eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
903 عکس
241 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
➕ بزرگترین راز دار زندگیت کیه؟ 'قلبت' 🫀 ➕ بزرگترین تصمیم‌گیرنده‌ی زندگیت کیه؟ 'مغزت' 🧠 ➕ بزرگترین همراه زندگیت کیه؟ 'پاهات' 👣 میخوام بگم ' قهرمان زندگیت خودتی ، به خودت تکیه کن ... '🤌🏻✨ @CafeYadgiry💘💍
طرح‌ناخن‌برای‌دخملای‌قرتی😎😂. @CafeYadgiry🍑
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شتتتتتت . برای شما چه اتفاقی افتاده؟😮😂 @CafeYadgiry🌱😻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_380 بعضی از رفتاراش، درست مثل حامد بود و من رو یاد حامد مینداخت ! کاش خ
•{🖤🤍}•• ‌ خیره شدم بهش که چشماشو ازم‌‌دزدید! چیزی نگفتم و نشستم سرجام! دستی به موهاش کشید و کلافه بلند شد..! +امیر ! بشین ! حرصی نشست و ادامه داد . _چیو میخوای بشنوی؟! چهارساله از خواهر کوچیکم خبر نداریم ! چهارسال مدت کمی نیست رادین ! گول یه آدم عوضی و کثیف به تمام معنارو خورد ! مکثی کرد .. _عاشقش بود ! بارآخر که باهم تو اتاقش حرف زدیم ، گفت دوسش دارم ! اولش جدی نگرفتم ! خندیدم و بهش گفتم؛ بشین سرجات بچه ! مشقاتو نوشتی؟! باردوم ، شب با گریه و حال بد اومد خونه! به پدرومادرم‌گفت‌؛ رفیقم تصادف کرده !فوت شده ! جدی نگرفتم ! اما صدای گریه هاش هنوز تو مغزم اکو میشه ! کلافه شده بودم از هق زدناش ! با عصبانیت رفتم تو اتاق که گفت: حالم بده امیر ! دارم میمیرم ! میخوام برم ! میخوام برم امیر ...! نیشخندی زدم و سرش داد کشیدم ! گفتم برو ! هرگوری که میخوای بری برو ! برو فقط صدای گریه های نحستو نشنوم! دیوونم کردی ! ،بغضشو قورت داد و ادامه داد: _واقعا هم رفت ! فردای اون‌روز هیچ اثر و نشونه ای ازش پیدا نکردیم ! دستی روی موهاش کشید و تکیه‌اش رو به صندلی داد ... کپ کرده بودم ! مغزم درحال انفجار بود ! نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم ! اما متوجه این بودم که امیر از درون درحال تیکه تیکه شدنه ! چی میگذشت به روح و روان این پسر و من بی‌خبربودم؟! +امیر؟! داری گریه میکنی؟! کنارش نشستم و سرشو تو بغلم گرفتم ! امیر رازدار بود .! حداقل برای منی که بعداز حامد کسیو برای دردودل نداشتم، خوب بود ! +گریه کن ...! اونقدر گریه کن که خالی شی ! اما نه جلوی پدرمادرت ! اوناهم دارن زجر میکشن ... دارن عذاب میکشن و هنوز امید دارن به پیداشدن دخترشون ! _حاجی عطرت چقد خوشبوئه! ضربه ای به پشت گردنش زدم.! +پاشو گمشو ببینم ! شوخی بود؟ برا آروم کردن من فقط این عراجیفو به هم بافتی؟ خنده تلخی کرد .. _کاش شوخی بود ! با شنیدن این حرفش، به صحت حرفاش ایمان آوردم !.. _خواهرمن زرنگ نبود ...! گیر افتاد..! ولی رادین !.. من آرام خانومو همین چندباری که دیدمش و درمورد پرونده ها حرف زدیم ؛ شناختمش ! خیلی زیرک و موزماره ! +بیشعور ! خنده ای کرد... _نه حاجی منظورم این بود که از پس خودش برمیاد !
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_381 خیره شدم بهش که چشماشو ازم‌‌دزدید! چیزی نگفتم و نشستم سرجام! دستی ب
•{🖤🤍}•• ‌ +خیله خوب . پاشو برو تا کج و کولت نکردم ! دلداری دادنت هم مث آدم نیست ! _اوکی .. ولی رادین ... وقتی خواهرت برگشت .. اونو بزار اولویت زندگیت !حالش برات مهم باشه !. نادیدش نگیر... ! اشتباه منو تکرار نکن ! سری تکون دادم .. _بای ! +امیر صبر کن ...! دستش رو دستگیره خشک شد که سمتش رفتم .. +پیداش میکنیم ! _بیخیال .. خواست بره که شونش رو گرفتم ..! +امیر! +پیداش میکنیم ! تلاشتو بکن ! لااقل بخاطر پدر مادرت ! سری تکون داد و رفت ... سوییچمو برداشتم و از سایت زدم بیرون .. پشت رول نشستم و سمت خونه حامد حرکت کردم .. ماشینش رو نیست و نابود کرده بود و مجبور بودم با ماشین خودم برم و بیام ! گوشیمو برداشتم و شماره حامدو گرفتم .. -درحال حاضر مشترک مورد نظر خاموش میباشد . لطفا ب... عصبی گوشیو پرت کردم و پامو روی گاز فشردم ..! شورش رو درآورده بود .! از موقعی که از آرام بی خبر شده بودیم ، خودش رو تو خونه حبس کرده بود و جواب هیچ بنی بشری رو نمیداد ! ماشینو کنار رستوران نگه داشتم و بعداز خرید دوپرس جوجه ، دوباره راه افتادم .. تموم راه ، فکرم درگیر این بود که چجوری بهش تلنگر بزنم و به خودش بیاد ! حبس کردن و عذاب دادن خودش؛ هیچ دردی رو دوا نمیکرد ! چون باعث و بانی رفتن آرام خودش بود ! آرام از سر لجبازی درحالی که میدونست جون بچش درخطره، پاشد رفت ! نمیتونستم ببخشم ..! اما صدحیف که تنها رفیقم بود و نون و نمک هم رو خورده بودیم ! سعی کردم که زاویه دیدم رو عوض کنم ! حامدو فقط به عنوان رفیقم ببینمش ! نه شوهر خواهرم ! نه کسی که خواهرمو عذاب داد ! دلشو شکوند ! فقط رفیقم !!!!