eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.1هزار دنبال‌کننده
870 عکس
233 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂
مشاهده در ایتا
دانلود
•{🖤🤍}•• ‌ _چرا انقدر عوضی شدی؟! این حرفا چیه که میگی! به من!به خواهرت!به خواهر یکی یدونت!که تو بچگب نمیزاشتی آب تو دلش تکون بخوره! با اشکی که از چشماش افتاد روی گونش،کفری شدم! +ساکت!!الان مشخص میشه کی بی غیرته! || با ورود آقای احمدی ساکت شدیم. پسره هم با آقای احمدی وارد اتاق شد چشمام رو روهم فشار دادم و روی صندلی نشستم... سرم بدجور گیج میرفت و درد بدی داشتم. رادین هم اومد کنارم نشست.. احمدی رو به پسره کرد: بشینید آقای سلطانی! احمدی:خوب!میشنویم آقای ارسلان سلطانی؟! ارسلان:چ...چی...چیرو؟ رادین:خواهر من!به شما!پیشنهاد دوستی داده؟! ارسلان:عهمم..آره! رادین:اونوقت...ازکجا بفهمم راست میگی؟! با حرف رادین نورکوچیکی تو دلم روشن شد.. _ببخشیدا!ولی این خواهر شماست که دنبال دوست میگرده،باید از خودش بپرسید! رادین:آها!بعد اون خانم های محترمی که تو فیلم افتاده بودن کیا بودن!؟؟ فیلم؟!چی داره میگه این برادر من؟!سرش به جایی خورده؟! متعجب به رادین خیره شدم.. روبه من چشماش رو روی هم فشار داد و لبخندی زد... آااااااا گرفتممم! پسره بدجور دستپاچه شده بود... _فیلم؟کدوم فیلم؟! ......