سناریو جنایی~🩸🔪
سناریوی هول هولی منِ #entj :
ذوق زده از اینکه کراشم #estp عاشقم شده داشتم درموردش با دوست صمیمیم #enfp صحبت میکردم که متوجه ناراحت شدنش شدم. به وضوح مشخص بود که از این موضوع ناراحته.. شاید چون خودش estp رو دوست داشت؟؟ من که متوجه این موضوع شدم دیگه ادامه ندادم. اون مظنون به قتل من بود اما قاتل واقعی کس دیگه ای بود... #Entp جسدمو پیدا کرده بود و حاضرم قسم بخورم بخاطر تموم بحثایی که باهاش کردم و بخاطر اینکه هردفعه در برابرم کم می آورد از مردن من خوشحال شده بود و موضوع رو به #istp که به نظر entp میتونست کمکش کنه اطلاع داد. Istp از دوستای قدیمیم بود و پرونده ی قتلمو قبول کرد و در اخر مشخص شد قاتل اصلی #intp بوده که به دلیل نامعلومی اما مربوط به مشکلات شخصیمون منو کشته( خودم اضافه کردم اصلا دوست داشتم
_____
داستان نویس: #INTJ
کسی که عاشقم بود: #INTP
ولی چون من تنهایی رو دوست داشتم و اعتقادی به عشق نداشتم بهش جواب رد دادم. ولی اون جنون گرفتش و خیلی عصبی شد. ولی یه جایگزین داشت که از من متنفر بود که اون ادم #ISTJ بود. ISTJ چون INTP رو خیلی دوست داشت. واسه همین وقتی فهمید من به INTP جواب رد دادم به یکی از دوستاش گفت که مسئول قتل من باشه و وقتی منو کشت جسدمو یه جایی پنهان کنه. البته INTP این قضیه رو نمیدونست
ولی بعد مدتی خود INTP جسد منو پیدا کرد.
ولی چون #ENFJ بهترین دوستم بود و فقط اونو داشتم مسئولیت پرونده رو به عهده گرفت.
و بعد جست و جوی زیاد به یه مظنون رسید که اونم #INFJ بود. چون INFJ با INTP دشمنی داشت چون پنهانی منو دوست داشت ولی وقتی فهمید INTP اعتراف کرده به من به همه گفت که INTP، منو کشته.چون اون زمان فقط ما باهم بودیم. ولی کسی باور نکرد و INFJ به دردسر افتاد.
ولی قاتل واقعی #ESFJ بود، چون ISTJ به ESFJ گفته بود که منو بکشه و کاری کنه که INTP جسد منو پیدا کنه و کسی که خیلی منو بعد INTP دوست داشت یعنی INFJ فکر کنه که INTP منو کشته چون جواب رد بهش دادم. ولی #ENFJ تونست قاتل اصلی رو پیدا کنه و به طرز وحشتناکی ازش انتقام بگیره.ISTJ هم پا به فرار گذاشت و بلیط هواپیما گرفت تا بره جایی که هیچکس پیداش نکنه. ولی #ENTJ و ENFJ و ESFJ با لباس های مبدل مهماندار و گریم صورت فهمیدن که چی شده و ISTJ رو از هواپیما پرت کردن پایین.....
_____
- خب #entj همیشه از اون خوشش میومد و بلاخره تصمیم گرفت که بهش اعتراف کنه و همراه #isfp به خونش رفتن ولی وقتی اونجا رسیدن با در شکسته ایی روبه رو شدن، جنازه غرق در خونه اون.. و #esfj که بالای سرش گریه میکرد.. ولی وقتی entj به قیافه isfp نگا میکرد خوشحال بود.. #intj دوستشون مسئولیت پرونده رو به عهده گرفت و isfp مظنون اصلی بود.. اما طبقه یه اعترافه عجیب و خودکشی عجیبتره intj مشخص شد که قاتل اصلی خودش بوده..
-از طرفه infx
⠇#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪
_____
از خرید برمیگشتم که #enfp رو دیدم کسی که عاشقم بود ما بعد از مدتی ازدواج کردیم
enfp یه رفیق #intp داشت که از قضا اون هم عاشق من بود و وقتی من enfp رو به اون ترجیح دادم اول طوری وانمود کرد که انگار براش مهم نیست ولی این فقط ظاهرش بود..
5 روز بعد
#esfp: خیلی دلم میخواد زودتر عکسامو به رفیقم نشون بدم بهتره برم پیشش
esfp زنگ خونه رو به صدادرآورد
پس چرا کسی درو باز نمیکنه؟ خب مهم نیس کلید دارم
جسد رفیقش روی زمین بود و esfp وارد خونه میشه و جیغ بلندی میکشه
مامورای پلیس میرسن و متوجه میشن که این یک قتل بوده #entj مسئول این پرونده میشه و از enfp سوالاتی میپرسه
entj: به کسی مظنون نیستید؟
enfp: نمیدونم ولی شاید #intp باشه
با توجه به شواهد معلوم میشه کار خودش بوده و به جرم قتل ... اعدام میشه🗿💔
_____
من و #istp عاشق همدیگه بودیم اما من کشته شدم....خودم با روحم دیدم که #infp از مرگم خوشحال شد.جسدم بالاتکلیف بود.بی تابی های istp رو میدیدم تا اینک #intj جسدمو پیدا کرد.
#Infj دلش به حالم سوخت و مسئول پروندم شد. #isfp بنده خدا مظنون به قتل شد ولی در اخر قاتلم #entp بود.
من #intp ام
_____
مقتول با یه #intj دوست بوده.
هر دو قرار میزارن که یک روز برن پارک، مقتول خواهرش که #infj بوده رو هم همراه خودش میبره، #intj دیر میکنه پس مقتول به خواهرش میگه بره سه تا بستنی بخره تا #intj میاد . خواهرش وقتی بر میگرده میبینه که مقتول نیست پس به دوست کارآگاهش #isfj میگه تا قاتل رو پیدا کنند.
طبق گزارشات #infj خواهرش یه دشمن داشته و اون دشمن از این موضوع خیلی خوشحال بوده که اون شخص #estp بوده و به دلیل تهدید هایی که به مقتول کرده بوده مظنون اول پرونده میشه اما #isfj دست بردار نمیشه تا یک مدرک کامل پیدا کنه که اونها جنازه مقتول رو در خانه #enfp پیدا میکنن و طی تحقیقاتی معلوم میشه قاتل #enfp هست و اون اعتراف میکنه که عاشق intj بوده برای همون عشق اون رو کشته
⠇#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪
خیلی وقت بود #entj با #istp وقت زیادی میگذروند هر روز این وقت ببشتر میشد همه میدونستن entj از istp خوشش میاد هیچ کس با این موضوع مشکلی نداشت به غیر از #intp که قبل از اومدن istp صمیمی ترین دوست entj بود. روزیistp و entj به کافه ای رفته بودن entj باخودش فکر کرد که به دستشویی نیاز داره بدای همین بلند شد و به سمت دستشویی رفت وقتی از دستشویی اومد بیرون و خواست بره سمت میز دید istp روی میز خوابش برده ناگهان #intj که گارسون اونجا بود گفت《 شما همراه ایشون هستید؟》entj گفت《 بله مشکلی پیش اومده؟》 intj گفت《ایشون مرده 》entj خیلی عصبانی بود وباید انتقام می گرفت اون خیلی سریع به پلیس گزارش داد و قرار شد #infp مسئولیت پرونده رو بر عهده بگیره وبا تمام مدارکی که داشت #estp رو مظنون قرار داد entj به infp اعتماد نداشت.
_____
کسی که عاشقت بود : #ESTP
کسی که بعد مرگت خوشحال شد : #ENTP
کسی که جسدتو پیدا کرد : #ISFP
کسی که مسولیت پروندتو به عهده گرفت : #ENFP
کسی که مضنون قاتل شد : #ENTJ
قاتل واقعی : #ISTP
چه سناریوی جالبی
حیف حوصلهی نوشتن ندارم😂
خودم ENFPام
_____
ی #ESFJ عاشقم بوده و ی #INTJ که عاشق ESFJبودا ولی اون دوسش نداشته خیلی دوست داشته که من بمیرم و خودشو تو دلش جا کنه ۳ ماهی از این ماجرا میگذره ی #ISFJ جسدمو تو ی خرابه گوشه خیابون پیدا میکنه که کاراگاه ی #ISTJ بوده به یکی از نزدیکام شک میکنه #ENFP اونو بازداشت میکنه اما به ISFJ شک میکنن و ازش بازجویی میکنن و اون ISFJمیگه که رفیقINTJ بوده منو کشته که رفیقش خودشو تو دل ESFJجا کنه و فقط گفته که جسدمو پیدا کرده
_____
#Estp عاشقم بود
#istj از مرگم خوشحال بود
#isfj جسدمو پیدا کرد
مسئول پرونده #enfp بود
مظنون #entp بود
قاتل واقعی #enfp بود
تایپ خودم #intp
⠇#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪
من #ISFPام و این نامه آخرین چیزیه که مینویسم چون هرلحظه امکان این وجود داره که بمیرم! من نباید اعتماد میکردم اون #INxx.....
*خون هایی که ریخته میشه روی نامه...
یک روز قبل:
#INTJ هیچ وقت نگفت عاشقمه ولی با عملش بهم نشون میداد
یک ساعت پیش #ENFP با #INTJ تماس گرفت! #INTJ زود از من فاصله گرفت و با اخم شروع کرد باهاش حرف زدن! بعد از اون #INTJ تا شب خیلی مشکوک رفتار کرد و وقتی از هم میخواستیم خداحافظی کنیم یه حرف عجیب زد! "به هرکسی اعتماد نکن!"
وقتی داخل خونه شدم پشت سر هم برام نوتیف پیام میومد! که توی همه پیاما فقط یه کلمه بود! "بمیر"
جسد #ISFP درحالی توسط #ESFJ پیدا شد که کف اتاقش افتاده بود و به طرز وحشتناکی شکمش پاره شده بود!
#ESFJ شکه شده بود و نمیدونست چکار کنه! اون خواهرشو از دست داده بود و نمیدونست چکار کنه! با صدای داد و زجه های ESFJ همسایش #ESTP با عجله وارد خونه شد و وقتی متوجه موضوع شد سریع با پلیس و اورژانس تماس گرفت!
جسد #ISFP به پزشک قانونی انتقال داده شد و ESTP مسئولیت پرونده رو برعهده گرفت! طبق نامهای که از ISFP پیدا شده بود یک شخص #INXX قاتل بوده! از اونجایی که INFP و INTP مسافرت بودند فقط شک به دو نفر میافتاد! #INTJ و #INTP
#ENFP خندان وارد اتاق ESTP شد و گفت بالاخره از شرش خلاص شدم!ESTP مشکوک ازش پرسید: از شر کی خلاص شدی؟
خب معلومه، #ISFP! دیروز صبح با INTJ از شرش خلاص شدیم!همون لحظه ESTP زنگ زد به پلیس و دستور دستگیری INTJ رو داد! مشخص شد INTJ از اول باقصد کشتن ISFP بهش نزدیک شده بود!
_____
شب بود، #Infp برای پیدا کردن هدفونش از اُردوگاه خارج شد و در این میان به نزدیک جاده رفت. مکانی که قبلاً اتوبوس ها پارک کردند را جست و جو کرد و بدون هیچ هدفونی، نااميد به اُردوگاه و نهایتاً به چادر خود بازگشت.
جنگل ساکت و خنک بود. به #estp که به راحتی در خواب سنگینی غرق بود نگاهی کرد در همین حال #Entj سر جای خود نبود.
ناگهان صدای اُفتادن شیٔ سنگینی به گوش رسید. همین باعث شد estp از جا بِپَرد. از چادر بیرون آمد و infp نیز دنبالش. دور و بر اُردوگاه را گشتند و در نهایت به جاده رسیدند. وَنی را دیدند که با سنگی برخورد کرده بود و #intp را بالای سر فرد مورد علاقش که entj سعی داشت جسد را در نایلونی پیچیده و به اُردوگاه ببرد. به سمت آنها رفتند اما متوجه شدند مقتول بر اثر صحنه سازی بوده. entj اسرار داشت قاتل infp بوده چون او را در حال بیرون رفتن از چادر دیده اما estp انکار میکرد و قول داد برای رفع اتهام از infp این پرونده را حل کند. سرانجام به اُردوگاه بازگشتند و #esfj برای آنها نوشیدنی آورد و intp سر همین قضیه از او شکایت کرد چرا خوشحال هستش و اینجا شخصی به قتل رسیده و او از آب و هوا و چای صحبت میکند؟ esfj نیز جواب او را نداد اما intp درست میگفت او واقعا ناراحت نبود. در این میان estp متوجه غیبت ناگهانی و طولانی #istj شد و همه برای پیدا کردن او شتافتند. اما تنها چیزی که پیدا کردند دوربین او و دستمالی خونی کمی آن طرف تر بود.
دوربین را روشن کردند و فقط یک عکس موجود بود،
که نوشته ای بود؛
او را کشته ام. .
⠇#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪
(ناشناس)خیلی عاشق #enfj بودوقصدداشت بااون ازدواج کنه.یه روز#estp برای یه موضوع کاری با(ناشناس)تماس میگیره؛امااون جواب نمیده.چون موضوع ضروری بوده،به خونش میره ومتوجه باز بودن در میشه.وارد میشه و باجنازه(ناشناس)روبرومیشه وخیلی زودباپلیس تماس میگیره.بعدازرسیدن پلیس ها وصورت جلسه #istj مسئولیت پرونده روقبول میکنه اما هیچ مدرکی ازقاتل پیدا نمیکنه.اینجوری میشه کهestpروچون اونجا حضورداشته وهمچنین با(ناشناس)زیاد دعوا میکرده مضمون به قتل اعلام میکنه.دراینجا #estj بی نهایت از مرگ( ناشناس)خوشحاله چون یه رقیب کاری سرسخت براش بوده و همیشه درسایه اون قرارداشته.و اماقاتل واقعی #intj عه واون رو کشته چون خواسته با دختر/پسرموردعلاقش enfjازدواج کنه وطرح هاشودزدیده.
خودم؟intj ام | :
_____
توی ماشین تنها نشسته بودم و منتظر بودم مامانم از مغازه بیاد
سرم تو گوشی بود
یهو در پشتی ماشین باز شد گفتم مامان چرا اینقدر طولش دادی
یهو یه دستمال اومد رو دهنم دست و پامیزدم و یهو بی هوش شدم
کسی که منو بیهوش کرد رو شناختم اون #infj بود یه دشمن قدیمی به خاطر اینکه فکر میکرد من به #isfp علاقه دارم از من متنفر بود چون isfp به من علاقه داشت ولی من #entp رو دوست داشتم
اون منو تو دریا انداخت
بعد از دو روز #istp که برای تنهایی به ساحل رفته بود جسد منو پیدا کرد
دوست صمیمیم #entj قسم خورد اون قاتل رو پیدا میکنه اون به #enfp مشکوک بود ولی مشخص شد که اون روز خارج از کشور بوده و بعد istp رفت گفت که infj با من خصومت داشته و infj به جرمش اعتراف کرد چون عذاب وجدان داشت
من #intp هستم
_____
هی...
شب سردیه نه؟
خب خوبیش اینه که حداقل یه intp مرده حسش نمی کنه!
چیزی که باعث میشه روحم یخ بزنه ناراحتی تنها آدم مهم زندگیمه . یعنی enfj...
من و اون واقعا عاشق هم بودیم. شاید هرگز بهش با زبون نگفتم ولی خودش می دونست عاشقشم نه؟
لبخند infj توی مراسم خاکسپاریم دو برابر قلب entjرو آزار میده و مصممش میکنه تا دنبال پرونده ام رو بگیره.
اون درسته که سختیه زیادی رو پشت سر گذاشته اما مصممه که قاتلم رو پیدا کنه. این قول رو همون موقع، وقتی جسدم رو با کمک پلیس های محلی پیدا کردن به خودش داد. درست وقتی به چشم های سردم نگاه می کرد.
عشق من این بار هم مشغول کار بود. اما این بار پرونده قتل من رو در دست داشت.
اون خیلی دقیق تمام همکار هام و دوستام و آشنا هام و کسایی که باهاشون در ارتباط بودم رو بازجویی کرد و همه شواهد رو بررسی کرد. علارغم اینکه #infj ازم دل خوشی نداشت و از مرگم خوشحال بود اما مدرکی علیه اش وجود نداشت. اما در کمال تعجب همون رئیس esfj خوش قلب و خوبم که همه می شناختنش مظنون پرونده اعلام شد. البته طبیعی بود . همه راجب نقاط اختلاف نظر ما دو نفر می دونستن. اون قبلا هم وسط دعوا تهدیدم کرده بود و همه می دونستن دشمنیم. پس برخلاف اینکه اعتراف نکرد حکم اعدامش صادر شد. همه entj رو به خاطر عشقش به من و صلابتش توی این پرونده ستایش کردن. امروز بعد از مختومه شدن پرونده ام اون بالای قبرم اومد و یه دستا گل برام آورد . لبخند خوشگلی زد و گفت باید حالا آروم بخوابم.
البته من از اولش هم آروم بودم. همون موقع که entj سر یه دعوای احمقانه کوچولو و لجبازی های من توی غذام سم ریخت و خوردمش آروم بودم. :)
⠇#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_MBTI
• بهمون بگین کدوم درسِ مدرسه رو بیشتر دوست دارین؟📚
💬ورزش و هنر ، کلا کارای عملی رو دوست دارم
#4w5
-------------
💬#Isfp هستم
تیپ انیاگرامم هم #9w1 یا #6w5 هست.از درس انگلیسی خیلی خوشم میاد چون زبان برام لذت بخشه وباهاش حال میکنم
و همینطور علاقه خاصی به زبان های کشور ها و فرهنگ هاشون دارم.
--------------
💬من ریاضی و ادبیات رو دوست دارم و نمیدونم تایپم چیه تست دادم ولی نفهمیدم
------------
💬#infj #9w1
من عاشق فیزیک شیمی و زبان بودم
-------------
💬بشدت ریاضی و ادبیات رو دوست دارم تاریخ هم خوبه تایپم #intj عه
------------
💬سلام #type8 هستم. فیزیک رو بینهایت دوست دارم. شاید.
اما قطعیش اینه که از شیمی متنفرممممممممم. متنفرررر.. :)))))))))
-----------
💬سلام من درس های ریاضی ، فیزیک ، شیمی ، فلسفه و یکمی هم ادبیات رو دوست دارم:)
#type5
-----------
💬#5w4
ریاضی، شاید به خاطر پیچیدگی هایی که داره؟
---------
💬زیست،فیزیک،شیمی درکل علوم چون درگیرش میشم و از بعضی چیزیایی که داره اتفاق میوفته تو هرجایی از جهان سر در میارم
#2w3
---------
💬درس تاریخ. خصوصا ابهاماتی که دربارهش وجود داره
#type6
#INTP
-------------
💬#type5
ریاضی ، فیزیک
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• سناریوهای شما از آرت شماره یک🔫🩸
📮#Enfp
عاشق #entp بود. همیشه از منطق و ایده هاش خوشش میومد.به نظرش اون یه آدم واقعا رویایی بود. اما enfp نمیدونست که تو قلب یه entp جایی نداره.همه فک میکردن entp قلبی نداره اما توی قلبش فقط جای یه نفر بود.کسی که امشب به مهمونی دعوتش کرده بود.
درسته که بقیه هم دعوت بودن اما entpانتظار یه شخص خاص میکشید. #Isfp اون شخص خاص بود. کسی که با احساساتش جلوی منطق اون گرفته بود و باعث شده بود قلب اونم یه تکونی بخوره.
Enfp
اینو نمیخواست. تمام توجهش به entp بود و هیچ چیز دیه ای نمیتونس تحمل کنه.Enfpنمیخواست اما مرگ isfp رو تنها راه برای تسخیر entp میدونست.با شروع شب و جشن #istp که رفیق قسم خورده و عاشق enfp بود ، تنها راه تسخیر اون رو گفتن حقیقت به entpمیبینه
اما مرگ entp به نظر خود entp راه بهتری بود..
#نویسنده:_entp
____
📮آره من خودم #entp ام یعنی اصلا جذابیتی که من دارم باعث شده هی بخوان بکشنم😂😂😂
____
📮صدای خرناس وحشتناکی از زیر زمین می امد #infj و #istj نگاهی به یکدیگر انداختند اما ناگهان متوجه نبود #infp شدند با ترس به سمت زیر زمین رفتند infp گوشه زیر زمین ایستاده بود و با حیرت و ناباوری به قسمتی نگاه میکرد که هیولایی قهوه ای داشت آرام به او نزدیک می شد.
infj فورا برای محافظت از دوستش جلو رفت تفنگش را بیرون آورد اما هیولا زرنگ تر از آن بود وبا دو به آن ها نزدیک شد و فرصت هیچ کاری را به آن ها نداد و همان لحظه که میخواست به آنها حمله کند صدای شلیک اسلحه آمد و هیولا بر زمین افتاد جادو از بدنش خارج و نابود شد .
#Intj
به او شلیک کرده بود و #enfp هم با نگرانی به زیر زمین آمده و شاهد این صحنه بود
نویسنده:INTj😂
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Art
• فرض کنین قراره برای تعطیلات بهتون یه بالن یا هواپیمای شخصی بدن که میتونین باهاش به هر جایی سفر کنین. کجا میرین؟✈️
💬یه جای ساکت و هیجان انگیز با طبیعت بکر
#5w6
-------------
💬خب خب سلام
من #infp تیپ #4w5 ام
شخصا دلم میخواد برم مارسی ، سن پترزبورگ ، ونیز و خیلی جاهای دیگه که بخوام بگم ۷ ۸ صفحه میشه 🥲
----------
💬من #type9 هستم، اگه یه بالن داشتم، به جای رفتن به مکان های واقعی ، میرفتم تو جهان سینمایی «ژان پیر ملویل » کارگردان فرانسوی.
پاریس، بارون، سیگار، قهوه، آدمکشهایی که کت بارونی و کلاه دارن و تنهایی عمیقی دارن 🙂🙂🙂
--------------
💬سلام من یه #type5 ام اگه قرار نباشه همه جا اون هواپیما منو نبره هیچ جا نمیرم و همین جا میمونم
----------
💬سلاممم!
خوب من #8w7 و اول از همه میرفتم کربلا"به خدا خیلی دوست دارم ولی تا حالا نرفتم🥲😂💔"
و بعد از اون به چین میرفتم!فک نکنید واسه مناظرش... میرفتم تا هنر های رزمی باستانی اونجا رو به همراه شمشیر زنی حرفه ای یاد بگیرم! من عاشق این کارم!
---------------
💬من یه
#isfp #9w1
هستم و اگه قرار بود تعطیلات سفر برم به یه روستای سرسبز و دست نخورده میرفتم و کشاورزی میکردم
-------------
💬سلام من
#ENTP هستم و دوست دارم به جنگل برم و اونجا به دوستای خون اشامم بپوندم:)))
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• فرض کنین قراره برای تعطیلات بهتون یه بالن یا هواپیمای شخصی بدن که میتونین باهاش به هر جایی سفر کنین. کجا میرین؟✈️
💬هر جایی که طبیعت باشهه
#4w5
--------
💬گفتید به هرجایی دیگه درسته ؟ ترجیح میدم به سیاره های دیگه سفر کنم و از نزدیک ببینمشون ولی چون همچین چیزی با هواپیما امکان پذیر نیست با بالن کل دنیا رو دور میزدم و پایین نمیومدم از اون بالا کارای زیادی میشه انجام داد *لبخند شیطانی* #entp #7w8
--------
💬خب به عنوان #enfp _ #type7
معلومه که به توکیو یا سئول یا برلین سفر میکردم .
توکیو چون شهر کیوت پسند و انیمه ای هست مثل #isfp یا #infp 😊
سئول چون احساس میکنم آروم و آرامبخشه مثل #isfj 😌
و برلین چون یه شهر سرد مغرور و جذابه دقیقا مثل #intj 😶
--------
💬سلام من یه #ISFP ام با #type4 ،اول میرفتم مکان های زیارتی
--------
💬سلام و خسته نباشید
#ESFJ
#2w3
برخلاف میل شخصیتیم خیلی دوست دارم برم یه جایی که تنها باشم و بتونم از تنهایی مورد نیازم لذت ببرم و نیاز نداشته باشم تا با کسی ارتباط برقرار کنم...
--------
💬تنها میرم. و به یک جای اروم و طبیعی میرم. در آغوش طبیعت، جایی که بتونن فکر کنم ورزش کنم کتاب بخونم بدون حضور اشخاص مزاحم و الودگی صوتی
ی جایی که بتونم ازادانه به احساسات در همم برسم و در آغوش بکشمشون و هر مدلی که عشقم میکشه باشم ( البته الانم همینم فقط اونموقع دیگه کسی نیست که بخواد تعجب کنه😂🤌🏻)
#ENTJ
#5w6 ( تیپ پنج رو مطمئنم ولی باله رو شک دارم)
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
سناریو جنایی~🩸🔪
[ #Esfj , #intj , #isfj , #estp , #isfp , #infp ]
مقتول : slain
Esfj: سلام بفرمایید؟
xxxx: سلام شب خوش ، از اداره اگاهی تماس میگیریم، لطفا تا نیم ساعت دیگه خودتونو به یکی از شعبه ها برسونید اقا! اگر مسئله جا نیفتاد ما میتونیم بیایم دنبالتون !!
Esfj: بله ؟ جریا
(صدای بوق تلفن📞)
نفس نفس زنان و کاملا گیج و گنک تلفن رو گذاشت تو جیبش و صدای بوقش تا ته مغزش رسوخ کرد. پلیس چرا زنگ زد؟ مگه isfj نگفت با slain تا نیم ساعت دیگه اینجان؟
صدا ... صدای ... صدای شلیک اومده بود پلیسا بودن ؟ (دوباره شروع به دویدن کرد)
...... فلش بک سه روز قبل ......
slain : ببین اینا تا خودمونو فیس تو فیس نبینن قبول نمیکنن معامله انجام بشه! جون دو تا بچه وسطه بعد تو میگی خطر داره؟ به پلیس زنگ بزنیم؟ نمیفهمی پلیس فقط گند میزنه به همه چی؟ ممکنه پاپوش ها رو نتونیم ثابت کنیم و بعد خودمونم گیر میوفتیم... نمیتونی بفهمی !!؟!؟؟
intj: عزیزم من فقط میگم بیا اروم تر پیش بریم،
من با isfj هماهنگ کردم که باهاشون صحبت کنه شاید یکم وقت بیشتری بهمون دادن، نگران نباش حلش میکنیم تو که میدونی من قول دادم پیشت بمونم.
slain: قول هاتو نگه دار پیش خودت.
من فردا با esfj میرم به لوکیشنی که بهمون دادن سر میزنم و برسی میکنم؛ درضمن گرم به گرم اون جنسا حسابش دستمه گفتن اگه کم شه بچه ها اسیب میبینن. خوب حواستو جمع کن.
intj: چشم من چهار چشمی حواسم هس
(صدای کوبیده شدن در 🚪)
............روز دوم............
Esfj: میشه برای یکبارم که شده به احترام منِ نفهم به حرفم گوش بدی؟ من اصلا نمیفهمم تو چطور انقدر به همه چی مطمئنی ؟
با infp صحبت کردی؟ ناسلامتی وکیلته زورت میاد یکم مشورت کنی باهاش؟
slain: زورم نمیاد فقط میگم لزومی نداره، حالا انقدر اصرار داری اوکی! ولی فکر نکنم بتونه کار خاصی کنه.
📞infp: بله متوجه ام! پبشنهاد منم اینه که با پلیس درمیون نزارید، درمورد بقیه چیزایی که گفتید هم تو تلگرام براتون توضیح میدم.
📞slain: بله ممنون، پس رو کمکتون حساب کردم، میدونم گذشته ی خوبی نداریم ولی ممنون میشم بخاطر اون دوتا بچه هم که شده کمکمون کنید. خداحافظ
......... روز سوم .........
ساعت: ۹
isfj: آقا من میگم یکی این پشت بمونه از پشت سیستم کمک کنه، نظرتون؟
isfp: اوکیه من میمونم.
ساعت : ۱۳
slain: من دارم میرم
intj و Esfj و isfj شما یک ربع بعد از من بیاید سمت سوله شماره دو، حواستون باشه دیگه باز تکرار نکنم ... وکیله هم گفت محض احتیاط چون ممکنه بامبول در بیارن یک سوم جنس ها رو بعد از تحویل بچه ها بهشون بدیم.
Esfj: نه من مخالف ام، بابا ریسکه بخدا نه نمیشه اگه میخوای این کارا رو کنی بشین من میرم.
slain: چی میگی چه فرقی داره بعد هم تو وظیفت یه چیز دیگه است به همون برس.
intj: قضیه یک سوم فکر بدی هم نیست! من اوکی ام.
،،،،،، چهار ساعت بعد،،،،،
ساعت: ۱۷
بچه ها از فاصله ی زیادی از سمت سوله شماره چهار به سمت ون دویدن و با ترس زیادی به سه نفر جلوی ون گفتن:
مگه قرار نبود یکیتون بیاد جلو؟
Esfj: چی؟ چی میگی منظورت چیه اومد دیگه چرا چرت و پرت میگی ؟!؟!؟
بچه¹: پس چرا طرف گفت معامله تغییر کرد؟ گفت چیزی که خواستن رو گفتن ما هم ازاد کردن بریم
isfj: بچه ها سیگنال رو گم کردم، مگه سوله شماره دو همین پونصد متر اونور تر نیــــــ
اینا که اینجان!!! چه خبره !!!!
یک ساعت بعد: ۱۸
ون روشن شد و isfj تنها رفت سمت شمال شرقی، بعد از چند دقیقه زنگ زد و گفت صدای slain و یه صدای آشنای دیگه رو از سوله چهار شنیده و میره ببینه قصیه چیه.
تو همین حین isfp که هم استرس زیادی داشت هم میخواست بره سرویس بهداشتی گفت یه ربع بعد برمیگرده... .
صدای ضرب دو گلوله اومد و همه رو میخکوب کرد!!! Esfj از ترس افتاد رو زمین و چشماش سیاهی رفت. دو دقیقه گذشت تا به خودش بیاد و شروع کرد به دویدن به سمت سوله شماره چهار که تلفنش زنگ خورد و ... .
......... زمان حال .........
در سوله رو باز کرد، از بیرون سوله نور یه تویوتا مشکی زد تو چشمش و به سمت شمال غرب با سرعتی که خبر از فرار رو میداد حرکت کرد.
روی زمین خون تازه ای جاری بود، Esfj رد خون رو گرفت و رسید به isfj و isfp ...
با ترس گفت پس slain کجاست ؟
اومد جمله بعدی رو بگه که نگاهش به اسلحه تو دست isfp رسید و پاهاش شل شد. به یک دقیقه نرسید که از حال رفت و روی کف خونین سوله دراز کشید.
........ روز بعد .........
تحت بازجویی : isfp
مامور پرونده : estp
نتیجه نهایی از پرونده که توسط estp نوشته شده به ذیل زیر است :
سناریو جنایی~🩸🔪
چند سال پیش،با ورودم به بخش اورژانس و زمانی که داشتم برای عمل جراحی آماده می شدم، مردی که بر اثر تصادف زخمی شده بود و نیاز به جراحی داشت رو دیدم؛
من اونو نجات دادم. بعدها باز هم اون رو دیدم،اسمش #ISTP بود.
ما عاشق هم بودیم و نمی تونستیم از هم جدا بشیم.
اما، ISTP یه شب قبل وقتی که به خانه برگشت نامه ای روی یخچال پیدا کرد" من دیگه نمی تونم ادامه بدم" اون با پلیس تماس گرفت و خبر ناپدید شدن من رو داد.
دو ساعت بعد نیروهای پلیس و کارآگاه #ISFP توی خونه ی من و ISTP بودند و به دنبال سرنخ میگشتند؛ از یکی از اتاق ها صدای فریاد #ESFP آمد " قربان جسد رو پیدا کردم! "
جسد من توی چمدون مسافرتی مشکی رنگ بود.
همه نگاه ها به سمت ISTP رفت و اون رو به عنوان مظنون اصلی پرونده بازداشت کردند.
جسد من به پزشکی قانونی رفت چون هیچ کبودی یا اثری از مقاومت دیده نمی شد.
دوست سابق ISTP یعنی #ENTJ وقتی این خبر رو شنیده بود از خوشحالی بال در آورده بود.
بالاخره جواب آزمایشات و کالبدشکافی آمده بود و علت مرگ تزریق دوز بالای آمونیاک به رگ های خون تشخیص داده شده بود...
بعد از دو ماه زندان رفتن ISTP هم دانشگاهی سابقم #INTJ به زندان رفت و ISTP رو ملاقات کرد و به اون گفت" تو کسی که واقعا عاشقش بودم و احساساتم رو زنده کرده بود از من گرفتی پس من هم اون رو از تو گرفتم!"
⠇#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪
به قلم ISTJ# . MA
قدم هایم با احساس کردن وجودش تند ترشد ناگهان مرا در کوچه ای تاریک به سمت خود کشید نفسی کشید وگفت با ید یه چیزی بهت بگم گفت:دوست دارم... بدون تردید درخواست اورا رد کردم وکوچه را ترک کردم باخود گفتم: به جزنبودعلاقه اینکه با کراش دوستم دررابطه باشم غیر ممکنه.
صدای ویبره گوشی مرا به خودآورد درآن پیام از تمام کردن رابطه ماگفته بود مرا از خود بی خود کرد باعجله به ساحل برای دیدنش رفتم خواستم که رشته های این رابطه ازهم گسسته نشود اما تلاشم بی فایده بود چند ساعتی در ساحل نشسته بودم همه #ISFp را مظنون به قتل میدانستند اما بعد از او #INTJ درمقابلم بااخمی پراز نگرانی گفت: چرا انقدر دوسش داری؟
بدون جواب از جایم بلند شدم وبه راه افتادم
میان راه گفت: دوست دارم از حرکت کردن متوقف شدم به سمت او برگشتم و گفتم: تمومش کن توجوابتو گرفتی کمی مکث کرد وگفت: اگه قرار نیست مال من باشی پس مال هیچکس دیگه هم نیستی مرا به جنگل برد من در جنگل زیر هزاران برگ وگِل ماندم وباران همدم من شد.
چند روز بعد #INTP برای رفتن به کوه متوجه جسد من شد#ESTP که صمیمی ترین دوست بودو از هرکسی بیشتر خوشحال از مرگ من شد وظیفه پرونده من را به عهده گرفت تا به طور کامل از نابود شدن رقیب عشقی خود مطمئن شود
اما پس از چند روز INTJخود را به عنوان قاتل من معرفی کرد
واین پرونده حاصل نفرتی بود که برگرفته از عشق بود
⠇#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_MBTI