" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_164 رادین خیلی فرز و سریع اراموبغل کرد و بردش بالا.. سمت خانومه رفتم و
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_165
خودشو پرتکرد رومبل و چشماشو بست...
بدجور کلافه بود.
نشستم کنارش که رو کرد سمت نرگس و گفت:
_نرگس خانوم..میشه یکم برای آرام آب ببرید.. تشنشه..
_بله چشم...
پارچ آب و لیوان رو تو دستش گرفت و سمت اتاق رفت..
اشاره ای به رادین کرد و لب زد:
_آرومش کن!
سری تکون دادم که رفت تو اتاق..
پامو انداختم روپام و دستامو گذاشتم رو گردنم...
+چی گف؟
_کیفشو زدن!
+اینونرگس گفت..بقیش!
نیم نگاهی انداخت و از خونه زد بیرون..
پشت سرش راه افتادم ..
حالش نرمال نبود!
معلوم نبود تو کلش چی میگذره!
پشت سرش میرفتم که فهمیدم میخاد بره سایت...
بدون هیچ حرفی کنارش قدم برداشتم..
---------------------------------------------------
#نرگس .
آروم درو باز کردم که دیدم آرام خوابه...
پارچ و لیوانو گذاشتم رو میز و نشستم کنارش...
دستمو گذاشتم رو شونش و آروم تکونش دادم..
+آرام؟ آرام پاشو یکم آب بخور حالت بهتر شه!
کلافه بلند شد و نشست..
لیوان رو پرازآب کردم و دادم دستش.
آبو سرکشید و دستشو گذاشت رو پیشونیش..
+آرام؟ نمیخای حرف بزنی؟
دستامو گرفت تو دستاش و به سختی گفت:
_ن..نرگس! او...اون فلشه ...ب...برای کی ب..بود؟
اخم کمرنگی کردم و گفتم:
+کدوم فلشه؟
_ن..نرگس ب..بخدا من فلشه رو برداشتم ببینم چی توشه که حا..حامد وصل کرده به لپتابش.!
زد زیرگریه ..
مات خیره شده بودم بهش!
چی داشت میگفت؟
کدوم فلش؟
کدوم لپتاب ؟