eitaa logo
ادبیات‌فارسی دکترهاتفی‌اردکانی
1.4هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
327 ویدیو
1.6هزار فایل
این کانال در اردیبهشت 1399به قصد دانش‌افزایی و تعالی زبان و ادبیّات‌فارسی دانش آموختگان، دبیران و دانش‌آموزان متوسّطهٔ دوم، جهت بهره برداری علاقه‌مندان به ادب پارسی، راه‌اندازی شد. پاسخگویی به سوالات شما: @GhHatefi
مشاهده در ایتا
دانلود
✍‌ ♦️ حماسه تاریخے و عاشقانه ے به دوره شاهنشاهے و امپراتورے در قرن اول پس از میلاد باز می گردد.     این داستان از خصومت دو خاندان بزرگ پارتے یکے از شرق و دیگرے از غرب است. یکے از طرفین درگیرے ، خاندان اشرافے در غرب ایران بوده و طرف مقابل پادشاه مرو بوده است . ✍ ماجرا از آنجا آغاز مے شود که پادشاه میان سال مرو به شهرو ملکه زیبایے و پرے چهره "ماه آباد" یا همان مهاباد امروزے که سرزمین کردستان آریایے مادے ایران است ابراز علاقه مے نماید. شهرو به پادشاه مرو توضیح مے دهد که متاهل و داراے یڪ فرزند پسر به نام "ویرو" مے باشد. اما ناگزیر مے شود به دلیل داشتن روابط دوستانه با خاندان بزرگ و قدرتمند در شمال شرقے ایران قول بدهد که اگر روزے صاحب دخترے شد او را به همسرے پادشاه مرو در بیاورد. شهرو از این رو با این امر موافقت کرد زیرا هرگز نمے اندیشید که فرزند دیگرے بدنیا بیاورد. 🌿 اما از قضاے روزگار چنین نشد و وے صاحب دخترے شد. پس شهرو ملکه زیباے ایرانے نام دخترڪ را گذاشت. ولے بلافاصله ویس را به دایه اے سپرده تا او را به خوزان ببرند و با کودڪ دیگرے که تحت آموزش بزرگان کشورے بود دوره هاے علمے و مهم آن روزگار را ببیند. کودڪ دوم کسے نبود جز برادر پادشاه مرو. هنگامے که این دو کودڪ بهترین دوران کودکے و جوانے را در کنار یکدیگر مے گذارنند رامین به مرو فراخوانده مے شود و ویس نیز به زادگاه خود . 🔺 شهرو مادر ویس بدلیل آنکه دختر زیباے خود را ( ویس ) در پے قولے که در گذشته ها داده بود به عقد پادشاه پاے به سن گذاشته مرو در نیاورَد بهانه ازدواج با غیر خودے را مطرح نمود و مے گوید که ویس با افراد غریبه ازدواج نمے کند. به همین روے بناے مراسم بزرگے را گذاشتند تا از پیگرے هاے پادشاه مرو رهایے پیدا کنند. در روز مراسم "زرد" برادر ناتنے پادشاه مرو براے تذکر درباره قول شهرو  وارد کاخ شاهنشاهے مے شود ولے ویس که هرگز تمایل به چنین ازدواجے نداشت از درخواست پادشاه مرو و نماینده اش  "زَرَد" امتناع میکند. ✍خبر نیز به گوش پادشاه مرو رسید و وے از این پیمان شکنے خشمگین شد. به همین روے به شاهان گرگان، داغستان، خوارزم،هند، تبت و چین نامه نوشت و درخواست سپاهیان نظامے نمود تا با شهرو ،وارد نبرد شود . پس از خبر دار شدن شهرو  از این ماجرا وے نیز از شاهان آذربایجان، رے ،گیلان ،خوزستان، استخر و اصفهان که همگے در غرب ایران بودند درخواست کمڪ نمود . 🔶 پس از چندے هر دو لشگر در دشت نهاوند رویاروے یکدیگر قرار گرفتند. نبرد آغاز شد و پدر ویس ( همسر شهرو ) در این جنگ کشته شد. در فاصله نبرد رامین نیز در کنار سپاهیان شرق ایران قرار داشت و ویس نیز در سپاهیان غرب ایران شرکت نموده بود . در زمانے کوتاه آن دو چشم شان به یکدیگر افتاد و سالهاے کودکے همچون پرده اے از دیدگانشان با زیبایے و خاطره گذشته عبور کرد. گویے گمشده سالهای خویش را یافته بودند. 🌿 آرے نقطه آغازین عشق  ویس و رامین در دشت نهاوند رقم خورد. رامین پس از این دیدار به این اندیشه افتاد که برادر خویش ( پادشاه مرو ) را از فکر ازدواج با ویس منصرف کند ولے پادشاه مرو از قبول این درخواست امتناع نمود. پس از نبردے سخت پادشاه مرو با شهرو ، رو در رو مے گردد و وے را از عذاب سخت پیمان شکنے در نزد اهورامزدا آگاه مے نماید. شهرو در نهایت به درخواست پادشاه مرو تن داد و دروازه شهر را به روے پادشاه مرو گشود تا وارد شود و ویس را با خود ببرد. 🔻 پس از بردن ویس به دربار پادشاه مرو در شهر جشن باشکوهے برگزار شد و مردم از اینکه شاه شهرشان ملکه خویش را برگزیده است خرسند شدند و شادمانے کردند ولے از عشق در اندوه و دلگیرے تمام بیمار شد و سپس بسترے شد. ویس نیز که هیچ علاقه اے به همسر جدید خود ( پادشاه مرو ) نداشت و به او کم محلے مے کرد . 🔻در این میان شخصیتے سرنوشت ساز وارد صحنه عاشقانه این دو جوان ایرانے مے شود و زندگے جدیدے براے آنان و تاریخ ایران رقم مے زند. وے ویس و رامین در دوران کودکے است که پس از شنیدن خبر ازدواج پادشاه مرو با ویس خود را از خوزستان به مرو مے رساند. 🔸 سپس با نیرنگ هایے که اندیشه کرده بود ترتیب ملاقات ویس و رامین با یکدیگر را مے دهد و هر سه در یڪ ملاقات سرنوشت ساز به این نتیجه مے رسند که ویس فقط به رامین مے اندیشد و نمے تواند با پادشاه مرو زندگے کند ولے از طرف دیگر رامین احساس گناه بزرگے را در دل خود حس مے کرد و آن به زن همسردارے است که زن برادرش نیز بوده است ولے به هر روے آنان لحظه اے دورے از یکدیگر را نمے توانستد تاب و توان بیاورند. پس از ملاقات به کمڪ دایه ویس و رامین آنها بهترین لحظات خود را در کنار یکدیگرسپرے مے کنند. 🔶 ے پارسی 🌿💐
"قسمت پایانی" ✍ 🔻 🔺 ✍ پادشاه مرو که از جریانات اتفاق افتاده آگاهے نداشت از برادرش ( ) و همسر خود ( ) براے شرکت در یڪ مراسم شکار در غرب ایران دعوت مے کند تا هم ویس بتواند با خانواده اش دیدارے کند و هم مراسم نزدیکے بین دو خاندان شکل گیرد ولے نزدیکان پادشاه مرو از جریانات پیش آمده بین دایه و ویس و رامین خبرهایے را به شاه مرو میدهند. شاه مرو از خشم  در خود مے پیچد و آنان را تهدید به رسوایے میکند. حتے رامین را به مرگ نیز وعده مے دهد. ویس پس از چنین سخنانے لب به سخن مے گشاید و عشق جاودانه خود را به رامین فریاد مے زند و میگوید که در جهان هستے به هیچ کس بیش از رامین عشق و علاقه ندارم و یڪ لحظه بدون او نمے توانم زندگے کنم. ✍🔻 از طرف دیگر برادر ویس "ویرو" با ویس سخن میگوید که وے از خاندان بزرگے است و این یڪ ننگ براے خانوداه ما مے باشد و کوشش خود را براے منصرف کردن ویس میکند ولے ویس تحت هیچ شرایطے با درخواست ( برادرش ) موافقت نمے کند و تنها راه نجات از این درگیرے ها را فرار به شهرے دیگر مے بینند. ویس و رامین به رے مے گریزند و محل زندگے خود را از همگان مخفے میکنند.‌...‌ 📝 روزے رامین نامه اے براے مادرش نوشت و از جریانات پیش آمده پرسش کرد ولے مادر محل زندگے آنان را به پادشاه مرو که پسر بزرگش بود خبر میدهد. شاه با سپاهش وارد مے شود و هر دو را به باز مے گرداند و با پاے درمیانے بزرگان آنها را عفو میکند. 🔻 پادشاه که از بے وفایے ویس به خود آگاه شده بود در هر زمانے که از کاخ دور مے شد ویس را زندانے مے کرد تا مبادا با رامین دیدارے کند. پس از این وقایع آوازه عاشق شدن رامین و همسر شاه در مرو شنیده مے شود و مردم از آن با خبر مے شوند.. روزے رامین که استاد و نوازنده چنگ و سازهاے ایرانے بوده است در ضیافتے بزرگ در دربار مشغول سرودن عشق خود به ویس مے شود. خبر به برادرش شاه مرو مے رسد و وے با خشم به نزد رامین مے آید و او را تهدید به بریدن گلویش میکند که اگر ساکت ننشیند و این چنین گستاخے کند وے را خواهد کشت. 🌿 درگیرے بالا مے گیرد و رامین به دفاع از خویش برمے خیزد و با میانجیگرے اطرافیان و پشیمانے شاه مرو جریان خاتمه مے یابد. مردان خردمند و بزرگان شهر مرو رامین را پند میدهند که نیڪ تر است که شهر را ترڪ کنے و به این خیانت به همسر برادر خود پایان دهے زیرا در نهایت جنگے سخت بین شما درخواهد گرفت. با گفته هاے بزرگان مرو رامین شهر را ترڪ میکند و راهے غرب ایران مے شود و ناچار زندگے جدیدے را با دخترے از خانواده بزرگان پارتے به نام " گل" آغاز میکند ولے یاد و خاطره ویس هرگز از اندیشه او پاڪ نمے شود. 🌿✍💐 روزے که رامین ، گل را به چهره ویس تشبیه میکند و به او از این شبهات ظاهرے بین او و عاشق دیرینه اش ویس خبر میدهد، همسرش برآشفته مے گردد و او را یڪ خیانت کار معرفے میکند و پس از مشاجراتے از یکدیگر جدا مے شوند. رامین که اندیشه ویس را از یاد نبرده بود مشغول نبشتن نامه اے براے ویس در مرو می شود. سپس مکاتبات طولانے بین آن دو مخفیانه انجام مے گیرد و بنا به درخواست ویس ، رامین به مرو باز میگردد و هر دو با برداشتن مقدارے طلا از خزانه شاهے فرار مے کنند و راهے غرب ایران مے شوند و پس از عبور از قزوین به دیلمان مے رسند و آنجا مستقر مے شوند. ✍💐🌿 پادشاه مرو که خبر را مے شنود سخت آشفته مے شود و با سپاهیانش راهے جستجوے آن دو مے شود. شاه و یارانش شب هنگام در جاده اے استراحت میکند ولے ناگهان گُرازے بزرگ به اردوگاه آنان حمله مے کند پس از چندین ساعت درگیرے میان شاه و یارانش با گراز حیوان شکم شاه مرو را از بالا تا به پایین مے درد و در نهایت پادشاه مرو آن شب کشته مے شود. 🌿 پس از شنیدن خبر مرگ شاه مرو رامین به عنوان جانشین وے تاج سلطنت را بر سر مے گذارد و زندگی  رسمے خود را با معشوقه خود آغاز میکند تا روزے که ویس پس از سالها به مرگ طبیعے فوت مے شود. ✍ رامین که زندگے پر از رنجش را براے رسیدن به ویس سپرے کرده بود با مرگ ویس ، جسم او را در زیر زمینے قرار مے دهد و پس از واگذارے تاج و تخت شاهے به اطرافیانش در مراسمے بزرگ راهے زیر زمین مے شود و خود در کنار ویس با زندگے بدرود مے گوید و با آغوش باز به مرگ درود مے دهد و در کنار کالبد معشوقه دیرینه اش به خاڪ او و جسدش بوسه مے زند و خودکشے مے کند و چنین پایان یافت عشقے که پس از دو هزار سال همچنان آوازه اش در ایران و جهان شنیده مے شود. ے پارسی💐🌿 داستان