°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_273 من چقدر اين مرد بيچاره رو اذيت ميكردم! تو دلم به افكارم خنديدم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_274
سرم و كشيدم عقب و گفتم:
_چه خبرته؟
نگاهش خمار بود:
_گشنمه!
و با يه خنده ي فوق العاده جذاب دوباره براي بوسيدن آماده شد كه مثل خودش خنديدم:
_پس غذارو پيچوندي خسيس خان!
نميدونست چيكار كنه،
چشم هاي خمارش خبر از بي طاقتيش و لب هاي خندونش خبر از ديوونگيش از دست من خل و چل رو ميداد!
وقتي شرايطش و ديدم لبخندم و جمع و جور كردم و اين بار من پيش قدم شدم و روي پنجه پا ايستادم و دستام و دور گردنش حلقه كردم و بوسيدمش...
دست هاش روي كمرم تكون ميخورد و هر چند لحظه يكبار با فشار محكمي به كمرم من و بيشتر به سمت خودش ميكشوند تا جايي كه ديگه نتونستم رو پنجه ي پاهام بمونم و قفل دست هامم از دور گردنش باز شد و بالاخره با چند تا بوسه ريز از هم جدا شديم:
نفس عميقي كشيد و چشم هاي خمارش و ماليد:
_الان گشنه تر از هر وقتيم!
رو يكي از صندلي هاي ميز غذاخوري نشستم و گفتم:
_خودت که ديدي يخچال خاليه!
صداي گرفتش توي آشپزخونه پيچيد:
_از اون نظر نه،از...
و حرفش و با خنده قطع كرد كه سرم و چرخوندم سمتش:
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
𝐈𝐭'𝐬 𝐞𝐧𝐨𝐮𝐠𝐡 𝐭𝐨 𝐛𝐞 𝐲𝐨𝐮
𝐁𝐮𝐭 𝐰𝐡𝐚𝐭 𝐝𝐨 𝐈 𝐰𝐚𝐧𝐭 𝐛𝐮𝐭 𝐦𝐲 𝐬𝐨𝐮𝐥 ...!
تو که باشی بس است
مگر من جز نفس چه میخواهم ...!
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
الـهـی بـمــونـی بـرام ؛ ♥️
قربونت برم من ...
آخه که شدی دوست داشتنی ترین فرد زندگیم
که حتی از خودم بیشتر ...
دوسـتت دارم
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
🐞 ⃟⸙ℍ𝕒𝕧𝕚𝕟𝕘 𝕒 𝕥𝕠
𝕋𝕠 𝕞𝕒𝕟𝕪 𝕥𝕙𝕚𝕟𝕘𝕤
𝕀 𝕕𝕠 𝕟𝕠𝕥 𝕥𝕙𝕚𝕟𝕜 𝕀 𝕕𝕠 𝕟𝕠𝕥 𝕙𝕒𝕧𝕖🐞 ⃟⸙
با داشتن طُ
به خیلی چیزایی
که ندارم فکر نمیکنم *-*🎋
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
▭▬▬ʷᵉ ᵇᵉᶜᵒᵐᵉ ʷʰᵃᵗ
ʷᵉ ᵗʰⁱⁿᵏ ᵃᵇᵒᵘᵗ▭▬▬
ما تبدیل به چیزی میشویم که به آن فکر میکنیم:)
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_274 سرم و كشيدم عقب و گفتم: _چه خبرته؟ نگاهش خمار بود: _گشنمه! و ب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_275
_زهر مار،برو يه كم خرت و پرت بخر بيا حال و هوات عوض ميشه
نفسش و عميق بيرون فرستاد:
_ كي بشه ما بريم زير يه سقف اي خدا!
خنديدم:
_برو رواني
سري تكون داد و از آشپزخونه زد بيرون:
_تو نمياي؟
سريع جواب دادم:
_نه من ترجيح ميدم همين جا بمونم و فكر كنم كه براي سير كردن شكم آقا چي درست كنم!
صداش و شنيدم:
_آره برو تو گوگل سرچ كن ببين با ٤تا دونه تخم مرغ چه غذاهايي ميتوني درست كني تا من برگردم!
و بعد صداي آشناي خنده هاش دوباره طنين انداز شد كه رفتم بيرون:
_من كه گشنم نيست ولي عماد ناهار اولين مسافرتمون تخم مرغ باشه يه كم ضايع نيست؟
در حالي كه پاشنه كفشش و ميكشيد گفت:
_نه اتفاقا هميناست كه ميشه خاطره!
و يه لبخند ضايع تحويلم داد كه همون لحظه با يادآوري ناهاري كه تخم مرغ بود و هيچ جوره جوابگوي شكم يلداي گشنه نبود لب و لوچم آويزون شد و سري به نشونه باشه تكون دادم كه در و باز كرد تا بره و من هم نااميد از سير شدن راه افتادم سمت مبلي كه كيفم روش بود تا خودم و با گوشيم سرگرم كنم و حالا با حرفي كه عماد زد انگار دوباره جون به تنم برگشت:
_گفتي ماهي دوست داري يا كوبيده؟
غرق در خوشحالي و با قيافه اي كه يه جوري خندون بود انگار دنيا رو بهش دادن سرم و بلند كردم و بعد از قورت دادن آب دهنم جواب دادم:
_گفتم هردوتاش
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
ᎽᎾu'ᏒᎬ mᎽ ᏁᎬᏉᎬᏒ ᎬᏁᎠᎥᏁᎶ ᏆhᎾuᎶhᏆ .
" تــو فکـرِ بـی پـایـانِ مـنــی "🌱
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓬𝓱𝓪𝓷𝓰𝓮 𝓫𝓮𝓬𝓪𝓾𝓼𝓮
𝓘 𝓵𝓸𝓿𝓮 𝔂𝓸𝓾 𝓳𝓾𝓼𝓽 𝓽𝓱𝓮 𝔀𝓪𝔂 𝔂𝓸𝓾𝓪𝓻𝓮
هیچ وقت عوض نشو،من همین
جوری که هستی دوستت دارم...🙊♥️
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣