز نمى گزارد و در پيشگاه خدا بسيار توبه كننده نبود؟ آيا كسى كه چنين ويژگى دارد خداست؟ اگر او با اين ويژگى، خدا باشد، هريك از شما نيز خداييد؛ زيرا در چنين ويژگى هايى كه دلالت بر حدوث هر موصوفى به آن مى كند، با او شريك هستيد». آن مرد عرض كرد: «اى فرزند رسول خدا! آنها مدعى اند وقتی امیرالمومنین (عليه السلام) از خود معجزاتى را بروز داد كه غير از خدا كسى قادر بر انجام دادن آنها نيست، خود دلالت مى كند كه او خداست، و آن گاه كه حضرت با صفات مخلوقاتِ ناتوان براى مردم آشكار شد، آنان را به شك انداخت و آزمود تا او را خوب بشناسند و ايمانشان به وى از سرِ اختيار از جانب خودشان باشد». امام رضا (عليه السلام) فرمود: «نخستين نكته اى كه اينجا مطرح مى شود اين است كه آنها بركنار و جداى از اين مطلب نيستند كه فردى همين عقيده را بر آنها برگردانده و بگويد: آن گاه كه از [امیرالمومنین (عليه السلام) ] فقر و نادارى ظاهر مى شود، دلالت دارد فردى كه داراى اين ويژگى هاست و افراد ضعيف و نيازمند نيز مانند اويند، ديگر عمل و كردار او معجزه نمى باشد. بنابراين از همين جا دريابد كسى كه آن معجزات را ظاهر ساخته، تنها از جانب قادر و توانايى بوده كه هيچ گونه شباهتى به آفريدگان نداشته است، نه كار آفريده اى باشد كه در صفات ضعف و ناتوانى با ديگر ضعيفان، شريك است. الاحتجاج، طبرسى، ج ٢، ص ٢٣۴. اينكه فرموده اند: «هرچه مى خواهيد درباره ما بگوييد» اين نيست كه هر چيزى درباره آنان گفته شود؛ حتى اگر با قواعد عقلى و نصوص قطعى و حقايق طبيعى سازگار نباشد. بلكه منظور اين است كه كمالات و مقامات آنان بى شمار است و چنان كه گذشت، برخى از آنها فراتر از فهم عقول و ادراكات ماست. ازاين رو در بعضى روايات اين عبارت آمده است: «هرگز بدان نمى رسيد». اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود: «ما را فراتر از بندگى ندانيد، آن گاه هرچه مى خواهيد درباره ما بگوييد». جاى ديگر نيز اميرمؤمنان (عليه السلام) در معرفى خود به ابوذر فرمود: اى ابوذر! من بنده خداوند عزوجل و جانشين او بر بندگانش هستم. ما را ارباب و پروردگار خود ندانيد، آن گاه در فضيلت ما هرچه مى خواهيد، بگوييد. شما هرگز به حقيقت و نهايت آنچه درباره ماست، نخواهيد رسيد. خداوند عزوجل بيشتر و بزرگ تر از آنچه توصيف كنندگان شما مى گويند يا بر دل هريك از شما خطور مى كند، به ما [فضليت] عطا فرموده است. بنابراين هرگاه ما را چنين شناختيد، مؤمنان [واقعى] هستيد. از اين رو، «كامل تمار» مى گويد: روزى نزد امام صادق (عليه السلام) بودم كه به من فرمود: «اى كامل! براى ما پروردگارى قرار دهيد كه به سوى او باز مى گرديم. آن گاه هرچه مى خواهيد، درباره ما بگوييد». عرض كردم: «آيا برايتان خدايى كه به سويش باز مى گرديد قرار دهيم، آن گاه هرچه مى خواهيم درباره شما بگوييم؟ » فرمود: «مى توانم بگويم آنچه از علم ما براى شما نمايان شد به اندازه يك الفِ كامل نيست». الاحتجاج، ج ٢، ص ٢٣٣. بحارالانوار، ج ٢۶، ص ٢. بصائر الدرجات، ج ٢، ص ۴۵٩
در واقع اين گفته امام صادق (عليه السلام)، سخن رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را براى ما تشريح مى كند كه به امیرالمومنین (عليه السلام) فرمود: اگر بيم آن نداشتم كه [مردم] درباره تو همان مطالبى را بگويند كه مسيحيان درباره مسيح گفتند، امروز درباره تو سخنى مى گفتم كه هرگاه به جمعى از مسلمانان بگذرى، خاك كفش‌ها و آب اضافه وضويت را جهت شفا بر مى گرفتند. اما تو را كافى است كه از من باشى و من از تو. از من ارث مى برى و از تو ارث مى برم. همان، ص ٢٨۴. از «ابوبصير» منقول است كه مى گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: «اى ابومحمد! از كسى كه مدعى است ما خداييم، بيزارى مى جويم». عرض كردم: «خدا از او بيزار باشد! » فرمود: «از كسى كه ادعا مى كند ما پيامبريم، بيزارى مى جويم». عرض كردم: «خدا از او بيزار باشد! » «بريدبن معاويه» نقل مى كند كه از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) پرسيدم: «جايگاه و منزلت شما چيست؟ و شبيه چه كسانى از گذشتگان هستيد؟ » فرمود: «شبيه رفيق موسى و ذوالقرنين كه هر دو دانشمند بودند، ولى پيامبر نبودند». همان، ص ۵٨٧. اصول كافى، ج ١، ص ٢۶٩. اى محمدبن على! خداى عزوجل فراتر از آن است كه توصيفش مى كنند. او پاك و منزه و درخور ستايش است و ما در علم و قدرتش با او شريك نيستيم. بلكه غيب را جز او كسى نمى داند؛ چنان كه در آيه محكم كتابش مى فرمايد: «بگو كسانى كه در آسمان‌ها و زمين اند غيب نمى دانند مگر خداوند». من و همه پدرانم از شخصيت هاى نخست: آدم و نوح و ابراهيم و موسى و ديگر پيامبران و از آخرين آنها: محمد رسول خدا و على بن ابى طالب و حسن و حسين و ديگر امامان گذشته تا آخرين روزهاى عمرم و پايان عصر من، همگى بندگان خداى عزوجل هستيم. گواه مى گيرم خدايى را كه جز او معبودى نيست و گواه بودن وى، مرا بس است و محمد فرستاده او و فرشتگان و پيامبران و اوليايش و تو و هركه پيامم را بشنود، گواه مى گيرم. من از كسانى كه قائلند ما غيب را مى دانيم يا با خدا در قلمرو حاكميتش شريكيم يا ما را در جايگاهى غير از جايگاهى كه خدا ما را در آن قرار داده و براى آن خلق نموده يا درباره ما از حدى كه در صدر پيامم بيان كردم بگذرد، به پيشگاه خدا و رسولش بيزارى مى جويم، و شما را گواه مى گيرم از هركه ما بيزارى جوييم، خدا و فرشتگان و رسولان و اوليايش از او بيزارند. پيامى را كه در اين نامه است به صورت امانت بر عهده تو و كسى كه آن را بشنود قرار دادم كه آن را از پيروان و شيعيانم كتمان نكند تا همه پيروانم از محتواى اين پيام آگاه شوند. شايد خداوند عزوجل آنها را هدايت كند و به دين حق بازگردند و از امورى كه پايانش را نمى دانند و بدان نمى رسند بپرهيزند. بنابراين هركس نامه‌ام را دريابد و به آنچه فرمان دادم بازنگردد، لعنت خدا و بندگان شايسته خدا بر او باد. احتجاج، ج ٢، ص ٢٨٨. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَعَرَّفَنا اَوْلِيآئَهُ وَاَعْدآئَهُ وَوَفَّقَنا لِزِيارَةِ اَئِمَّتِنا وَلَمْ يَجْعَلْنا مِنَ الْمُعانِدينَ النّاصِبينَ وَلا مِنَ الْغُلاةِ الْمُفَوِّضينَ . . . ستايش خداوندى را كه ما را به اين راه هدايت فرمود و دوستان و دشمنانش را به ما معرفى كرد و ما را به زيارت امامانمان موفقمان داشت و قرارمان نداد از زمره دشمنان و ناصبيان و نه از غاليانى (كه در حق آنها غلو كردند و آنان ) كه معتقد به تفويض (و واگذاردن كار بدست آنها) هستند.
: کلام مشایخ شیعه قال المجلسی: آن حضرت اشرف است از جميع مخلوقات از ملائكه و جن و انس و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و سائر ائمه افضل بود و آنچه بعضى از غلات ميگويند كه امير المؤمنين عليه السّلام افضل از آن جناب بود كفر است و آن حضرت مستجمع جميع صفات كماليه بشرى بود. حق الیقین،ص۴۷. کلام مرحوم شیخ مفید رحمه الله و برخی از علمای شیعه را در این زمینه بیان خواهیم کرد و سپس به بیان عقاید و مصادیق آن خواهیم پرداخت. شیخ مفید رحمه الله می‌فرماید: «... والغلاة، هم من المتظاهرین بالاسلام، و هم الذین نسبوا امیرالمؤمنین علی علیه السلام و الائمة من ذریته علیهم السلام الی الالوهیة و النبوة.» غلات، کسانی هستند که تظاهر به اسلام می‌کنند، در حالی که نسبت خدایی و نبوت به امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام می‌دهند. ایشان در ادامه می‌فرمایند: مفوّضه گروهی از غالیان هستند که صفت خلق و رزق را به ائمه علیهم السلام نسبت می‌دهند که خداوند این امور را به آنها واگذار نموده است. تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۹. همان مأخذ، ص۱۱۱. صاحب جواهر می‌فرماید: و امّا الغلاة هم الذین تجاوزوا الحدّ فی الائمة علیهم السلام حتی ادعوا فیهم الربوبیة، قیل: و قد یطلق الغلو علی من قال بالهیة احد من الناس.... غلات کسانی هستند که در مورد ائمه طاهرین تجاوز از حدّ می‌کنند و ادعای ربوبیت و الوهیت دارند؛ و بعد می‌فرماید گفته شده است که گاه غلو بر هر شخصی که یکی از مردم عادی را نیز خدا بداند اطلاق می‌شود. و در ادامه می‌افزاید که ظاهر کلام مصنف بلکه صریح کلام او مانند سایر اصحاب این است که غلات کافرند به خاطر اینکه ضروری دین اسلام را منکر شدند. جواهر الکلام، ج۶، ص۵۰. مرحوم کاشف الغطاء می‌فرماید: «... فمن اعتقد ان شیئا من الرزق و الخلق او الموت او الحیاة لغیر اللّه فهو کافر مشرک خارج عن الاسلام؛ هرکس صفات خلق و رزق و موت و حیات را به غیر خدا نسبت دهد او کافر و مشرک است و از حریم اسلام خارج می‌شود. اصل الشیعه و اصولها، ص۶۱ ۲۶. مرحوم مجلسی می‌فرماید: «اعلم ان الغلو فی النبی صلی الله علیه و آله و الائمه علیهم السلام انما یکون بالقول بالوهیتهم او بکونهم شرکاء للّه تعالی فی العبودیة او فی الخلق و الرزق... و القول بکل منها الحاد و کفر و خروج عن الدین.... ؛ غلو در حق نبی و ائمه به این است که آنها را خدا بدانیم یا شریک خدا یا صفاتی مانند خلق و رزق را به آنها نسبت دهیم، و هر کس این گونه اعتقاد داشته باشد کافر و ملحد است و از دین خارج می‌شود. » در رسالة الهدی شبیر خاقانی می‌فرماید: المراد من الغلاة من اعتقد ان النبی او اهل بیته هم الخالقون و الرازقون المحیون و الممیتون... فان جمیع ذالک مستلزم للکفر. » حاج میرزا جواد آقا تبریزی در کتاب اعتقاداتنا می‌فرماید: «الغلاة هم الذین غالوا فی النبی و الائمه صلوات اللّه علیهم و اخرجوهم عما نعتقد، بان قالوا و العیاذ باللّه انهم شرکاء لللّه تعالی فی العبودیة و الخلق والرزق... او انهم یعلمون الغیب بغیر وحی او الهام من اللّه... او القول بتناسخ الارواح بعضهم فی بعض... و غیر ذالک من الاباطیل. » غلات کسانی هستند که در حق پیامبر و امامان از حدّ تجاوز کردند و آنها را شرکای خدا در عبودیت و خلق و رزق دانسته اند یا می‌گویند آنها بدون ارتباط با وحی یا الهام خداوندی، عالم به غیب هستند یا اعتقاد به تناسخ ارواح داشته باشند. که همه اینها باطل است. اشعری می‌نویسد: علت نامگذاری غالیان به این نام آن است که آنان در مورد حضرت علی علیه السلام دچار گفتار بزرگی شدند و آن الوهیت آن حضرت بود. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۶۰. رسالة الهدی، ص۲۵. اعتقاداتنا، ص۹. مقالات الاسلامیین، ص۵. از سخنان سید مرتضی رحمه الله در کتاب امالی بر می آید، ضربه ای که زنادقه از رهگذر جعل حدیث و ایجاد توهم در مسیر اعتقادات مسلمین، به اسلام وارد ساختند، کفار و مشرکین عهد جاهلیت چنین ضربه ای وارد نکردند. زیرا زنادقه در عین بی اعتقادی به مبانی اسلام، در صفوف مسلمین حاضر شده و با القای شبهات و پراکندن احادیث جعلی در بین احادیث صحیح، به انحراف آنان خصوصا جوانان، اقدام می‌کردند. چنانکه این مطلب از اقرار بعضی از زنادقه همچون ابن ابی العوجاء در لحظه مرگ به دست می‌آید... اما چون یقین پیدا کرد که او را می‌کشند گفت: حال که مرا می‌کشید پس بدانید که من در بین احادیث شما، چهار هزار حدیث جعلی وارد کردم. امالی سیدمرتضی، ج۱، ص۱۲۷ و نیز ص۸۹ و ۸۸.
«شيخ مفيد» اين ادعا را چنين بيان كرده است: غاليان از جمله كسانى اند كه به اسلام تظاهر نمودند و به اميرمؤمنان (عليه السلام) و امامان (عليهم السلام) از فرزندان آن حضرت، نسبت خدايى دادند و ايشان را در فضايل دينى و دنيوى بيش از حد توصيف كردند و از اعتدال بيرون رفتند. تصحيح اعتقادات الاماميه، ص ١٣١. «شيخ مفيد» مى گويد: بيهودگى و فسادِ گفتنِ اين كلام كه امامان، غيب مى دانند، آشكار است؛ زيرا اين وصف شايسته كسى است كه خود به اشيا علم دارد نه با علمى كه از ديگرى دريافت كرده است و اين ويژگى جز بر خداى عزوجل صادق نمى باشد و فرقه اماميه جز تعداد اندكى از مفوضه و غاليانى كه به آنها گرايش و وابستگى دارند، همين نظريه را پذيرفته اند. اوائل المقالات، ص ٧٧.
☘بررسی مستندات غلات (7) إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ فِينَا قُولُوا إِنَّا عَبِيدٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُم‏. (الخصال ؛ ج‏2 ؛ جامعه مدرسین؛ ص614) بپرهیزید از غلو در باره ی ما. بگویید ما بندگانی مخلوق هستیم و هر چه می خواهید در فضل ما بگویید. ❌غلات و حشویه با استناد به این حدیث هر فضیلتی که می شنوند یا به ذهنشان می رسد به ائمه ع نسبت می دهند!! در پاسخ می گوییم این روایت نیز مانند بسیاری از آیات و روایات مطلق نیست و با دلائل قطعی تخصیص خورده و مقید می شود. 🌴چند مثال: 1. «نبوت» فضل است و مقام ربوبی هم نیست اما نسبت دادن آن به ائمه ع کفر است. رجال الكشي ؛ ص301: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَنْ قَالَ إِنَّا أَنْبِيَاءُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، وَ مَنْ‏ شَكَ‏ فِي‏ ذَلِكَ‏ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ. هر کس بگوید ما نبی هستیم؛ پس لعنت خدا بر او باد و هر کس در این [که معتقد به نبوت ما ملعون است] شک کند؛ پس لعنت خدا بر او باد. 🌱اتفاقاً همین قید در یکی از نقل های این روایت ذکر شده است: الخرائج و الجرائح ؛ ج‏2 ؛ ص734: عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ‏ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ... اجْعَلُونَا عَبِيداً مَخْلُوقِينَ وَ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ‏ إِلَّا النُّبُوَّةَ امام صادق ع فرمود: ما را بنده مخلوق قرار دهید و هر چه می خواهد درباره ما بگویید؛ جز نبوت. 2. «مرد بودن» فضل است ولی حضرت زهرا سلام الله علیها مرد نیست. - الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ - از امیرالمؤمنین ع نقل است که ده نعمت خداوند را برشمرد و فرمود: « [العاشرة] أَنْ جَعَلَنَا سُبْحَانَهُ ذُكْرَاناً لَا إِنَاثاً.» (الأمالي للطوسي ؛ ص492) - [فَضْلُ‏ الرِّجَالِ‏ عَلَى النِّسَاءِ] كَفَضْلِ السَّمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ وَ كَفَضْلِ الْمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ (الأمالی للصدوق ؛ ص192) 3. «امیرالمؤمنین» نامیده شدن فضل است ولی بنا بر روایات متواتر اجازه نداریم؛ ائمه دیگر را امیرالمؤمنین بنامیم و اگر احیاناً روایت معارضی باشد شاذّ است: مردی خدمت امام صادق ع آمد و گفت: السلام علیک یا امیرالمؤمنین. حضرت بر دو قدم خویش ایستاد و فرمود: ساکت باش این اسم جز برای امیرالمؤمنین ع شایسته نیست. خداوند او را به این اسم نامیده و جز او کسی راضی نمی شود که امیرالمؤمنین نامیده شود مگر کسی که منکوح باشد و اگر هم نباشد به آن مبتلا خواهد شد. (تفسير العياشي ؛ ج‏1 ؛ ص276) 4. برتری بر امیرالمؤمنین علیه السلام فضل است و ربوبیت هم نیست اما نمی توان به دیگر ائمه ع نسبت داد؛ زیرا به ضرورت مذهب امیرالمؤمنین از همه امامان برتر است: عن الباقر علیه السلام قال: عَلِيٌّ ع أَوَّلُنَا وَ عَلِيٌ‏ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ ص. (بصائر الدرجات، ج‏1، ص215) و موارد متعدّد دیگر که مجال شمارش آنها نیست. 🌴در برخورد با این روایت باید چند نکته را در نظر داشت: 1. کلام امام عرفی است و مخاطب او عقلایند. عقلا و اهل عرف می دانند؛ چنین کلامی مطلق نیست: محمد بن مارد به امام صادق ع عرض کرد: برای ما روایت شده که شما فرمودی: «إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ‏» (وقتی [ولایت را] شناختی هر چه خواستی بکن) امام فرمود: آری من گفتم. راوی گفت: اگر چه زنا و دزدی کند و شراب بخورد؟ امام فرمود: انا لله و انا الیه راجعون ... من فقط منظورم این بود که هر گاه شناختی؛ هر کار خیری می خواهی انجام بده؛ چه کم باشد؛ چه زیاد زیرا از تو پذیرفته خواهد شد. (الكافي، نشر الإسلامية، ج‏2، ص 464) حسین بن منذر گوید: به امام صادق ع عرض کردم زنم به من مالی داده تا هر چه می خواهم با آن بکنم. آیا می توانم با آن کنیزی بخرم و با او جماع کنم؟ امام فرمود: نه! زنت این مال را به تو داده که خوشحالش کنی؛ و تو می خواهی ناراحتش کنی؟! (من لا يحضره الفقيه ؛ ج‏3 ؛ ص195) 2. باید حد ربوبیت و حد بندگی را شناخت و مقتضیات هر کدام را دانست. مثلاً نمی توان گفت: «ما ائمه را خدا نمی دانیم؛ ولی میگوییم ازلی هستند.» زیرا ازلی بودن مستلزم ربوبیت است: لَوْ كَانَ‏ قَدِيماً لَكَانَ إِلَهاً ثَانِياً (نهج البلاغة؛ نشر الهجرة؛ ص274) 3. دروغ بستن بر ائمه ع حرام است و نمی توان چیزی را که دروغ است یا سندی ندارد به استناد «قولوا فی فضلنا ما شئتم» به ائمه ع نسبت داد! 4. گاهی انسان چیزی را فضل تصور می کند؛ در حالی که نقص است. مثلاً «امیرالمؤمنین» یا «نبی» نامیدن ائمه ع، استخفاف مقام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و انکار «خاتم الانبیاء» بودن رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
در مورد «ان شاء علی» هم ما روایتی دیگر اوردیم که معنای صحیح روایت ابن عباس را بیان کند. اما مثل اینکه عده ای خود را به جهالت زده اند. در مورد هو کشیدن هم این شخص غالی گفته است مگر ما در قران و روایات هو نداریم؟ چگونه اختراع صوفیه است؟ الحمد الله که دشمنان معصومین احمق هستند، لفظ هو که در قرآن است چه ارتباطی بر هو هو کردن دارد؟ هنوز فرق این دو مورد را نمیدانی؟ چند روایت در زمینه هو کشیدن https://t.me/botshenasi/4863 https://t.me/botshenasi/4553 https://t.me/botshenasi/4551 https://t.me/botshenasi/2132 اما در مورد هو کشیدن به نحن هو و هو نحن اشاره کرده است و میگوید ملامحسن فیض کاشانی تایید کرده است. اما... «لنا حالات مع اللّه هو فيها نحن، و نحن فيها هو، و مع ذلك هو هو و نحن نحن‏. بررسی سند: این جمله در هیچ یک از کتب قابل اعتماد نقل نشده و تنها در کتب اهل تصوف و مانند ایشان ذکر شده است. فیض کاشانی در کتاب عين اليقين (الملقب بالأنوار و الأسرار- ج‏2، ص 277) می نویسد: ممّا ينسب إلى مولانا الصادق عليه السّلام- أيضا- و إن لم أره في كتاب معتمد عليه، أنه قال: «لنا حالات مع اللّه، و هو فيها نحن، و نحن فيها هو، و مع ذلك هو هو، و نحن نحن». ترجمه: همچنین از چیزهایی که به مولای ما صادق علیه السلام نسبت داده می شود –اگر چه آن را در کتاب قابل اعتمادی ندیدم- این است که فرمود: «لنا حالات مع اللّه، و هو فيها نحن، و نحن فيها هو، و مع ذلك هو هو، و نحن نحن». وقتی که حتی فیض کاشانی که خود اهل عرفان و حشو است؛ سند این نقل را معتبر نمی داند؛ دیگر چه انتظاری است که ما این روایت را بپذیریم؟! بررسی متن: 1. یگانه بودن امام و خداوند در عین دوگانگی، هیچ معنای معقولی ندارد و تناقض محض و خلاف بدیهی است. 2. اختصاص یگانه بودن به برخی حالات، بی معنا و خلاف بدیهی عقل است. چگونه ممکن است که امام در برخی حالات با خدا یکی باشد و در برخی حالات نباشد؟! 3. این اختلاف حالت، مستلزم تغییر در ذات باری تعالی است. 4. این جمله با قرآن، روایات متواتره، اجماع مسلمین و ضرورت دین مخالف و کفر صریح است. 5. این جمله بدترین نوع غلو است. اگر «هو نحن و نحن هو» غلو نیست پس چه چیزی غلو است؟! - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «مَا جَاءَكُمْ مِنَّا مِمَّا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ فِي الْمَخْلُوقِينَ، وَ لَمْ تَعْلَمُوهُ، وَ لَمْ تَفْهَمُوهُ، فَلَا تَجْحَدُوهُ، وَ رُدُّوهُ إِلَيْنَا، وَ مَا جَاءَكُمْ عَنَّا مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ فِي الْمَخْلُوقِينَ فَاجْحَدُوهُ وَ لَا تَرُدُّوهُ‏ إِلَيْنَا» هر روایتی که از ما به شما رسید که در مورد مخلوقات ممکن بود؛ ولی آن را نمی دانستید و درک نمی کردید؛ آن را انکار نکنید و آن را به ما واگذار کنید و هر چه از ما به شما رسید که در مخلوقات ممکن نبود؛ آن را انکار کنید و به ما واگذار نکنید. (بصائر الدرجات) چون اتحاد با ذات باری تعالی برای مخلوقات ممکن نیست؛ موظفیم روایت «هو نحن و نحن هو» را تکذیب نماییم. کسی جز صوفیه این روایت را جعل نکرده است؛ چنان که مشابه آن در کلماتشان زیاد است. مثلا ابن عربی در الفتوحات (4جلدی، جلد4، ص280) می نویسد: «الخواص ... تارة يقولون‏ نحن نحن و هو هو و تارة يقولون‏ هو نحن و نحن هو و تارة يقولون لا نحن نحن مخلصون و لا هو هو مخلص ثم صدق الله هؤلاء الخواص ...» @botshenasi
حسن زاده آملی: صدور اشیاء از ذات خدا مانند خروج منی از بدن مرد است. @botshenasi